🍃🍃🌸🍃
ﻭﺍﺑﺴﺘﮕﯽ ﯾﺎ ﺩﻟﺒﺴﺘﮕﯽ؟
"ﻭﺍﺑﺴﺘﮕﯽ" ﯾﻌﻨﯽ ﻣﯿﺨﻮﺍﻫﻤﺖ؛
ﭼﻮﻥ ﻣﻔﯿﺪﯼ
"ﺩﻟﺒﺴﺘﮕﯽ" ﯾﻌﻨﯽ ﻣﯿﺨﻮﺍﻫﻤﺖ؛
ﺣﺘﯽ ﺍﮔﺮ ﻣﻔﯿﺪ ﻧﺒﺎﺷﯽ
به کسی که دوستش داری ""دلبسته"" باش نه وابسته!!
🍃🍃🍃🌾💞💞
بهم پیام بدین😊
@Roza113
لینک کانال 👇
https://eitaa.com/joinchat/339280200Ce2c4533c9a
🍃🍃🌸🍃
زنها هیچوقت .....
عاشق زیبایی نمیشوند
آنچه یک زن را مبتلا میکند
امنیتی است که ،
درشانه های مردانه پیدا میشود :)
🍃
┅┄ ❥❥@Chakavak110🕊
🍃🍃🍃🌸🍃
فرستادم بگم چقدر قشنگ که عشق با آدم درستی مثل تو تجربه کردم بمونی برام بهترینم♥️:)
#بفرس_براش
🍃🍃🍃🌾💞💞
بهم پیام بدین😊
@Roza113
لینک کانال 👇
https://eitaa.com/joinchat/339280200Ce2c4533c9a
🍃🍃🌸🍃
با "تــــو" بودن را دوست دارم....
نه برای "تنهایـــیام" ، نه برای
"دلخــــوشیام"
فقط برای اینکه "ســــایهات"
را روی "دلــــم" پهن کنی
و "زندگــــی" را نفس به نفس
با "نفسهــــایت" در دلم
جریان بدی...
تا پازل "خوشبختــــیام" را
با نگاه های "عاشقــــانهِات"
به "معنـــــا" برسانم♥️
🍃🍃🍃🌾💞💞
بهم پیام بدین😊
@Roza113
لینک کانال 👇
https://eitaa.com/joinchat/339280200Ce2c4533c9a
🍃🍃🌸🍃
خوشبختی را تعقیب نکنید
و در جدال برای رسیدن به
خوشبختی نباشید.
زندگی را زندگی کنید
خوشبختی پاداش مهربانی
وگذشت شماست💙🍃
🍃🍃🍃🌾💞💞
بهم پیام بدین😊
@Roza113
لینک کانال 👇
https://eitaa.com/joinchat/339280200Ce2c4533c9a
🍃🍃🌸🍃
نمی دانم هم اکنون
در کجا مشغول لبخندی!
فقط یک آرزو دارم:
که در دنیای شیرینت
میان قلب تو با غم
نباشد هیچ پیوندی💕
🍃🍃🍃🌾💞💞
بهم پیام بدین😊
@Roza113
لینک کانال 👇
https://eitaa.com/joinchat/339280200Ce2c4533c9a
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍃🍃🍃🍃🌸🍃
شروع داستان زیبا و هیجان انگیزه #رویای_زندگی
🥀وقتی یازده سالم بود منو به مردی هفتاد ساله که زنش مرده بود شوهر دادن به همین سادگی ….
نه کسی نظر منو پرسید نه صلاحم رو در نظر گرفت آقام کارگری ساده بودو در آمد کمی داشت پس وقتی زن های محلی منو برای اون پیر مرد پولدار در نظر گرفتند نه نگفت....
🍃🌸
دنیای عجایب
🍃🍃🍃🍃🌸🍃 #برشی_از_یک_زندگی #رویای_زندگی 🍃🍃🌸🍃 با هزار زحمت اوس عباس رو خوابوندم و رفتم که کو
🍃🍃🍃🌸🍃
#برشی_از_یک_زندگی ❤️
#رویای_زندگی 🌱
الهی من بمیرم که تو این جور غریب زاییدی مگه خواب مرگ رفته بودم که منو بیدار نکردی ؟ چرا این کارو با من کردی عزیز ِجانم فدای اون همهه خانمی و فهمت بشم.قابله چشماش گرد شده بود و خیره به من اوس عباس نگاه می کرد …اون حق داشت مردای اون روزا اینقدر که اون روزا خیلی از این کارا نمی کردن که جلوی یکی قربون صدقه ی زنشون برن اصلا به زن ها رو نمی دادن…همچین به ما نیگا می کرد که داشت چشمش میومد بیرون …از نگاه اون ترسیدم و بهش گفتم نیگا به این حرفاش نکن شب یه فس منو می زنه صبح قربون صدقه ام میره دیشب منو زده فکر می کنی برا چی صداش نکردم ؟ حالا اومده از دلم در بیاره اونقدر زده تو سرم که منگه منگم.اوس عباس یه نیگا به من کرد و چشمک زد و صداشو کلفت کرد و گفت : خوب می خواستی غلط زیادی نکنی تا نخوری ….بازم می زنم اگه دست از پا خطا کنی پدرتو در میارم …زن بیچاره هی به من نیگا می کرد و هی به اوس عباس نمی فهمید این زن که همین الان زاییده داره شوخی می کنه یا جدی میگه برای همین فکر می کنم حدس زد ما خل باشیم و پاشد از اتاق رفت بیرون ولی واقعا گیج گیج می خورد …اون که رفت هر دو زدیم زیر خنده و بعد اوس عباس منو بوسید و نوازش کرد و بچه رو بغل کرد و گفت زهرا داره برات کاچی میاره خودم بهت میدم گفتم تو رو خدا اوس عباس جلوی این خانم این کارو نکن این خونه اون خونه میره و خبر می بره اونوقت میگن من تو رو گرفتم تو مشتم, چشممون می کنن چه لزومي داره جلوی بقیه می گی.گفت من همیشه میگم چه کسی باشه چه نباشه تو عزیزجان منی ول کن اسپند دود می کنیم …تا چشمشون کور بشه ….همینطور که به بچه نیگا می کرد گفت : ببین نرگس چقدر ملیحه.گفتم آره دیدم ….گفت اسمشو بزاریم ملیحه؟گفتم بزاریم.بچه رو گذاشت زمین و دولا شد و منو بغل کرد و گفت : اونوقت میگم قربونت برم میگی نگو همین جور که روی من افتاده بود قابله و زهرا اومدن تو ….قابله که داشت پس میفتاد صورتشو برگردوند ولی زهرا عادت داشت.از بوی خوش کاچی که تو اتاق پیچیده بود دلم ضعف رفت یواشکی به اوس عباس گفتم حساب خانم رو بکن بره من خوبم خودم به بچه میرسم زهرا و کوکب هم که هستن.بعد جات خالی یک کاسه کاچی خوردم خیلی گرسنه بودم و اون کاچی چنان به من چسبید که تا آخر عمرم یادم نمی ره.دو سال گذشت و ملیحه دو ساله شده بود.
من صبح زود کارامو کردم تا برم وسایلی برای کار خیاطی بخرم ….کوکب پیش خانم حسینی بود..اکبر و نیره رفته بودن مدرسه منم ملیحه رو گذاشتم پیش زهرا و رفتم برای خرید ….دقیقا سه چهار روز بود که رضا شاه دستور کشف حجاب داده بود و ما خیلی تحویلش نگرفته بودیم …
🌕 @donyaye_ajayeb
💔خرما گرفته بود دستش به تک تک بچهها تعارف میکرد. گفتم:«مرسی»
گفت:«چی گفتی؟»
گفتم:«مرسی»
❤️🔥ایستاد و گفت:«دیگه نگو مرسی؛
بگو خدا پدر مادرت رو بیامرزه.»
🥀به یاد شهید معزز حاج احمد متوسلیان
🍃🍃🍃🍃🌸🌸🍃🍃
لینک کانال،👇👇
https://eitaa.com/joinchat/2729115697C7f86bef90c
🍃🍃🌸🍃
✅این دو نکته را به خاطر،
داشته باشید:😉
هرچقدر احساس گناه،
داشته باشید،
گذشته تغییر نمیکند🙃
و هرچقدر استرس،
داشته باشید،
آینده عوض نمیشود 😌
✨پس در زمان حال زندگی کنید ✨وشکرگزار خداوند باشید😊
•🌸
🍃🍃🍃🍃🌸🌸🍃🍃
لینک کانال،👇👇
https://eitaa.com/joinchat/2729115697C7f86bef90c