eitaa logo
دوستداران ولایت
1.2هزار دنبال‌کننده
24.2هزار عکس
19.7هزار ویدیو
65 فایل
صرفا جهت روشنگری،جهاد تبیین،بصیرت وآگاهی از برنامه های دشمن جهت آمادگی وتوانایی کافی درمقابله بانقشه های دشمنان دوستان عزیز،تبلیغات ارسال لینک ضدنظام وغیراخلاقی ممنوع می‌باشد کپی آزاد به شرط صلوات برمحمدو آل محمد(ص) لینک کانال @doostdaranvelayat
مشاهده در ایتا
دانلود
پاسخ رهبر انقلاب به شبهات مربوط به فلسطین اصل ماجرای فلسطین چیست؟ اصل ماجرا این است که یک عده از یهودیان متنفّذ در دنیا به فکر ایجاد یک کشور مستقل برای یهودیها افتادند. از فکر اینها دولت انگلیس استفاده کرد و خواست مشکل خود را حل کند. البته آنها قبلاً به فکر بودند به اوگاندا بروند و آن‌جا را کشور خودشان قرار دهند. مدّتی به فکر افتادند به طرابلس، مرکز کشور لیبی بروند؛ لذا رفتند با ایتالیاییها - که آن وقت طرابلس در دست آنها بود - صحبت کردند؛ اما ایتالیاییها به اینها جواب رد دادند؛ بالاخره با انگلیسیها کنار آمدند. انگلیسیها آن وقت در خاورمیانه اغراض بسیار مهمِ‌ّ استعماری داشتند؛ دیدند خوب است که اینها به این منطقه بیایند. اوّل به عنوان یک اقلیت وارد شوند، بعد بتدریج توسعه پیدا کنند و گوشه‌ای را، آن هم گوشه حسّاسی را بگیرند - چون کشور فلسطین در نقطه حساسی قرار دارد - و دولت تشکیل دهند و جزو متّحدین انگلیس باشند و مانع شوند از این که دنیای اسلام - بخصوص دنیای عرب - در آن منطقه اتّحادی به‌وجود آورد.... تصرّفشان هم این‌طوری بود: اوّل با جنگ نیامدند؛ اوّل با حیله آمدند، رفتند زمینهای بزرگ فلسطین را که زارعان و کشاورزان عرب روی آنها کار میکردند و خیلی هم سرسبز و آباد بود، با قیمتهای چند برابر قیمت اصلی، از صاحبان و مالکان اصلی این زمینهای بزرگ - که در اروپا و امریکا بودند - خریدند؛ آنها هم از خدا خواستند و زمینها را به این یهودیها فروختند. البته دلاّلهایی هم داشتند که نقل کرده‌اند یکی از دلالهایشان همین «سیّدضیاء» معروف، شریک رضاخان در کودتای ۱۲۹۹ بود که از این‌جا که به فلسطین رفت، آن‌جا دلاّل خرید زمین از مسلمانان برای یهودیها و اسرائیلیها شد! زمینها را خریدند؛ زمینها که ملک اینها شد، با روشهای واقعاً بسیار خشن و همراه با سبعیّت و سنگدلی، بتدریج شروع به اخراج زارعان از این زمینها کردند. در جایی میرفتند، میزدند، میکشتند و در همین هنگام افکار عمومی دنیا را هم با دروغ و فریب به طرف خودشان جلب میکردند. این تسلّط غاصبانه صهیونیستها بر فلسطین سه رکن داشت: یک رکنش عبارت از قساوت با عربها بود. برخوردشان با صاحبان اصلی، با قساوت و با سختی و خشونت شدید همراه بود. با اینها هیچ‌گونه مدارا نمیکردند. رکن دوم، دروغ به افکار عمومی دنیا بود. این دروغ به افکار عمومی دنیا، یکی از آن حرفهای عجیب است. این قدر اینها به‌وسیله رسانه‌های صهیونیستی که دست یهودیها بود، دروغ گفتند - هم قبل از آن و هم بعد از آن، این دروغها گفته میشد - که به خاطر همین دروغها بعضی از سرمایه‌داران یهودی را گرفتند! خیلیها هم دروغهای آنها را باور کردند. حتّی این نویسنده فیلسوف اجتماعی فرانسوی - «ژان پل‌سارتر» - را نیز که خودمان هم در جوانی چندی شیفته‌ی این آدم و امثال او بودیم، فریب دادند. همین «ژان پل‌سارتر» کتابی نوشته بود که بنده در سی سال قبل آن را خواندم. نوشته بود: «مردمی بی سرزمین، سرزمینی بیمردم»! یعنی یهودیها مردمی بودند که سرزمینی نداشتند؛ به فلسطین آمدند که سرزمینی بود و مردم نداشت! یعنی چه مردم نداشت؟ رکن سوم هم ساخت و پاخت، مذاکره - و به قول خودشان «لابی» - است. بنشین با این دولت، با آن شخصیت، با آن سیاستمدار، با آن روشنفکر، با آن نویسنده، با آن شاعر، صحبت و ساخت و پاخت کن! کار اینها تا به‌حال سه رکن داشته است که توانسته‌اند این کشور را با این فریب و با این خدعه بگیرند. ــــــــــــــــ 🚩 در پرتگاه مجازی، مجهز باش... دوستداران ولایت @doostdaranvelayat https://eitaa.com/doostdaranvelayat
هدایت شده از دوستداران ولایت
پاسخ رهبر انقلاب به شبهات مربوط به فلسطین اصل ماجرای فلسطین چیست؟ اصل ماجرا این است که یک عده از یهودیان متنفّذ در دنیا به فکر ایجاد یک کشور مستقل برای یهودیها افتادند. از فکر اینها دولت انگلیس استفاده کرد و خواست مشکل خود را حل کند. البته آنها قبلاً به فکر بودند به اوگاندا بروند و آن‌جا را کشور خودشان قرار دهند. مدّتی به فکر افتادند به طرابلس، مرکز کشور لیبی بروند؛ لذا رفتند با ایتالیاییها - که آن وقت طرابلس در دست آنها بود - صحبت کردند؛ اما ایتالیاییها به اینها جواب رد دادند؛ بالاخره با انگلیسیها کنار آمدند. انگلیسیها آن وقت در خاورمیانه اغراض بسیار مهمِ‌ّ استعماری داشتند؛ دیدند خوب است که اینها به این منطقه بیایند. اوّل به عنوان یک اقلیت وارد شوند، بعد بتدریج توسعه پیدا کنند و گوشه‌ای را، آن هم گوشه حسّاسی را بگیرند - چون کشور فلسطین در نقطه حساسی قرار دارد - و دولت تشکیل دهند و جزو متّحدین انگلیس باشند و مانع شوند از این که دنیای اسلام - بخصوص دنیای عرب - در آن منطقه اتّحادی به‌وجود آورد.... تصرّفشان هم این‌طوری بود: اوّل با جنگ نیامدند؛ اوّل با حیله آمدند، رفتند زمینهای بزرگ فلسطین را که زارعان و کشاورزان عرب روی آنها کار میکردند و خیلی هم سرسبز و آباد بود، با قیمتهای چند برابر قیمت اصلی، از صاحبان و مالکان اصلی این زمینهای بزرگ - که در اروپا و امریکا بودند - خریدند؛ آنها هم از خدا خواستند و زمینها را به این یهودیها فروختند. البته دلاّلهایی هم داشتند که نقل کرده‌اند یکی از دلالهایشان همین «سیّدضیاء» معروف، شریک رضاخان در کودتای ۱۲۹۹ بود که از این‌جا که به فلسطین رفت، آن‌جا دلاّل خرید زمین از مسلمانان برای یهودیها و اسرائیلیها شد! زمینها را خریدند؛ زمینها که ملک اینها شد، با روشهای واقعاً بسیار خشن و همراه با سبعیّت و سنگدلی، بتدریج شروع به اخراج زارعان از این زمینها کردند. در جایی میرفتند، میزدند، میکشتند و در همین هنگام افکار عمومی دنیا را هم با دروغ و فریب به طرف خودشان جلب میکردند. این تسلّط غاصبانه صهیونیستها بر فلسطین سه رکن داشت: یک رکنش عبارت از قساوت با عربها بود. برخوردشان با صاحبان اصلی، با قساوت و با سختی و خشونت شدید همراه بود. با اینها هیچ‌گونه مدارا نمیکردند. رکن دوم، دروغ به افکار عمومی دنیا بود. این دروغ به افکار عمومی دنیا، یکی از آن حرفهای عجیب است. این قدر اینها به‌وسیله رسانه‌های صهیونیستی که دست یهودیها بود، دروغ گفتند - هم قبل از آن و هم بعد از آن، این دروغها گفته میشد - که به خاطر همین دروغها بعضی از سرمایه‌داران یهودی را گرفتند! خیلیها هم دروغهای آنها را باور کردند. حتّی این نویسنده فیلسوف اجتماعی فرانسوی - «ژان پل‌سارتر» - را نیز که خودمان هم در جوانی چندی شیفته‌ی این آدم و امثال او بودیم، فریب دادند. همین «ژان پل‌سارتر» کتابی نوشته بود که بنده در سی سال قبل آن را خواندم. نوشته بود: «مردمی بی سرزمین، سرزمینی بیمردم»! یعنی یهودیها مردمی بودند که سرزمینی نداشتند؛ به فلسطین آمدند که سرزمینی بود و مردم نداشت! یعنی چه مردم نداشت؟ رکن سوم هم ساخت و پاخت، مذاکره - و به قول خودشان «لابی» - است. بنشین با این دولت، با آن شخصیت، با آن سیاستمدار، با آن روشنفکر، با آن نویسنده، با آن شاعر، صحبت و ساخت و پاخت کن! کار اینها تا به‌حال سه رکن داشته است که توانسته‌اند این کشور را با این فریب و با این خدعه بگیرند. ــــــــــــــــ 🚩 در پرتگاه مجازی، مجهز باش... دوستداران ولایت @doostdaranvelayat https://eitaa.com/doostdaranvelayat
15.64M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
... : ۳۵ سال تلاش خالصانه جهت خدمت به مردم ... 📌 تداوم خدمت 📌 پاسخگوی ملت 🌐 ❇️ | انتشار فیلم ها برای دوستان و آشنایان، به عهده‌ی شما عزیزان | ... 📧 مهندس فرخ زاد را در فضای مجازی دنبال کنید: 🆔 Rubika.ir/aliifarrokhzad 🆔 eitaa.com/ali_farrokhzad 🆔 Ble.ir/aliifarrokhzad 🆔 https://splus.ir/Aliifarrokhzad Telegram 🆔https://t.me/+jtctWr3XJYE0YjJk
23.71M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
⬅️استوری موشن " گفتگوی شنیدنی" 🎬 با موضوع گفتگویی پیرامون شبهات و کارآمدی نظام اسلامی، خصوصا در مقایسه با سیر تحول ابر قدرت های دنیا در طول تاریخ.
هدایت شده از دوستداران ولایت
📃 🔹پیرمرد به داخل منزل رفت و پس از لحظاتی برگشت و گفت بفرمایید آقا اجازه دادند، من قبل از اینکه سمت مسجد سهله بیایم چند سؤال اساسی و علمی در ذهنم آماده کرده بودم که اگر تشرفی برایم حاصل شد، این سؤالات را از حضرت بپرسم، داخل منزل رفتم، دیدم اتاقی است که حضرت در آنجا نشسته‌اند، سلام و ادب کردم، اما جو خیلی سنگین بود و ابهت حضرت باعث شده بود زبانم بند بیاید، نه تنها زبانم بند آمده بود، بلکه دیگر ذهنم یاری نمی‌کرد و سؤالاتم را فراموش کردم. 🔸چند دقیقه در آنجا نشستم و سکوت مطلق بود، وقتی دیدم فضا خیلی سنگین است و من دیگر تحمل ندارم، با اشاره اجازه خواستم که مرخص شوم، آقا هم اجازه دادند و من بیرون آمدم، همین که پایم را از در بیرون گذاشتم، فضا عادی شد و سؤالاتم را به خاطر آوردم، اما دیگر درب منزل بسته شده بود. 🔹سریع برگشتم و مجدد در زدم، باز هم پیرمرد آمد و گفت بفرمایید، عرض کردم ببخشید، من سؤالاتم را به خاطر آوردم و می‌خواهم مجدد خدمت آقا برسم و سؤالاتم را بپرسم، پیرمرد گفت آقا تشریف بردند، من گفتم پیرمرد دروغ نگو، من همین الان از این در بیرون آمدم، به محض اینکه این را گفتم، پیرمرد گفت من اگر دروغگو بودم دربان این در نمی‌شدم، من بیست سال است که دربان این درم، من به خودم آمدم و معذرتخواهی کردم. 🔸پیرمرد گفت همان‌طور که عرض کردم آقا تشریف بردند، اما نایب ایشان حضور دارند، اگر سؤالی دارید می‌توانید از ایشان بپرسید، من هم پذیرفتم و وارد منزل شدم، دیدم همان جایی که حضرت نشسته بودند یک آقایی دقیقا به شکل و قیافه آیت‌الله سید ابوالحسن اصفهانی نشسته است، من خیلی تعجب کردم، گفتم آیت‌الله اصفهانی در این ساعت از روز اینجا چه می‌کند؟ سلام و احوالپرسی کردم و عرض کردم من چند سؤال آماده کرده بودم که از حضرت بپرسم، اما میسر نشد، می‌خواهم این سؤالات را از شما بپرسم. 🔹من سؤالاتم را مطرح کردم و ایشان هم یکی یکی پاسخ دادند، من دائم در ذهنم می‌گفتم خدایا ایشان آیت‌الله اصفهانی است یا شخص دیگری است؟ وقتی پاسخ‌ها را دریافت کردم، اجازه خواستم و مرخص شدم، وقتی بیرون آمدم با خودم گفتم الان آیت‌الله اصفهانی باید در نجف در بیتشان باشند، سریع به آنجا بروم و ببینم داستان از چه قرار است؟ 🔸سریع خودم را به نجف رساندم و وارد بیت ایشان شدم و دیدم آیت‌الله اصفهانی در آنجا حضور دارند، چیزی به روی خودم نیاوردم، گفتم چند سؤال داشتم و می‌خواستم نظر شما را هم بدانم، گفت بفرمایید، همان سؤالات را پرسیدم و دقیقا همان پاسخ‌ها را شنیدم، باز هم چیزی به روی خودم نیاوردم، بلند شدم که از خدمتشان مرخص شوم، ایشان لبخندی زدند و فرمودند آقای شیخ عبدالنبی، حالا باورت شد یا نه؟ عرض کردم بله باورم شد، و متوجه شدم که آیت‌الله اصفهانی مورد عنایت ویژه امام زمان (عج) هستند. 🔹بنابراین بی حساب و کتاب نیست که برخی به مقام مرجعیت می‌رسند، بالاتر از مرجعیت، مقام رهبری است، رهبری نظام مقدس جمهوری اسلامی خیلی از یک مرجع تقلید عادی بالاتر است، سکان‌داری نظام اسلامی و رهبری شیعیان و مسلمانان جهان کار راحتی نیست.