eitaa logo
『 دختࢪاݩ زینبـے 』
1هزار دنبال‌کننده
6.9هزار عکس
3.2هزار ویدیو
430 فایل
بسم‌تعالے^^ [شھدآ،مآروبه‌اون‌خلوتتون‌راهےبدین!💔:) ـ خاک‌پاۍنوکراۍمادر! مجنـون‌شده.. عاشق‌اهل‌بیت¡ ‌سایبرۍکانال↯ @sayberi_313 پشت‌جبهہ↯ @jebhe00 متحدمونہ️‌↯ @Nokar759 @Banoyi_dameshgh @mim_mobtalaa کپے! ‌صلوات‌براآقامون‌ ودعابراۍبنده‌حقیر
مشاهده در ایتا
دانلود
❂◆◈○•--------﴾﷽﴿--------❂◆◈○• 💞 💞 💠قسمت نگاهش را به بیرون دوخته بود، همه جا را دید می زد احساس می کرد سال هاست که در زندان است،و شهر حسابی تغییر کرده است،از این فکر خنده اش گرفته بود.😅 سرش را به صندلی تکیه داد، و چشمانش را بست،هوای خنکی که به صورتش برخورد می کرد،لبخند زیبایی را بر لبانش حک کرد، باورش خیلی سخت بود، که در این مدت چه اتفاقاتی برایش رخ داده است،و به این نتیجه رسیده بود ،او آن دختر قوی که همیشه نشان می داد نیست و یک دختر ضعیفی است، اعتراف می کرد، روز های آخر دیگر ناامید شده بود، خودش هم نمی دانست چرا،شاید چون همه ی مدارک ضد او بودند یا شاید هم بخاطر اینکه به کمیل اعتماد نداشت. با آمدن اسم کمیل، ناخواسته لبخندش عمیق شد،باورش نمی شد پسرخاله ای که همیشه او را به عنوان یک ضد انقلابی می دید‌،یکی از ماموران وزارت اطلاعات هستش، با یادآوری حرف ها و تهمت هایی، که به کمیل می زد خجالت زده چشمانش را محکم بر هم فشار داد...😑 با صدای امیرعلی سریع چشمانش را باز کرد! ــ بفرمایید سمانه نگاهی به خانه شان انداخت، باورش نمی شد، سریع از ماشین پیاده شد، و به سمت خانه رفت که وسط راه ایستاد و به سمت امیرعلی رفت: ــ شرمنده حواسم نبود،خیلی ممنون ــ خواهش میکنم خانم حسینی وظیفه است سمانه خداحافظی گفت، و دوباره به طرف خانه رفت، و تا می خواست دکمه آیفون را فشار دهد، در با شتاب باز شد، و محسن در چارچوب در نمایان شد، تا می خواست عکس العملی نشان دهد، سریع در آغوش برادرش کشیده شد، بوسه های مهربانی، که محسن بر سرش می نشاند، اشک هایش را بر گونه هایش سرازیر کرد.😢 با صدای محمد به خودشان امدند: ــ ای بابا محسن ول کن بدبختو محسن با لبخند از سمانه جدا شد، سمانه به خانواده اش که از خانه خارج شده بودند، و با سرعت حیاط را برای رسیدن به او طی می کردند ،لبخندی زد. فرحناز خانم، دخترکش را محکم در آغوش گرفت، و سر و صورتش را بوسه باران می کرد، سمانه هم، پابه پای مادرش گریه می کرد، محمود آقا، هم بعد از در آغوش گرفتن دخترکش، مدام زیر لب ذکر می گفت، و خدا را شکر می کرد. سمانه به طرف بقیه رفت، و باهمه سلام کرد،محمد با خنده به سمتشان آمد و گفت: ــ بس کنید دیگه،مگه مجلس عزاست گریه میکنید،بریم داخل یخ کردیم همه باهم به داخل خانه برگشتند، مژگان و ثریا و زهره زن محمد مشغول پذیرایی از همه بودند، سمانه هم کنار مادر و خاله اش و عزیز که بخاطر پادردش بیرون نیامده نشسته بود، فرحناز خانم دست سمانه را، محکم گرفته بود،میترسید دوباره سمانه برود، سمانه هم که ترس مادرش را درک می کند، حرفی نمی زد، و هر از گاهی دست مادرش را می فشرد. به نیلوفر نگاهی انداخت، که مشغول صحبت با صغرا بود و صغرا بی حوصله فقط سری تکان می داد، متوجه خاله اش شد، که کلافه با گوشی اش مشغول بود،آرام زمزمه کرد: ــ خاله چیزی شده سمیه خانم لبخندی زد، و بوسه ای بر گونه اش نشاند: ــ نه قربونت برم،چیزی نیست ولی این کمیل نمیدونم تو این شرایط کجا گذاشته رفته ــ حتما کار داره ــ نمیدونم هیچ از کاراش سر در نمیارم، همیشه همینطوره و سمانه در دل" بیچاره کمیلی"گفت. بعد از صحبت کوتاهی با مادرش بلند شد و به سمت آشپزخانه رفت. ــ کمک نمیخواید خانما... ادامه دارد.. 💠نویسنده؛ بانو فاطمه امیری زاده 💠 ❂◆◈○•---------------------------❂◆◈○•
🌿 بنده خدایی میگفت : کاش زودتر میفهمیدم امام زمان علیه السلام، از همه کارهای خوب و بدم خبر داره،تا همه کارهای خوبم رو به نیت مولا انجام میدادم و کارهای بدم رو ترک میکردم😥 /مؤمن هنوز دیر نشده ،دست به کار شو، مولا منتظرتوست....
" ♥️🌿" خدا‌کندکہ‌بیاید‌ھمان‌کہ‌میسـآزد چـہـآرگنبـد‌خضرا‌بـراےبقـیـع.(:
مے‌گفت: اخـم‌ڪردن، توۍ‌محـیطےڪه پـر‌ا‌‌‌‌ز‌نامحرمہ خیلے‌ھم‌خوبہ( :
گر از من می پرسیدند برای چه در میان این همه آزادی خودت را اسیر یک چادر کرده ای مسلماً پاسخ می دادم : حجاب آرامشی دارد که هیچ چیز دیگر آن آرامش را ندارد راه می روم بی آن که جلب توجه شود حرف می زنم بی آن که به منظوری گرفته شود! در اجتماع حضور دارم بی آنکه چشمی دنبالم باشد... پرسیدند: خب در آخر چه نصیبت می شود شفاعت حضرت زهرا(س)
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
" از عقلانیت‌ تا کمال‌طلبی " جلسه هفتگی | ویژه نوجوانان ۵شنبه | ۳۰ اردیبشهت ماه | ساعت ۲۲
♨️ ذیل موضوع امشب ، حرفهای مهمی داریم با بهترین رفیقت بیا 🌷 🔸 اشاراتی به مسائل زیر خواهیم داشت: ▫️انتخاب رشته ▫️انتخاب دوست ▫️انتخاب محیط ▫️حوزه یا دانشگاه ▫️ انتخابات ۱۴۰۰ پ.ن : ذیل فراز بیستم دعای مکارم الاخلاق
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
یا رب شب جمعه کربلا غوغایی است...💔 شش گوشۀ حرم تجلی زیبایی است...🌱 امشب دل هر که هست در کرب و بلا...💔 معلوم شود که رزق او زهرایی است...🌱 السلام علیک یا اباعبدالله الحسین "علیه السلام
♥----------♥ 🌱 گفتم‌کلیدقفل‌شهادت‌شڪستھ‌است !' یااندراین‌زمانھ،درباغ‌بستھ‌است؟🖐🏻 خندیدوگفت:ساده‌نباش‌اۍقفس‌پرست ! دربستھ‌نیست‌بال‌وپࢪماشکستھ‌است !💔 🌿