نماهنگ ریان ابن شبیب.mp3
3.34M
ریان ابن شبیب جد ما رو غریب گیر آوردن
ریان ابن شبیب آبو واسه حبیب دیر آوردن
🎙 #نریمان_پناهی
#️⃣ #عاشورای_حسینی
«لبیک یاحسین»
امان از گودال..😭
هرگوشه این عکس خودش روضه اس💔
وتاختن! اونا که ملکِ ری رو باختن !
#عاشورا #امام_حسین
اِخـتِـلآفـۍسـتمـیـٰآنِچَـشـموَقَـلَـم . .
مۍنِویسَم؏ِـشقوَمۍخٰوآنَمحُسِین💔
#صلیاللهعلیكیااباعبدالله
لیالي الجروح.mp3
1.44M
ياليالي الجروح هلي
واريد بمصاب خلي
اضج بالنحيب
حبيبي حسين🖤
#امام_حسین(ع)
هدایت شده از قرارگاه مسجدحیدریه
#موکب_انصارالحجه_عج #طریق_المهدی #پیاده_روی
🔹پیاده روی طریق المهدی(بلوار پیامبر اعظم ص)
🔹هر هفته سهشنبهها از ساعت ۱۷
🔹عمود ۸۵ موکب انصار الحجه(عج)
🔹پذیرای قدوم شما هستیم
🔸قرارگاه مسجدحیدریه، قم المقدسه
🇮🇷 @masjedeheydarieh
هدایت شده از چله همگانی زیارت عاشورا هدیه به شهید نویدصفری
🥀صلی الله علیک یا اباعبدالله🥀
روز اول از چله پرفیــض و باعظمـت زیارت عاشــورا، هدیه به روح شهــید والامقام، نوید صفــری
به نیت سلامتی و ظهــور مولا صاحب الزمان(عج) و حاجت روایی همه اعضای کانال
#او_آمده_تا_دست_تو_را_هم_بگیرد
#شهیدنویدصفری
#روز_اول
#چله_عاشورا
پ. ن: عکسی کمتر دیده شده از شهیدعزیز نویدصفری
شهیدآنلاین| چله همگانی زیارت عاشـورا هدیه به شهـیدنویدصفری
https://eitaa.com/shahidonline
نماهنگ انقدر خستم.mp3
5.17M
انقدر خستم
انگاری اندازه هزار نفر خستم
منم از ناله و از چشمای تر خستم
بس که میزنم روی سینه و سر خستم
🎙 #حاج_محمود_کریمی
#️⃣ #اسارت_اهل_بیت_امام_حسین_ع
#️⃣ #احساسی
#️⃣ #استودیویی
«لبیک یاحسین ع
الله اکبر! الله اکبر!
صدای اذان صبح در کربلا میپیچد
نماز جماعت به امامت امام برپا میشود
بعد از نماز، امام در مورد شهادت صحبت میکند و توصیه به صبر میکند
با اشاره امام، همه برمیخیزند
امام نیروهایش را سه دسته میکند و در جناحین و قلب لشکر مستقر میکند
زهیر فرمانده دسته راست
حبیب فرمانده دسته چپ
و خود امام فرمانده قلب لشکر میشود
همه ی پروانه ها آماده اند تا جان را فدای شمع وجود حسین ع کنند
امام پرچم لشکر را به دست برادر میدهد، او علمدار کربلا میشود
امام فرمان میدهد، خندق هایی که دیشب در اطراف خیمه ها کنده اند و پر از هیزم کرده اند را آتش بزنند
#عاشورا
قسمت اول
#کاروان_کربلا
نزدیک طلوع آفتاب است
سوارکاری بسوی خیمه ها می آید
شمشیر به همراه ندارد، فقط یک نامه آورده است
جلو می آید و میگوید :《من نامه ای برای محمد بن بَشیر دارم، آیا شما او را می شناسید؟》
محمد بن بشیر در صف یاران امام ایستاده است و این پیک یکی از بستگان اوست، ابن بشیر جلو می آید و سلام میکند
- نامه درمورد چیست؟
+ فراموش کرده ای که پسرت به جنگ رفته بود؟ این نامه آمده و خبر داده اند پسرت اسیر شده، بیا با هم برویم برای آزادی او تلاش کنیم
- من فرزندم را به خدا سپردم
#عاشورا
قسمت دوم
امام صحنه را میبیند ، نزد ابن بشیر می آید و میفرماید:《من بیعتم را از تو برداشتم، میتوانی برای آزادی فرزندت بروی》
چشمان محمد بن بشیر پر از اشک میشود و میگوید:《تو را رها نمیکنم و بروم، به خدا چنین کاری نمیکنم》
نامه رسان میداند ابن بشیر چقدر پسرش را دوست دارد، به همین دلیل این سخنان را متوجه نمی شود
با تعجب و نا امیدی خداحافظی میکند و میدان را ترک میکند
#عاشورا
قسمت سوم