eitaa logo
『 دختࢪاݩ زینبـے 』
1هزار دنبال‌کننده
6.9هزار عکس
3.2هزار ویدیو
430 فایل
بسم‌تعالے^^ [شھدآ،مآروبه‌اون‌خلوتتون‌راهےبدین!💔:) ـ خاک‌پاۍنوکراۍمادر! مجنـون‌شده.. عاشق‌اهل‌بیت¡ ‌سایبرۍکانال↯ @sayberi_313 پشت‌جبهہ↯ @jebhe00 متحدمونہ️‌↯ @Nokar759 @Banoyi_dameshgh @mim_mobtalaa کپے! ‌صلوات‌براآقامون‌ ودعابراۍبنده‌حقیر
مشاهده در ایتا
دانلود
🌸🍃 میگوییم :حجاب🌸 میگویند: لااکراه فی الدین😐 ‌گویی فراموششان شده🤔‌ "قد تبین الرشد من الغی را"😌‌😏 ‌ ‌میگوییم... آرامش زن در حجاب نهفته است☺️‌ ♥️
❤️😌 بیخود برایم دلیل و مدرڪ نیاورید من دخترم🧕 میدانم ڪہ صلاح من در«حجاب»اسٺ☺️ براي من دلیلي بزرگتراز سخن خدايم نیسٺ✋❤️ من حجاب میڪنم چون خداے من اینگونہ مے خواهد😊 ❤....
براے «چـــادر» باید بہ آسمان نگاہ ڪرد براےچادروحجابت بہ ڪنایہ اطرافیانت نگاہ نڪن «آسمانے شدن» بهاء دارد یادت باشد «بهشت» رابہ بهاء میدهند. نہ بہ بهانہ 💌
🌹 : 🌺از رسول خدا(ص) نقل شده است که به هنگام رؤیت هلال ماه رجب، این دعا را مى‌خواند: «اَللّهُمَّ اَهِلَّهُ عَلَیْنا بِالاْمْنِ وَالاْیمانِ وَالسَّلامَةِ وَالاْسْلامِ رَبّى وَرَبُّکَ اللهُ عَزَّوَجَلَّ»؛ (خدایا این ماه را بر ما به امنیت و ایمان و سلامت و دین اسلام نو کن، پروردگار من و پروردگار تو (اى ماه) خداى عزوجل است.) 🌺و همچنین از آن حضرت نقل شده است که وقتى هلال ماه رجب را مى‌دید، مى‌فرمود: «اَللّهُمَّ بارِکْ لَنا فى رَجَب وَشَعْبانَ، وَبَلِّغْنا شَهْرَ رَمَضانَ، وَاَعِنّا عَلَى الصِّیامِ وَالْقِیامِ، وَحِفْظِ اللِّسانِ، وَغَضِّ الْبَصَرِ، وَلا تَجْعَلْ حَظَّنا مِنْهُ الْجُوعَ وَالْعَطَشَ»؛ (خدایا برکت ده بر ما در ماه رجب و شعبان و ما را به ماه رمضان برسان و کمکمان ده براى گرفتن روزه و شب زنده‌دارى و نگهدارى زبان و پوشیدن چشم و بهره ما را از آن ماه تنها گرسنگى و تشنگى قرار مده.) ✅ غسل کردن: سیّد بن طاووس مى‌گوید در کتب «عبادات» روایتى از رسول خدا (ص) یافتم که آن حضرت فرمود: هر کس ماه رجب را درک کند و در اول، وسط و آخر آن، غسل کند همانند روزى که از مادر متولد شده، از گناهان خارج شود (و پاک شود). ✅ زیارت امام حسین(ع) در این شب فضیلت بسیار دارد. ✅ بعد از نماز مغرب، ۲۰ رکعت نماز بخواند (هر دو رکعت به یک سلام) و در هر رکعت یک بار سوره «حمد» و یک بار سوره «توحید» بخواند، رسول خدا(ص) در پاداش این عمل فرمود: هر کس چنین کند، به خدا سوگند خودش، خانواده‌اش، مالش و فرزندانش محفوظ بمانند و از عذاب قبر پناه داده شود... و در قیامت به سرعت از صراط بگذرد. ✅ بعد از نماز عشاء، دو رکعت نماز به ‌جا آورد، در رکعت اول «حمد» و «الم نشرح» را یک مرتبه و سوره «توحید» را سه مرتبه بخواند و در رکعت دوم، سوره‌هاى «حمد»، «الم نشرح»، «توحید» و «معوّذتین» (سوره‌هاى ناس و فلق) را یک‌ بار بخواند و پس از سلام ۳۰ مرتبه بگوید: «لا اله الاّ الله» و ۳۰ مرتبه «صلوات» بفرستد، رسول اکرم(ص) فرمود: کسى که این عمل را انجام دهد، خداوند گناهانش را مى‌آمرزد و از گناه پاک مى‌شود. ✅ ۳۰ رکعت نماز بخواند، (هر دو رکعت به یک سلام) در هر رکعت یک مرتبه «حمد» و یک مرتبه «کافرون» و سه مرتبه «توحید» را بخواند. در روایتى رسول خدا(ص) فرمود: هر مرد و زن مؤمنى چنین کند، خداوند تمام گناهان کوچک و بزرگ وى را مى‌آمرزد و تا سال بعد، خداوند نامش را در فهرست «نمازگزاران» مى‌نویسد و از نفاق پاک مى‌شود. ✅ احیاى شب اول ماه رجب: شیخ طوسى در «مصباح المتهجّد» از امام صادق(ع) از جدش از امیرمؤمنان على(ع) نقل کرده است که آن حضرت دوست داشت که در چهار شب از شب‌هاى سال، فارغ از هر چیز، به عبادت بپردازد: شب اوّل ماه رجب، شب نیمه شعبان، شب عید فطر و شب عید قربان. در حدیثى دیگر، از امام صادق(ع) نقل شده است که «تا مى‌توانى بر احیاى شب‌هاى عید فطر، عید قربان و... شب اول رجب مراقبت کن. ✅ خواندن دعایى که از امام جواد(ع) نقل شده است که فرمود: مستحب است انسان، در شب اول رجب، با این کلمات، دعا کند: «اَللّهُمَّ اِنّى اَسْئَلُکَ بِاَنَّکَ مَلیکٌ، وَاَنَّکَ عَلى کُلِّ شَىْء مُقْتَدِرٌ، وَاَنَّکَ ما تَشآءُ مِنْ أَمْر یَکُونَ اَللّهُمَّ اِنّى اَتَوَجَّهُ اِلَیْکَ بِنَبِیِّکَ مُحَمَّد نَبِىِّ الرَّحْمَةِ، صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَآلِهِ، یا مُحَمَّدُ یا رَسُولَ اللهِ، اِنّى اَتَوَجَّهُ بِکَ اِلَى اللهِ رَبِّکَ وَرَبِّى لِیُنْجِحَ بِکَ طَلِبَتى»
🍃🦋ماه رجب رجب نام نهری در بهشت است، از شیر سفیدتر و از عسل شیرین تر.... هرکسی یک روز از رجب را روزه بگیرد از آن نهر خواهد نوشید....🦋🍃 @dokhtaranzeinabi00
✨هُــــــوَالْمَـــــــحبــــــوب✨ 🌷 🌷 قسمت اون روز خیلی ناراحت بود.میگفت:😒 _وحید الان بیست و نه سالشه.چند ساله هر کاری میکنم ازدواج کنه،میگه نه.حتی بارها بهش گفتم آقای روشن،دوست صمیمیت، خواهر خیلی خوبی داره،از خانومی هیچی کم نداره.میگفت نه.وقتی شنیدم ازدواج کردی،دروغ چرا، ناراحت شدم.😒دوست داشتم عروس من باشی.تا چند ماه پیش که خودش گفت میخواد ازدواج کنه. همه مون خیلی خوشحال شدیم.وقتی گفت میخواد با خواهر آقا محمد ازدواج کنه،خیلی تعجب کردم.😕😟گفتم زهرا که ازدواج کرده. گفت آقا امین شهید شده...چند وقت پیش که اومدیم خدمت شما خوشحال بود.ولی وقتی برگشتیم دیگه وحید سابق نبود.😞خیلی ناراحته.خیلی تو خودشه.پیگیر که شدم گفت یا ❣زهرا یا هیچکس.❣ رو به من گفت: _دخترم..من مادرم،😒پسرمو میشناسم.وحید واقعا به تو علاقه مند شده.😒💓منم بهش حق میدم.تو واقعا اونقدر خوبی که هر پسر خوبی وقتی بشناستت بهت علاقه مند میشه.ازت میخوام درمورد وحید بیشتر فکر کنی. یک هفته بعد مامان گفت: _زهرا،داری به وحید فکر میکنی؟😊 -نه.به خودم و امین فکر میکنم.😒 با التماس و بغض گفتم: _مامان،شما با بابا صحبت کنید که..بدون اینکه ازم ناراحت بشه به این مساله اصرار نکنه.🙁😒 -بابات خیر و صلاح تو رو میخواد.😐 -من نمیخوام حتی بهش فکر کنم.😔 شب مامان با بابا صحبت کرد. بابا اومد تو اتاق من.روی مبل نشست،بعد نشستن بابا،منم روی تخت نشستم.بعد مدتی سکوت،بابا گفت: _به وحید میگم جوابت منفیه.لازم نیست بهش فکر کنی.😕😒 دوباره مدتی سکوت کرد.گفت: _زندگی زیاد داره.تو بالا و پایین زندگیت،ببین دوست داره چکار کنی.😒 بابا خیلی ناراحت بود... پیش پاش روی زمین نشستم.دستشو بوسیدم😘😒 و با التماس گفتم: _بابا..از من نباشید.وقتی شما ازم ناراحت باشید،من از غصه دق میکنم...😣😭 سرمو روی پاش گذاشتم و گریه میکردم. بابا باناراحتی گفت: _من بیشتر از اینا روی تو حساب میکردم.😒 سرمو آوردم بالا و با اشک نگاهش کردم. -شما میگین من چکار کنم؟...چکار کنم بیشتر دوست داره؟..به فکر کنم؟!! درصورتی که حتی ذره ای احتمال نداره که بخوام باهاش... گفتنش برام سخت بود... حتی به زبان آوردن ازدواج بعد امین..برام سخت بود. -به خودت فرصت بده وحید رو بشناسی.فقط همین..تو یه قدم بردار،خدا کمکت میکنه.😊☝️ یک ماه دیگه هم گذشت. یه شب خونه علی مهمانی بودیم.با باباومامان برمیگشتیم خونه.چشمم به گوشیم بود.ماشین ایستاد.مامان شیشه رو پایین داد و بابا گفت: _سلام پسرم. تعجب کردم.سرمو آوردم بالا.آقای موحد بود.با احترام و محبت به بابا سلام کرد بعد به مامان.بابا گفت: _ماشین نیاوردی؟😊 -نه.ولی مزاحم نمیشم.شما بفرمایید.☺️ مامان پیاده شد و اومد عقب نشست.آقای موحد گفت: _جناب روشن،تعارف نمیکنم،شما بفرمایید.☺️ بابا اصرار کرد و بالاخره آقای موحد سوار شد.مامان به من اشاره کرد که سلام کن.بدون اینکه نگاهش کنم گفتم: _سلام.😔 آقای موحد تعجب کرد.😳سرشو برگردوند.قبلش متوجه من نشده بود.به بابا نگاه کرد.سرشو انداخت پایین و گفت: _سلام.😔 بابا حرکت کرد.همه ساکت بودیم.یک ساعت گذشت.بابا توقف کرد بعد به آقای موحد نگاه کرد.آقای موحد نگاهی به اطرافش کرد.از بابا تشکر کرد. با مامان خداحافظی کرد و بدون اینکه به من نگاه کنه،گفت: _خداحافظ😔 و پیاده شد.صداش ناراحت بود.بابا هم پیاده شد و رفت پیشش.باهم صحبت میکردن.بعد مدتی دست دادن و خداحافظی کردن.بازهم همه ساکت بودیم. فرداش بابا گفت: _زهرا،هنوز هم نمیخوای یه قدم برداری؟ دوباره چشمهام پر اشک شد.😢بابا چیزی نگفت و رفت ولی من بازهم گریه کردم.😭 یک هفته گذشت.... همسر یکی از دوستان امین باهام تماس📲 گرفت. صداش گرفته بود. نگران شدم....😧 ادامه دارد.. 💓💓💓🌷🌷💓💓💓 اولین اثــر از؛ ✍