#زندگینامه_نادرشاه_افشار⚔
#پسرشمشیرفرزنددرگز
#ادامهقسمتپانزدهم
مردم همدان که از شکست عثمانیها مطلع شده بودند سر به شورش برداشتند ، نعیم پاشا که از داخل و بیرون شهر همدان تحت فشار قرار گرفته بود شبانه همدان را رها کرده و پنهانی به سمت کرمانشاه گریخت ، صبح روز بعد خبر عقب نشینی نعیم پاشا به حسینقلی خان رسید ، او که شهر همدان را محاصره کرده بود دستور جمع آوری چادرها را صادر و بیدرنگ به تعقیب نعیم پاشا پرداخت و در نزدیکی تویسرکان به او رسید و آرایش جنگی گرفت ، سپس دو سپاه مشغول ورانداز کردن یکدیگر شدند
از آنطرف به نادر خبر رسید که دروازه های شهر همدان باز و مردم با آذین بندی خیابانها منتطر ورود سپاه ایران هستند ، نادر با احتیاط به شهر وارد شد ، مردم همدان که مزه تلخ تحقیر و زیردست بیگانه شدن را چشیده و پس از هشت سال ، چشمشان به سرباز و سپاهی ایرانی افتاد ناگهان اختیار از کف داده و با شور و هیجانی وصف ناشدنی ، به پیشواز نادر و همراهانش آمدند ، اولین اقدام نادر ، رهائی پنج هزار نفر از مخالفان عثمانیان از زندان بود و دومین آن ، جمع آوری توپخانه مدرن و پیشرفته ترکان و سپس صدور فرمان گوشمالی خائنانی که با عثمانیان همکاری کرده بودند
به تویسرکان باز می گردیم ، که حسینقلی خان ، ناگهان از سمت غرب ، شاهد ایجاد گرد و غبار ناشی از ورود نیروهای تازه نفس عثمانی به فرماندهی تیمورپاشا و پیوستن آنان به لشگر نعیم پاشا گردید
آمدن تیمور پاشا که علاوه بر فرماندهی پادگان کرمانشاه ، شمشیر زن یگانه ای بود ، نیروی مضاعفی به عثمانیان بخشید بطوریکه بی درنگ و متفقاً به سواران ایران تاختند
حسینقلی خان که غافلگیر شده بود پی برد که جنگیدن در مقابل این همه سرباز ترک بیهوده است ، لذا به جای تاخت و تاز ، روش دفاعی را برگزید و در حالیکه از حملات سخت آنان جلوگیری می کرد آرام آرام عقب می نشست ، ضمن اینکه پیکی نیز به نادر که اینک در همدان بود فرستاد و درخواست کمک فوری کرد ، پیک حسینقلی خان در میانه راه با پیک نادر برخورد کرد و به اتفاق نزد نادر رفته و وضعیت بحرانی حسینقلی خان را گزارش کردند
زمانی که پیک ، گزارش خود را به نادر میداد شیپور خاموشی زده شده بود ولی نادر کسی نبود که معنی استراحت را بفهمد ، هماندم مسئول تدارکات احضار و فورا ساز و برگ و آب و آذوقه مهیا و فقط طی سه ساعت سه هزار سرباز چابک و زبده ، بهمراه ده قبضه توپ به فرماندهی شخص نادر ، شبانه عازم آوردگاه خونین تویسرکان شدند ، نادر دستور داد الباقی سربازان ، ظهر فردای همان روز به تویسرکان اعزام شوند
♻️نادر را تا رسیدن به حسینقلی خان رها می کنیم و به تویسرگان می رویم
حسینقلی خان ، این سردار شایسته ، با همه کوششی که کرد ، سرانجام از چهار طرف در حلقه محاصره ترکهای عثمانی گرفتار شد ، او و سوارانش که مرگ را در چند قدمی خود دیدند ، پیمان بستند که حال که قرار است بمیریم مردانه می میریم و نامی از خود در قوم و قبیله و تاریخ سرزمین مان به یادگار می گذاریم ، فشار دشمن هر لحظه بیشتر و بیشتر می شد که ناگهان صدای غرش توپخانه ، سربازان پشتیبان عثمانی را مانند برگ خزان بر زمین می ریخت و اندکی پس از آن ، طبق معمول همیشه این نادر بود که پیشاپیش سپاه ایران با چرخش تبرزین معروف خود از سه طرف وارد میدان شد
سواران لر با آمدن نادر با همه خستگی ، دست به پاتک زده و بهمراه نادر ، چنان ضربات سختی به نعیم پاشا و تیمور پاشا وارد کردند که هنوز دو ساعت سپری نشده بود ، سرداران ترک ناچار به عقب نشینی به سوی کرمانشاه شدند ، نادر به حسینقلی خان و سربازانش استراحت داده و پس از آمدن نیروهای تازه نفس از همدان ، بیدرنگ به تعقیب عثمانیان پرداخته و در نزدیکی کنگاور به آنان رسید و بیدرنگ به آنان تاخت و پس از درگیری مختصری ، عثمانیان به کرمانشاه عقب نشینی که در این شهر هم مانند همدان ، با شورش مردم کرمانشاه روبرو شدند لذا با عجله شهر را ترک و به قصرشیرین رسیدند ، در آنجا نیز با سپاهیان نادر روبرو و سراسیمه به آنطرف رودخانه دیاله (رودی در عراق امروزی) رفته و در همانجا اردو زده و موضع گرفتند
نادر صلاح ندید سپاهش از رودخانه بگذرند و عده ای از سربازانش را در همانجا مستقر و به کرمانشاه بازگشت
اخبار این شکست های پی در پی و مفتضحانه به دربار امپراتوری عثمانی رسید ، خشمی عظیم دربار را فرا گرفته بود ، امپراتور پس از مشورت با بزرگان سپاهیان بی شمار خود ، سرانجام رسما به دولت ایران اعلام جنگ کرد