- دخترانمحلهحسنیہ
² [روایتِ هشت روز خادمیِ دخترانه | روزِ اول محرم 💌] 🕊 [مهمان ویژهی اولین روز: شهید عمران بهرامی |
³[روایتِ هشت روز خادمیِ دخترانه | روز دوم محرم 💌]
🕊 [مهمان ویژه: شهید امیرعلی حاجیزاده | فرماندهی وعدههای صادق]
هنوز عطر روضهی روز قبل در هوا بود.
هیئت تمام شده بود، اما دلها آرام نگرفته بودند. در سکوتِ شب، دخترهای خادم دور هم جمع شدند؛ جلسهای ساده اما دلنشین، برای تدارک فردا.
صحبت از تبرکی روز دوم شد، اما تصمیمی قطعی نگرفته بودیم. پیشنهادها از هر طرف سرازیر میشد؛ با شوق، با ذوق، با نگاهی به بودجه هیئت😁
یکی گفت: «ماکارونی با من!»
یکی دیگه هم گفت: «سویاش هم من میارم!»
اون یکی گفت: «سیبزمینی و پیازهم من جور میکنم!»
اما . . هیچکس نگفت گوشت با من😂!
و درست همانجا بود که معلوم شد، فردا هیئت بوی نذرِ بیریا، بوی ماکارونی خواهد گرفت 🍝
از حوالی ظهر، آشپزخانهی کوچکمان به پاتوق بچههای خادم تبدیل شد. بچهها با عشق مشغول پخت شدند.🥰 کفگیرها میچرخید، قابلمهها قلقل میزدند، و هیئت داشت رنگ و بوی نذری میگرفت.
نزدیکای ساعت چهار بود 🕓
همهچیز آماده شده بود؛
قابلمهی ماکارونی شسته، لیوانها مرتب در سینیهای موکب چیده شده، پرچمها در اهتزاز . .
فقط یک دغدغه باقی مانده بود!
🌡 گرمای طاقتفرسای طبقهی بالا که میتوانست جلسهی بچههای کوچک را به زحمت بیندازد.
اما مثل همیشه، دلهای خالص راه را نشان دادند☺️:
یکی از بچهها، بیمنت، پنکهی خانهاش را آورد. و حالا، نسیمی از مهربانی، کنار انیمیشنِ «سواد رسانه»، فضای جلسه را خنک کرده بود. بچهها، چشم به تصویر، دل به پیام، و لبخند به لب داشتند😇.
مربی کودک، مثل یک فرشته، بلد بود با دلهای کوچک چه کند؛
هدیهها یکییکی اهدا میشدند🎁:
جامدادیهایی با طرحی مذهبی و دخترانه
عطرهایی خوشبو همچون گلهای بهاری
لبخند کودکان، مثل پروانه در صحن مسجد میچرخیدند😍.
و حالا نوبت دل بود🫀؛
سه گروه سنی، هر کدام بعد از برنامهی خود، با دلی نرم و آماده وارد مجلس روضه شدند.
روضهخوان شروع کرد. صدایش لرزان، لحنش سوزناک، و دلها آرامآرام ترک برداشت.
اشک، بیهوا از صورتهای پاک و معصوم بچهها میچکید🥺. مسجد، بوی روضه گرفته بود؛ بوی حضور، بوی عشق❤.
- لحظهبهلحظهی روز دوم:
▪️پخت ماکارونی با عشق، خنده و کفگیرهای بیادعا
▪️ آمادهسازی مسجد با دلهایی که از کف تا سقف را برق انداختند
▪️پخش انیمیشن سواد رسانه برای دلهای کوچک، اما آگاه
▪️ آیتم شهدایی با حضور شهید امیرعلی حاجیزاده؛ روایت آسمان در قاب تصویر
▪️ کاردستی خیمه و قصهگویی کودکانه؛ وقتی ایمان با بازی معنا میگیرد.
▪️ مداحی حماسی و شور حسینی؛ وقتی دلها از زمین جدا میشوند.
▪️ اهدای هدیههای زیبا توسط خانم زارع پور به گل دخترای فعال
▪️ موکب و پذیرایی؛ لقمههایی که با عشق و حال خوب درست شده بودند به دست عُشاق اباعبدالله رسیدند.
روز دوم هم گذشت . .
اما گرمای محبت، نسیم پنکه، طعم ماکارونی، و اشکهای روضه همه در دلها میماند❤️🩹.
دلهایی که هر روز، بیشتر از دیروز به حسین بن علی "ع" نزدیک میشوند.
ادامه دارد . . .
تابستان ¹⁴⁰⁴
🗣. راوی: عزتی پور
✍🏻. نویسندگان: مسرور _ صولتی
#پایگاهکوثر
#معاونتفرهنگی
#هیئترضوانالرضا
#حوزهحضرتآسیه
🌐' معاونت روابط عمومی و رسانه
- دخترانمحلهحسنیہ
³[روایتِ هشت روز خادمیِ دخترانه | روز دوم محرم 💌] 🕊 [مهمان ویژه: شهید امیرعلی حاجیزاده | فرماندهی
⁴[روایتِ هشت روز خادمیِ دخترانه | روز سوم محرم 💌]
🕊 [مهمان ویژه: شهیده ریحانهسادات ساداتی ارمکی | دختر بهشتی ایران 🌸]
هر شب بعد از پایان هیئت، دور هم جمع میشدیم تا برای فردا، برای دلها، برای لبخندها تصمیم بگیریم.
اما شبِ سوم، حال و هوایش فرق میکرد.🥺 قرار بود نام «رقیه» بر زبانها بیفتد، و دلها برای دختر سهسالهی کربلا تپش بگیرد و بی قراری کند❤.
اولین پیشنهاد، ساده و روشن، از دل دختری عاشق بیان شد. با چشمانی پر از ذوق گفت:
«نون و پنیر و سبزی با من!»
و آن لبخندِ ساده، شروع قصهای شد که تا آسمان رسید☺️.
پیشنهادها یکییکی بر زبان بچهها جاری میشد، اما در دل من، طوفانی از نگرانی موج میزد. با خودم میگفتم: آیا میشود؟ آیا میرسد؟ اما بر لبم لبخند بود، و دلم پر از ذکر آرامِ «یا رقیه».
📱ناگهان پیامکی آمد؛
دینگدینگ کوتاهی که همهی وجودم را لرزاند: «بستنی برای مراسم حضرت رقیه آماده شد.» اشک، بیاجازه، از چشمم سر خورد😭؛ نفهمیدم بغض بود یا اشک شوق❤️🩹.
چند دقیقه بعد، صدای امام جماعت مسجد در گوشی پیچید: «فردا، شربت نذری با من! و یک هدیه هم برای دختران سهساله کنار گذاشتهام.»😍
نفسم بند آمد . .
گویی حضرت رقیه خودش همه چیز را چیده بود.آن شب، خواب از چشمانمان رفت. با دلی سرشار از اشتیاق،با نگاهی آمیخته به بغض و عشق، تا سحر فقط «یا رقیه» گفتیم و تصویرش را در ذهن پروراندیم💚.
و حالا، صبح روز سوم رسیده بود.
پا به مسجد که گذاشتم، سفرهای کوچک روی زمین پهن کردم.
ساده، بیتکلف، اما پر از نیت🌱.
کمی بعد، بچهها آمدند؛
یکییکی، با قدمهای کوچک و دلهای بزرگ.
و با آمدن بچه ها، رزق سفره هم بیشتر و بزرگتر میشد🥰؛
آبنبات، بیسکویت، شیر، حلوا، شربت،
نان و پنیر و سبزی، ماست، خرما .
همه چیز بود.
اما این، فقط یک سفره ساده پر از خوراکی نبود.
این، سفرهی دل بود. سفرهی نذر. سفرهی حضرت رقیه.🫀
مداح جوان آمد، نشست و شروع کرد. کلمهها را نمیخواند، میگریست. دل بچهها را بند کلمههایش کرد. اشک، آرام آرام روی صورتهای کودکانه سر میخورد.🥺 و ذکر «رقیه، رقیه...» در صحن مسجد طنین انداز شد.
همه چیز کوتاه بود،
اما امید بچهها بلندتر از همهی سقفها بود. و در دل معصومشان، رؤیای زیارت کربلا را با لبخند از خانم سه ساله میخواستند🥲.
- لحظهبهلحظهی روز سوم:
▪️صبح زود، خادمان مسجد را با اشک و اشتیاق جلا دادند.
▪️شربتخانهی هیئت رضوانالرضا با نیت پاک، آمادهی نذر شد.
▪️صدای قرآن و زیارت عاشورا، هوای مسجد را نورانی کرد.
▪️سخنرانی برای سه گروه سنی، هرکدام متناسب با دلهای شنونده آغاز شد.
▪️ پخش کلیپ حضرت رقیه، قطرههای اشک را بیپروا جاری کرد.
▪️ هدیههای ساده اما شیرین، دل دختران فعال را به وجد آورد.
▪️ کاردستی خیمه و قصهگویی، خیال کودکانه را باعشق به نام اهلبیت پیوند زد.
▪️آیتم شهدایی، با روایتی از زندگی شهیده ریحانه سادات ساداتی ارمکی تصویری از بهشت را شکل داد.
▪️مداحی و همخوانی، اشک ها را چون باران فرو ریخت.
▪️پذیرایی از دختران، پایان بخش مراسمی بود که از ابتدا عطر آسمان داشت.
روز سوم هم گذشت . .
اما دلهای کوچک، زیر سایهی حضرت رقیه،
رؤیای کربلا را قاب گرفتند ، و یاد گرفتند
عشق، گاهی در چشمان یک دختر سهساله خلاصه میشود♥️.
ادامه دارد . . .
تابستان ¹⁴⁰⁴
🗣. راوی: عزتی پور
✍🏻. نویسندگان: صولتی _ مسرور
#پایگاهکوثر
#معاونتفرهنگی
#هیئترضوانالرضا
#حوزهحضرتآسیه
🌐' معاونت روابط عمومی و رسانه
🌹🌹🌹🌹🌹🌹
#اطلاعیه_مهم
توجه 📣📣📣📣📣
توجه 📣📣📣
چهارشنبه های پر انرژی دخترونه 😍
ویژه برنامه ی هفتگی دختران عزیز محله در مسجد
🌹🌹🌹کودک، نوجوان و جوان
(۶ تا ۲۰ سال...)
🔺دورهمی در گروه های سنی مختلف👌
🔺با حضور مربیان توانمند
🔺و فعالیت های فرهنگی، هنری، سرگرمی
سین برنامه روز چهارشنبه👇👇
👏👏👌ساعت ۸ تا ۹ فعالیت گروه جهادی کودک و.نوجوان در مسجد که افتخار خادمی مسجد هست توسط،گل دخترامون (حضور اختیاری)
💢۹ تا ۱۰ ساعت بازی و نشاط دختران (حضور اختیاری)
✅✅ ۱۰ تا ۱۲ برنامه اصلی مون هست که حضور راس ساعت ۱۰ واجب است 👌👏👏
🔅۱۰ تا ۱۰ و نیم پذیرایی موکب دخترانه هیات صرف صبحانه دسته جمعی سر سفره کرامت امام حسن (ع)❤️
🔶 ۱۰ و نیم تا ۱۱ گعده های دخترونه وگپ و گفت با مربیان
🔶۱۱ تا ۱۱و نیم هیات دختران با حضور مداحان نوجوان و جوان و اجرای سرود توسط، گروه سرود یک مجتمع و همخوانی سرود دسته جمعی 👌
🔶۱۱ و ۴۵ دقیقه پذیرایی موکب هیات
🔶و بعد هم آماده شدن برای شرکت در نماز جماعت
💢مادران محترم اگر دختران عزیزمون قصد شرکت در نماز جماعت را ندارند نهایتا ساعت ۱۲ ان شاءالله باید منزل باشند.
#مسجدامامحسنمجتبیعلیهالسلام
#پایگاه_کوثر
#معاونت_فرهنگی
#معاونت_تعلیم_تربیت
#هیأت_دختران_رضوان_الرضا
هدایت شده از السلام علیک یا صاحب الزمان
#اطلاعیه_مهم
🎊آغاز طرح کار و نشاط
🌷دخترای خوب محله
✨در مسجد
👏👏و عضویت در گروه جهادی کودک و نوجوان پایگاه کوثر
با هدف:
✅تقویت روحیه کار جمعی و گروهی
✅ آموزش عملی همت جمعی و جهادی👌
✅آموزش برخی مهارت های زندگی
😍و درک نشاط کار برای خدا
🌹به دختران عزیز
💢چهارشنبه ۲۵ تیر
فعالیت جهادی مسجد محور از ساعت ۸ الی ۹ صبح خواهد بود.👌
💢برنامه این گروه جهادی هر چهارشنبه با لیست حضور و غیاب کاملا منظم خواهد بود.
#مسجدامامحسنمجتبیعلیهالسلام
#پایگاه_کوثر
#معاونت_سازندگی
- دخترانمحلهحسنیہ
⁴[روایتِ هشت روز خادمیِ دخترانه | روز سوم محرم 💌] 🕊 [مهمان ویژه: شهیده ریحانهسادات ساداتی ارمکی | د
⁵[روایت هشت روز خادمیِ دخترانه | روز چهارم محرم 💌]
🕊 [مهمان ویژه: شهید فریدون عباسی | دانشمند ایران]
چهارمین شب از محرم، با بوی غربت اصحاب وفادار امام حسین"ع" آغاز شد. اما مگر این نامها، این چهرههای روشن، فقط برای یک شباند؟
یاران حسین، فقط در کربلا نبودند.!
امروز، در همین هیئت، در همین مسجد کوچک، ردّ قدمشان را میان دختران هیئت میتوان دید؛ در شوقشان، در اشکشان، در نامهایی که زنده شدند💚.
چهارمین روز، متعلق به مردی بود از نسل ایمان و علم.
🇮🇷 شهید فریدون عباسی؛
مردی که از کلاسهای درس تا میدان جهاد علمی، قدمبهقدم بالا رفت و در بلندای دانایی، با نفس گرم معرفت، به آسمان پیوست . .
راویِ آرام و آشنا، طبق رسم هر روز، با صدایی لبریز از عشق، از زندگی این مرد بزرگ گفت.
اما امروز، نامها تمام نمیشدند..
اینجا، در دل شب چهارم،
سه ستاره از شبهای قبل دوباره درخشیدند؛
نه فقط بهعنوان شهید،
بلکه به مثابه یادآوری یاران کاروان کربلا . .
در امتداد صدای راوی،
یکییکی، ستارهها طلوع کردند❤️🩹:
• شهیده ریحانهسادات ساداتی ارمکی
یادآور غربت دختر سهسالهی کربلا🥺
• شهید امیرعلی حاجیزاده
سرداری از جنس قمر منیر بنیهاشم✌🏻
• شهید عمران بهرامی
با چهرهای، که غیرت جوانان عاشورایی را زنده میکرد🌱.
🖼 قاب عکسها، با احترام و اشک، روی دیوارهای مسجد نصب شدند؛
🎬 کلیپهای حماسی، در دل تاریکی مسجد، جرقههای آگاهی زدند؛
📖 و روایتها، ساده و بیتکلف، اما عمیق، در فضا پیچیدند.
دختران هیئت، بیکلام،با چشمهایی که برق اشتیاق داشت، گوش میدادند، باور میکردند، دل میسپردند🥲♥️.
گویی میان صحن مسجد، پُلی بسته شده بود میان زمین و آسمان؛ پُلی از روایت شهیدان تا دلهای کوچک و عاشقِ دختران هیئت.
مثل هر روز، نوای مداحی بلند شد.
مداح جوان، با لحنی گرم و سوزناک،دلها را به لرزه انداخت.همخوانیها، حلقهای شد از بغض و ایمان،که صحن مسجد را در آغوش گرفت.
و آنگاه، پایان . .
نه به معنای تمام شدن،
بلکه آغازی برای یک ضیافت دیگر.
🍲 دختران هیئت گرد سفرهای ساده اما پربرکت نشستند؛ و با عشق آش نذری دستپخت دختران خادم را میخوردند و در این حین از موکبهای اربعین گفتند، از کوچههای خاکی نجف، از رؤیای پیادهروی تا کربلا💔.
هر جملهشان، شکوفهای از عشق بود.
کربلا زنده بود؛
نه در فاصلهها،
بلکه در همین اشکها،
در همین شبها،
در همین قلبهایی که برای حسین میتپید🫀🥺.
- لحظهبهلحظهی روز چهارم:
▪️روز با تمیزکاری مسجد آغاز شد؛
دخترانِ خادم، با دلهایی سرشار از شوق،
مسجد را جارو زدند. انگار میخواستند زمین را برای قدمهای فرشتهها مهیا کنند.
▪️گروه رسانه، با دقتِ عاشقانه، میکروفون، لپتاپ، ویدیو پروژکتور و دوربینها را امتحان میکردند تا هیچ تصویری از شهیدان، نیمهتمام نماند.
▪️موکب شربتخانه و چای، لبریز شد از گلاب، نیت، و لبخند؛ لیوانها پر میشد و دلها لبریز.
▪️قرائت قرآن و زیارت عاشورا، آرامآرام فضای مسجد را نورانی کرد.
▪️سخنرانی مخصوص نوجوانان و جوانان،
نه صرفاً گفتن، که دعوتی بود برای فهم، برای بیداری.
▪️آنسو، کودکان دورِ میزهای کاردستی و قصهگویی حلقه زده بودند؛ تا از زبانِ مربی، عاشورا را با رنگ، با قیچی، با تخیل لمس کنند.
▪️آیتم شهدایی، با تصویر، با صدا، با روایت،
روح مجلس را به سمت حماسه برد.
▪️نوای مداحی، شعلهی دلها را بلند کرد،
و همخوانیها، قطرهقطره، بغضها را به اشک تبدیل کرد.
▪️سفرهی تبرکی با آش مخصوص، دستپخت سرآشپز هیئت، طعم محبت داشت و بوی حرم.
▪️و پس از آن، دوباره شستن ظروف،
دوباره ذکر گفتن،
دوباره لبخند . .
تا مسجد، پاکتر از همیشه،
به استقبال شب پنجم برود.🙂
این بود شب چهارم . . .
شبی که دیوارهای مسجد
نه فقط قاب عکس شهدا،
که نفسِ شهدا را در خود جا داده بودند♥️.
ادامه دارد . . .
تابستان ¹⁴⁰⁴
🗣. راوی: عزتی پور
✍🏻. نویسندگان: صولتی _ مسرور
#پایگاهکوثر
#معاونتفرهنگی
#هیئترضوانالرضا
#حوزهحضرتآسیه
🌐' معاونت روابط عمومی و رسانه
- دخترانمحلهحسنیہ
⁵[روایت هشت روز خادمیِ دخترانه | روز چهارم محرم 💌] 🕊 [مهمان ویژه: شهید فریدون عباسی | دانشمند ایران
⁶[روایت هشت روز خادمیِ دخترانه | روز پنجم محرم 💌]
🕊[مهمان ویژه: شهیده فرشته باقری | راوی حقیقت]
پنج روز است که توفیق خادمی نصیبم شده؛
پنج روزی که عطر مهر اهلبیت علیهمالسلام،
در جان مسجد نشسته🥺و صحن این خانهی نورانی، مأمن دخترانی شده که نهچندان دور،
کودکانی بازیگوش بودند؛
همانها که «حسین حسین»🖤
را از لابهلای خندهها و بازیهای کودکانه یاد گرفتند👧🏻. و امروز، بانوانی نجیب و باوقارند،
با چشمانی از جنس نور،
و دلی آکنده از اشتیاق🫀.
هنوز آفتاب سر نزده، دلهایشان پیشتر از تنها، به سوی مسجد پر میکشد.🥰
کفشها را آرام کنار میگذارند . .
کلمن های یخ را پُر میکنند . .
غذاها را با دقت در ظرف میکشند . .
و همهی این کارها را نه از سر عادت یا اجبار،
بلکه با دستهایی لبریز از عشق انجام میدهند♥️.
میان این جمعِ پرشور، حلقهای از فهم و روشنایی شکل گرفته .
پای صحبت مربی مینشینند،
گوش جان میسپارند،
سؤال میپرسند،
تأمل میکنند،
و هرروز، یک پله از تربیت عاشورایی را بالا میروند✨🖤
خواهران بزرگتر، دست خواهران کوچکتر را میگیرند؛ مثل مادری که از مهربانی لبریز است.🌹 چادرهایشان ساده است اما دلهایشان آراستهتر از هر زینت دنیا.
اینجا فقط یک هیئت نیست، دانشگاهیست مقدس. دانشگاهی از جنس ایمان، که در آن دختران امروز، زنان فردای این خاک را میسازند.
دانشگاهی که فارغالتحصیلانش🎓،
چون فرشته باقریها،
نجیباند، بیدارند، بیریا . .
و برای انتخاب مسیر زندگی،
نگاهی دارند حسینی❤️🩹.
و من . .
خادم کوچک این کاروان عشق،
هر روز که این دلدادگی را میبینم، بیشتر باور میکنم که راهمان به نور ختم میشود🕊.
به حسین علیهالسلام♥️.
و روز پنجم نیز در هالهای از نور و اشتیاق به پایان رسید . .
اما نه برای ما، که روایت هنوز ادامه دارد😍!
در قاب دوربینهایی که لرزش دستشان از اشک است .
در صدای دخترانی که با دل مینویسند نه فقط با قلم .
در نگاههایی که حقیقت را نه در تیترها،
که در تپش روضهها جستوجو میکنند . .
فرشته باقریها هنوز میان ما نفس میکشند؛
در دل خادمان بیادعا،
در حنجرهی رسانههای بیریا،
در دختربچههایی که امروز با چادر سفیدشان،
روایت عشق را تمرین میکنند.☺️
و این هیئت...
مدرسهایست که خبرنگار میپرورد؛😌
نه از جنس خبرهای رسمی،
بلکه از جنس حقیقتهای ناپیدا . .
از جنس صداقت و اشک♥️.
ادامه دارد . . .
تابستان ¹⁴⁰⁴
🗣. راوی: عزتی پور
✍🏻. نویسندگان: صولتی _ مسرور
#پایگاهکوثر
#معاونتفرهنگی
#هیئترضوانالرضا
#حوزهحضرتآسیه
🌐' معاونت روابط عمومی و رسانه
- دخترانمحلهحسنیہ
«دیدار فرمانده ناحیه امام حسن مجتبی(ع) سرهنگ رفعتنژاد با خانواده شهید حسینعلی احمدی»
فرمانده ناحیه مقاومت بسیج امام حسن مجتبی(ع)، سرهنگ رفعتنژاد، با حضور در منزل شهید حسینعلی احمدی، با خانواده این شهید والامقام دیدار و از ایثار و مجاهدت او تجلیل کرد.
به گزارش خبرنگار خبرگزاری بسیج از قم، فرمانده ناحیه مقاومت بسیج امام حسن مجتبی(ع) با همراهی جمعی از مسئولان و اهالی محله حسنیه پردیسان، با حضور در منزل شهید حسینعلی احمدی، ضمن ابراز همدردی با خانواده این شهید، یاد و خاطره او را گرامی داشتند. در این دیدار، فرمانده حوزه شهدای مدافع حرم، رئیس کلانتری پردیسان، و فرماندهان پایگاههای بسیج شهید کلهری و کوثر نیز حضور داشتند.
شهید حسینعلی احمدی، فرزند بهمن، متولد ۲۳ تیر ۱۳۷۲، اهل شهرستان الیگودرز و دارای مدرک کارشناسی ارشد بود. او فرزند نخست خانواده بود و حدود چهار سال از ازدواجش میگذشت. با وجود نداشتن فرزند، زندگیاش آمیخته با محبت، معنویت و تعهد به اصول اسلامی بود.
در بخشی از این دیدار، همسر شهید با بیان خاطراتی از همسرش گفت: «حسین همیشه میگفت نمیخواهم مرگ معمولی داشته باشم؛ دلم میخواهد وقتی از دنیا بروم که کاری برای مردمم کرده باشم. حتی شهادت را بهعنوان شرط ضمن عقدمان تعیین کرده بود.»
وی افزود:«نماز جماعت، نماز شب، رعایت حلال و حرام، توجه به حقالناس و محبت به خانواده از ویژگیهای همسرم بود. در هر شرایطی تلاش میکرد که اگر کاری از دستش بر نمیآمد، حتماً آن را جبران کند.»
این دیدار در فضایی معنوی و صمیمی برگزار شد و حاضران ضمن قرائت فاتحه و ابراز همدردی با خانواده شهید، بر لزوم ترویج فرهنگ ایثار، شهادت و زنده نگهداشتن یاد و راه شهدا در سطح محلات تأکید کردند.
انتهای پیام/ صولتی
- دخترانمحلهحسنیہ
⁶[روایت هشت روز خادمیِ دخترانه | روز پنجم محرم 💌] 🕊[مهمان ویژه: شهیده فرشته باقری | راوی حقیقت] پنج
⁷[روایت هشت روز خادمیِ دخترانه | روز ششم محرم 💌]
🕊[مهمان ویژه: شهید احسان قاسمی | خادم الرضا]
روزی که اشک و غیرت در هم آمیخت🇮🇷.
صبح زود، وقتی هنوز بوی شب قبل در صحن مسجد مانده بود، خبر مهمی میان خادمان پیچید: امروز، روز میدان است✌🏻.
عزاداری برای امام حسین "ع" ، رسم همیشگی ماست، اما امروز، باید لبیک عاشقانهمان را به ولیِ زمانمان فریاد بزنیم♥️.
با هماهنگی روابط عمومی، زمان هیئت کوتاهتر شد و اطلاعیه رسمی در کانالهای هیئت منتشر شد؛ تا دختران محله، سر وقت به تجمع بزرگ برسند.
در مسجد، شور و شوق در جریان بود. خانمهای محله از راه میرسیدند و سینیهای پر از شربت صلواتی در دستان خادمان میچرخید. خنکای هر لیوان، دلی را آماده راه میکرد برای حضور در دل تپندهی امت✊🏻.
مراسم بهسادگی و صمیمیت گذشت؛
روضهخوانی، مداحی، آیتم شهدا🖤.
همه چیز دقیق، کوتاه، اما عمیق. اما آنچه دلمان را بیش از همه تکان داد، نه در بخش رسمی مراسم،که در گوشهای از مسجد شکل گرفت😍؛
در نگاههای پرشور دختران کوچکتر،
آنهایی که سنشان برای حضور در میدان کم بود، اما غیرتشان از خیلیها بیشتر.😌.
یکی از دختران آرام گفت:
«ما هم میخواهیم پشت رهبرمون باشیم»
و ناگهان، صحن مسجد به میدان عشق تبدیل شد🇮🇷♥️. پرچم ایران را روی کف دستشان کشیدیم و صدای شعارها بلند شد؛
نه با ترس،
که با غرور، با اشتیاق، با باور:
📣 مرگ بر اسرائیل!
📣 جانم فدای رهبر!
📣 لبیک یا خامنهای!
🔥 در چشمانشان، آتشی از غیرت شعله میکشید و از دلشان، خورشیدی از محبت میتابید. با همان دستهای کوچک، مشت گره کردند، و با همان گلوی نازک، فریادشان را در تاریخ حک کردند.
🎥 خادمان، با دستان لرزان از ذوق، صحنه را ثبت کردند؛ تا روزی اگر کسی پرسید «غیرت ایرانی کجاست؟» نشانی بدهیم از صحن کوچک مسجد امام حسن مجتبی "ع" 💚😍 . .
و نوشتیم در دلهایمان:
این دخترها، ادامهی سحر امامیها هستند؛
از نسل غیرت، از تبار آگاهی . .✌🏻
دخترانی که از دل هیئت،
مستقیم به خط مقدم روایت رفتهاند.
با پرچم، با صدا، با اشک، با ایمان.
و روز ششم هم تمام شد . .
اما صدای فریادهای کوچکشان،
هنوز در هوای مسجد میپیچد؛
چون عهدی عاشقانه،
با امامشان . .
با رهبرشان . .
با حقیقت♥️.
ادامه دارد . . .
تابستان ¹⁴⁰⁴
🗣. راوی: عزتی پور
✍🏻. نویسندگان: صولتی _ مسرور
#پایگاهکوثر
#معاونتفرهنگی
#هیئترضوانالرضا
#حوزهحضرتآسیه
🌐' معاونت روابط عمومی و رسانه