ازدواج با عباس آرزوی هر دختری در مدینه و بلکه هر شهر دیگر بلاد مسلمین بود.
همه از غنی و فقیر ، جمال و کمال عباس را می ستودند و برای جلب توجه و برانگیختن مهر او به هر دری می زدند...
اونه فقط در برابر زنان که حتی هنگام صحبت با مردان و کودکان هم از فرط شرم و حیا سر به زیر بود .
اگر چه معمول و مرسوم نبود ولی می گفتند ثروتمندان و اعیان مدینه تلویحا با زبان بی زبانی از او برای ازدواج با دخترانشان خواستگاری می کنند.
اما زیباترین ، رشیدترین و محجوب ترین جوان مدینه ، آهوی دست آموز و کبوتر صحن و سرای برادرش حسین بود
📚بخشی از کتاب #ماه_به_روایت_آه
https://eitaa.com/doosti_ba_ketab
روز دیگر که غنایم سپاه حسین را به نمایش گذاشتند ، خلیفه مسلمین ، پدرتان یزید ، سه بار در برابر لوای حسین نشست و برخاست و با اعجاب و تحسین گفت ؛
یا للعجب! شگفتا غیرت و حمیت و شجاعت حامل این پرچم که حتی اجازه نداده است بر تیر پرچم نیز خدشه وارد شود!
و هنگامی که زحر بن قیس گفت ؛ پرچم را پس از کشتن حسین با سختی و مشقت از زین عباس بن علی بیرون کشیدیم.
عباس لوای حسین را چنان بر زین اسب خود استوار کرده بود که حتی پس از قطع دو دست و تیر باران او که باعث فرو افتادنش از اسب شد ، لوای حسین تا عصر عاشورا بر زین اسب عباس در اهتزاز بود.😭
خلیفه چنان متأثر شد که انگشت به دندان گزید و با چشمان به اشک نشسته عزم رفتن کرد.
📚بخشی از کتاب #ماه_به_روایت_آه
https://eitaa.com/doosti_ba_ketab