eitaa logo
دختران زهرایی
415 دنبال‌کننده
8.2هزار عکس
4.1هزار ویدیو
134 فایل
قرارگاه(حضرت زهرا سلام الله علیها) مسجد حیدریه ارتباط باما @HAFi313 @dokhtarane_zahrayi لینک کانال
مشاهده در ایتا
دانلود
🍃🌸 امام حسن عسکری علیه السلام و اخبار از غیب. ❇️ در زمان معتمد عباسی، در سامرّا قحطی شدیدی رخ داد. امام حسن عسکری علیه السلام نیز در زندان بودند. معتمد فرمان داد مردم برای طلب باران، از شهر بیرون بروند. آنان سه روز برای طلب باران از شهر بیرون رفتند. و دعا کردند، اما بارانی نیامد. چهارمین روز، جاثلیق مسیحی به صحرا آمد، بقیه مسیحیان و رهبانان نیز به همراه او آمدند. در میان آنان راهبی بود که هرگاه دستش را به سوی آسمان می‌برد، باران به صورت مداوم و پیوسته می‌بارید. روز بعد نیز مسیحیان همین کار را کردند و باران بارید. مردم از این امر، شگفت زده شدند و برخی دچار شک و شبهه شدند؛ حتی برخی به مسیحیت گرویدند. این امر بر معتمد گران آمد. به همین دلیل به صالح بن وصیف این‌گونه فرمان داد: ابومحمد حسن عسکری را آزاد کن و نزد من بیاور! وقتی امام حسن عسکری علیه السلام نزد معتمد آمد، معتمد به ایشان خطاب کرد: امت محمد صلّی الله علیه وآله را در بلایی که دچارش شده اند دَریاب. امام حسن عسکری علیه السلام فرمود: به نصرانی ها فرمان بده برای سومین روز نیز از شهر بیرون بروند. معتمد گفت: مردم از باران بی‌نیاز شده‌اند. فایده این کار چیست؟ پاسخ فرمود: لازُيل الشک عن الناس وما وقعوا فيه؛ تا شک و شبهه را از مردم بزدایم. به‌همین دلیل خلیفه به جاثلیق و رهبانان فرمان داد: برای سومین روز نیز مانند گذشته از شهر بیرون بروند و مردم نیز از شهر بیرون بروند. در پی این فرمان مسیحیان از شهر بیرون رفتند، ابومحمد حسن عسکری علیهما السلام نیز به همراه جمعی از مسلمانان از شهر خارج شدند. مسیحیان طبق عادت همیشگی ایستادند تا باران طلب کنند. راهبی نیز با آنان بود. وی دستش را به سوی آسمان بالا برد و مسیحیان و راهبان نیز به همراه وی و طبق عادتشان چنین کردند. سپس آسمان ابری شد و باران به صورت مداوم و پیوسته بارید. در این هنگام حضرت امام حسن عسکری علیه السلام دستور داد دست این راهب را بگیرند و مشتش را باز کنند. وقتی مشت او را گشودند، دیدند استخوان انسانی در دست اوست. امام حسن عسکری علیه السلام استخوان را از او گرفت و در پارچه‌ای پیچید. سپس به آنان فرمود: استسقوا؛ باران طلب کنید! اما این بار وقتی آنان باران طلب کردند، ابرها کنار رفتند و آفتاب به همه جا تابید. مردم از این امر شگفت‌زده شدند. معتمد پرسید: ای ابومحمّد! این چیست؟ حضرت پاسخ فرمود: هذا عظم نبي من الأنبياء، ظفر به هؤلاء من قبور الأنبياء، وما كشف عن عظم نبي من الأنبياء تحت السماء إلاّ هطلت بالمطر؛ این استخوان یکی از پیامبران است که اینان توانسته‌اند از قبر پیامبران، پیدا کنند. هرگاه استخوانی از پیامبران در زیر آسمان ظاهر گردد آسمان به‌صورت مداوم و پیوسته باران می‌بارد. آنان برای امتحان، این کار را انجام دادند و دیدند که باران آمد. آن گاه حضرت امام حسن عسکری علیه السلام به سامرّا و خانه‌اش بازگشت؛ درحالی‌که شبهه مردم نیز برطرف شده بود. خلیفه و مسلمانان نیز از این امر خرسند گردیدند. ایشان برای آزادی اصحابش که همراه وی در زندان بودند، با خلیفه سخن گفت. خلیفه نیز آنان را به خاطر وی آزاد کرد.».(1) 1 . الفصول المهمة: 286، نور الأبصار: 339، الصواعق المحرقه: 124، أخبار الدول: 117. 📚از کتاب با پیشوایان معصوم تالیف آیت الله سید علی حسینی میلانی جلد پنچ. ┄┅┅❅💠❅┅┅┄ @dokhtarane_zahrayi
✏️فرقش را نشناختند؛ فرقش را شکافتند... ▪️ ✍️