وقتی بهش مۍگفتیم چرا
گمنام کار میکنی ، میگفت:
ای بابا همیشه کاری کن که
خدا تورو دید خوشش بیاد
نه مردم ..! ( : 💚
- شهید ابراهیم هادی -🌱
#کلامشهدا
_________________
#دوستداران_ولایت
@doostdaranvelayat
https://eitaa.com/doostdaranvelayat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥خطاب به مردم عراق گفته بود گوشت ما گوشت شما و خون ما خون شماست تا روز قیامت
یک عده آنروز جیغ زدند که وااای عزت ما زیر سوال رفت! اما امروز عراقیها هم دلتنگش هستند
#شهیدخدمت
#مردان_بی_ادعا
_________________
#دوستداران_ولایت
@doostdaranvelayat
https://eitaa.com/doostdaranvelayat
🔻جریان «زن زندگی » هم معترض شده چرا مبینا نعمت زاده که مدال المپیک داره باید بره دانشگاه و علی یونسی که نخبه علمی هست باید بره زندان...؟
🔹ولی بدانید علی یونسی کیه و چرا الان توی زندانه...
_________________
#دوستداران_ولایت
@doostdaranvelayat
https://eitaa.com/doostdaranvelayat
#زندگینامه_نادرشاه_افشار⚔
#پسر🗡#فرزنددرگز
#قسمتبیستم
در این بین سرداران نادر که میدانستند اگر نادر بدستور شاه تهماسب سپاه خراسان را منحل و خود بفرمان شاه به تنهائی ، به اصفهان برود مرگش حتمی خواهد بود با نگرانی بسیار منتظر بودند تا فرمانده دلاورشان از کنج انزوا و عزلت بیرون آمده و نگرانی های عمیق همگان را برطرف نماید ، یکهفته گذشت ولی از نادر خبری نشد و هیچکس نیز جرات نمی کرد پادرمیانی کند ، لذا چند تن از سرداران نادر که می دانستند وی به حسینقلی خان زنگنه فرمانده سپاه لرستان ، علاقه وافری دارد از او خواهش کردند به کلات رفته و نادر را از گوشه نشینی بدرآوَرَد ، حسینقلی خان با اصرار دیگر همرزمانش ، با تشویش و دلهره از عتاب و خطاب نادر ، عاقبت راضی شد به دیدار نادر در دژ کلات برود
حسینقلی خان به دژ کلات رسید و مستقیما نزد نادر رفت ، نادر با گرمی او را در آغوش گرفت و به اندرون دعوت کرد ، حسینقلی خان مراتب جان نثاری خود و دیگر سرداران را بعرض نادر رسانید و اطمینان داد تا آخرین لحظه و در هر شرایطی گوش به فرمان نادر خواهند بود ، و از نادر درخواست کرد به مشهد بیاید
از سخنانی که بین این دو سردار گذشت کسی اطلاع چندانی ندارد ولی هر چه بود نتیجه اش ، آمدن نادر به مشهد گردید ، مردم مشهد که از پیمان نامه ننگین شاه و دستور وی مبنی بر انحلال ارتش خراسان آگاهی یافته بودند ، با فریادهای زنده باد نادر زنده باد سپهسالار ، مرده باد شاه تهماسب به پیشواز نادر آمدند و از او خواستند با حمله به اصفهان ، شاه تهماسب را که مانند پدرش شاه سلطان حسین ، کشور را به مرز نیستی و نابودی کشانده ، از سلطنت خلع و خود ، بر تخت سلطنت ایران تکیه زند
در این حال ، نادر بر بالای بلندی ایستاد ، پیکر رشید و نیرومند و چهره آفتاب سوخته اش ، با آن چشمان نافذ و گیرایش که کمتر کسی جرات نگاه کردن مستقیم به آن را داشت مردم را وادار به سکوت کرده و با قدردانی از ابراز احساسات مردم اینچنین گفت
من داماد شاه تهماسب هستم ، و برای یکپارچگی ایران عزیز ، ارزش زیادی قائلم ، آیا فکر نمی کنید بر اثر جنگ میان من و پادشاه ، بخش های دیگری از کشور به زیر سلطه بیگانگان برود و یاغیان و سرکشان شرور ریز و درشت دیگری از گوشه و کنار این آب و خاک ، سربلند کنند ، از آن گذشته آیا شرم آور نیست که سربازی کوچکی مثل من ، بر علیه پادشاه کشورش قد علم کند ، از آن گذشته سلسله صفویه قبل از اینکه اسیر دست عده ای راحت طلب و سودجو و رمال و فالگیر شود ، دویست و بیست سال برای این مرز و بوم ، افتخار و سربلندی و رفاه به ارمغان آورده و جمعیت پنج میلیونی و پراکنده ایران را به شصت میلیون نفر رسانیده ، لذا به هر ترتیبی که هست نباید به احترام و اقتدار این خاندان که باعث یکپارچگی ایران است ، خدشه ای وارد شود
مردم از نادر خواستند بهیچ وجه ارتش خراسان را منحل نکند و به ترتیبی که خود می داند عمل کند سرداران نادر که پی برده بودند نادر بعلت ملاحظات ببن المللی و منطقه ای ، حاضر به برانداختن سلطنت صفویان نیست چاره را در قدرت نمایی محدود سپهسالار در مقابل شاه تهماسب دیدند ، نادر به شرط در محفوظ بودن مقام شامخ سلطنت شاه تهماسب ، پیشنهاد آنان را پذیرفت و سپاه خراسان به فرماندهی نادر برای اعتراض به قطعنامه ننگین بغداد و انحلال ارتش به سوی پایتخت حرکت کرد
نادر برای اینکه شائبه و توهم شورش ایجاد نشود ، سپاه شصت هزار نفره اش را به ده قسمت تقسیم کرد و دستور داد هر کدام از مسیری جداگانه و آهسته ظرف یکماه به سوی پایتخت حرکت کنند و در موعد مقرر در بیرون دروازه های اصفهان به یکدیگر ملحق شوند
نادر مسیر حرکت خود را از ناحیه ترکمنستان و گرگان و مازندران و گیلان برگزید و در ابتدا به ترکمانان که از انحلال ارتش ایران آگاه شده بودند و سر به شورش برداشته بودند تاخت و در جنگی یک روزه آنان را شکست داد و در خاتمه ، هزار نفر از آنان به خدمت در سپاه نادر درآمدند
خبر حرکت نیروهای نادر به گرگان و مازندران و گیلان رسید ، روس ها تصور کردند نادر برای سرکوبی آنان در حرکت است ، لذا بدستور تزار روس ، سراسیمه نیروهای خود را واپس کشیده و شهرهای ایران را که طی پیمان نامه ای سراسر حقارت آمیز اشغال کرده بودند را وانهاده به آنسوی مرزها عقب نشستند ، خبر عقب نشینی روس ها به نادر رسید ، لذا دستور داد نامه ای به دربار عثمانی به شرح ذیل بفرستند
به نام خدا - پیمانی که از سوی شاه تهماسب با شما بسته شده ، هیچگونه مشروعیتی ندارد ، ملت سرافراز ایران حاضر نیست حتی یک وجب از خاک کشورش را در دست بیگانگان بببند ، صلاح شما در آن است که بلافاصله شهرهائی را که اشغال کرده اید را بیدرنگ تخلیه کنید و بدون فوت وقت نیز ، اسیران ایرانی را آزاد نمائید
#زندگینامه_نادرشاه_افشار⚔
#پسرشمشیرفرزنددرگز
#ادامهقسمتبیستم
نادر سپس در پایانِ نامه با اعتماد به نفس کامل و بدون واهمه ، به سلطان عثمانی اولیتیماتوم داده و به مضمون ذیل ، اتمام حجت کرد
در صورتی که به دو پیشنهاد من عمل کنید ، پیوند برادری میان ایران و عثمانی استوار خواهد ماند و دو کشور نیرومند آسیائی می توانند در نهایت دوستی و مهربانی در کنار هم زندگی کنند و خاری در چشم دُوَل اروپائی باشند ، ولی اگر غیر از این تصمیمی بگیرید با شمشیر سرباز جان بر کف ایرانی ، که طعم تلخ آنرا پیش از این نیز چشیده اید ، مجبور به قبول هر دو پیشنهاد بالا خواهید شد*
نادر پس از آن ، از شمال ایران به سمت ری و اصفهان به راه افتاد و در بیرون دروازه اصفهان اردو زد
شاه تهماسب و اطرافیانش که برابر پیمان نامه بغداد ، متعهد به مرخص کردن سربازان و انحلال بیشتر نفرات ارتش ایران شده بودند ، در این زمان متوجه شدند دست به چه بلاهت و حماقت بزرگی زده اند ، شاه تهماسب کم کم داشت متوجه می شد ، کدخدای یک روستا ، درک و شعورش از مشاوران نالایق و چاپلوس و فالگیرش که تنها هنرشان خوردن و لمیدن بر تشک های پرِ قوست ، بیشتر است ، لذا سراسیمه پیک هائی به ولایات مختلف ایران فرستاد و درخواست اعزام نیرو به اصفهان کرد
استانداران مختلف ایران که از شاه تهماسب و حلقه مشاوران تاجر مسلکش ، که تمامی منافع ملی کشور را در حیطه قدرت خود و خانواده هایشان گرفته بودند دل خوشی نداشتند بجای اعزام نیرو به اصفهان ، سربازان خود را به اردوی نادر میفرستادند ، بطوری که در بیرون از اصفهان یکصد هزار مرد جنگی در اردوی نادر منتظر صدور فرمان وی بود
حتی سرداران پایتخت نشین شاه تهماسب نیز از دستور وی سرپیچی کرده و به اردوی نادر پیوستند و عده ای دیگر از آنان به باغات و املاک خود در اطراف اصفهان رفته منتظر عاقبت کار شدند ، تنها عده بسیار کمی در کنار شاه تهماسب ماندند و با نگرانی منتظر حوادث پیش بینی نشده ماندند
نادر که در این سفر ، همسرش رضیه بیگم که خواهر شاه تهماسب بود را بهمراه خود آورده بود ، از وی خواست نزد برادرش رفته و به او بگوید ، نادر برای جان نثاری به پایتخت آمده و نه شورش و یاغیگری ، رضیه بیگم قبول زحمت نموده و راهی شد
پیام نادر توسط خواهرش به شاه تهماسب رسید ، شاه تهماسب که اینک توسط خواهرش ، از شورش ترکمانان و سرکوبی یکروزه آنان توسط نادر و همچنین عقب نشینی روسها با یک مانور کوچک نادر آگاه شده بود به خواهرش گفت ، حق با نادر بوده مملکتی که ارتش قوی ندارد محبور است در زیر چکمه های دشمنان ریز و درشتش دست و پا بزند
وی که تا این لحظه تصور می کرد سرنوشتی بهتر از پدرش که توسط محمود افغان غلجائی با آن فلاکت به قتل رسید ، نخواهد داشت جانی دوباره یافته و از فرط خوشحالی بدون احضار منشی و بیان القاب دهان پرکن نامه ای به نادر نوشت و وی را به دربار دعوت کرد و گفت شخصا برای استقبال سپهسالار عزیزمان خواهم آمد
فردای آن روز درباریان مجددا گرد شاه را گرفته و شاه را از ملاقات با نادر منع کردند و اظهار نظر کردند قطعا حیله ای در کار نادر است و او پس از آمدن به اصفهان ، اعلیحضرت را از سلطنت خلع و زندانی و یا بقتل خواهد رسانید ، آنها پیشنهاد کردند سریعا پیکی به شیراز و ایلات و عشایر بختیاری که سرسپرده شاه هستند فرستاده ، تا حساب نادر را یکسره کنند ، چند نفز از افسران شاه تهماسب نیز پس از اتمام جلسه ، پنهانی نزد وی آمدند و پیشنهاد کردند که نادر را به اصفهان دعوت کند و آنها با عوامل خود ، با شلیک دو گلوله به حیات این مرد یاغی خاتمه دهند
کشته شدن نادر و آمدن سپاه شیراز و عشایر ، تماما به سود شاه تهماسب تمام می شد ، شاه سرانجام موافقت خود را اعلام کرد ، ولی متوجه نشد خواهرش توسط خواجه حرمسرا که از کودکی در دامان وی بزرگ شده بود همه چیز را شنیده و محرمانه به گوش نادر رسانیده است
نادر واقعا سردرگم شده بود ، نمیدانست چکار کند ، از یکسو چنانچه میخواست می توانست در یک روز شهر اصفهان را تصرف کند ولی بخود نهیب می زد تکلیف کوچک و بزرگ شهر که خونشان پایمال سم اسبان هموطنان خود می شوند چه خواهد شد و از طرفی با خود می گفت ، شاه تهماسب هر چه باشد نماد و سمبل یکپارچگی مردم این سرزمین است ، نادر واقعا گیج و سر در گریبان در گوشه ای از اردوگاه خویش نشسته بود و با خود کلنجار می رفت که چه بکند
هدایت شده از نسیم قزوین
37.5M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 #فیلم | #هم_اکنون مراسم شام غربیان حجت الاسلام حاج سید ضیا حسینی امام جمعه فقید الموت با سخنرانی آیت الله حسین مظفری نماینده خبرگان استان قزوین و با مداحی مداحان اهل بیت حاج آقا باقری در مسجد فاطمه الزهرا (س) پونک قزوین در حال برگزاری است
شنبه | ۲۷ مرداد ۱۴۰۳
🔸نسیم قزوین @nasimqazvin
حجتالاسلام علیاکبری: «امام جمعه فقید الموت» با مشی پدرانه در متن زندگی مردم حضور داشت
پیام تسلیت رئیس شورای سیاستگذاری ائمه کشور در مراسم شام غریبان امام جمعه فقید معلم کلایه الموت قرائت شد.
در متن این پیام تسلیت آمده بود:
بسم الله الرحمن الرحیم
انا لله و انا الیه راجعون
درگذشت روحانی خدمتگزار و عالم پارسا سید جلیل القدر حضرت حجتالاسلام آقای حاج سید ضیاء حسینی امام جمعه مهربان، باصفا و مردمی الموت موجب تاثر و تاسف اینجانب گردید.
ایشان دوران عمر بابرکت خود را در تحصیل و تبلیغ معارف قرآن و عترت گذراندند و سالهای سال در مبارزه با رژیم ستمشاهی و حضور فعال در دوران انقلاب اسلامی و پس از آن در دوران دفاع مقدس هشت ساله در خدمت به مردم و نظام اسلامی سپری کرد.
در دوران ۴۳ ساله امامت جمعه در الموت با مشی پدرانه و زیست متواضعانه خود در متن زندگی مردم حضور داشت و با مردم و برای آنان زیست و برای رفع مشکلات ایشان با تمام توان گام برداشت و از هیچ کوششی فروگذاری نکرد.
امیدوارم در این ایام نورانی و در آستانه اربعین سید و سرور شهیدان مشمول غفران و رحمت الهی بوده و بر خوان مهربان و کرامت اجداد طاهرینش علیهم صلوات الله مهمان متنعم باشند.
فقدان این امام جمعه عزیز و روحانی خدمتگزار را به اهالی آن سامان به خصوص همسر مکرمه و فرزندان عزیز ایشان و روحانیت محترم آن منطقه و به خصوص ائمه جمعه محترم استان تسلیت و تعزیت عرض میکنم.
والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته
محمدجواد علیاکبری
رئیس شورای سیاستگذاری ائمه جمعه کشور
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
نگویید جا ماندهایم!
کسی که قلب و روحش رفته جامانده نیست.
جامانده کسی است که عشق و شور و طلب زیارت #اربعین به ذهنش هم نمیرسد و علاقهای ندارد.
اگر به هر دلیلی اشتیاق رفتن هست و شرایطش نیست، خیری بوده و ثواب نیت را بردهاید. شاکر باشید و نگویید جامانده ایم.
✍️آیت الله جوادی آملی
_________________
#دوستداران_ولایت
@doostdaranvelayat
https://eitaa.com/doostdaranvelayat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
پیام این موکب دار عراقی به حضرت آقا رو حتماً گوش کنید
من مقلد آیت الله سیستانی هستم ولی شما رهبر ما هستید و.....
دست به دست کنید و نمک تو چش بدخواهان رهبری بپاشید...
16.06M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
*🔴 اگر نمایندگان شهرتان میخواهند به عراقچی رای مثبت دهند، این کلیپ را نشان شان دهید و مطالبه کنید که چنین خطایی نکنند.*
*🔰 در کجای دنیا کسی که چنین عملکرد پر خطایی داشته، به جای محاکمه تشویق میشود و به عنوان وزیر معرفی میشود؟*
*🔰 رای آوردن عراقچی، آزمون بزرگ شرافت و غیرت نمایندگان است. از آنها بخواهیم رای شان را شفاف کنند...*
# دوستداران _ولايت
https://eitaa.com/doostdaranvelayat
6.44M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 #فیلم | پیکر مطهر حجت الاسلام حاج سید ضیا حسینی امام جمعه فقید الموت با حضور پرشور مردم در قزوین و الموت تشییع و بعد از اقامه نماز توسط آیت عابدینی نماینده ولی فقیه و امام جمعه قزوین درامام زاده حسین(ع) قزوین در بهشت حسینی قزوین به خاک سپرده شد.
شنبه | ۲۷ مرداد ۱۴۰۳
📸 واکنش تاجگردون به فریاد های اعتراضی راستینه در انتقاد به جمله [نفس های به تلاطم افتاده ایران]
🔸 غلامرضا تاجگردون، نماینده مجلس نوشت: اعتراض داشت به صحبتهايم، بهش ميگم برو صحبتهايم را گوش بده بعد اعتراض كن. ميگه اول اعتراض ميكنم بعد گوش ميدم و اگر نگفته بودى عذرخواهى ميكنم. منم كه مطمئن بودم اون حرفى كه اعتراض داشت نزده بودم، بعد فهميدم اصلا مشكل چيز ديگه اي بود.
شما جاى من بوديد چى ميگفتيد.