eitaa logo
دولت انقلابی جوان 😊✋
183 دنبال‌کننده
48.4هزار عکس
44.7هزار ویدیو
291 فایل
🔴 لینک ورود به گروه دولت انقلابی جوان @com/joinchat/33947842Ccf4b9fc148
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از عباس موزون
51.58M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💠 عنوان: (گزیده‌ای از قسمت نوزدهم فصل چهارم) 🔶️ هشت سال در کارگاه فرش بافی برای حرم امام حسین علیه‌السلام در کاشان کار می‌کردم. 🔶️ موهای سرم را قیچی نموده و به اندازه یک ریشه قالی در کار گذاشتم تا زائران که از روی این قالی‌ها رد می‌شوند، آقا امام حسین (ع) در آن دنیا شفاعتمان کنند. 🌹«ان الحسین مصباح الهدي و سفینة النجاة» (همانا حسین چراغ هدایت و کشتی نجات است) 🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺 🆔️ @abbas_mowzoon 🆔️ @abbas_mowzoon_links
هدایت شده از عباس موزون
17.91M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💠 عنوان: (گزیده ای از قسمت اول فصل پنجم) 🔸محیط ترسناکی بود سیاهی وحشتناکی بود ، در این سیاهی ها تقریبا ده پانزده نفر را دیدم شبیه انسان ، عذابم میدادند کتکم میزدند، احساسم این بود که اینها مأمور شدند جان من را بگیرند. من فقط التماس میکردم و اهل بیت(علیهم السلام) را داد میزدم ، هر بار که من اسم اهل بیت(علیهم السلام)را می‌بردم اینها از آن شدت کم میکردند از آن ضربه ها کم میکردند... 🎬 با کیفیت بالاتر از اینجـا در آپــــارات ببینید: https://aparat.com/v/rmpkrc3 🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃 🆔 @abbas_mowzoon 🆔 @abbas_mowzoon_links
هدایت شده از عباس موزون
18.57M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💠 عنوان: (گزیده ای از قسمت اول فصل پنجم) 🔸ما که داخل تونل قرار گرفتیم مرور زندگی شروع شد ، چند تراک از زندگیم را نشان دادند یکی این بود که سن تقریباً چهار پنج سالگی ام در محله ما پیرمردی بود به علت کهولت سن نه خوب می‌شنید نه خوب میدید ،چند شخص از ما بزرگتر بودند در نوشابه های فلزی را می کوبیدند شبیه دو تومانی میشد ،تشتک ها را بین چندتا سکه قایم میکردیم ، این بنده خدا هم از لحاظ بینایی و شنوایی مشکل داشت می‌بردیم به او می‌دادیم .... 🎬 با کیفیت بالاتر از اینجـا در آپــــارات ببینید: https://aparat.com/v/wvg86g8 🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃 🆔 @abbas_mowzoon 🆔 @abbas_mowzoon_links
هدایت شده از عباس موزون
23.03M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💠 عنوان: (گزیده ای از قسمت اول فصل پنجم) 🔸شخصی که من میگویم شبیه شهید هست آن حامی و همراه یک اشاره کرد ؛ برویـم ولی نه با زبان ، در یک چشم به هم زدن دیدیم در یک باغ پر از انگور در یک تاکستان انگور غرق زیبایی این باغ شده بودم ، اصلا رنگ ها جوی آب ، خاک ، اکسیژن زنده بود... 🎬 با کیفیت بالاتر از اینجـا در آپــــارات ببینید: https://aparat.com/v/oiekj9e 🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃 🆔 @abbas_mowzoon 🆔 @abbas_mowzoon_links
هدایت شده از عباس موزون
3.68M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💠 عنوان: (گزیده‌ای از قسمت اول فصل اول) 🔸 با این تجربه، حجت بر من تمام شد... سعی می‌کنم خوب زندگی کنم تا روزی برگردم و دخترم را ببینم... 🎬 با کیفیت بالاتر از اینجـا در آپــــارات ببینید: https://www.aparat.com/v/Yp5PQ 🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺 🆔️ @abbas_mowzoon 🆔️ @abbas_mowzoon_links
هدایت شده از عباس موزون
هدایت شده از عباس موزون
16.21M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💠 عنوان: (گزیده‌ای از قسمت بیست و هشتم فصل دوم) 🔸انگار قراردادم تمام شده بود با خانواده خانواده‌ام رو دیدم که اون طرف در هستند، جالب بود که اونها رو به حالت خواب‌آلوده می‌دیدم که پشت در هستند و نمیتونند بیان تو این اتاق، نعره می‌کشند، جیغ می‌کشند، طوری‌که رگ‌هاشون می‌خواد به آستانه پاره شدن برسه و می‌گفتند برگرد. 🔸یه غریزه در من وجود داشت که حالا موقع پرواز کردنه، بیام و پرواز کنم، یه چنین استعدادی در من هست، توی این تفکرات بودم که کات شد و همه چیز تمام شد... 🎬 با کیفیت بالاتر از اینجـا در آپــــارات ببینید: https://aparat.com/v/a7Azs 🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃 🆔 @abbas_mowzoon 🆔 @abbas_mowzoon_links
هدایت شده از عباس موزون
9.81M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💠 مصاحبه تلویزیونی 🔹 گفتگوی تلویزیونی بخش خبری ساعت ۲۰ شبکه چهار سیما با عباس موزون درباره فصل ششم برنامه زندگی پس از زندگی 🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺 🆔 @abbas_mowzoon 🆔 @abbas_mowzoon_links
هدایت شده از عباس موزون
49.43M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📌 مشک آشنا 🕰ماه مبارک رمضان هرروز ساعت۱۷ بازپخش : ۱ بامداد و ۹ صبح فردا از شبکه چهار 🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺 🆔 @abbas_mowzoon 🆔 @abbas_mowzoon_links
هدایت شده از عباس موزون
12.08M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📌 محاسبه های خداوند 🕰ماه مبارک رمضان هرروز ساعت۱۷ بازپخش : ۱ بامداد و ۹ صبح فردا از شبکه چهار 🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺 🆔 @abbas_mowzoon 🆔 @abbas_mowzoon_links
هدایت شده از عباس موزون
16.79M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💠 عنوان: (گزیده ای از قسمت چهارم فصل ششم) 🔸نگرانی نداشتم، آنجا به من آرامش می داد. دوست داشتم به اتاق خودم بروم، آنجا درد نداشتم. مجدد بهوش آمدم، "آی سی یو" بودم، پرستاران را دیدم. مجدد کسی آمد و در گوشم گفت: وقت رفتن است عجله داریم. گفتم:برویم... 🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃 🆔 @abbas_mowzoon 🆔 @abbas_mowzoon_links