اغاز امامت آخرین ولی وحجت خدا امام مهدی (عج ) برشما وخانواده محترم مبارک باد
_________________
#دوستداران_ولایت
@doostdaranvelayat
https://eitaa.com/doostdaranvelayat
5.47M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
این دختر خانم نابغه در سن ۱۴ سالگی دارند کارشناسی ارشد میخونن، خواهرش هم نابغه است. ولی خوب چون حجاب دارند نباید دیده بشن ... اما ما نشر میدیم تا همه بفهمند که #حجاب_فاطمی محدودیت نیست بلکه افتخار است .
_________________
#دوستداران_ولایت
@doostdaranvelayat
https://eitaa.com/doostdaranvelayat
برا این گریه نمیکنه که اسباببازیش رو گم کرده
گریه میکنه چون یه دفعه ۱۸ نفر از خانوادهاش رو از دست داده و تنها شده💔
#از_غزة_بگو
⭕️ لعنت بر صهیونیسم نژادپرست
_________________
#دوستداران_ولایت
@doostdaranvelayat
https://eitaa.com/doostdaranvelayat
هدایت شده از نسیم قزوین
9.74M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔹یک زمانى حرم های ائمه اطهار (ع) چنان در غربت و مظلوميت واقع شده بودند كه هرگونه جسارتى توسط معاندان اتفاق میافتاد،با ذکر صلوات یادی کنیم از حاج قاسم سلیمانی که هم با راه اندازی محور مقاومت و هم با تأسیس ستاد بازسازی عتبات عالیات ، عزت و احترام را به این حرم ها باز گرداند.
🎥٢٣سال پیش، فیلمی از هجوم نیروهای تروریستی آمريكايى به حرمین شریفین امام هادی و امام حسن عسکری سلام الله علیهما در سامرا
ستاد توسعه و بازسازى عتبات عاليات
@atabat_qazvin
🍃🌸 آغاز امامت و ولایت قطب عالم امکان، فخر زمان آقا امام حجة ابن الحسن العسکری عجل الله تعالی فرجه الشریف بر ساحت آن امام همام و تمام شیعیان آن حضرت تبریک و تهنیت باد.🌸🍃
دوستداران ولایت
https://eitaa.com/doostdaranvelayat
آقا مبارک است رَدای امامتت
ای غایب از نظر به فدای امامتت..
🔹آغاز امامت و ولایت قطب عالم امکان، فخر زمان، امان مردمان، اعلی حضرت دوران، صاحب العصر والزمان مبارک باد
�
�دوستداران ولایت
�https://eitaa.com/doostdaranvelayat
📌واشنگتن، اعضای شورای انتخابات و دادگاه عالی ونزوئلا را به دلیل اعلام پیروزی نیکلاس مادورو در انتخابات ریاست جمهوری اخیر تحریم کرد.
😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂
#زندگینامه_نادرشاه_افشار⚔
#پسرشمشیرفرزنددرگز
#ادامه_قسمت_چهل وپنجم پارت2
در این لحظات حساس و پرهیاهو ، یکی از افراد گارد ویژه نادری بنام حمزه ، بسوی سعادت خان فرمانده کل ستون سوم ارتش هند که بر پشت فیلی سفید ، از داخل هودَجی (هودج اتاقکی بود که بر پشت فیل ها تعبیه و نصب می کردند) افراد خود را رهبری می کرد رفت ، وی ابتدا فیلبان را با پرتاب نیزه ای به هلاکت رسانید و با چابکی تمام سوار بر فیل شد ، حمزه در ابتدا با ضربه شمشیر ، سعادت خان را موقتا از پا انداخته و با تیزهوشی تمام ، در آن هنگامه عظیم و در میان خیل محافظان و سربازان هندی موفق شد ، سعادت خان با فیلش را به اردوی ایران منتقل کند و به اسارت بگیرد ، البته حمزه نمی دانست درون هودج کیست ولی مطمئن بود شخص مهمی را اسیر نموده است ، جنگ با غروب آفتاب موقتا متوقف شد و دو طرف با آماده باش کامل به اردوهای خود بازگشتند
در دومین روز جنگ ، در میان کشته شدگان هندی ، سردار واصل خان فرمانده گارد ویژه محمد شاه و چند شخصیت مهم نظامی دیگر منجمله ، اشرف خان ، شهداد خان ، یادگارخان ، میرحسین کوکه ، اعتبار خان ، علی احمد خان دیده می شد
نادر به نزد سعادت خان ، که توسط حمزه زخمی و خون زیادی از او رفته بود رفت و ضمن احترام به وی ، دستور داد پزشک ویژه شاهی را بر بالین وی حاضر نمایند ، عاشور خان و شیر جنگ خان نیز که زخمی بودند نیز مورد تکریم و بزرگداشت نادر قرار گرفتند
نادر در آن شب تا به صبح نخوابید و لحظه به لحظه گزارش جاسوسان و دیگران را که برای بررسی اوضاع ارتش هند ، در رفت و آمد بودند مطالعه می کرد ، استقامت بدنی و پشتکار نادر ، حتی برای زیر دستانش که سالهای دراز در کنار او بودند شگفتی آور بود
از آن سو ، محمد شاه سران سپاه را به اردوی خود فراخواند ، نظام المللک و سربلند خان باز هم پیشنهاد کرد نیروهای هندی در سنگرهای خود بمانند و به دفاع بپردازند زیرا با توجه به تلفات سنگینی که داده بودند هنوز از لحاظ تعداد نفرات بر سپاه ایران برتری داشتند ، یکی از معتمدین محمد شاه در آن جلسه گفت ، با توجه به اینکه اغلب سرداران و افراد موثر ارتش هند ، کشته و یا اسیر شده اند روحیه سربازان هندی بشدت تضعیف شده و هر لحظه امکان تمرد و نافرمانی ، دور از انتظار نیست ، در آن جلسه قرار بر آن شد سربازان در روز سوم جنگ ، حالت دفاعی بگیرند و به دفاع بپردازند
♨️سومین روز نبرد دشت کرنال🔥
با سر زدن آفتاب روز سوم در حقیقت ، خورشید پیش از تحرکات دو سپاه ، تیرهای زرین و گرما بخش خود را بسوی دو طرف پرتاب میکرد ، با روشن شدن هوا ، فرماندهان هندی با شگفتی تمام دیدند بسیاری از سنگرها خالی است و سربازان هندی شب هنگام ، از تاریکی سود جسته و گریخته اند ، فرماندهان هندی بیدرنگ از نیروهای ذخیره برای پر کردن سنگرها استفاده کردند ، در این اثناء خبر رسید خانِ دوران فرمانده کل ارتش هند ، بعلت زخم های عمیقی که برداشته بود جان به جان آفرین تسلیم کرده است ، انتشار خبر مرگ وی ، اثری ناگوار بر روی همه سپاهیان به ویژه بر محمد شاه گذاشت ، بدستور محمد شاه ، آئین ویژه ای برای تشییع پیکر خان دوران تدارک دیده شد ، نادر علیرغم اصرار سردارانش مبنی بر تاخت و تاز علیه هندیان به آنان گفت ، از جوانمردی به دور است که مراسم مذهبی آنان را بر هم بزنیم ، روز به نیمه رسید و آئین تشییع پیکر خان دوران پایان گرفت ، در این زمان نادر و افرادش آرایش جنگی گرفتند و با دمیدن در بوق های بزرگ و کوس و کرنا ، آماده حمله ای شدید و همه جانبه علیه هندیان شدند
محمد شاه که یکسره روحیه خود را باخته بود دوباره سردارانش را فرخواند تا پیرامون درخواست متارکه جنگ با آنان به مشورت و رایزنی بپردازد ، در این جلسه محمد شاه لب به سخن گشود و گفت
به نظر من ، جنگ و ستیز با این گرگ بیابان و پلنگ خونخوار ، بجز از میان رفتن جوانان و سربازان ما سودی ندارد ، ما در یک روز هشت سردار دلاور خود را از دست دادیم لذا پیشنهاد می کنم که درخواست متارکه جنگ بنمائیم ، چهره سرداران هندی با شنیدن این سخن از هم شکفت و جملگی پیشنهاد محمد شاه را به صلاح ملت هند دانستند ، لحظات چندانی از این فرمان نگذشته بود که نظام الملک ، وزیر محمد شاه از سرا پرده شاهی بیرون آمد و قبل از حمله نادر ، با شتاب چندین پرچم سفید برافراشته و بهمراه چند افسر بلندمرتبه بسوی اردگاه نادر براه افتاد
# دوستداران _ولايت
https://eitaa.com/doostdaranvelayat
#زندگینامهنادرشاه_افشار
#پسرشمشیرفرزنددرگز
#ادامهقسمتچهلوپنجم
#ایپزود3
پرچم داران و پیام آوران صلح و آشتی به اردوی ایران رسیدند و یکسره به سراپرده نادر رفتند و پیام محمد شاه را در خصوص متارکه جنگ و جلوگیری از خونریزی بیشتر ، به آگاهی نادر رسانیدند ، نادر به آنان گفت احترام متقابل از شرایط همسایگی است ، به محمد شاه بگویید ما هم راضی به جنگ نبودیم ولی بخاطر بی توجهی دولت هند و پناه دادن به عده ای شورشی افغان که بهمراه اشرف افغان دست به جنایت زده اند و همچنین کشته شدن سردار عزیزمان محمد خان ترکمن ، ناچار و ناگزیر شدیم دست به جنگ بزنیم ، بروید به محمد شاه بگوئید درخواست او را درباره متارکه جنگ می پذیریم و چشم براه نمایندگان رسمی او هستیم مدت زیادی طول نکشید که نمایندگان ویژه محمد شاه بهمراه نظام الملک مجددا به اردوی ایران آمدند ، نخستین شرط نادر برای متارکه و صلح ، خلع سلاح ارتش هند و حضور شخص محمد شاه ، در اردوی ایران بود
این درخواست برای هیئت هندی غیر قابل قبول و غیر منتظره بود ، لذا نظام الملک که انتظار چنین شرطی را نداشت گفت ، آمدن حضرت پادشاه ، به اردوی ایران ممکن نخواهد بود زیرا باعث سرشکستگی مقام شامخ و والای سلطنت است ، اعلیحضرت به ما اختیار تام داده اند که درباره بستن پیمان صلح گفتگو کنیم ، نادر اما زیر بار نرفت و در حالیکه خشم خود را فرو میخورد گفت ، شرط متارکه جنگ همین است که گفتم و بهیچوجه ، از آن باز نمی گردم ، پادشاهتان باید شخصا به اردوی ایران بیاید در غیر اینصورت منتظر جنگ باشید ، ولی این را هم بدانید که در صورت شکست قطعی سپاه هند ، ما با محمد شاه و دیگر بزرگان هندی مانند یک اسیر جنگی رفتار خواهیم کرد
نظام الملک به نادر گفت ، محمدشاه بسیار رئوف و مهربان است و نمیخواهد خانواده های بیشتری از دو طرف داغدار شوند ، نادر با تمسخر و طعنه گفت ، ایشان خیلی زودتر ، پیش از آنکه آتش جنگ روشن شود هم ، می توانستند لطف و مهربانی خود را نشان دهند
نادر با احترام فراوان نمایندگان هندی را بدرقه کرد ، ولی هنوز آنها از اردوی نادر خارج نشده بودند که شیپور آماده باش در شرایط جنگی ، در سپاه ایران بصدا درآمد
نظام الملک شرط نادر را برای محمد شاه و درباریان بازگو کرد ، محمدشاه برآشفت و با تندی گفت ، معلوم می شود این مرد درنده ، بسیار کینه توز تمامیت خواه نیز هست ، نظام الملک که نادر را از نزدیک دیده بود کرنش و تعظیمی کرد و گفت ، البته هر دستوری که اعلیحضرت بفرمایند با دیده منت تا پای جان بر آن می ایستیم ، ولی نادری که من دیدم ، علاوه بر اندام درشت و چشمان گیرا و نافذش که تا مغز استخوان آدمی را می سوزاند ، دارای اراده و پشتکاری بسیار قوی است و لشگریانش مانند کودکی که از پدرش اطاعت می کند از وی اطاعت می کنند ، سر و وضع وی و چهره آفتاب سوخته اش ، با یک سرباز ساده ایرانی ، هیچ فرقی ندارد ، او مرد روزهای سخت است ، لذا در حال حاضر ، صلاح مُلک و سلطنت هند را ، در گروی مدارا با این اعجوبه دوران می دانم تا در آینده چه پیش آید
محمد شاه مانند مات زدگان ، نظام الملک را می نگریست و پس از مدتی خاموشی گفت ، پس با این اوصاف چاره ای نیست و باید شرایط نادر بپذیریم ، نظام الملک با شنیدن سخن شاه ، گوئی که کوهی را از دوشش برداشته باشند ، نفسی به راحتی کشید
♻️دو پادشاه در مقابل هم*
محمد شاه بهمراه جند تن از بزرگان هند و نظام الملک ، بسوی اردوی نادر براه افتاد ، بدستور نادر ، احترام ویژه ای در استقبال از محمد شاه بعمل آمد ، نادر حتی چند مرد تنومند را برگزیده بود تا هنگام پیاده شدن محمدشاه از پیل جنگی ، او را درون تخت روان زیبائی جای دهند و بر روی دوش خود حمل کرده و بهمراه دویست نفر گارد ویژه شاهی با لباس های زیبا و رسمی ، او را اسکورت و به چادر نادر راهنمائی کنند
قلب محمد شاه به سختی می تپید ، او داستانهای زیادی از سخت گیریها و جنگاوری نادر شنیده بود و نگران بود که نادر چگونه با او رفتار خواهد کرد ، سرانجام پرده چادر نادر بدست پرده دار کنار رفت و محمد شاه بدرون سراپرده نادر ، گام نهاد
نادر با دیدن محمدشاه از جای خود برخاست و با احترامی که بوی دوستی از آن به مشام می رسید ، به او خوش آمد گفت و محمد شاه را که اندامی لطیف و کوچکتر از او داشت را مانند کودکی در آغوش گرفت و چهره وی را بوسید ، محمد شاه اختیار از کف داد و اشک از دیدگانش سرازیر شد ، حاضران از دو طرف ، علی الخصوص بزرگان هند ، با دیدن اشک های محمدشاه ، زار زار شروع به گریستن کردند ، نیم ساعتی طول کشید تا مجلس به آرامش رسید و نادر شروع به صحبت کرد و گفت
# دوستداران _ولايت
https://eitaa.com/doostdaranvelayat
♦️وقتی از یک پروژبگیر حرف میزنیم، دقیقا یعنی چنین چیزی!
#آفتاب_پرست
_________________
#دوستداران_ولایت
@doostdaranvelayat
https://eitaa.com/doostdaranvelayat