#زندگینامهنادرشاه_افشار⚔
#پسرشمشیرفرزنددرگز
#قسمتدوم
✍نادر قلی در۴ سالی که در اسارت بود با ذهن فعالی که داشت همیشه در اندیشه گریز بود و تمامی راههای فرار را زیر نظر داشت نادر قلی از میان اسیران قدیم و جدید ایرانی ، که ازبکان هر از چند گاهی در غارتهایشان به ایران توسط محمود افغان و از هم گسیختگی شیرازه مملکت با خود می آوردند ، دوستانی یکدل و همراه پیدا کرده بود که پس از درگذشت مادرش ، نقشه فرار خود را با آنها در میان گذاشت ، یاران نادر نیز هم قَسَم شدند و در شب اجرای نقشه فرار ، در چادر نادر گِرد هم آمدند
نیمه شب فرا رسید ، خواب سنگینی بر ازبکان ، که از غارت جدیدشان بازگشته بودند مستولی شده بود ، نادر بهمراه دوستانش در تاریکی شب هر کدام بطور جداگانه به سوی نگهبانانی که بعضا با خوش خیالی در حال چرت زدن بودند مانند عقابی که بطور ناگهانی بر سرِ خرگوشی فرود می آید بر آنان فرود آمده و با دشنه و خنجرهائی که قبلا در مکانهائی خاص پنهان کرده بودند سینه و گلوی آنها را دریده و با غنیمت گرفتن شمشیر و اسبهای منحصر به فردشان ، با سرعتی تمام گریختند
یاران نادر قبل از فرار بدستور نادر ، درب اصطبل ها را گشوده و افسار اسبان ازبکان را بریده و آنان را رم داده بودند و هنگام فرار نیز به جای اینکه به سمت جنوب که زادگاهشان در آنجا واقع شده بود ، به سمت شمال فرار کردند و در مکانی خاص که نادر از قبل در نظر داشت پنهان شدند
در گرگ و میش صبح ، ازبکان، دیوانه وار برای تعقیب نادر و یارانش ، به سمت جنوب تاختند و با گرفتن کمک از دیگر قبایل ازبک ، تمامی راهها و مسیرهای جنوب که به خراسان ختم می شد را گشتند و پس از چند روز ، سَر خورده و پریشان و باخشم تمام ، بازگشتند
پس از چند روز که از اوج آماده باش ازبکان کاسته شده بود و راهها و روستاهای مسیر ، از رفت و آمدهای گاه و بیگاه ازبکان تقریبا خالی شده بود نادر با احتیاط از مخفیگاه خارج و با اسبهای تیز تک و مقاوم ازبک ، از بیراهه به سوی آزادی قدم گذاشت
نادر پس از چند روز راه پیمودن به نزدیکی شهر اَبیوَرد رسید و در آنجا به عَیّارانی (جوانمردانی در قدیم که راه را بر قافله و کاروانهای ثروتمندان می بستند و حاصل غارت خود را با فقراء و نیازمندان تقسیم می کردند) برخورد کرد که در خدمت بابا علی بیک ، حاکم شهر بودند ، عیاران وقتی سرگذشت نادر و یارانش را شنیدند او را نزد فرمانده خود بردند و بدین ترتیب نادرقلی در گروه مردان جنگی باباعلی بیک درآمد، و این زمانی بود که مقاومت شهر اصفهان پایتخت ایران ، در پی محاصره محمود افغان در حال در هم شکستن بود و مردم شهر از گرسنگی به خوردن سگ و گربه و علف و حتی اجساد پدر و مادر و خواهر و برادر خود که از گرسنگی می مردند ، روی آورده بودند
در تاریخ آمده روزی زنی نزد قاضی رفت و از برادرانش بعلت خوردن جسد برادر مرده اش شکایت کرد ، قاضی گفت در این شرایط گناهی متوجه برادرانت نیست چون از روی اجبار چنین کرده اند ، زن رو به قاضی کرد و گفت علت شکایت من از برادرانم این است که آنها سهم من و فرزندانم را از گوشت بدن برادرم را نداده اند و جنازه اش را ، بین خود تقسیم نموده اند
بابا علی بیک پس از چند ماه به جوانمردی و دلاوری و تیزهوشی نادر پی برد و برای اطمینان بیشتر او را با نفرات نه چندان زیاد به ماموریت های بزرگ اعزام می کرد که نادر با هوش سرشار خود پس از بازگشت از ماموریت ، باباعلی بیک را حیرت زده میکرد ، مدت زیادی نگذشت که نادرقلی ، فرمانده سربازان حاکم ابیورد شد
جانشین قانونی باباعلی بیک که اینک به سن پیری رسیده بود برادر زاده اش بود که قرار بود داماد وی نیز بشود، هر چند در شجاعت و جنگاوری همتای نادر نبود ولی بسیار نیرومند بود و در مسابقات کشتی ، پشت تمام پهلوانان را به خاک مالیده بود و تا آنزمان هیچکس بر وی پیروز نگشته بود
باباعلی بیک که شیفته دلاوری ها و تیز هوشی های نادر شده بود برای خاموش کردن اعتراضات اطرافیان و بزرگان شهر که به برادر زاده اش متمایل بودند ، شرط دامادی و جانشینی برادر زاده اش را پیروزی برنادر قرار داد، برادر زاده حاکم که به پیروزی اش باور داشت ، شرط را پذیرفتند
درصبح یک روز بهاری ،تمامی شهربرای دیدن مسابقه حاضر بودند، نادر و هماوردش با هم گلاویز شدند و تقریبا هیچکس امیدی به پیروزی نادر نداشت
در نهایت حیرت و تعجب ، همگان دیدند که حریف نادر بر روی دستان نادر در هوا چرخی خورد وپشتش بخاک مالیده شد، و بدینگونه نادر رسما و قانونا ، داماد و جانشین باباعلی بیک شد
دختر باباعلی بیک ، یکسال پس از ازدواج با نادر درگذشت، باباعلی بیک از فرط علاقه به نادر دختر دیگرش را به همسری نادر درآورد، دیری نگذشت که باباعلی بیک درگذشت و نادر حاکم ابیورد شد.
عضویت در کانال ایتا👇👇👇
_
#دوستداران_ولایت
@doostdaranvelayat
https://eitaa.com/doostdaranvelayat
📌متن سخنان مهم حجت الاسلام و المسلمین شیخ علی رهبر | ٧ خرداد ماه ١۴٠۴ در ابتدای درس اخلاق | حوزه علمیه مشکات | #قسمتدوم
🚨سخنان حجت الاسلام قاسمیان هیچ تضادی هم با سخن رهبر انقلاب ندارد
📌رهبر انقلاب از موضع اینکه: «آقا باید تعامل باشد»، بله، امام علی(ع) هم با دستگاه خلافت تعامل داشتند، با هر سه تایشان تعامل داشتند. آن نصیحتگران هم میرفتند نصیحت شان را میکردند.
📌کعبالاحبار که بازوی عثمان بود، ابوذر با کتف شتر به او زد و گفت: «یهودیزاده! تو داری دین را به ما یاد میدهی؟!» آقا علی بن ابیطالب در تعامل است، بله، آن از یک موضع برتر و دیگری است؛ این جداست. من میتوانم اینها را واقعاً از هم تفکیک کنم.
📌این جوّی هم که علیه ایشان [حاج آقای قاسمیان] هست شکسته خواهد شد. چرا؟ چون حرکت #خالصانه بوده است. ایشان چه منافعی داشتند؟ میدانستند مُحرِم شدند باید بروند اعمال را انجام دهند.
📌یک روایتی را یک روحانی حافظ کل و شاگرد بلافصل آیتالله مصباح به من گفت: «من در حدیث دیدهام که فرشتهها معمولاً نمیخندند. اگر میخندیدند، دو جا خندهشان میگیرد: جایی که فردی را خدا میخواهد ببرد بالا، همه میخواهند او را پایین بیاورند.»
📌راجع به رهبر انقلاب و آقای فلان [قائم مقام] همین طور شد. عزیزان، سال ۱۳۴۲ من یک بچه ۵ ساله بودم. امروز دیگر ۶۷ سالمم کامل میشود، فردا پا میگذارم توی [سن] جدید. آن موقع یک جایی من اسم امام را آوردم، فوری یک نفر اسم قائم مقام معزول را گفت. از آن موقع برنامهریزی بود! آن فرد روحانی نزدیک به ایشان میخواندم متنی او را در روزنامه رسالت که: «آقا ایشان [رهبر انقلاب] تو مشهد همش فرار میکرد و ما صف اول بودیم و چرا ایشان امام جمعه شد؟» خداوند (امام و آقا را) عزیز کرد.
📌عزیزان من، سال ۱۳۵۳ در قم طلبگی را شروع کردم. مدرسه ما شبیه مشکات بود، حقانی و رسالت شبیه هم بودند. تا الان که اینجا نشستهام، از توهین #نمیترسم، از نقد #استقبال میکنم. چرا؟ برای اینکه معتقدم [خداوند] به هر میزانی که پروردگار صلاح بداند به تو عزّت میدهد و صلاح بداند پایین میآید.
📌هرچه صلاح است، خدا توسعه میدهد و مدیریت می کند: عزیزان این آیه را خیلی در خلوت برای خودتان بخوانید: «وَهُوَ يَتَوَلَّى الصَّالِحِينَ» تو اگر صالح شدی، خدا تو را تولّی خواهد کرد، مدیریتت میکند، میبرد بالا، جایی هم میآورد پایین.
🤲 امیدوارم که این حرکت ایشان [حاج آقای قاسمیان] جای خود را باز کند و بدانند که بالاخره #یک روحانی از این همه روحانیون عظام، انتقاد کرد از مراکز #فحشا و انشاءالله امیدواریم که ایشان هم آزاد بشود. اللهم فُکَّ قاسمیان!
🔴 @ANALYSTS