مـومݩبایدهرروزبراخودش
برݩامہمعنوےداشٺہباشہ🙂👌
سعےڪنیمبراخودموݩ
عادٺهـایی آسمانےبسازیم:)
هرروزتݪاوت زیارت عـاشورا
قرآن یہساعاتے
ذڪرودردودلبهباامـامزماݩ...
ڪمسفارشنشدا...¡😇💛
ᵈᵒᵏʰᵗᵃʳᵃⁿᶻᵉᶦⁿᵃᵇᶦ⁰⁰🌿
چادرانه🌱
اگر جایم بهشت نباشد هم...
چادرم بهشت من است🤞🖤
ᵈᵒᵏʰᵗᵃʳᵃⁿᶻᵉᶦⁿᵃᵇᶦ⁰⁰🌿
49.35M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
فی خط روح الله والله انّا علي العهد
#سلام_فرمانده🖐🏻
#امام_زمان♥️
کامل ترین و بهترین نسخه سلام فرمانده که مفهوم و محتوای ناب توش موج میزنه
ᵈᵒᵏʰᵗᵃʳᵃⁿᶻᵉᶦⁿᵃᵇᶦ⁰⁰🌿
『 دختࢪاݩ زینبـے 』
بیافکرکنیمحجابـمحدودیتاست
منآزادانهعاشقتهستمـ...✨
ا؎زیباترین محدودیت دنیا💕
ᵈᵒᵏʰᵗᵃʳᵃⁿᶻᵉᶦⁿᵃᵇᶦ⁰⁰🌿
#بدونتعارف . .
دلتوسفتبگیرتومُشترفیق؛
کهباهرچیزیتویایندنیانلرزه:)!🖐🏼
ᵈᵒᵏʰᵗᵃʳᵃⁿᶻᵉᶦⁿᵃᵇᶦ⁰⁰🌿
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
-میکُشه مَنو غَم کَربَلا (:💔
ᵈᵒᵏʰᵗᵃʳᵃⁿᶻᵉᶦⁿᵃᵇᶦ⁰⁰🌿
• 💚🌿💚🌿💚🌿💚 •
°•○●﷽●○•°
#آیٰـھِ
#قسمت166
✍️بھ قلمِ #خـادمالــمهدۍ|میـم . علےجانپور
صداۍ حیدر بغض داشت و چشماش قرمز بود ..
+همه چے خواب بود دیگه آره ؟!
شروع کرد به آروم گریه کردن ..
دستمو گذاشتم رو قلبمو ماساژش دادم ..
بدجورۍ درد میکرد !..
پس همه چے واقعے بوده . .
بدنم شروع کرد به لرزیدنو من هیچے دست خودم نبود ..
احساس میکردم من هم همراه مجتبے رفتم . .
سعے کردم تا بلند شم !
حتما بدن همسرم اینجاست که دارن ناله میکنن ..
انقدر داد نزنید ..
چه خبرتونه ، مجتبے اذیت میشه !
راضے به این همه فریاد نیست ..
یکم نگاهمو بین اتاق چرخوندم ..
با عکسایے که روۍ دیوار بود قلبم بیشتر میسوخت ..
اتاق مجتبے ، با عکس هایے که با هم گرفته بودیمو اونم تو اون مدت زمان کمے که با هم بودیم قابش کردو زد به دیوار اتاقش !..
از رو تخت اومدم پایین ؛ یه نگاه به میزش که خیلے مرتب بود انداختم ..
چطورۍ فراموشت کنم ..
چطورۍ نبودنت رو تحمل کنم در صورتے که با هر لحظه اۍ که با هم بودیم خاطره دارم ؟!
با صداۍ حیدر نگاهمو بهش دوختم ..
سخت میدیدم ..
با وجود اشک هاۍ بے امانے که ..
_میخواۍ کمکت کنم ..
سرمو به نشانه منفے تکون دادم ..
رفتم جلو آیینه ..
با دیدن وضع خودم تلخندۍ زدم ..
هر ثانیه بغض عجیبے تو گلوم بود و اجازه نمیداد حتے درست نفس بکشم !
داداش رفت بیرون ..
لباسامو عوض کردمو بجاش ..
لباس مجتبے رو پوشیدم . . !
لباسے که ..
رفتم بیرون ' انقدر هیاهو بود که با ورود من به اتاق پذیرایے کسے متوجه نشد . .
هر کسے یه گوشه برا خودش گریه میکرد ..
و بعضی از خانما هم نشسته بودن بالا سر تابوتش ..!
نگاشون میکردم ..
اما کسے عین خیالش نبود که منم دارم نابود میشم نه اونا ..
کسے براش مهم نبود چے داره به سر من میاد . .
رفتم جلو ..
لبخند زنان نشستم کنار همسرم ..
همسرۍ که قرار بود خیلے زیاد بخوابه ..
قرار بود بدون من بره ..
نمیدونستم چطورۍ شهید شده ..
نمیدونستم قبل شهادتش چقدر درد کشیده . .
الهے قربون درد هات برم ..
چقدر دلم میخواست بودم کنارت . .
بودمو اون لحظه آخرۍ سرتو رو زانوم میزاشتم ..
بغلت میکردم ..
میگفتم حق ندادۍ بدون من برۍ ..
حق ندارۍ تنهام بزارۍ ..
منم ببر همراه خودت ..
چقدر آروم شدۍ تو ، سال ها بود که منتظر این روزا بودۍ ؛ منتظر بودۍ فدا بشے ..
برا بےبے زینبۜ ، براۍ امام زمانت ﴿عج﴾ براۍ ...
اما باید یکم صبر میکردۍ ..
باید صبر میکردۍ حداقل بودنتو تو زندگیم درک کنم ..
خوشحالم ..
آقام خوشحالم که رسیدۍ به هدف و آرزویے که داشتے ..
خوشحالم خیلے خوشحالم ..
تو با بودن تو این دنیاۍ سخت ، داشتے زجر میکشیدۍ ..
راحت شدۍ ' خیلے راحت شدۍ ..
دستے رو شونه ام نشست ..
میتونم اعتراف کنم چشام دیگه نمیدید ..
عاطفه بود ..
بغلم کرد که هق هقم بالا گرفت ..
دست خودم نبود ..
+دیدۍ .. دیدۍ آخر کار خودشو کرد ..
دیدۍ تنهام گذاشت ..
_آروم باشه عزیز دلم .. خداروشکر کن این لیاقتو داشتے .. خداروشکر کن که خدا نگاه ویژه اۍ بهت داشته ..
+نمیتونے درکم کنے .. هیچ وقت ..
…
همه کم کم رفتن گلزار شهدا ..
داداش اینا هم منتظر بودن خداحافظے من تموم بشه ..
منتظر بودن من پاره اۍ از تنمو بدم بهشون تا خاکش کنن ..
مجتبے ..!
میدونم صدامو میشنوۍ ..
میدونم از این به بعد هم هستے کنارم ..
میدونم تنهام نمیزارۍ . .
همیشه حواست بهم هست دیگه , آره ..؟!
خواستم براۍ شاید آخرین بار رو به روت بگم ..
خیلے دوستت دارم ''
خیلے زیاد ..
میدونم تو این مدت خیلے کمے که باهم بودیم کامل اینو فهمیدۍ ..
راستے ؛ میگما ..
نکنه اونجا که حالت خوبه با دیگران باشیا ..
خودت میدونے منظورم چیه ..
باید شفاعتم کنے آقا مجتبے ..
باید قول بدۍ به خانم حضرت زینب ۜ بگے ..
یاد وصیت نامه اۍ که تو کیفم گذاشت افتادم ..
رفتمو برگه به دست برگشتم ..
باز کردم
چه دست خطے !..
با خط به خط خوندن نوشته هاش یه قطره اشک جارۍ میشد ..
خودش نوشته که شفاعت منو پیش حضرت حضرت زینب ۜ و آقامون امام حسین ﴿؏﴾ میکنه ..
نوشته که ..
ادامـه داࢪد ...
ڪپـے بـھ هـࢪ نحـوۍ ممنـوع و پیگـࢪد قـانونـے داࢪد ❌
پـرش به پـارت اول ↯
http://eitaa.com/dokhtaranzeinabi00/23825
لینـک کانـالمونِ ↯
https://eitaa.com/joinchat/3764518990C8dcd051ac8
• 💚🌿💚🌿💚🌿 •
هدایت شده از 『 دختࢪاݩ زینبـے 』
قبلفعالیتڪانالیهچند،دقیقہبیشتر
طولنمیکشہبجاشبہحرفرهبرت
احترامگذاشتےرفیق🙂🌱
ᵈᵒᵏʰᵗᵃʳᵃⁿᶻᵉᶦⁿᵃᵇᶦ⁰⁰🌿
❁همینڪہنوࢪخدا✨
دࢪدلتدࢪخشیده😇
همینڪہحضرتمادࢪ❤
توࢪاپسندیده🦋
چهچیزبهتࢪازاینڪہ🌱
توچادࢪےهستے🧕🏻
وچادࢪتبهحیااعتباࢪبخشیده🔐
ᵈᵒᵏʰᵗᵃʳᵃⁿᶻᵉᶦⁿᵃᵇᶦ⁰⁰🌿
- ازقشنگترینلحظہهـٰا؟!!
+اونوقتیکه
بینِنامحرمها
چشماشو میندازه پایین
بهحرمتِچشمایِخوشگل
مھدیِزهرا سلام الله علیها(:"
#زیباترینلحظات!(:
ᵈᵒᵏʰᵗᵃʳᵃⁿᶻᵉᶦⁿᵃᵇᶦ⁰⁰🌿
جنگِنرم،مثلِخمپاره۶۰میمونه!…💣
نهصداداره؛نه؛سوت.؛-
فقطوقتۍمتوجهمیشیکه رفیقتنهمسجدمیاد،نههیئت!🚶🏿♂
_شھیدحجتاللهرحیمۍ:)
ᵈᵒᵏʰᵗᵃʳᵃⁿᶻᵉᶦⁿᵃᵇᶦ⁰⁰🌿
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تو تنهایے یه لشگر بودۍ 💔
#استورۍ🥀
ᵈᵒᵏʰᵗᵃʳᵃⁿᶻᵉᶦⁿᵃᵇᶦ⁰⁰🌿
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
هفتهدیگهاینموقع..💔
ᵈᵒᵏʰᵗᵃʳᵃⁿᶻᵉᶦⁿᵃᵇᶦ⁰⁰🌿
#بدونتعارف . .
لطفا برای یکبارم که شده نه !
برای همیشه بخاطر تنها یادگار امام علی
گناه رو بذار کنار
زشته !
حسین زمانت خیلی وقته چشم انتظارِ💔
ᵈᵒᵏʰᵗᵃʳᵃⁿᶻᵉᶦⁿᵃᵇᶦ⁰⁰🌿