هدایت شده از واحدی
خاطرهای #تکان_دهنده از جشن تکلیف دختر ۹ ساله
فوقالعاده قشنگه حتما بخونید💔
در سال ۱۳۶۲ قرار شد برای ما در مدرسه جشن تکلیف بگیرند. مدیر خوب مدرسه ما که خودش علاقه زیادی به بچهها داشت و تنها معلمی بود كه سر وقت در مدرسه با بچهها نماز میخواند، به کلاس ما آمد و گفت: بچهها برای دوشنبه هفته آینده جشن تکلیف داریم؛ وسائل جشن تكليف خودتان را آماده کنید و به همراه مادران خود به مدرسه بیاورید.
من همان جا غصهدار شدم چون در خانه ما به اين چيزها بها داده نمیشد و خبری از نماز نبود.
روزهای بعد، بچهها یکییکی وسایل خودشان را شاد و خرم با مادرانشان به مدرسه میآوردند.
مدیر مدرسه مرا خواست و گفت: چرا وسایل خود را نیاورده ای؟ من گریهکنان از دفتر بیرون آمدم.
فردا مدیر مرا به دفتر برد و گفت: دخترم! این چادر نماز و سجاده و عطر را مادرت برای تو آورده.
ولی من میدانستم در خانه ما از این کارها خبری نیست.
بالأخره روز جشن تکلیف فرا رسید و حاج آقای بسیار خوشکلامی برای ما سخنرانی کرد و گفت: بچهها به خانه که رفتید در اولین نمازتان در خانه، از خدای خود #هر_چه_بخواهید خدای مهربان به شما میدهد. آن روز خیلی به ما خوش گذشت. به خانه آمدم شب هنگام نماز مغرب، سجادهام را پهن کردم تا نماز بخوانم، مادرم نگاهی به سجاده كرد و با حالتی خاص اصلاً به من توجهی نکرد.
من كه تازه به سن تكليف رسيده بودم انتظار داشتم مورد توجه قرار گيرم كه اينگونه نشد.
اما وقتی پدرم به خانه آمد و سجاده و چادر نماز من را ديد، عصبانی شد، سجاده مرا به گوشهای انداخت و گفت: برو سر درسات این کارها یعنی چه؟!
بغضم ترکید و از چشمانم اشک جاری شد و با ناراحتی و گریه به اتاقم رفتم. آن شب شام هم نخوردم و در همان حال، خوابم برد.
اذان صبح از حسینیهای که نزدیک خانه ما بود به گوش میرسید، با شنیدن صدای اذان، دوباره گریهام گرفت، ناگهان صدای درب اتاقم مرا متوجه خود كرد.
پدر و مادرم هر دو مرا صدا میکردند، درب اتاق را باز کردم دیدم هر دو گریه کردهاند، با نگرانی پرسيدم: چه شده؟! كه يكدفعه هر دو مرا در آغوش گرفتند و گفتند دیشب ظاهراً هر دو یک خواب مشترک دیدهایم.!
خواب ديديم ما را به طرف پرتگاه جهنم میبرند، میگفتند شما در دنیا نماز نخواندهاید و هيچ عمل خيری نداريد و مرتب از نخواندن نماز از ما با عصبانيت سؤال ميكردند و ما هم گریه میکردیم، جیغ میزدیم و هر چه تلاش میکردیم فایدهای نداشت، تا به پرتگاه آتش رسیدیم.
خیلی وحشت كرده بوديم. ناگهان صدایی به گوشمان رسيد كه گفته شد: دست نگه دارید، دیشب در خانهی اینها سجاده نماز پهن شده، به حرمت سجاده، دست نگه دارید. 😭
آن شب پدر و مادرم توبه کردند و به مدت چند سال قضای نمازها و روزههای خود را بجا آوردند و در يك فضای معنوی خاصی فرو رفتند و خداوند هم آنها را مورد عنايت قرار داد.
این روند ادامه داشت، تا در سال ۷۴. هر دو به مکه رفتند و بعد از برگشت از حج تمتع، در فاصله ۴۰ روز هر دو از دنیا رفتند و عاقبت به خیر شدند.
اولین سال که معلم شدم و به كلاس درس رفتم، تلاش كردم تا آن مدیرم که آن سجاده را به من داده بود پیدا کنم. خیلی پرس و جو کردم تا فهمیدم در یک مدرسه، سال آخر خدمت را میگذراند.
وقتی رفتم و مدرسه را در شهرستان کیار استان چهارمحال و بختیاری پیدا کردم، دیدم پارچهای مشکی به دیوار مدرسه نصب شده و درگذشت مدیر خوبم را تسلیت گفتهاند.
یک هفتهای میشد که به رحمت خدا رفته بود. خدا او را که باعث انقلابی زیبا در زندگی ما شد بیامرزد.
حال من ماندهام و سجاده آن عزیز که زندگی خانوادگی ما را منقلب کرد. حالا من به تأسی از آن مدير نمونه، مؤمن و متعهد، سالهاست معلم كلاس سوم ابتدايی هستم و در جشن تكليف دانش آموزان، ياد مدير متعهد خود را گرامی میدارم و هر سال که میگذرد برکت را به واسطهی نماز اول وقت در زندگی خود احساس میکنم.
📔 کتاب پر پرواز ص ۱۲۲
این خاطره زیبا از همکارم که تا حالا در چند کتاب چاپ شده رو گفتم تا بدونید حتی اگه سالها نماز نخوندید، اگه مثل من کارنامهتون سیاه سیاهه، هرگز هرگز از رحمت خدا ناامید نشید. خدا دست همه بندههاشو میگیره. خدا کارش نجات بندههاشه، اونم از جایی که اصلا تو خوابم نمیبینید.
هدایت شده از خسروانی
12.55M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔶🔹خوک های امت پیامبر
🔹نشر حداکثری واجب بر کسانی که این کلیپ رو ببینند
❗️هر کس نشر نداد و فردای قیامت به شکل میمون و خوک خودش رو دید امروز رو یاد داشته باشه .
هدایت شده از 🌷محبان صاحب الزمان(عج)🌷
«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ»
🔸السَّلامُ علیکَ یا صاحِبَ الزَّمان عج🔸
🌼اللهُمَّ عَجِّل لِوَلِیِّکَ الفَرَج🌼
🔸🔸🔸🔸🔸
🌏مجتمع اهل البیت علیهم السلام
هدایت شده از 🌷محبان صاحب الزمان(عج)🌷
🏴🏴🏴🏴🏴
«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ»
🌼احادیث مهدویت
(۱۵)
💠قالَ رَسُولُ اللّهِ صَلَّی اللهُ عليهِ وَآلِه: مَنْ اَنْكَرَ الْقآئِمَ مِنْ وُلْدِى فى غَيْبَتِهِ ماتَ مِيتَةَ الجاهِلَّيةِ. [بحارالأنوار، ج ۵۱، ص ۷۳.]
رسول خدا صلی الله عليه و آله فرمود: كسى كه در زمان غيبت، حضرت قائم(ع) را كه از فرزندان من است انكار كند، همانند مردگان جاهليت از دنیا خواهد رفت.
🔹🔹🔹
🔹🔹
🌏مجتمع اهل البیت علیهم السلام
هدایت شده از 🌷محبان صاحب الزمان(عج)🌷
🏴🏴🏴🏴🏴
«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ»
🚩در هر شهر ودیاری هستی۳ بار بگو:
🔹صَلَّی اللهُ عَلیکَ یا ابا عَبدِالله🔹
🔹🔹🔹
🔹🔹
🌏مجتمع اهل البیت علیهم السلام
هدایت شده از 🌷محبان صاحب الزمان(عج)🌷
🏴🏴🏴🏴🏴
«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ»
💠الامام الحسین عليه السلام: مَنْ طَلَبَ رِضَى النّاسِ بِسَخَطِ اللّهِ وَكَلَهُ اللّهُ إِلىَ النّاسِ».[1]
امام حسين عليه السلام: «كسى كه بخواهد رضايت مردم را با خشم خدا به دست آورد، خداوند او را به مردم وا می گذارد».
📚1.بحار الانوار، ج ۷۵، ص۱۲۶، ح۸.
🔹🔹🔹
🔹🔹
🌏مجتمع اهل البیت علیهم السلام
هدایت شده از 🌴با ولایت تا شهادت 🇮🇷
6.97M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔹حکایت
حضرت آیت الله هسته ای
اصفهانی از زبان استاد عالی خیلی ها منقلب شدند ، شما هم استفاده کنید
💠 صل الله علیکِ یا فاطمة الزهراء🌸
هدایت شده از 🌴با ولایت تا شهادت 🇮🇷
🔹آیت اللّه میرزا علی هسته ای
اصفهانی
در سال ۱۲۵۰ شمسی در«هستان»، از نواحی اصفهان متولد شد پس از ۹۷ سال عمر پر برکت در سال ۱۳۴۷ شمسی از دنیا رفتند
مزارایشان در قم، قبرستان شیخان هست
ایشان در محضر اساتیدی چون حضرات آیات سیدمحمدکاظم طباطبایی یزدی، شیخ محمدکاظم خراسانی، شیخ فضل اللّه نوری، سیدمحمدباقر درچه ای اصفهانی، شریعت اصفهانی و... .تلمذ کردند
از آثار ایشان شرح عقاید علامه مجلسی رحمت اللّه علیه.
فقیه مجاهد و سخنور، آیت اللّه حاج میرزا علی هسته ای به سال ۱۲۵۰شمسی در «هستان»، از نواحی اصفهان در خانواده ای متدین دیده به جهان گشود. شیخ زین الدین خوانساری، جد میرزا علی، از عالمان برجسته و اهل عرفان بود که در اصفهان اقامه نماز جمعه می کرد و مورد توجه عموم طبقات بود
🔸مجله افق حوزه
۲۹ تیرماه ۱۳۹۰شماره ۳۱۶
هدایت شده از 🌴با ولایت تا شهادت 🇮🇷
🔹🔸میرزا علی هسته ای از هوش، ذکاوت و حافظه فوق العاده ای برخوردار بود و از نوجوانی در مسیر دانش و تعلیم و تربیت اسلامی قرار گرفت.
ایشان در آغاز، ادبیات عرب، منطق و دروس سطح را فرا گرفت. سپس در دروس خارج فقه و اصول اساتید برجسته اصفهان شرکت کرد. وی در آن ایام مورد توجه و عنایت ویژه استادش مرحوم آیت اللّه سیدمحمدباقر درچه ای اصفهانی بود و استفاده علمی و اخلاقی بسیاری از محضرش نمود.
🔸در خدمت شیخ شهید:
مرحوم هسته ای در سال ۱۲۸۳ شمسی راهی تهران گردید. وی ابتدا در دروس بعضی اساتید تهران شرکت نمود تا این که جذب حوزه درسی و معنویت حاج شیخ فضل اللّه نوری گردید و تا آخر، از شیخ جدا نشد. ایشان در این باره می گوید: «... به درس شیخ فضل اللّه نوری از شاگردان ممتاز میرزای رشتی رفتم. هنگامی که ایشان «بحث ترتب» اصول را تدریس می فرمود، بنده از انتهای مجلس اشکالی کردم. شیخ جوابی فرمود: بنده بر جواب او اشکال نمودم و این امر تا چند مرتبه تکرار شد. شیخ پرسید: تو میرزا علی اصفهانی نیستی؟! عرض کردم: بله. فرمود: بعد از درس نروید! پس از درس، به محضرش شرفیاب شدم. فرمود: چه وقت است آمده ای؟ عرض کردم: چند روزی بیش نیست. فرمود: کجا منزل کردی؟ گفتم: در یک کاروان سرا. هنگامی که محل اقامتم را دانست، خادم را فرستاد تا از کاروان سرا، اثاث مختصر مرا بیاورد و اتاقی هم در منزلش در اختیارم گذارد...».
🔸فعالیت های سیاسی:
میرزا علی هسته ای از نزدیکان و شاگردان برجسته آیت اللّه شیخ فضل اللّه نوری و مشاوری امین و لایق برای آن مرحوم بود. جریان مشروطه که پیش آمد، درس آن مرحوم تداوم نیافت، و شیخ شهید عملاً در جریان مشروطه قرار گرفت. ایشان گرچه در اوایل نهضت، با مشروطیت موافق بود، اما بعد از آن که متوجه شد دسایسی در کار است، آن را مقید به مشروعه کرد که با مخالفت و جنجال عوامل نفوذی استعمار مواجه شد و شیخ مظلوم را متهم به استبداد و... کردند. مرحوم حاج شیخ در روزهای آخر، همه شاگردان خود را مرخص فرمود و با اصرار از همه نزدیکان خواست پراکنده شوند، چرا که دوست نداشت کسی در حمایت از ایشان کشته شود.
مرحوم هسته ای در شبی که فردایش حاج شیخ را به دار زدند، به دستور ایشان همه نامه هایی که برای حاج شیخ فرستاده شده بود را در صندوقی جمع کرد و آن را در آب انداخت. آن گاه با قلبی پر درد و چشمانی اشک بار با حاج شیخ خداحافظی کرد و شبانه با لباس مبدل عازم اصفهان گردید.
🔸دستگیری و زندان:
ایشان در اصفهان به منزل پدری رفت، اما به فاصله دو روز بعد که خبر شهادت شیخ به اصفهان رسید، نتوانست بماند و با لباس مبدل، عازم عراق گردید. چون به کاظمین رسید در یک کاروان سرا ساکن شد، اما دو افسر انگلیسی وارد کاروان سرا شده و یک راست به اتاق ایشان رفتند و از روی عکسی که با خود داشتند، او را شناسایی کرده و به سفارت ایران در بغداد تحویل دادند؛ در نهایت بدون محاکمه و بازپرسی در یک سرداب تاریک که چهل پله داشت زندانی گردید. ایشان مدتی در زندان به سر برد تا این که بر اثر نامه نگاری ها و تلاش های علمای بزرگ نجف، آزاد گردید.
🔸هجرت به نجف:
آیت اللّه هسته ای پس از آزادی از زندان عازم نجف اشرف گردید و به کسب فیض و ادامه تحصیل پرداخت. اقامت ایشان در نجف حدود ده سال به طول انجامید و در این مدت از محضر آیت اللّه العظمی سیدمحمد کاظم طباطبایی یزدی بیشترین استفاده را برده و در نزد ایشان از جایگاه ویژه ای برخوردار بود.
🔸بازگشت به ایران:
آیت اللّه هسته ای در حدود سال ۱۳۰۰ شمسی به ایران آمد و در اصفهان اقامت گزید.
وی تا آن زمان که متجاوز از پنجاه سال داشت، هنوز ازدواج نکرده بود. لذا با علویه ای تشکیل زندگی مشترک داده و فارغ البال به تدریس و تربیت طلاب و فضلا پرداخت. در کنار تدریس و تحقیقات علمی به وعظ و تبلیغ احکام دینی نیز عنایت ویژه داشت.
هدایت شده از 🌴با ولایت تا شهادت 🇮🇷
ایشان با داشتن مقام والای علمی و اجتهاد، منبر می رفت و می فرمود: «منبر، وظیفه است، نه شغل.» بیان شیرین و سخنان دل نشین ایشان باعث شد تا در اندک زمانی آوازه اش به شهرهای دیگر رسید؛ از این رو علاوه بر اصفهان در تهران و قم و دیگر شهرها نیز به منبر می رفت و اقشار مختلف مردم به طور گسترده و علمای بزرگ در مجلس ایشان حضور می یافتند.
ایشان هم چنین از سوی مرحوم آیت اللّه العظمی حاج شیخ عبدالکریم حائری به قم دعوت می شد و در مدرسه فیضیه منبر می رفت.
مرحوم هسته ای در ایراد سخن و خطابه، مهارت خاصی داشت. ایشان واعظی شیرین بیان، طلیق اللسان و حاضر جواب بود. از استادی که خود اهل خطابه و منبر است.
نقل شده: «او مهارت فوق العاده ای در خنداندن و گریاندن مردم در یک لحظه داشت؛ مثلاً مسئله ای را می گفت که باعث خنداندن حضار می گردید؛ آن وقت هنوز لبخند آنان خاتمه نیافته بود، مطلبی را می فرمود که حضار، شروع به گریه می کردند که این موضوع، واقعاً عجیب و بهت آور است و باید نام آن را کرامت گذاشت.»
🔹ویژگی های اخلاقی:
آیت اللّه هسته ای عالمی وارسته و متخلق بود و از جاده تقوا و عبودیت، پا را فراتر نگذاشت. او از اساتید اخلاق به شمار می رفت و با توصیه آیت اللّه العظمی حاج شیخ عبدالکریم حائری رحمت اللّه علیه، برای طلاب قم درس اخلاق می گفت.
امام خمینی در دیدار فرزند مرحوم هسته ای فرمودند: «مرحوم حاج علی آقا، به دعوت حاج شیخ به مدرسه حاج ملاصادق می آمد و برای طلبه ها درس اخلاق می گفت و من هم در آن شرکت می کردم. ] حاج شیخ [ بیان شیرینی داشت.» مداومت بر تهجد و نماز شب از دیگر ویژگی های آن عالم ربانی بود.
از فرزند ایشان نقل شده: «مرحوم والد، گاه دعای ابوحمزه ثمالی را از حفظ، در قنوت نماز وتر می خواند و هیچ گاه نماز شب را ترک نکرد.» امر به معروف و نهی از منکر: ایشان اهتمام ویژه ای به فریضه امر به معروف و نهی از منکر داشت و در پاسخ به کسانی که می گفتند: با امر به معروف کار پیش نمی رود، سکوت بهتر است، با لهجه اصفهانی خود می گفت: «می گویید پیش نمی ره، یک غرّ و غرّی، یک لند و لندی، یک نچ و نچّی بکنید تا بفهمند که شما ناراحت هستید و شاید در آن ها اثر بکند. گاهی اوقات اگر نیاز باشد، خودت را بزن تا دیگران بفهمند که اشتباه کرده اند. اگر در مجلس، گناهی شد، بلند شو و برو. اخم کن و ناراحت شو. خلاصه، کاری بکن که بفهمند تو ناراحت شدی».
🔹شهامت:
آیت اللّه هسته ای مردی شجاع و باشهامت بود. در سال های ۱۳۱۴تا ۱۳۱۸ شمسی که به فرمان رضاخان مسئله کشف حجاب و اتحاد شکل مردان پیش آمد، ایشان برای سخنرانی به ورامین دعوت شد، مجلسی باشکوه از مردان و زنان تشکیل شده بود، در حالی که چادر و حاجبی بین زنان و مردان وجود نداشت. ایشان دستور دادند تا چادری در حد فاصل زنان با مردان قرار دهند تا زنان، مورد دید مردان نباشند.
این خبر خیلی سریع به تهران و به شخص رضاخان رسید. رضاخان دستور داد آن واعظ را بیاورند. ایشان را به حضور شاه در کاخ مرمر بردند. رضاخان ایشان را شناخت و می دانست که از یاران نزدیک شیخ فضل اللّه نوری است. لذا ایشان را مخاطب ساخت و گفت: میرزا علی، هنوز به شلنگ و تخته می زنی! شنیدم دستور داده ای که بین زن و مرد، چادر و پرده باشد. نمی خواهی به عراق بروی! میرزاعلی نیز با حاضر جوابی گفت: «امر بفرمایید با اهل بیت به زیارت می روم. خیلی آرزومندم.» آن گاه به رئیس نظمیه دستور صدور گذرنامه داد و ایشان به عراق رهسپار شدند.
🔹رحلت:
آیت اللّه هسته ای پس از عمری طولانی و بابرکت و تلاش خالصانه و بی وقفه به اسلام و معارف اهل بیت علیهم السلام، در سال ۱۳۴۷ شمسی دارفانی را وداع گفت و در جوار رحمت حق آرام گرفت. پیکر مطهر آن عالم خدمت گزار پس از تشییع باشکوهی در اصفهان، به قم انتقال یافت و در قبرستان شیخان به خاک سپرده شد.
حشره اللّه مع اولیائه
📚منابع:
ستارگان حرم / 17؛ تربت پاکان قم/2