eitaa logo
دختران زهرایی
421 دنبال‌کننده
8.2هزار عکس
4.1هزار ویدیو
133 فایل
قرارگاه(حضرت زهرا سلام الله علیها) مسجد حیدریه ارتباط باما @HAFi313 @dokhtarane_zahrayi لینک کانال
مشاهده در ایتا
دانلود
وقتی همه خواب بودیم دیشب خبرهایی بود ...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔰 بدانید هیچ شبی نیست ما نخوابیم و به شما فکر نکنیم! 🔸 حمله موشکی به مقر موساد در اربیل عراق و مواضع گروهک های تروریستی تحریرالشام و حزب الترکستانی با مسافت حدود ۱۲۰۰ کیلومتری در سوریه. 🔹 دوربردترین عملیات موشکی تاریخ ایران تا کنون؛ پیامی صریح و واضح به رژیم صهیونیستی 🔻خیبر خیبر یا صهیون …
از زمین به بهشت دختر کاپشن صورتی ،گوشواره قلبی به گوشی به دوستات بگو انتقام گرفته شد بازم منتظر خبرهای خوب باشین .....
11.57M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 با شنیدن نامش هم می‌لرزند، بیشتر از دیدن موشک ایرانی! 🔹 به یاد مردی که دست ما را برای گرفتن انتقام باز کرد...
4_5872759309263180021.mp3
14.24M
در دل حیفا و تل آویو بزودی شور رجز خوانی ما دیدن دارد‌...
🔹پیاده روی به سمت مسجد جمکران 🔹هر هفته سه شنبه‌ها 🔹عمود ۸۵ موکب انصار الحجه(عج) 🔹پذیرای قدوم شما هستیم 🔹جهت مشارکت در هزینه‌های موکب: 6273817010174708 🔹بنام گروه جهادی انصارالحجه(عج) 🔹 🔸قرارگاه مسجدحیدریه، قم‌ المقدسه 🔸هیئت و گروه جهادی انصارالحجه(عج) 🔸پایگاه بسیج اباذر و حضرت زهرا(س) 🔸کانون شهدای منطقه امام(ره) 🇮🇷 @masjedeheydarieh @dokhtarane_zahrayi
مهدی جان ؛ راهی‌ام کن به راهت ؛ که هر چه راه غیر مقصدت بروم بیراهه است .... "یابْنَ الصِّراطِ الْمُسْتَقيمِ" ▪️یا فارس الحجاز ادرکنی ▫️اللهم عجل لولیک الفرج
هر هفته موکب حال و هوای خودشو داره اما گاهی مواجه میشی با صحنه هایی که هم برایت شیرین است هم پراز بغض که برایت خواهم گفت گوشه ای از اون همه زیبایی رو
موکب اینبار شلوغتر شده بود دقایقی گذشت متوجه خانم جوان بدحجابی شدم که دست در دست همراهش در مسیر به سمت جمکران در حال حرکت بود.پس ازخوش وبش نامه رادادم گفت چشمانم راجراحی کردم و قادربه خواندن نیستم همراهش بابغضی همراه با لبخند شیرین نامه را خواند وقتی حسش را پرسیدم گفت که مسافر است و ساکن آلمان اشک ریخت و ازحس زیبایش گفت بعدچنان مرا درآغوش فشرد گویی تمام آرزوهایش به یکباره به او عطا شد دختر جوان شل حجابی که متعجب , نظاره گر ما بود با نگاه ,نامه را دنبال میکرد به سمتش رفتم و نامه را تقدیم کردم . خواند و سیراب نشد دوباره خواند ازشدت شوق و عشق پرسشم را بی جواب گذاشت . از فرط دلدادگی به پدر، زبانش بند آمده بود. و من همچنان متحیر از نهاد پاک بندگان