eitaa logo
دوره های آموزشی کاملا رایگان
55.4هزار دنبال‌کننده
7هزار عکس
2.4هزار ویدیو
225 فایل
خیییلی مهمه وجود آگهی های تبلیغی-آموزشی در کانال،تبلیغ دیگران و یا حتی تبلیغ دوره های هزینه دار خود ماست و به معنای رایگان بودن آنها نیست. فقط و فقط دوره هایی که در کانال بارگذاری می شود و در کانال سنجاق شده رایگان هست. @z_m1392
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
وعشق‌راخلاصه‌میکنم… درنگاه‌"مادری‌"که، به‌عشق‌ِ فرزند گمنامش سنگ‌ِمزارِتمام‌شهدای‌گمنام‌را بہ‌آغوش‌کشید...‌:)
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
دوره های آموزشی کاملا رایگان
┄┅═🍃🌷🍃═┅┄ #سفیر 📒 «خاطرات سفیر» ⏪بخش سی و شش: امبر گفت: «شوخی می کنی؟... بعد تو چرا فکر کردی که
┄┅═🍃🌷🍃═┅┄ 📒 «خاطرات سفیر» ⏪بخش سی و هفت: «مهمون های خوابگاه» داشتم بساطم را جمع می کردم برم توی آشپزخونه شام بخورم؛ یک بسته غویولی و یه قابلمه ی خیلی کوچولو برای جوش آوردن آب. در اتاقم باز بود. دو نفر از جلوی در رد شدن؛ دو تا آقا با سر و وضعی یه کم عجیب. قطعاً مال خوابگاه ما نبودن. صداشون می اومد. جلوی در اتاق ریاض، همون الجزایریه، وایسادن و بلند بلند به عربی یه چیزایی گفتن و سلام و علیک کردن و یکی همه را به هم معرفی کرد. ظاهراً یکیشون اسمش عمر بود و اون یکی رشید. بقیه ش رو نشنیدم. رفتم توی آشپزخونه. همون طور که با مغی حرف می زدم شامم رو می خوردم که سر و کله‌ی آقایان تازه وارد پیدا شد. یک مراکشی تازه وارد، و یک نفر دیگر به اسم یزید که نفهمیدم کجایی بود هم توی آشپزخونه بودن. اون دو تا با ورود مردان غریبه رفتند جلو و سلام و علیک کردن. با لهجه غلیظ و حروف حلقی عربی داد می زدن و صحبت می‌کردن. این به اون می گفت: «عمر...» اون به این می گفت: «یزید» عمر!... یزید!.. ابوبکر!... یزید!...عمر!... و من که از حرفاشون چیزی نمی فهمیدم احساس می‌کردم دارن نقشه می کشن برن امام حسین رو بکشن! آقایی که اسمش رشید بود اومد جلو و اون طرف میز کنار مغی وایساد: «سلام علیکم» - سلام علیکم. - شما همون خانم شیعه ایرانی هستید که توی این خوابگاهه؟ با خودم گفتم: «همون؟ کدوم؟» و جواب دادم: «بله من ایرانی‌ام. شیعه هم هستم.» - من رشیدم. الجزایری ام. این هم عمر دوست منه. اهل سودانه. شروع کرد به معرفی خودش و دوستش، کرد که البته برام اهمیتی نداشت؛ به خصوص این که در حال شام خوردن هم بودم. ریاض اومد جلو و توضیح داد که اینا شنیدن یک شیعه ی ایرانی توی این خوابگاهه و هر ماه جلسات بحث داریم و از این حرفا و اینه که امشب اومدن این جا. رشید بدون هیچ مقدمه‌ای پرسید: «شما صوفی هستید؟» گفتم: «نه خیر» گفت: «اما توی ایران صوفی هم هست.» گفتم: «بله هست. مسیحی هم هست. زرتشتی هم هست. یهودی هم هست.» گفت: «نظر شیعه ها درباره ی صوفی ها چیه؟» - شما از عقاید فعلی صوفی ها خبر دارید؟ -بله. - از نظر ما این یک فرقه ی منحرف شده از مسیر درسته. گفت: «عجب» و البته من نفهمیدم منظورش از عجب گفتن چی بود؟ ادامه داد: «... البته من از شیعه ها هم چیزایی شنیدم. اما وقتی دوستم گفت این جا یه شیعه هست، فکر کردم بهتره خودم بیام و مستقیم از خودتون بشنوم.» سرم رو به نشونه ی تکون دادن سر(!) تکون دادم و هر چه فکر می‌کنم می‌بینم هیچ معنی ازش استنباط نمی شد. شما اگر جای من بودید گشنه و تشنه و یه ظرف غذای گرم که هر لحظه داشت سردتر می شد جلوتون بود، چه کار می کردید؟ در آن زمان خاص علاقه ای به بحث کردن نداشتم. اما به نظر هم نمی رسید که اون آقا کاملاً بی طرف باش و فقط برای سؤال کردن اومده باشه. یک سؤال کردن ساده که دیگه خدم و حشم نمی خواست! در ثانی، نمی‌ شد صبر کرد تا غذای من تموم بشه؟ چیزی نگفتم منتظر شدم ببینم اوضاع چه طور پیش می ره. پرسید: «ایران چه طوره؟» گفتم: «خوب... خیلی خوب!» گفت: «تو ایران سنی هم هست؟ یعنی راحت می تونن زندگی کنن؟» گفتم: «بله، هست. چرا نباید بتونن راحت زندگی کنن!‌‌‌‌‌‌ البته اکثر ایرانی‌ها مسلمان شیعه هستن. اما نه اونا با اهل تسنن مشکل دارن نه اهل تسنن با اونا.» گفت: «ایران استثناست. مسلمونا اکثراً اهل تسنن هستن. من تا امروز دو سه تا شیعه دیده م. اسم همه شون هم علی بوده (لابد مثل من!) تعداد شیعه ها کمه.» ……………………………………… 💭📎𝓭𝓸𝓴𝓱𝓽𝓪𝓻𝓪𝓷𝓮_𝓱𝓪𝔃𝓻𝓪𝓽𝓮_𝔃𝓪𝓱𝓻𝓪 ┄┅══✼🍃🌷🍃✼══┅┄
- استادفاطمی‌نيـافرمودن : دل‌شكستن💔' يكی‌ازموانع‌استجابت‌دعاست، اگه‌دعاهات‌مستجاب‌نشد بگردببین‌دل‌کیوشکوندی .. ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا