eitaa logo
دوستداران ولایت
717 دنبال‌کننده
9.1هزار عکس
6.2هزار ویدیو
28 فایل
صرفا جهت روشنگری،جهاد تبیین،بصیرت وآگاهی از برنامه های دشمن جهت آمادگی وتوانایی کافی درمقابله بانقشه های دشمنان دوستان عزیز،تبلیغات ارسال لینک ضدنظام وغیراخلاقی ممنوع می‌باشد کپی آزاد به شرط صلوات برمحمدو آل محمد(ص) لینک کانال @doostdaranvelayat
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از دوستداران ولایت
🗡       از آنجا که نادر نیروهای اندک خود را از اطراف ابیورد فراخوانده بود سپاه پانزده هزار نفره ازبکان بعلت نبود مقاومتی مردم نواحی مختلف را به خاک سیاه نشانده بودند. با توجه به اخبار آشفته دولت و ارتش ایران و حملات روس ها و عثمانی ها به ایران و فوت باباعلی بیک و جانشینی جوان ۲۹ ساله بجای وی ، ازبکان تصور کردند که هیچ نیروئی در مقابل آنان عرض اندام نخواهد کرد و بدین سبب تمامی سپاه پراکنده خود را که هر کدام در گوشه ای درحال غارت و یا تجاوز به جان و مال مردم بودند فرمان دادند که به سپاه اصلی ملحق شوند تابه ابیورد حمله کنند نادر که از فزونی نیروهای ازبک که پنج برابر نیروهای وی بودند آگاه بود تمامی گشتی های پیرامون شهر را فراخواند و سربازان خود را به چهار بخش تقسیم کرد، یک بخش با پوشش کامل جنگی به جنوب شهر و بخش دیگر را در شرق ابیورد و بخش دیگر در غرب و خود نیز در قلب سپاه جای گرفت ازبکان وقتی که به ابیورد نزدیک شدند فریب بی دفاعی شهر را خوردند و بدون رعایت احتیاط های لازم با تمام نیروی خود به سوی شهر حمله کردند و اصولا در ذهن آنها خطور نمی کرد که در این بیشه خالی ، پلنگی خشمگین ، خفته باشد ازبکان که نعره زنان در حال نزدیک شدن به ابیورد بودند ناگهان با یورش برق آسای سپاهیان نادر که از چپ و راست و از پشت سر ، به سمت آنان می آمدند روبرو شدند ، فرماندهی سپاه ازبک که میخواست از خطر محاصره شدن لشکرش جلوگیری کند ناگزیربرای در امان ماندن از گزند سربازان ایرانی ، آرایش سپاه خود را به هم زند و سپاهش را به سه بخش تقسیم کرد و مشغول نبرد با آنان شد در گرماگرم نبرد نابرابر دوسپاه ، ناگهان ازبکان مشاهده کردند دروازه های شهر گشوده شده و تک سوارانی با فریادهائی رعد آسا به سوی آنان حمله‌کردند (این شیوه جنگیدن که به ابتکار نادر طرح ریزی شده بود بعدها بنام حمله گازانبری نامیده شد )  شیرازه لشگر ازبکان که عملا در محاصره سه هزار نفر قرار گرفته بود متلاشی شد و لشگر در صحرا پراکنده و به دستجات کوچک تقسیم شده و براحتی طعمه شمشیر و نیزه های بلند سپاه نادر شدند ، فرماندهی ازبکان ناچاراً با دادن چهار هزار نفر تلفات ، دست به عقب نشینی زده و با زحمت زیاد خود را به بالای کوههای اطراف ابیورد رسانید و در همانجا سنگر گرفتند ، نادر نیز سپاهش را به پائین دست کوه و سنگرهای ازبکان رسانید و در همانجا آنها را زمینگیر و محاصره کرد پنج روز از محاصره ازبکان می گذشت ، در این مدت مردان جنگی نادر سخت ترین حملات ازبکان را تحمل می کردند و هر روز بر شمار کشته ها و زخمی های سربازان نادر افزوده می شد ، نادر پی برد گذشت زمان به زیان او خواهد بود زیرا با توجه به تلفات سپاه اندکش و خستگی سربازان ، و همچنین رسیدن احتمالی نیروهای پشتیبان ازبک ، هر لحظه ممکن بود ازبکان که هنوز چند برابر نیروهای نادر بودند از کوهها سرازیر شده و همه را تار و مار نمایند ، بهمین خاطر در روز پنجم با سرداران خود به مشورت پرداخته و در پایان گفت برای یکسره کردن کار ازبکان ، نقشه ای دارم و برای انجام آن پنچ نفر سرباز جان بر کف میخواهم ، به محض اینکه سخن نادر به پایان رسید دوازده تن داوطلب شدند که از میان آنان پنج نفر از زبده ترین افراد برگزیده شدند نیمه شب پنج دلاور بهمراه نادرازچادرها بیرون آمده و آرام به دامنه کوه رسیدند ، تا آن هنگام هیچکس نمیدانست که نادر چه نقشه ای در سر دارد ولی هنگامی که به دامنه کوه رسیدند نادر گفت ، ماموریت ما این است که با احتیاط تمام از کوه بالا برویم و سر از بدن فرماندهان اصلی ازبک جدا کنیم ، البته احتمال پیروزی کم است ولی بجز این ، هیچ چاره ای نداریم ، دوساعت، طول کشیدتا اینکه به اولین پست نگهبانی ازبکان رسیدند، و درکسری از ثانیه چندنگهبان ازبک حلقومشان دریده شد تا به چادر فرماندهان اصلی ازبک که با بیست نفر از افراد ورزیده ازبک بشدت از آن محافظت می شد ، رسیدند نادر و همراهانش به محافظان ازبک یورش برده و آنان را از پای درآورده و سپس به داخل چادرها رفته و بلافاصله ، گلوی چهار فرمانده اصلی ازبک ، طعمه شمشیر نادر و یارانش شد سپس، شروع به بریدن بندهای چادر ازبکان نموده و تعداد زیادی از سربازان ازبک در زیر چادرها محبوس شدند سربازان نادر که در پائین کوه منتظر علامت نادر بودند به سمت ازبکان خواب آلود یورش آورده و گروه گروه طعمه شمشیرهای سپاهیان نادر میشدند و فراریان یا اسیر میشدند و یا از بلندی های کوه سقوط می کردند و هلاکت میشدند از یازده هزار سرباز ازبک هشت هزار نفر کشته و هزار تن اسیر شدند و الباقی فرار کردند مزه پیروزی بر ازبکان ، چشمان نادر را به سمت مشهد مرکز خراسان بزرگ که هر تکه اش در دست بیگانه ای بود ، دوخت..... عضویت در کانال ایتا👇👇👇 @doostdaranvelayat https://eitaa.com/doostdaranvelayat
🗡 در این بین سرداران نادر که میدانستند اگر نادر بدستور شاه تهماسب سپاه خراسان را منحل و خود بفرمان شاه به تنهائی ، به اصفهان برود مرگش حتمی خواهد بود با نگرانی بسیار منتظر بودند تا فرمانده دلاورشان از کنج انزوا و عزلت بیرون آمده و نگرانی های عمیق همگان را برطرف نماید ، یکهفته گذشت ولی از نادر خبری نشد و هیچکس نیز جرات نمی کرد پادرمیانی کند ، لذا چند تن از سرداران نادر که می دانستند وی به حسینقلی خان زنگنه فرمانده سپاه لرستان ، علاقه وافری دارد از او خواهش کردند به کلات رفته و نادر را از گوشه نشینی بدرآوَرَد ، حسینقلی خان با اصرار دیگر همرزمانش ، با تشویش و دلهره از عتاب و خطاب نادر ، عاقبت راضی شد به دیدار نادر در دژ کلات برود حسینقلی خان به دژ کلات رسید و مستقیما نزد نادر رفت ، نادر با گرمی او را در آغوش گرفت و به اندرون دعوت کرد ، حسینقلی خان مراتب جان نثاری خود و دیگر سرداران را بعرض نادر رسانید و اطمینان داد تا آخرین لحظه و در هر شرایطی گوش به فرمان نادر خواهند بود ، و از نادر درخواست کرد به مشهد بیاید از سخنانی که بین این دو سردار ‌گذشت کسی اطلاع چندانی ندارد ولی هر چه بود نتیجه اش ، آمدن نادر به مشهد گردید ، مردم مشهد که از پیمان نامه ننگین شاه و دستور وی مبنی بر انحلال ارتش خراسان آگاهی یافته بودند ، با فریادهای زنده باد نادر زنده باد سپهسالار ، مرده باد شاه تهماسب به پیشواز نادر آمدند و از او خواستند با حمله به اصفهان ، شاه تهماسب را که مانند پدرش شاه سلطان حسین ، کشور را به مرز نیستی و نابودی کشانده ، از سلطنت خلع و خود ، بر تخت سلطنت ایران تکیه زند در این حال ، نادر بر بالای بلندی ایستاد ، پیکر رشید و نیرومند و چهره آفتاب سوخته اش ، با آن چشمان نافذ و گیرایش که کمتر کسی جرات نگاه کردن مستقیم به آن را داشت مردم را وادار به سکوت کرده و با قدردانی از ابراز احساسات مردم اینچنین گفت من داماد شاه تهماسب هستم ، و برای یکپارچگی ایران عزیز ، ارزش زیادی قائلم ، آیا فکر نمی کنید بر اثر جنگ میان من و پادشاه ، بخش های دیگری از کشور به زیر سلطه بیگانگان برود و یاغیان و سرکشان شرور ریز و درشت دیگری از گوشه و کنار این آب و خاک ، سربلند کنند ، از آن گذشته آیا شرم آور نیست که سربازی کوچکی مثل من ، بر علیه پادشاه کشورش قد علم کند ، از آن گذشته سلسله صفویه قبل از اینکه اسیر دست عده ای راحت طلب و سودجو و رمال و فالگیر شود ، دویست و بیست سال برای این مرز و بوم ، افتخار و سربلندی و رفاه به ارمغان آورده و جمعیت پنج میلیونی و پراکنده ایران را به شصت میلیون نفر رسانیده ، لذا به هر ترتیبی که هست نباید به احترام و اقتدار این خاندان که باعث یکپارچگی ایران است ، خدشه ای وارد شود  مردم‌ از نادر خواستند بهیچ وجه ارتش خراسان را منحل نکند و به ترتیبی که خود می داند عمل کند  سرداران نادر که پی برده بودند نادر بعلت ملاحظات ببن المللی و منطقه ای ، حاضر به برانداختن سلطنت صفویان نیست چاره را در قدرت نمایی محدود سپهسالار در مقابل شاه تهماسب دیدند ، نادر به شرط در محفوظ بودن مقام شامخ سلطنت شاه تهماسب ، پیشنهاد آنان را پذیرفت و سپاه خراسان به فرماندهی نادر برای اعتراض به قطعنامه ننگین بغداد و انحلال ارتش به سوی پایتخت حرکت کرد نادر برای اینکه شائبه و توهم شورش ایجاد نشود ، سپاه شصت هزار نفره اش را به ده قسمت تقسیم کرد و دستور داد هر کدام از مسیری جداگانه و آهسته ظرف یکماه به سوی پایتخت حرکت کنند و در موعد مقرر در بیرون دروازه های اصفهان به یکدیگر ملحق شوند نادر مسیر حرکت خود را از ناحیه ترکمنستان و گرگان و مازندران و گیلان برگزید و در ابتدا به ترکمانان که از انحلال ارتش ایران آگاه شده بودند و سر به شورش برداشته بودند تاخت و در جنگی یک روزه آنان را شکست داد و در خاتمه ، هزار نفر از آنان به خدمت در سپاه نادر درآمدند خبر حرکت نیروهای نادر به گرگان و مازندران و گیلان رسید ، روس ها تصور کردند نادر برای سرکوبی آنان در حرکت است ، لذا بدستور تزار روس ، سراسیمه نیروهای خود را واپس کشیده و شهرهای ایران را که طی پیمان نامه ای سراسر حقارت آمیز اشغال کرده بودند را وانهاده به آنسوی مرزها عقب نشستند ، خبر عقب نشینی روس ها به نادر رسید ، لذا دستور داد نامه ای به دربار عثمانی به شرح ذیل بفرستند به نام خدا - پیمانی که از سوی شاه تهماسب با شما بسته شده ، هیچگونه مشروعیتی ندارد ، ملت سرافراز ایران حاضر نیست حتی یک وجب از خاک کشورش را در دست بیگانگان بببند ، صلاح شما در آن است که بلافاصله شهرهائی را که اشغال کرده اید را بیدرنگ تخلیه کنید و بدون فوت وقت نیز ، اسیران ایرانی را آزاد نمائید