میگفت:
من اون کسی رو که بین مردم جا انداخت
دخترا شهید نمیشن را حلال نمیکنم
🕊«#شهیده_زینب_کمایی»
#جان-فدا❤
☘⚘☘⚘☘⚘☘⚘☘⚘☘⚘☘⚘
http://eitaa.com/raviannoorshohada
http://eitaa.com/maktabehajqasemsoleimani
28.15M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
دختࢪهاهمشهیدمیشوند:))💔!
#شهیده_زینب_کمایی
9.02M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔴 برای حفظ این #چادر چه خونهایی که ریخته نشده است.
🎥بازسازی صحنه شهادت #شهیده_زینب_کمایی توسط منافقین.
#حجاب
اللهمعجللولیکالفرج
┄┅ ❥❥❥ ┅
#اربعین
🖤🥀🖤
┄┅┅┅┅❀💟❀┅┅┅┅┄
🇮🇷 #جان_فدا
📌به کانال #دختران_حاج_قاسم_سلــیمانـــــی بپویندید :
👇👇
https://eitaa.com/dokhtaranehajqasem1
#سبکزندگیشهدا...🦋
پنج سالش بود که خواب حضرت زهرا سلام الله علیها را دیدچهار یا پنج سالش که بود اولین خواب عجیب زندگی اش را دید. از همان موقع فهمیدم که زینب مثل خودم اهل دل است. خواب دیده بود همه ستاره ها در آسمان به یک ستاره تعظیم میکنند. بیدار که شد به من گفت:«مامان من فهمیدم آن ستاره پر نور که همه بهش تعظیم کردند که بود.»با تعجب پرسیدم:«کی بود؟!» گفت:«حضرت زهرا سلام الله علیها بود.» هنوز هم پس از سال ها وقتی به یاد آن خواب میافتم بدنم میلرزد.🥺💔
گفت دلش میخواهد با حجاب شودزینب بعد از رفتن به کلاس های قرآن و ارتباط با دختر های محجبه به حجاب علاقه مند شد. من و مادرم حجاب داشتیم ولی دختر ها نه. البته خیلی ساده بودند و لباسهای پوشیده تنشان میکردند. زینب کوچکترین دختر من بود اما در همه کارها پیش قدم میشد. اگر فکر میکرد کاری درست است. انجام میداد و کاری به اطرافیانش نداشت. یک روز کنارم نشست و گفت:«مامان، من دلم میخواهد با حجاب شوم.» از شنیدن این حرفش خیلی خوشحال شدم. غیر از این هم انتظار نداشتم زینب نیم دیگر من بود. پس حتما به حجاب علاقه داشت. مادرم هم که شنید خوشحال شد.😍✨
کلاس چهارم دبستان با حجاب شد. مادرم سه تا روسری برایش خرید. از آن به بعد روسری سرش میکرد و به مدرسه میرفت.همکلاسی هایش او را مسخره میکردند و اُمل صدایش میزدند. بعضی روزها ناراحت به خانه میآمد معلوم بود گریه کرده است. میگفت:« مامان به من میگویند اُمل.» یک روز به او گفتم:« تو برای خدا حجاب زدی یا برای مردم؟» جواب داد:« خب معلوم است برای خدا!» گفتم:«پس بگذار هرچه میخواهند بگویند.»✨🌹
#شهیده_زینب_کمایی🕊
♥️🍃♥️
┄┅┅┅┅❀💟❀┅┅┅┅┄
🇮🇷 #جان_فدا
📌به کانال #دختران_حاج_قاسم_سلــیمانـــــی بپویندید :
👇👇
https://eitaa.com/dokhtaranehajqasem1
روسری و مانتوی زینب پر از خاک بود و صورتش سرخ شده بود؛
مادر با تعجب پرسید: چیزی شده زینب جون؟ چرا اینقدر نامرتبی؟
زینب چیزی نگفت.
خواهرش بغض کرده بود گفت: او حسابی بحث کرد و بعد با زینب درگیر شد.
مادر با تعجب پرسید: کی؟
شهلا گفت: نمیدونم، فقط بین حرفاش از کمونیست و مجاهدین خلق دفاع میکرد و به امام خمینی توهین میکرد.
مادر دلش آشوب شد و سرش گیج رفت...
اسم زینب وارد لیست سیاه منافقین شده بود... 🥲
#شهیده_زینب_کمایی 🕊🌱
#جان-فدا❤
#شهیدالقدس
#مکتب حاج قاسم
💠https://eitaa.com/maktabehajqasemsoleimani
------------------------------------------