eitaa logo
دوپهلوی
1هزار دنبال‌کننده
78 عکس
26 ویدیو
0 فایل
دوپهلوی/ مرور جدی و طنز تاریخ پهلوی
مشاهده در ایتا
دانلود
‌‎ 🔵خبط کردم تاجی جان! بعد از اینکه متفقین ایران را اشغال کردند، رضا را مجبور به استعفاء کردند و محمدر رضا جانم که الهی مادر قربونش بشه شد پادشاه ایران. حالا هم انگلیسی ها رضا را تبعید کرده اند به جزیره موریس، امروز باید بند و بساط مان را جمع کنیم و از مملکت مان برویم، من حسابی کلافه ام تا حالا تبعید نشده بودیم نمی دانم چه لباسی بپوشم که در تبعید چشم همه را در بیاورم! رضا هم خیلی عصبانی است، مدام دارد داخل اتاق راه می رود و به انگلیسی ها و به خودش بد و بیراه میگوید. یک بار دیگر هم او را در این حالت دیده ام. «یادم هست که رضا دو سه روز بعد از اشغال ایران به من گفت: تاجی جان ما خبط بزرگی کردیم که پل ورسک را منهدم نساختیم، ما باید از‌‌ همان اواسط مرداد ماه که زمزمه حمله به ایران را شنیده بودم، اقدام به نابود کردن راه آهن می‌کردیم" وطن بی ما دیگه شوری نداره/دل من طاقت دوری نداره!😢 بیست و هفتم مهرماه هزار و سیصد و بیست. 💢 نگاه جدی و طنز به تاریخ دو پهلوی در @dopahlavi
‌‎ 🔵 عروس امّل و غیرت همایونی! حالا ما هر حرفی بزنیم میگذارند به پای مادر شوهر بازی مان و می گویند تاجی چون چشم دیدن عروسش را نداشت پشت سرش صفحه گذاشت! ولی از شما چه پنهان «فوزیه با آن که در یک خانواده سلطنتی بزرگ شده بود، قدری امّل بود و حاضر نمی شد با میهمانان محمد رضا برقصد». هر بار که این دختر دهاتی این کار را میکرد پسرم پیش میهمانانش سنگ روی یخ میشد و حسابی به غیرت همایونیش بر میخورد! پ.ن: عبارت داخل گیومه عینا از تاج الملوک همسر رضاشاه است. (شرح عکس: فوزیه و دخترش شهناز پهلوی) 💢 نگاه جدی و طنز به تاریخ دو پهلوی در @dopahlavi
‌‎ 🔵 ترجیح دادن شوفر به شاه! ☺️ سال ۱۳۱۷که موضوع ازدواج محمد رضا و فوزیه پیش آمدT من مخالفت کردم و به رضا گفتم که یک دختر از مملکت خودمان برای پسر مان انتخاب کنیمY مصر خیلی دور است، رفت و آمد های مراسم بله برون و عقد و عروسی و مادر زن سلام سخت خواهد بود. اما رضا که به قسمت خیلی اعتقاد داشت گفت نه تاجی این قسمت بوده که یکهو بی دلیل! فکر ازدواج محمدرضا و فوزیه به ذهن مان خطور کرده، نباید در مقابل قسمت ایستاد! (البته بعضی بدخواهان این ازدواج را نقشه انگلیسی ها میدانند،خدا به کمر شان بزند!) ولی بعد از ازدواج شان چون فوزیه در مملکت مان غریب بود و تنها، مخالفت گذشته ام را از یاد بردم و با کمک دخترانم تلفیقی از مادر شوهر و خواهر شوهر بازی را برایش اجرا میکردیم تا دلتنگی اش را از یاد ببرد! اما مادر جز جیگر گرفته فوزیه توی زندگی این دو قمری عاشق دخالت میکرد و زندگی شان را به هم میزد، من ساده از همه جا بی خبر او را به ایران دعوت میکردم تا به دیدن دخترش بیایید اما زنیکه نمک نشناس دوماه در اینجا می ماند و میخورد و میخوابید و میگشت Tسر آخر هم دخترش را پر میکرد که اوقات محمد رضا را تلخ کند. وگرنه خود فوزیه عاشقانه محمد رضا را دوست داشت فقط زبانش کمی تند بود اینکه میگفت"حاضرم به مصر برگردم و با یک شوفر تاکسی ازدواج کنم ولی در ایران نمانم" هم به خاطر همین زبان تندش بود وگرنه قلبش چیز دیگری میگفت! (شرح عکس : فوزیه در کنار محمدرضا پهلوی در مکانی نامعلوم در ایران) 💢 نگاه جدی و طنز به تاریخ دو پهلوی در @dopahlavi