eitaa logo
🌺دروس حوزوی؛ حامد اصغری🌺
409 دنبال‌کننده
606 عکس
104 ویدیو
136 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
🌺 حدیث جلسه ۴۳: «خیرخواهی نسبت به برادران دینی» 📜 روایت ابتدای درس خارج مقام معظّم رهبری (حفظه الله) 🌕 في الكافي [اِبْنُ مَحْبُوبٍ عَنْ عَمْرِو بْنِ شِمْرٍ عَنْ جَابِرٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ (عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ) قَالَ:] قَالَ رَسُولُ اَللَّهِ (صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ): «لِيَنْصَحِ اَلرَّجُلُ مِنْكُمْ أَخَاهُ كَنَصِيحَتِهِ لِنَفْسِهِ». 🖊 شرح حدیث: 🌱 نُصح به معنای خیرخواهی است و یکی از مصادیق آن، معنایی است که در فارسی به نصیحت‌کردن اطلاق می‌شود. لکن معنای نُصح اعم است. طبعاً ملازم با این معنا است که در قلب هم نسبت به او خیرخواه باشد، تا چه حد؟ کنصیحته لنفسه. 🍃 همان‌طور که برای خودش خیرخواه است، برای برادر مؤمن هم به همین اندازه خیرخواهی کند. 🍃 فرض بفرمایید برادر مؤمن شما می‌خواهد اقدامی را انجام بدهد، شما اطلاع دارید که او اگر این کار را انجام بدهد به زحمت خواهد افتاد و ضرر خواهد دید؛ ضرر دنیوی، یا ضرر اخروی! اگر شما باشید و این کار، قطعاً اقدام نمی‌کنید، وارد این کار نمی‌شوید؛ زیرا از ضرر آن اطلاع دارید. عین همین احساس را برای برادر مؤمن‌تان نیز داشته باشید، ضررهای کارش را هم به او گوش‌زد کنید. گاهی این تذکّر با گفتن حاصل می‌شود، گاهی با تمهید مقدّمات است؛ یعنی کاری انجام شود که آن شخص در این چاه گرفتار نشود! ❇️ خیرخواهی در این حدّ لازم است، پیوندهای اجتماعی و روابط برادری در جامعه‌ی اسلامی این است. اگر در جامعه‌ی اسلامی، آحاد مردم، مرد و زن و کوچک و بزرگ و صنوف مختلف و غنی و فقیر و بقیه، نسبت به یکدیگر چنین احساسی داشته باشند، مجموعه‌ی انسان‌هایی که در این جامعه زندگی می‌کنند، به هویت واحد تبدیل می‌شوند. چه قدر برای یک کشور و یک جامعه و یک ملت، اهمیت دارد که این‌گونه باشد. 🛑 نقطه‌ی مقابلِ آن کسی است که مثلاً راهی در برابر اوست، اگر خودش بنا باشد طی کند، مطمئناً نمی‌رود، امّا دلش می‌خواهد دیگری برود! یا یک درجه‌ی پایین‌تر، این است که بی‌تفاوت است نسبت به این‌که او این راه را برود یا نرود. ◀️ چقدر بین این دو اختلاف است! ممکن است تنها جسم‌ها و ظواهر با یکدیگر همراه باشند، امّا دل‌ها از هم جداست! جدابودن دل‌ها در جاهایی اثر خودش را می‌بخشد. در اسلام، همراهی دل‌ها در رأس قرار دارد. اگر دنبال یک راه هدایتید، در مسایل معنوی مثلاً روز عرفه موفق به خواندن دعا می‌شوید، توسل می‌کنید، از خدای متعال حاجت می‌خواهید، برای خودتان دو سه ساعت در این زمان‌ها با التماس بهشت را درخواست می‌کنید! از خدا بخواهید که همه‌ی برادران مؤمن هم از این خیر برخوردار باشند. چنان‌چه در دعاهای صحیفه‌ی سجادیه این شیوه به چشم می‌خورد، حضرت برای خودشان دعا می‌فرمایند، بعد عرضه می‌دارند: پروردگارا! آن‌چه برای خود خواستم، شامل تمام برادران مسلم و مؤمنم نیز بفرما! 📚 الشّافی (تلخیص کتب اربعه)؛ صفحه ۶۴۲؛ فیض کاشانی 📆 ۱ آذر ۱۳۸۹ (جلسه ۳۷۹ مکاسب محرّمه)
جلسه ۴۴. فقه۶، مکاسب، شروط المتعاقدین؛ بيع نصف الدار. ج۳، ص ۵۲۳. و من المعلوم أنّ النصف المشاع. ۲۴ اردیبهشت ۱۴۰۳ .mp3
13.2M
جلسه ۴۴. فقه۶، الکلام في شروط المتعاقدین؛ بیع نصف الدار المکاسب، ج۳، ص ۵۲۳؛ و من المعلوم: أنّ النصف المشاع 📆 دوشنبه‌؛ ۲۴ اردیبهشت ۱۴۰۳
🌺 حدیث جلسه ۴۴: «پاداش ترجیح خواست الهی بر خواست خود» 📜 روایت ابتدای درس خارج مقام معظّم رهبری (حفظه الله) 🌕 في الكافي، [مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ اِبْنِ مَحْبُوبٍ عَنِ اَلْعَلاَءِ بْنِ رَزِينٍ عَنِ اِبْنِ سِنَانٍ عَنْ أَبِي حَمْزَةَ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ (عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ) قَالَ: قَالَ اَلله عَزَّ وَ جَلَّ: «وَ عِزَّتِي وَ جَلاَلِي وَ عَظَمَتِي وَ بَهَائِي وَ عُلُوِّ اِرْتِفَاعِي، لاَ يُؤْثِرُ عَبْدٌ مُؤْمِنٌ هَوَايَ عَلَى هَوَاهُ فِي شَيْءٍ مِنْ أَمْرِ اَلدُّنْيَا إِلَّا جَعَلْتُ غِنَاهُ فِي نَفْسِهِ، وَ هِمَّتَهُ فِي آخِرَتِهِ، وَ ضَمَّنْتُ اَلسَّمَاوَاتِ وَ اَلْأَرْضَ رِزْقَهُ، وَ كُنْتُ لَهُ مِنْ وَرَاءِ تِجَارَةِ كُلِّ تَاجِرٍ.» 🖊 شرح حدیث: 🍃 هر بنده‌ای که هوای نفس خود را، خواست خود را، مغلوبِ خواستِ خداوند قرار بدهد، خواستِ الهی را غلبه بدهد بر خواستِ خود، در امری از امور دنیا، هیچ بنده‌ای چنین کاری را نمی‌کند، مگر این‌که این چند پاداش بزرگ را من به او خواهم داد: 1⃣ جَعَلْتُ غِنَاهُ فِي نَفْسِهِ 🍃 اوّل این‌که: غنای او را، بی‌نیازی او را در نفس او، در دل او، در جان او قرار می‌دهم. ✅ این بسیار مهم است. 🍂 بعضی دلشان، جان‌شان گرسنه است، فقیر است. هر چه از مال دنیا هم جمع کنند، به هر خواسته‌ی دنیوی هم برسند، باز احساس کمبود می‌کنند، احساس فقر می‌کنند، احساس گرسنگی می‌کنند، حرص می‌زنند! 🍃 بعضی نه، در نفس خودشان غنی‌اند. با توجه به حقیقت نفس انسانی، در خود احساس غِنی می‌کنند، احساس بی‌نیازی می‌کنند. همه‌ی ثروت‌های عالم هم در مقابل اين‌ها اهمیتی ندارد، کوچک است. همه‌ی عزّت‌های ظاهری و دنیوی، سلطنت‌ها در مقابل چشم‌شان که قرار بگیرد، به نظرشان بی‌اهمیت و بی‌ارزش است. غِنی را در جان خودشان، در نفس خودشان احساس می‌کنند. 2⃣ وَ هِمَّتَهُ فِي آخِرَتِهِ 🍃 اهتمام او را در امر آخرتش قرار می‌دهم. 🍃 مایه‌ی اصلی و اساسی سعادت انسان همین است که انسان به فکر آن طرف مرز باشد؛ چون این طرف مرز، یک برهه‌ی کوتاهی است. زندگی، آن‌جاست. اساس حیات، آن‌جاست. به فکر آن باید بود که انسان‌ها غالباً غافلند. به فکر نیستند! یک چنین انسانی را خدای متعال این توفیق را به او می‌دهد، که او همّتش معطوف باشد به آن طرف این مرز (مرز آخرت)، کار را برای او بکند. 3⃣ وَ ضَمَّنْتُ اَلسَّمَاوَاتِ وَ اَلْأَرْضَ رِزْقَهُ 🍃 از لحاظ وضع روزی دنیا هم دستش خالی نخواهند ماند، محتاج نخواهد شد. 🌱 آسمان و زمین، یعنی قواعد طبیعت و سنن طبیعی ضامن رزق او خواهند بود. 🌱 رزق به قدر کفاف یعنی: همانی که انسان به آن نیاز واقعی دارد، این به او خواهد رسید بلاشک. 4⃣ وَ كُنْتُ لَهُ مِنْ وَرَاءِ تِجَارَةِ كُلِّ تَاجِرٍ 🍃 در پشت تجارت هر تاجری، من متعلّق به او خواهم بود. 🌱 یعنی: هر گونه تعاملی با هر کسی داشته باشد، پشت سر او منم، او را من هدایت می‌کنم، او را من کمک می‌کنم. ✅ خیلی چیز مهمی است. همه‌ی اين‌ها متوقّف است بر این‌که انسان ایثار کند، ترجیح بدهد طلب خدا را، خواست خدا را بر خواست خود. که البته به زبان خیلی آسان است، در عمل کار دشواری است، امّا با تمرین ممکن خواهد شد. 🍃 مقول به تشکیک هم هست؛ یعنی حدّ کاملی دارد، حدّ متوسطی دارد، حدّ ناقصی دارد. بالأخره می‌شود این کار را در زندگی خود، انسان انجام بدهد. 📚 الشّافی (تلخیص کتب اربعه)؛ جلد ۱، صفحه ۵۳۰؛ فیض کاشانی 📆 ۲۳ مهر ۱۳۸۷ (جلسه ۲۳۴ مکاسب محرّمه).
جلسه ۴۴. اصول۲، کفایة؛ ج۱، ص ۱۴۷. مقدّمة الواجب... تقسیمات الواجب... معلّق... تنبیهٌ. ۲۴ اردیبهشت ۱۴۰۳ .mp3
10.59M
🎙جلسه ۴۴. اصول۲،کفایةالأصول؛ المقصد الأول: في الأوامر...فصل: في مقدّمة الواجب... تقسیمات الواجب... الواجب المعلّق ج۱، ص ۱۴۷؛ تنبیهٌ 📆 دوشنبه؛ ۲۴ اردیبهشت ۱۴۰۳
🌺 حدیث جلسه ۴۴: «دعوت و هدایت خانواده به امامت» 📜 روایت ابتدای درس خارج مقام معظّم رهبری (حفظه الله) 🌕 في الكافي [مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنْ عَلِيِّ بْنِ اَلنُّعْمَانِ عَنْ عَبْدِ اَللَّهِ بْنِ مُسْكَانَ عَنْ سُلَيْمَانَ بْنِ خَالِدٍ قَالَ:] قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اَللَّهِ (عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ): إِنَّ لِي أَهْلَ بَيْتٍ، وَ هُمْ يَسْمَعُونَ مِنِّي، أَ فَأَدْعُوهُمْ إِلَى هَذَا اَلْأَمْرِ؟ فَقَالَ: نَعَمْ؛ إِنَّ اَللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ فِي كِتَابِهِ «يٰا أَيُّهَا اَلَّذِينَ آمَنُوا قُوا أَنْفُسَكُمْ وَ أَهْلِيكُمْ نٰاراً وَقُودُهَا اَلنّٰاسُ وَ اَلْحِجٰارَةُ» (التحریم - ۶)». 🖊 شرح حدیث: 🍃 شخصی به حضرت صادق (علیه‌الصلاةوالسلام) عرض کرد: من اهل بیتی دارم که از من حرف‌شنوی دارند، آیا آن‌ها را به این امر (یعنی مسألۀ امامت) دعوت کنم؟ 🍃 در تعبیرات ائمّه (علیهم‌السلام)، مسأله‌ی امامت با معنای جامع آن، تعبیر به امر، مسأله یا قضیه شده است؛ یعنی از آن‌جا که امامت قضیه‌ی رائج و دائری بین ائمّه و شیعیان‌شان بوده است، از آن تعبیر می‌کردند به «قضیه». از این تعابیر در روایات، مکرّر آمده است؛ مثلاً «متی هذا الأمر؟»، این قضیه (قضیه‌ی امامت و قیام شما) چه زمانی اتفاق می‌افتد؟ بحث چالش ائمّه در مسأله‌ی امامت و زنده‌کردن قضیه‌ی امامت تا رساندن آن به مرحلۀ تحقّق -یعنی: ایجاد نظام علوی- ماجرای عظیمی است در زندگی ائمّه(علیهم‌السلام)، که متأسفانه به آن کمتر توجّه شده است! به هر حال، می‌گوید: من خانواده‌ای دارم که از من حرف‌شنوی دارند، آیا آن‌ها را به مسأله‌ی امامت، یعنی تشیع، اعتقاد شیعه، دعوت کنم؟ 🍂 متأسّفانه در آن زمان اوضاع به گونه‌ای بوده که شخصی که خودش اعتقاد به امامت داشته، در خانواده‌ای زندگی می‌کرده که آن‌ها به کلّی منکر یا بی‌خبر از این امر بوده‌اند! 🍃 حضرت به او فرمودند: بله، اگر از تو حرف‌شنوی دارند، آن‌ها را به این امر دعوت کن! 🛑 بنابراین، این‌طور نیست که افراد فقط نسبت به خودشان تکلیف داشته باشند، بلکه نسبت به خانواده هم در صورتی که ارشاد آن‌ها را می‌پذیرند، تکلیف دارند. 🌱 در زمانی که ما در آن به سر می‌بریم، الحمدلله جامعه، جامعه‌ی امامی و شیعی است، چنین مشکلاتی وجود ندارد. لکن در حدّ نفوذ کلمه، مشمول این حدیث هستیم. هر کس به هر اندازه‌ای که دائره‌ی کلام و نفوذ و سماع از او وسعت دارد، تکلیف دارد که دعوت کند. 🍃 امّا در باب مسأله‌ی امامت باید این نکته توجّه کرد که: این مسأله مراحل و لایه‌هایی دارد. یک لایه این است که بگوییم: در ادّعای امامت، حق با این بزرگوار است. لایه‌ی دیگر این است که معنای امامت را موشکافی کنیم و حدّ آن را مشخّص کنیم. امروز این موارد است که احتیاج به تبیین و توضیح دارد. افرادی که قادرند، وظیفه دارند که آن را به طور متقن و مفید برای دیگران بیان کنند. متأسفانه در گوشه و کنار دیده می‌شود در بین اشخاصی که قصد دفاع از اسلام، یا قرآن، یا تشیع را دارند، گاهی حرف‌های سستی زده می‌شود که باعث می‌شود فردی که اعتقاد نیمه‌کاره‌ای دارد، از اعتقادش برمی‌گردد! باید مراقب بود که حرف، حرف متین، متقن، مستدلّ، قابل تکیه، قابل فهم و قابل قبول برای مخاطب باشد که اگر چنین باشد، آن وقت این دفاع، دفاع صحیح و مفید خواهد بود. 📚 الشّافی (تلخیص کتب اربعه)؛ صفحه ۶۴۳؛ فیض کاشانی 📆 ۷ آذر ۱۳۸۹ (جلسه ۳۸۱ مکاسب محرّمه)
جلسه ۴۵. فقه۶، مکاسب، شروط المتعاقدین؛ بيع نصف الدار. ج۳، ص ۵۲۵. و فصّل في المسالک. ۲۵ اردیبهشت ۱۴۰۳ .mp3
12.51M
جلسه ۴۵. فقه۶، الکلام في شروط المتعاقدین؛ بیع نصف الدار المکاسب، ج۳، ص ۵۲۵؛ و فصّل في المسالك 📆 سه‌شنبه‌؛ ۲۵ اردیبهشت ۱۴۰۳
🌺 حدیث جلسه ۴۵: «نسبت انسان با دنیا: زاهد، صابر، راغب» 📜 روایت ابتدای درس خارج مقام معظّم رهبری (حفظه الله) 🌕 في الكافي، [اَلْحُسَيْنُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ مُعَلَّى بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ شُعَيْبِ بْنِ عَبْدِ اَللَّهِ عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِهِ رَفَعَهُ] قَالَ: «جَاءَ رَجُلٌ إِلَى أَمِيرِ اَلْمُؤْمِنِينَ (عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ) فَقَالَ: يَا أَمِيرَاَلْمُؤْمِنِينَ أَوْصِنِي بِوَجْهٍ مِنْ وُجُوهِ اَلْبِرِّ أَنْجُو بِهِ؟ قَالَ أَمِيرُ اَلْمُؤْمِنِينَ (عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ): «أَيُّهَا اَلسَّائِلُ! اِسْتَمِعْ (افهم)، ثُمَّ اِسْتَفْهِمْ، ثُمَّ اِسْتَيْقِنْ، ثُمَّ اِسْتَعْمِلْ، وَ اِعْلَمْ أَنَّ اَلنَّاسَ ثَلاَثَةٌ: زَاهِدٌ وَ صَابِرٌ وَ رَاغِبٌ؛ فَأَمَّا اَلزَّاهِدُ فَقَدْ خَرَجَتِ اَلْأَحْزَانُ وَ اَلْأَفْرَاحُ مِنْ قَلْبِهِ، فَلاَ يَفْرَحُ بِشَيْءٍ مِنَ اَلدُّنْيَا، وَ لاَ يَأْسَى عَلَى شَيْءٍ مِنْهَا فَاتَهُ، فَهُوَ مُسْتَرِيحٌ؛ وَ أَمَّا اَلصَّابِرُ فَإِنَّهُ يَتَمَنَّاهَا بِقَلْبِهِ، فَإِذَا نَالَ مِنْهَا أَلْجَمَ نَفْسَهُ عَنْهَا لِسُوءِ عَاقِبَتِهَا وَ شَنَآنِهَا، لَوِ اِطَّلَعْتَ عَلَى قَلْبِهِ عَجِبْتَ مِنْ عِفَّتِهِ وَ تَوَاضُعِهِ وَ حَزْمِهِ؛ وَ أَمَّا اَلرَّاغِبُ فَلاَ يُبَالِي مِنْ أَيْنَ جَاءَتْهُ اَلدُّنْيَا مِنْ حِلِّهَا أَوْ مِنْ حَرَامِهَا، وَ لاَ يُبَالِي مَا دَنَّسَ فِيهَا عِرْضَهُ وَ أَهْلَكَ نَفْسَهُ وَ أَذْهَبَ مُرُوءَتَهُ، فَهُمْ فِي غَمْرَةٍ يَضْطَرِبُونَ. (فَهُمْ فِي غَمْرَتِهِمْ يَعْمَهُونَ وَ يَضْطَرِبُونَ.)» 🖊 شرح حدیث: 🍃 حضرت فرمودند: اول فهم کن! بعد استفهام کن! 🌱 شخصی از حضرت یک چنین توصیه‌ای را طلب کرد؛ یعنی طلب فهم بیشتر کن، تدبر کن، تعقّل کن، بعد به یقین برس! آن‌چه را که به تو گفتیم، بعد آن ها را به مرحله عمل دربیاور! فقط دانستن نباشد. ❇️ حضرت مردم را سه دسته کردند: 1⃣ زاهد، آن کسی است که در دل رغبت به دنیا احساس نمی‌کند؛ یعنی به مرتبه‌ای از ایمان و یقین به آخرت رسیده است که وضع دنیا و نعم و خوشی‌ها و لذات دنیا بر او واضح است. می‌داند که اين‌ها خواب و خیال است، و در زیر هر لذّتی یک نقمتی وجود دارد به نحوی از انحاء. 🍃 آخرت را با چشم بصیرت و یقین می‌بیند. لذا ارزش و زیبایی و بهجت این زندگی دنیوی از نظرش دور می‌شود. این، زاهد است، که رغبتی اصلاً به لذات دنیا و به نیکی‌های دنیا ندارد. حزن و شادی از امور دنیا از دل او خارج شده است. به پول، مقام زیاد، به برخورداری های زیاد، اصلاً خرسند نمی‌شود. 🍃 که مفاد آیۀ شریفه‌ی: «لِكَيْلَا تَأْسَوْا عَلَىٰ مَا فَاتَكُمْ وَ لَاتَفْرَحُوا بِمَا آتَاكُمْ» (حدید: ۲۳) همین است. این البته مرتبه بالای زهد است. 🍃 آدم زاهد راحت است، فقر هم برایش پیش بیاید، مالی هم از دستش برود، مقامی هم از او بگیرند، لذّت و شهوت جنسی هم برایش پیش نیاید، اصلاً برایش اهمیتی ندارد. این چیزها در دنیا برایش اهمیت ندارد. 🌱 مثلاً فرض کنید یک عروسکی که برای یک بچه‌ای خوشحال‌کننده است، شادی می‌کند. یک آدم بزرگ یک عروسک به او بدهند، از او بگیرند، اصلاً برایش اهمیتی ندارد. به یک مرتبه‌ای رسیده که این دنیا برایش یک بازیچه است، یک عروسک است، اصلاً اهمیتی ندارد که داشته باشد، نداشته باشد. در کشاکش دنیا، در این تلاطم‌های دنیا، در این رقابت‌ها و چشم و هم‌چشمی‌هایی که در دنیا هست، او هیچ رنجی نمی‌برد. ✅ این، مرتبه‌ی اعلی از زهد است. 2⃣ و امّا الصابر؛ صابر، آن است که دلش می‌خواهد، کشش دارد. از پول زیاد، از مقام بالا، از لباس فاخر، از چیزهای گوناگون دیگر لذّت می‌برد، خوشش می‌آید. دوست دارد آن‌ها را، آن‌ها را در دل خود تمنّی می‌کند. وقتی به اين‌ها رسید، به نفس خود دهنه می‌زند، لجام می‌زند، نمی‌گذارد که زیاده‌روی کند. 🌱 لجام‌زدن یعنی جلویش را می‌گیرد، و نمی‌گذارد که زیاده‌روی بکند؛ چون می‌داند که عاقبتش چیست. می‌داند که اين‌ها مبغوض است، اين‌ها "زهرة الحیوة الدنیا"، این زیبایی‌های دنیا از نظر الهی چیزهای مطلوبی نیست. این‌ها نقطه مقابل آن چیزی است که در آخرت به انسان خواهند داد. لذا اصلاً برایش اهمیتی ندارد. اگر به دل انسان صابر سرکشی بکنی، و از حال دل او مطلع بشوی، در شگفت می‌مانی که چقدر این انسان عفیف است!؟ چقدر خاکسار است!؟ چون در دل می‌خواهد، مال دنیا را دوست دارد، امّا در عین حال وقتی به مال دنیا رسید، خودش را نمی‌بازد، بی‌اختیار نمی‌شود، مقام را دوست دارد، جاه و جلال را دوست دارد، امّا وقتی به این مقام رسید، خود را نمی‌بازد، به نفس خودش لجام می‌زند. 🍃 این هم نوع دوّم که از نوع اوّل پایین‌تر است. امّا مقام عالی عند الله دارد، به خاطر صبرش.
3⃣ آن کسی که راغب است، آن قسم سوّم، مشتاق است و راغب در دنیاست. این آدم طبیعتش این است که دیگر اهمیت نمی‌دهد که دنیا از کجا بیاید. یک عاشقی است، دلباخته‌ای است که فکرش فقط این است که برسد به آن مطلوب خود، به آن محبوب خود که عبارت است از دنیا! حالا دنیا با شکل‌های مختلفش. در بعضی، جلوه‌ی دنیا به یک شکل است، دنیاخواهی. در بعضی، جلوه‌ی دنیاخواهی به شکل دیگر است. این‌طور نیست که همه یک طور باشند. 🍂 یکی ممکن است به پول علاقه دارد، به مقام اهمیت نمی‌دهد. می‌خواهد پول داشته باشد. یکی به پول علاقه‌ای ندارد، امّا به مقام و جاه و اسم و عنوان علاقه دارد. «در قید نام ماند اگر از نشان گذشت، در کیش ما تجرّد عنقا تمام نیست» به اسمش اهمیت می‌دهد. این هم راغب در دنیاست. این را هم چون به پول اهمیت نمی‌دهد، نباید گفت که آدم زاهدی است. این، چیز دیگری دوست دارد. باید انسان مراقب باشد ببیند که چه طوری است. فرق نمی‌کند برایش، اهمیت ندارد که آبروی خود را ببرد، یا جان خود را از بین ببرد، یا مردانگی و هویت انسانی خود را از بین ببرد! 🍂 همین‌قدر می‌خواهد که به مطلوب خودش برسد، از هر راهی که شد. 📚 الشّافی (تلخیص کتب اربعه)؛ جلد ۱، صفحه ۵۳۱؛ فیض کاشانی 📆 ۲۸ مهر ۱۳۸۷ (جلسه ۲۳۵ مکاسب محرّمه).
جلسه ۴۵. اصول۲، کفایة؛ ج۱، ص ۱۴۸. مقدّمة الواجب... تقسیمات الواجب... معلّق... إذا عرفت ذلك. ۲۵ اردیبهشت ۱۴۰۳ .mp3
11.71M
🎙جلسه ۴۵. اصول۲،کفایةالأصول؛ المقصد الأول: في الأوامر...فصل: في مقدّمة الواجب... تقسیمات الواجب... الواجب المعلّق ج۱، ص ۱۴۸؛ إذا عرفت ذلك 📆 سه‌شنبه؛ ۲۵ اردیبهشت ۱۴۰۳
🌺 حدیث جلسه ۴۵: «نقش پیوند دل‌ها در جامعه‌ی اسلامی» 📜 روایت ابتدای درس خارج مقام معظّم رهبری (حفظه الله) 🌕 في الكافي [عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِهِ عَنْ صَالِحِ بْنِ عُقْبَةَ عَنْ سُلَيْمَانَ بْنِ زِيَادٍ اَلتَّمِيمِيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِ اَللَّهِ (عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ) قَالَ:] قَالَ اَلْحَسَنُ بْنُ عَلِيٍّ (عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ): «اَلْقَرِيبُ مَنْ قَرَّبَتْهُ اَلْمَوَدَّةُ وَ إِنْ بَعُدَ نَسَبُهُ، وَ اَلْبَعِيدُ مَنْ بَعَّدَتْهُ اَلْمَوَدَّةُ وَ إِنْ قَرُبَ نَسَبُهُ؛ لاَ شَيْءَ أَقْرَبُ إِلَى شَيْءٍ مِنْ يَدٍ إِلَى جَسَدٍ، وَ إِنَّ اَلْيَدَ تَغُلُّ فَتُقْطَعُ، وَ تُقْطَعُ فَتُحْسَمُ». 🖊 شرح حدیث: 🍃 شخص نزدیک به شما کسی است که عامل نزدیکی او با شما محبّت باشد؛ یعنی بین شما و او پیوند محبّت باشد، هر چند از حیث نسب، با شما هیچ قرابتی ندارد و بیگانه است: «ای بسا هندو و ترک هم‌زبان؛ وی بسا دو ترک چون بیگانگان! پس زبان همدلی، خود دیگر است همدلی از همزبانی بهتر است!» 🍂 گاهی کسی با شما رابطه‌ی نسبی و قرابت نسبی دارد، امّا پیوند محبّت بین شما نیست، این شخص، نزدیک نیست، بلکه دور است. 🍃 گاهی کسی با شما هیچ ارتباط نسبی ندارد، امّا به توسط محبّت بین شما پیوند برقرار است. 🍃 روایت، نقش پیوند دل‌ها و محبّت در جامعه‌ی اسلامی و نظام اسلامی را برای ما بیان می‌کند. باید با هم دوست و نزدیک و همدل باشیم. 🍃 نقطه‌ی مقابلش هم این است که بین دو نفر به جهت عدم محبّت، ارتباط سلبی و منفی برقرار شده است. 🌱 معنای عبارت «و اِن بَعَّدَته المودّة» (محبّت او را از شما دور کرده است) این است که: به علّت بی‌محبّتی، هیچ تعلّق خاطری به این شخص ندارید، هر چند از لحاظ نسبی به هم نزدیک هستید! 🍃 حضرت در این رابطه مثالی را می‌فرمایند: نزدیک‌ترین چیزها به شما، دست شماست که عضوی از بدن شماست. این ارتباطِ نزدیک جسمانی که شبیه همان ارتباط نسبی است بین شما و دست شما وجود دارد، امّا به سبب خیانتی که از جانب دست صورت می‌پذیرد (مثل دزدی)، گاهی آن را قطع می‌کنند، و از انسان دور می‌شود. 🌱 حصم یعنی: به کلّی بستن، داغ کردن محل زخم. 🌱 تُحصَم به معنای تُکوی است؛ یعنی: به خاطر یک امر معنوی و هدف عالی، این دستی که از همه چیز به شما نزدیکتر است، از شما جدا می‌شود. 🍃 پس آن چیزی که عامل دوستی و نزدیکی یا سببِ دشمنی و جدایی است، عبارت از عامل معنوی است. 🍃 عامل معنوی وقتی وجود داشت، انسان به دیگران نزدیک است. البته به عامل مودّت، این حدیث معروف رائج را هم اضافه کنید که «الحبّ لله و البغض لله»: مؤمن حُبّش برای خداست، بغضش هم برای خداست.بر روی هم این دو نتیجه می‌دهد که نزدیکی و دوری ما بایستی بر پایه‌ی محبّت الهی و عامل معنوی باشد. 📚 الشّافی (تلخیص کتب اربعه)؛ صفحه ۶۴۴؛ فیض کاشانی 📆 ۸ آذر ۱۳۸۹ (جلسه ۳۸۲ مکاسب محرّمه)
جلسه ۴۶. فقه۶، مکاسب، شروط المتعاقدین؛ بيع نصف الدار. ج۳، ص ۵۲۵. و لهذا أفتوا ظاهراً. ۲۶ اردیبهشت ۱۴۰۳ .mp3
11.59M
جلسه ۴۶. فقه۶، الکلام في شروط المتعاقدین؛ بیع نصف الدار المکاسب، ج۳، ص ۵۲۵؛ و لهذا أفتوا ظاهراً 📆 چهارشنبه؛ ۲۶ اردیبهشت ۱۴۰۳
🌺 حدیث جلسه ۴۶: «موعظه‌‌ای کوتاه: سنت نبوی زهد و کفاف و عفاف» 📜 روایت ابتدای درس خارج مقام معظّم رهبری (حفظه الله) 🌕 في الكافي، [عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ سَهْلِ بْنِ زِيَادٍ عَنْ يَعْقُوبَ بْنِ يَزِيدَ عَمَّنْ ذَكَرَهُ] عَنْ أَبِي عَبْدِ اَللَّهِ (عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ) قَالَ: «قِيلَ لِأَمِيرِ اَلْمُؤْمِنِينَ (عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ): عِظْنَا وَ أَوْجِزْ. فَقَالَ: «اَلدُّنْيَا حَلاَلُهَا حِسَابٌ، وَ حَرَامُهَا عِقَابٌ، وَ أَنَّى لَكُمْ بِالرَّوْحِ وَ لَمَّا تَأَسَّوْا بِسُنَّةِ نَبِيِّكُمْ، تَطْلُبُونَ مَا يُطْغِيكُمْ، وَ لاَ تَرْضَوْنَ مَا يَكْفِيكُمْ.» 🖊 شرح حدیث: 🍃 موعظه‌‌ای بکن و کوتاه باشد! می‌خواهند حفظ کنند کلمات حضرت را. می‌گوید کوتاه بفرمایید که بتوانیم درست یاد بگیریم. 🍃 حضرت فرمود: (این یک ضابطۀ کلّی، مطلب هم کاملاً واضح) آن‌چه که از حلال به دست می‌آورید، باید جوابش را بدهید، محاسبه پس بدهید. هر چه بیشتر شد، محاسبه طولانی‌تر خواهد شد. حرام هم که معلوم است. در حرامش هم عقاب و مجازات سخت الهی است. 🍃 بعد فرمود: چه طور توقّع دارید در آسایش و راحتی معنوی و روحی قرار بگیرید، در حالی که هنوز تأسّی به سنّت پیغمبرتان نکرده‌اید؟! چه طور توقّع دارید که آن آرامش و آسایش و بهجت روحی نصیب شما بشود، در حالی که به سنّت پیغمبرتان که دنیا را به چشم حقارت نگاه می‌کرد، و برای زخرف دنیا و زینت دنیا هیچ ارزشی قائل نبود، به او تأسّی نکردید؟! ❌ به دنبال چیزی می‌روید که شما را به طغیان وادار می‌کند. مال زیاد، دنیای زیاد، هر طورش، به هر نحوش، انسان را در معرض طغیان قرار می‌دهد. 🍂 خیلی باید انسان مهار نفس را محکم در دست داشته باشد تا این‌که به این طغیان دچار نشود. ❌ دنبال چیزی می‌روید که موجب طغیان است، به کفایت راضی نیستید؛ ◀️ چون پیغمبر اکرم از خدای متعال این را درخواست می‌کرد: «اسئلک الکفاف و العفاف.» محتاج نمی‌خواهیم باشیم. می‌خواهیم در زندگی به قدر کفایت که زندگیمان را بگذرانیم و محتاج کسی نباشیم، این را از خدا انسان می‌خواهد، درخواست می‌کند. بیشتر از اندازه کفایت خواستن، شرط عقل نیست، لازمه‌ی عقل نیست؛ یعنی انسان اگر درست فکر کند و عقل را به کار بیندازد و محاسبه صحیح بکند، می‌بیند همین، به قدر نیاز خودش، به قدری که زندگی‌اش بگذرد، این را انسان داشته باشد خوب است که محتاج دیگران نباشد. دغدغه عیال و معاش نداشته باشد: «شب چو عقد نماز می بندم، چه خورد بامداد فرزندم» همین کافی است، این را انسان بخواهد. 🍃 لذا پیغمبر هم همین را می‌خواست؛ الکفاف. از فقر هم به خدا پناه می‌برد. امّا بیش از مقدار کفاف، شرط عقل نیست. شما تأسّی نمی‌کنید به پیغمبرتان که این‌طوری عمل می‌کرد. "تطلبون ما یطغیکم و لاترضون بما یکفیکم". 📚 الشّافی (تلخیص کتب اربعه)؛ جلد ۱، صفحه ۵۳۱؛ فیض کاشانی 📆 ۲۹ مهر ۱۳۸۷ (جلسه ۲۳۶ مکاسب محرّمه).