eitaa logo
دوستداران ولایت
1.1هزار دنبال‌کننده
24.8هزار عکس
20.1هزار ویدیو
65 فایل
صرفا جهت روشنگری،جهاد تبیین،بصیرت وآگاهی از برنامه های دشمن جهت آمادگی وتوانایی کافی درمقابله بانقشه های دشمنان دوستان عزیز،تبلیغات ارسال لینک ضدنظام وغیراخلاقی ممنوع می‌باشد کپی آزاد به شرط صلوات برمحمدو آل محمد(ص) لینک کانال @doostdaranvelayat
مشاهده در ایتا
دانلود
امپراطوری عثمانی که اینک از غرب ، تا همدان و کرمانشاه و از شمالغرب از ارومیه و تبریز تا ابهر و زنجان در میهن ما جا خوش کرده بود ، با آگاهی از اولتیماتوم نادر ، سپاهی عظیم به فرماندهی سردار معروف و بی شکست خویش بنام توپال عثمان پاشابه تعداد یکصد و پنجاه هزار نیرو آراسته و به وی ماموریت داد بدون هیچ ترحم تا قلب اصفهان تاخته و خاک ایران را به توبره بکشد ، نادر پس از آگاهی از حرکت توپال عثمان پاشای معروف از استانبول ، بدون درنگ بسوی همدان و کرمانشاه حرکت کرد توپال عثمان پاشا در امپراتوری عثمانی به شکست ناپذیر معروف بود و در اروپا او را فرماندهی می دانستند که قدرت شیر و جسارت پلنگ و دور اندیشی روباه و صبر و شکیبایی مورچه در وجود او بافته بود و اینک دو ملت ایران و عثمانی ، تمامی هستی و ثروتشان را همراه با بهترین جوانان و مردان خود را به دست این دو سردار جسور و بی پروا سپرده بودند سرنوشت و حیثیت و آبروی دو ملت ، در گروی پیروزی در این جنگ بود سپاه عثمانی علاوه از بهره مندی از حضور بزرگترین سردارشان یعنی توپال عثمان پاشا ، از حضور سی هزار تن از سربازان (یِنی چِری) نیز بهره می برد ، که حضور پر صلابتشان در هر جنگی ، کفه ترازوی پیروزی را به نفع عثمانیان تغییر میداد سپاه ینی چری سربازانی بودند که از کارائی بسیار بالای رزمی برخوردار بودند و همزمان قادر بودند چندین هنر رزمی را در یک زمان بکار گیرند ، این افراد از لحاظ بدنی و روحی ، بسیار قوی و چالاک بودند و در استفاده از نیزه و شمشیر و تفنگ و دیگر فنون رزمی استاد مسلم بودند و بیشتر با *تلوار* می جنگیدند *(تلوار در قدیم شمشیر پهن و بزرگ و سنگینی بود که نوک آن بسیار پهن ، و هر چه به دسته آن نزدیک تر می شد از پهنای آن نیز کاسته می شد - تقریبا شبیه شمشیر جلادهای قدیم ، هنگام جنگ صورت های خود را سرخ می کردند و اغلب آنها دارای موها و سبیل های بلندی بودند که از بنا گوششان بیرون زده بود ، هیبت های وحشت آوری داشتند و در اروپا با حضور ده هزار نفر از این لشگر ترسناک ، هیچ سردار و شوالیه اروپائی حاضر به رویاروئی با اینان نبود و با هول و هراس ، از روبروی این افراد می گریختند این افراد ، بیشتر از میان ایتام و کودکان پدر و مادر از دست داده اروپائی و آسیائی و شمال آفریقا (جغرافیای بزرگ امپراتوری عثمانی در آن زمان) انتخاب می شدند و از همان کودکی در مدارس مخصوص ، فقط برای جنگ و کشتار تحت تربیت های خاص قرار می گرفتند ، این سربازان هیچ قوم و خویشی نداشتند و بعلت اینکه هیچ دست نوازشی را از کودکی بر سر خود احساس نکرده بودند در جنگ ها بسیار بی رحمانه و خشن عمل می کردند و یکی از تفریح هایشان ، سیبل کردن اسراء و تیراندازی به سمت آنان و یا شرط بندی برای شقه کردن آنان با یک ضربت تلوارشان بود پادگان عثمانی همدان ، صلاح در رویاروئی با نادر را ندید و سراسیمه با نیروهای خود به دژ کرمانشاه عقب نشینی تا با نیروی بیشتر در مقابل نادر ایستادگی نمایند ، نادر پس از رسیدن به دژ کرمانشاه به محاصره آن پرداخت ولی با توجه به اینکه کردها هموطن بودند به توپخانه دستور شلیک نداد تا مردم شهر آسیبی نبینند ، از آنطرف کردهای کرمانشاه که از حضور نادر در پشت دروازه های شهر آگاه شده بودند گروههای دو و سه نفره تشکیل داده و با کمین در نقاط خلوت و گذرها و چهارراه های شهر ، به ماموران حکومتی تاخته و آنان را از پای در می آوردند ، بطوری که در یک شب پنجاه مامور ترک به هلاکت رسیدند عبدالباقی حاکم ترک کرمانشاه دستور داد عده ای از مظنونین را دستگیر و در میدان شهر ، آن قدر با تازیانه ، آنان را بزنند تا بمیرند ، دستور عبدالباقی اجراء ، و پنج جوان کرد در بازار کرمانشاه به چهار میخ کشیده شده و جلاد های ترک ، شروع به نواختن تازیانه کردند ، هنوز شماره های تازیانه به عدد ده نرسیده بود که ناگهان سیل جمعیت بسوی ماموران حکومتی روانه شد مردم با هر چه در دست داشتند مانند ریگ های بیابان ، سربازان حکومتی را می کشتند در این زمان عبدالباقی که از شورش همگانی آگاه شده بود با نیروهای خود به مقابله با جمعیت پرداخت در همان دقایق اولیه ، ترک تبارهای شهر با بدن قطعه قطعه فرمانده شان یعنی عبدالباقی خان روبرو شدند و سرگردان و سراسیمه هر کدام به گوشه ای می گریختند ولی در نهایت ، اکثر آنها طعمه داس و کج بیل مردم شدند و سرنوشتی بهتر از فرمانده شان نیافتند مردم سپس با هجوم به دروازه های شهر و گشودن آن به روی سپاهیان نادر با هلهله و فریاد شادی به استقبال آنان آمدند ، نادر خدا را سپاس گفت که بدون آسیب جدی به مردم و سربازانش ، اولین قدم را با موفقیت و پیروزی برداشته است ، نادر بلافاصله با شتاب تمام به سوی بغداد تاخت