eitaa logo
🌺دروس حوزوی؛ حامد اصغری🌺
419 دنبال‌کننده
950 عکس
228 ویدیو
173 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
🌺 حدیث جلسه ۴۵: «نسبت انسان با دنیا: زاهد، صابر، راغب» 📜 روایت ابتدای درس خارج مقام معظّم رهبری (حفظه الله) 🌕 في الكافي، [اَلْحُسَيْنُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ مُعَلَّى بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ شُعَيْبِ بْنِ عَبْدِ اَللَّهِ عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِهِ رَفَعَهُ] قَالَ: «جَاءَ رَجُلٌ إِلَى أَمِيرِ اَلْمُؤْمِنِينَ (عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ) فَقَالَ: يَا أَمِيرَاَلْمُؤْمِنِينَ أَوْصِنِي بِوَجْهٍ مِنْ وُجُوهِ اَلْبِرِّ أَنْجُو بِهِ؟ قَالَ أَمِيرُ اَلْمُؤْمِنِينَ (عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ): «أَيُّهَا اَلسَّائِلُ! اِسْتَمِعْ (افهم)، ثُمَّ اِسْتَفْهِمْ، ثُمَّ اِسْتَيْقِنْ، ثُمَّ اِسْتَعْمِلْ، وَ اِعْلَمْ أَنَّ اَلنَّاسَ ثَلاَثَةٌ: زَاهِدٌ وَ صَابِرٌ وَ رَاغِبٌ؛ فَأَمَّا اَلزَّاهِدُ فَقَدْ خَرَجَتِ اَلْأَحْزَانُ وَ اَلْأَفْرَاحُ مِنْ قَلْبِهِ، فَلاَ يَفْرَحُ بِشَيْءٍ مِنَ اَلدُّنْيَا، وَ لاَ يَأْسَى عَلَى شَيْءٍ مِنْهَا فَاتَهُ، فَهُوَ مُسْتَرِيحٌ؛ وَ أَمَّا اَلصَّابِرُ فَإِنَّهُ يَتَمَنَّاهَا بِقَلْبِهِ، فَإِذَا نَالَ مِنْهَا أَلْجَمَ نَفْسَهُ عَنْهَا لِسُوءِ عَاقِبَتِهَا وَ شَنَآنِهَا، لَوِ اِطَّلَعْتَ عَلَى قَلْبِهِ عَجِبْتَ مِنْ عِفَّتِهِ وَ تَوَاضُعِهِ وَ حَزْمِهِ؛ وَ أَمَّا اَلرَّاغِبُ فَلاَ يُبَالِي مِنْ أَيْنَ جَاءَتْهُ اَلدُّنْيَا مِنْ حِلِّهَا أَوْ مِنْ حَرَامِهَا، وَ لاَ يُبَالِي مَا دَنَّسَ فِيهَا عِرْضَهُ وَ أَهْلَكَ نَفْسَهُ وَ أَذْهَبَ مُرُوءَتَهُ، فَهُمْ فِي غَمْرَةٍ يَضْطَرِبُونَ. (فَهُمْ فِي غَمْرَتِهِمْ يَعْمَهُونَ وَ يَضْطَرِبُونَ.)» 🖊 شرح حدیث: 🍃 حضرت فرمودند: اول فهم کن! بعد استفهام کن! 🌱 شخصی از حضرت یک چنین توصیه‌ای را طلب کرد؛ یعنی طلب فهم بیشتر کن، تدبر کن، تعقّل کن، بعد به یقین برس! آن‌چه را که به تو گفتیم، بعد آن ها را به مرحله عمل دربیاور! فقط دانستن نباشد. ❇️ حضرت مردم را سه دسته کردند: 1⃣ زاهد، آن کسی است که در دل رغبت به دنیا احساس نمی‌کند؛ یعنی به مرتبه‌ای از ایمان و یقین به آخرت رسیده است که وضع دنیا و نعم و خوشی‌ها و لذات دنیا بر او واضح است. می‌داند که اين‌ها خواب و خیال است، و در زیر هر لذّتی یک نقمتی وجود دارد به نحوی از انحاء. 🍃 آخرت را با چشم بصیرت و یقین می‌بیند. لذا ارزش و زیبایی و بهجت این زندگی دنیوی از نظرش دور می‌شود. این، زاهد است، که رغبتی اصلاً به لذات دنیا و به نیکی‌های دنیا ندارد. حزن و شادی از امور دنیا از دل او خارج شده است. به پول، مقام زیاد، به برخورداری های زیاد، اصلاً خرسند نمی‌شود. 🍃 که مفاد آیۀ شریفه‌ی: «لِكَيْلَا تَأْسَوْا عَلَىٰ مَا فَاتَكُمْ وَ لَاتَفْرَحُوا بِمَا آتَاكُمْ» (حدید: ۲۳) همین است. این البته مرتبه بالای زهد است. 🍃 آدم زاهد راحت است، فقر هم برایش پیش بیاید، مالی هم از دستش برود، مقامی هم از او بگیرند، لذّت و شهوت جنسی هم برایش پیش نیاید، اصلاً برایش اهمیتی ندارد. این چیزها در دنیا برایش اهمیت ندارد. 🌱 مثلاً فرض کنید یک عروسکی که برای یک بچه‌ای خوشحال‌کننده است، شادی می‌کند. یک آدم بزرگ یک عروسک به او بدهند، از او بگیرند، اصلاً برایش اهمیتی ندارد. به یک مرتبه‌ای رسیده که این دنیا برایش یک بازیچه است، یک عروسک است، اصلاً اهمیتی ندارد که داشته باشد، نداشته باشد. در کشاکش دنیا، در این تلاطم‌های دنیا، در این رقابت‌ها و چشم و هم‌چشمی‌هایی که در دنیا هست، او هیچ رنجی نمی‌برد. ✅ این، مرتبه‌ی اعلی از زهد است. 2⃣ و امّا الصابر؛ صابر، آن است که دلش می‌خواهد، کشش دارد. از پول زیاد، از مقام بالا، از لباس فاخر، از چیزهای گوناگون دیگر لذّت می‌برد، خوشش می‌آید. دوست دارد آن‌ها را، آن‌ها را در دل خود تمنّی می‌کند. وقتی به اين‌ها رسید، به نفس خود دهنه می‌زند، لجام می‌زند، نمی‌گذارد که زیاده‌روی کند. 🌱 لجام‌زدن یعنی جلویش را می‌گیرد، و نمی‌گذارد که زیاده‌روی بکند؛ چون می‌داند که عاقبتش چیست. می‌داند که اين‌ها مبغوض است، اين‌ها "زهرة الحیوة الدنیا"، این زیبایی‌های دنیا از نظر الهی چیزهای مطلوبی نیست. این‌ها نقطه مقابل آن چیزی است که در آخرت به انسان خواهند داد. لذا اصلاً برایش اهمیتی ندارد. اگر به دل انسان صابر سرکشی بکنی، و از حال دل او مطلع بشوی، در شگفت می‌مانی که چقدر این انسان عفیف است!؟ چقدر خاکسار است!؟ چون در دل می‌خواهد، مال دنیا را دوست دارد، امّا در عین حال وقتی به مال دنیا رسید، خودش را نمی‌بازد، بی‌اختیار نمی‌شود، مقام را دوست دارد، جاه و جلال را دوست دارد، امّا وقتی به این مقام رسید، خود را نمی‌بازد، به نفس خودش لجام می‌زند. 🍃 این هم نوع دوّم که از نوع اوّل پایین‌تر است. امّا مقام عالی عند الله دارد، به خاطر صبرش.
3⃣ آن کسی که راغب است، آن قسم سوّم، مشتاق است و راغب در دنیاست. این آدم طبیعتش این است که دیگر اهمیت نمی‌دهد که دنیا از کجا بیاید. یک عاشقی است، دلباخته‌ای است که فکرش فقط این است که برسد به آن مطلوب خود، به آن محبوب خود که عبارت است از دنیا! حالا دنیا با شکل‌های مختلفش. در بعضی، جلوه‌ی دنیا به یک شکل است، دنیاخواهی. در بعضی، جلوه‌ی دنیاخواهی به شکل دیگر است. این‌طور نیست که همه یک طور باشند. 🍂 یکی ممکن است به پول علاقه دارد، به مقام اهمیت نمی‌دهد. می‌خواهد پول داشته باشد. یکی به پول علاقه‌ای ندارد، امّا به مقام و جاه و اسم و عنوان علاقه دارد. «در قید نام ماند اگر از نشان گذشت، در کیش ما تجرّد عنقا تمام نیست» به اسمش اهمیت می‌دهد. این هم راغب در دنیاست. این را هم چون به پول اهمیت نمی‌دهد، نباید گفت که آدم زاهدی است. این، چیز دیگری دوست دارد. باید انسان مراقب باشد ببیند که چه طوری است. فرق نمی‌کند برایش، اهمیت ندارد که آبروی خود را ببرد، یا جان خود را از بین ببرد، یا مردانگی و هویت انسانی خود را از بین ببرد! 🍂 همین‌قدر می‌خواهد که به مطلوب خودش برسد، از هر راهی که شد. 📚 الشّافی (تلخیص کتب اربعه)؛ جلد ۱، صفحه ۵۳۱؛ فیض کاشانی 📆 ۲۸ مهر ۱۳۸۷ (جلسه ۲۳۵ مکاسب محرّمه).
جلسه ۴۵. اصول۲، کفایة؛ ج۱، ص ۱۴۸. مقدّمة الواجب... تقسیمات الواجب... معلّق... إذا عرفت ذلك. ۲۵ اردیبهشت ۱۴۰۳ .mp3
زمان: حجم: 11.71M
🎙جلسه ۴۵. اصول۲،کفایةالأصول؛ المقصد الأول: في الأوامر...فصل: في مقدّمة الواجب... تقسیمات الواجب... الواجب المعلّق ج۱، ص ۱۴۸؛ إذا عرفت ذلك 📆 سه‌شنبه؛ ۲۵ اردیبهشت ۱۴۰۳
🌺 حدیث جلسه ۴۵: «نقش پیوند دل‌ها در جامعه‌ی اسلامی» 📜 روایت ابتدای درس خارج مقام معظّم رهبری (حفظه الله) 🌕 في الكافي [عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِهِ عَنْ صَالِحِ بْنِ عُقْبَةَ عَنْ سُلَيْمَانَ بْنِ زِيَادٍ اَلتَّمِيمِيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِ اَللَّهِ (عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ) قَالَ:] قَالَ اَلْحَسَنُ بْنُ عَلِيٍّ (عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ): «اَلْقَرِيبُ مَنْ قَرَّبَتْهُ اَلْمَوَدَّةُ وَ إِنْ بَعُدَ نَسَبُهُ، وَ اَلْبَعِيدُ مَنْ بَعَّدَتْهُ اَلْمَوَدَّةُ وَ إِنْ قَرُبَ نَسَبُهُ؛ لاَ شَيْءَ أَقْرَبُ إِلَى شَيْءٍ مِنْ يَدٍ إِلَى جَسَدٍ، وَ إِنَّ اَلْيَدَ تَغُلُّ فَتُقْطَعُ، وَ تُقْطَعُ فَتُحْسَمُ». 🖊 شرح حدیث: 🍃 شخص نزدیک به شما کسی است که عامل نزدیکی او با شما محبّت باشد؛ یعنی بین شما و او پیوند محبّت باشد، هر چند از حیث نسب، با شما هیچ قرابتی ندارد و بیگانه است: «ای بسا هندو و ترک هم‌زبان؛ وی بسا دو ترک چون بیگانگان! پس زبان همدلی، خود دیگر است همدلی از همزبانی بهتر است!» 🍂 گاهی کسی با شما رابطه‌ی نسبی و قرابت نسبی دارد، امّا پیوند محبّت بین شما نیست، این شخص، نزدیک نیست، بلکه دور است. 🍃 گاهی کسی با شما هیچ ارتباط نسبی ندارد، امّا به توسط محبّت بین شما پیوند برقرار است. 🍃 روایت، نقش پیوند دل‌ها و محبّت در جامعه‌ی اسلامی و نظام اسلامی را برای ما بیان می‌کند. باید با هم دوست و نزدیک و همدل باشیم. 🍃 نقطه‌ی مقابلش هم این است که بین دو نفر به جهت عدم محبّت، ارتباط سلبی و منفی برقرار شده است. 🌱 معنای عبارت «و اِن بَعَّدَته المودّة» (محبّت او را از شما دور کرده است) این است که: به علّت بی‌محبّتی، هیچ تعلّق خاطری به این شخص ندارید، هر چند از لحاظ نسبی به هم نزدیک هستید! 🍃 حضرت در این رابطه مثالی را می‌فرمایند: نزدیک‌ترین چیزها به شما، دست شماست که عضوی از بدن شماست. این ارتباطِ نزدیک جسمانی که شبیه همان ارتباط نسبی است بین شما و دست شما وجود دارد، امّا به سبب خیانتی که از جانب دست صورت می‌پذیرد (مثل دزدی)، گاهی آن را قطع می‌کنند، و از انسان دور می‌شود. 🌱 حصم یعنی: به کلّی بستن، داغ کردن محل زخم. 🌱 تُحصَم به معنای تُکوی است؛ یعنی: به خاطر یک امر معنوی و هدف عالی، این دستی که از همه چیز به شما نزدیکتر است، از شما جدا می‌شود. 🍃 پس آن چیزی که عامل دوستی و نزدیکی یا سببِ دشمنی و جدایی است، عبارت از عامل معنوی است. 🍃 عامل معنوی وقتی وجود داشت، انسان به دیگران نزدیک است. البته به عامل مودّت، این حدیث معروف رائج را هم اضافه کنید که «الحبّ لله و البغض لله»: مؤمن حُبّش برای خداست، بغضش هم برای خداست.بر روی هم این دو نتیجه می‌دهد که نزدیکی و دوری ما بایستی بر پایه‌ی محبّت الهی و عامل معنوی باشد. 📚 الشّافی (تلخیص کتب اربعه)؛ صفحه ۶۴۴؛ فیض کاشانی 📆 ۸ آذر ۱۳۸۹ (جلسه ۳۸۲ مکاسب محرّمه)
جلسه ۴۶. فقه۶، مکاسب، شروط المتعاقدین؛ بيع نصف الدار. ج۳، ص ۵۲۵. و لهذا أفتوا ظاهراً. ۲۶ اردیبهشت ۱۴۰۳ .mp3
زمان: حجم: 11.59M
جلسه ۴۶. فقه۶، الکلام في شروط المتعاقدین؛ بیع نصف الدار المکاسب، ج۳، ص ۵۲۵؛ و لهذا أفتوا ظاهراً 📆 چهارشنبه؛ ۲۶ اردیبهشت ۱۴۰۳
🌺 حدیث جلسه ۴۶: «موعظه‌‌ای کوتاه: سنت نبوی زهد و کفاف و عفاف» 📜 روایت ابتدای درس خارج مقام معظّم رهبری (حفظه الله) 🌕 في الكافي، [عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ سَهْلِ بْنِ زِيَادٍ عَنْ يَعْقُوبَ بْنِ يَزِيدَ عَمَّنْ ذَكَرَهُ] عَنْ أَبِي عَبْدِ اَللَّهِ (عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ) قَالَ: «قِيلَ لِأَمِيرِ اَلْمُؤْمِنِينَ (عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ): عِظْنَا وَ أَوْجِزْ. فَقَالَ: «اَلدُّنْيَا حَلاَلُهَا حِسَابٌ، وَ حَرَامُهَا عِقَابٌ، وَ أَنَّى لَكُمْ بِالرَّوْحِ وَ لَمَّا تَأَسَّوْا بِسُنَّةِ نَبِيِّكُمْ، تَطْلُبُونَ مَا يُطْغِيكُمْ، وَ لاَ تَرْضَوْنَ مَا يَكْفِيكُمْ.» 🖊 شرح حدیث: 🍃 موعظه‌‌ای بکن و کوتاه باشد! می‌خواهند حفظ کنند کلمات حضرت را. می‌گوید کوتاه بفرمایید که بتوانیم درست یاد بگیریم. 🍃 حضرت فرمود: (این یک ضابطۀ کلّی، مطلب هم کاملاً واضح) آن‌چه که از حلال به دست می‌آورید، باید جوابش را بدهید، محاسبه پس بدهید. هر چه بیشتر شد، محاسبه طولانی‌تر خواهد شد. حرام هم که معلوم است. در حرامش هم عقاب و مجازات سخت الهی است. 🍃 بعد فرمود: چه طور توقّع دارید در آسایش و راحتی معنوی و روحی قرار بگیرید، در حالی که هنوز تأسّی به سنّت پیغمبرتان نکرده‌اید؟! چه طور توقّع دارید که آن آرامش و آسایش و بهجت روحی نصیب شما بشود، در حالی که به سنّت پیغمبرتان که دنیا را به چشم حقارت نگاه می‌کرد، و برای زخرف دنیا و زینت دنیا هیچ ارزشی قائل نبود، به او تأسّی نکردید؟! ❌ به دنبال چیزی می‌روید که شما را به طغیان وادار می‌کند. مال زیاد، دنیای زیاد، هر طورش، به هر نحوش، انسان را در معرض طغیان قرار می‌دهد. 🍂 خیلی باید انسان مهار نفس را محکم در دست داشته باشد تا این‌که به این طغیان دچار نشود. ❌ دنبال چیزی می‌روید که موجب طغیان است، به کفایت راضی نیستید؛ ◀️ چون پیغمبر اکرم از خدای متعال این را درخواست می‌کرد: «اسئلک الکفاف و العفاف.» محتاج نمی‌خواهیم باشیم. می‌خواهیم در زندگی به قدر کفایت که زندگیمان را بگذرانیم و محتاج کسی نباشیم، این را از خدا انسان می‌خواهد، درخواست می‌کند. بیشتر از اندازه کفایت خواستن، شرط عقل نیست، لازمه‌ی عقل نیست؛ یعنی انسان اگر درست فکر کند و عقل را به کار بیندازد و محاسبه صحیح بکند، می‌بیند همین، به قدر نیاز خودش، به قدری که زندگی‌اش بگذرد، این را انسان داشته باشد خوب است که محتاج دیگران نباشد. دغدغه عیال و معاش نداشته باشد: «شب چو عقد نماز می بندم، چه خورد بامداد فرزندم» همین کافی است، این را انسان بخواهد. 🍃 لذا پیغمبر هم همین را می‌خواست؛ الکفاف. از فقر هم به خدا پناه می‌برد. امّا بیش از مقدار کفاف، شرط عقل نیست. شما تأسّی نمی‌کنید به پیغمبرتان که این‌طوری عمل می‌کرد. "تطلبون ما یطغیکم و لاترضون بما یکفیکم". 📚 الشّافی (تلخیص کتب اربعه)؛ جلد ۱، صفحه ۵۳۱؛ فیض کاشانی 📆 ۲۹ مهر ۱۳۸۷ (جلسه ۲۳۶ مکاسب محرّمه).
📜 بیع نصف الدار
جلسه ۴۶. اصول۲، کفایة؛ ج۱، ص ۱۵۰. مقدّمة الواجب... تقسیمات الواجب... معلّق... تتمّة. ۲۶ اردیبهشت ۱۴۰۳ .mp3
زمان: حجم: 10.58M
🎙جلسه ۴۶. اصول۲،کفایةالأصول؛ المقصد الأول: في الأوامر...فصل: في مقدّمة الواجب... تقسیمات الواجب... الواجب المعلّق ج۱، ص ۱۵۰؛ تتمّة 📆 چهارشنبه؛ ۲۶ اردیبهشت ۱۴۰۳
🌺 حدیث جلسه ۴۶: «محبّت به همه‌ی برادران دینی» 📜 روایت ابتدای درس خارج مقام معظّم رهبری (حفظه الله) 🌕 في الكافي [عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ اِبْنِ أَبِي عُمَيْرٍ] عَنْ حَفْصِ بْنِ اَلْبَخْتَرِيِّ قَالَ: «كُنْتُ عِنْدَ أَبِي عَبْدِ اَللَّهِ (عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ) وَ دَخَلَ عَلَيْهِ رَجُلٌ، فَقَالَ لِي: تُحِبُّهُ؟ فَقُلْتُ: نَعَمْ؛ فَقَالَ لِي: وَ لِمَ لاَتُحِبُّهُ وَ هُوَ أَخُوكَ وَ شَرِيكُكَ فِي دِينِكَ وَ عَوْنُكَ عَلَى عَدُوِّكَ وَ رِزْقُهُ عَلَى غَيْرِكَ». 🖊 شرح حدیث: 🍃 حفص بن بختری، از اصحاب امام صادق (علیه‌السلام) بوده و ثقه است. می‌گوید: نزد حضرت بودم و شخصی وارد شد (مشخصات شخص را نمی‌گوید). حضرت به من فرمودند: آیا این شخص را دوست می‌داری؟ گفتم: بله، این شخص را دوست می‌دارم. 🌱 علّت این‌که نام آن شخص را ذکر نمی‌کند، یا به خاطر این است که مسأله برای راوی به عنوان یک مسأله‌ی شخصی مطرح نیست، و قصدش بیان یک مسأله‌ی کلّی است که قصد دارد آن را بیان کند؛ لذا لزومی نمی‌بیند که نام شخص را ذکر کند. یا این‌که آن شخص، شخص خاصّی بوده و راوی از باب تقیه نامش را ذکر نکرده. 🍃 حضرت فرمودند: صحیح هم نیست که او را دوست نداشته باشی. یعنی طبیعت قضیه هم این است که او را دوست داشته باشی، در حالی‌که او برادر توست، و با تو هم‌مذهب و هم‌عقیده در امر دین است، و این شخص کمک تو در مقابل دشمنت است. یعنی این فرد، شخصی است که اگر بخواهی با دشمن مقابله بکنی و برای این کار لازم باشد که از کسی استنصار بکنی، از این شخص و امثال این شخص استنصار خواهی کرد. ✅ این‌ها فوائد اوست برای تو. 🍃 در حالی‌که تکلیفی هم در پرداخت رزق او نداری، و روزی‌اش به عهده‌ی خداوند متعال است. بنابراین، برادر مؤمن انسان که در قِبال او انسان محبّت می‌ورزد، مقتضیات و موجبات محبّت ورزیدن را دارد، و مانعی هم از این کار نیست. ◀️ مقتضیات یکی این است که 1⃣ این شخص، برادر توست؛ حالا یا برادر دینی است، و یا برادر خَلقی است، 2⃣ شریک در دین توست، 3⃣ کمک به تو در مقابل دشمن توست، 4⃣ در عین حالی‌که تکلّفی هم برای تو ندارد که بخواهی رزق و روزی او را بدهی. 🍃 بنابراین، اقتضای طبیعی بین برادران مؤمن، دوست‌داشتن و مهرورزیدن است. اگر فرض کنیم که این شخصی که نام او در این حدیث ذکر نشده است، شخص خاصّی نبوده، و شخصیت والا و ممتازی نبوده، به جهتی از جهات مثل مبارزِ بزرگ بودن، این، مفید این معناست که انسان باید به همه‌ی برادران دینی محبّت داشته باشد. و این یک وظیفه و تکلیفی بر دوش انسان است. 📚 الشّافی (تلخیص کتب اربعه)؛ صفحه ۶۴۵؛ فیض کاشانی 📆 ۹ آذر ۱۳۸۹ (جلسه ۳۸۳ مکاسب محرّمه)
0⃣4⃣ جلسه چهلم 📚 رساله نماز و روزه (مقام معظّم رهبری (حفظه‌الله)) ❇️ مسأله ۶۲۷ تا ۶۵۹ (نماز قضاء نماز استیجاری، و نماز قضای پدر و مادر)
🌺 حدیث جلسه ۴۰: «برترین هجرت» 📜 روایت ابتدای درس خارج مقام معظّم رهبری (حفظه الله) 🌕 قَالَ أَبُوذَرٍّ (رَضِيَ اَللهُ عَنْهُ): وَ دَخَلْتُ يَوْماً عَلَى رَسُولِ اَللهِ (صَلَّى اَللهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) وَ هُوَ فِي اَلْمَسْجِدِ جَالِسٌ وَحْدَهُ، فَاغْتَنَمْتُ خَلْوَتَهُ... قُلْتُ: يَا رَسُولَ الله؛ أَيُّ اَلْهِجْرَةِ أَفْضَلُ؟ قَالَ (صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ و سلّم): «مَنْ هَجَرَ اَلسُّوءَ» 🖊 شرح حدیث: ✳️ جناب ابوذر در ادامه سؤالات قبلى می‌پرسد: كدام هجرت با فضيلت‌تر است؟ 🍃 احتمالاً در ذهن شريف ابى‌ذر اين بود كه بعضى از مكه مهاجرت كردند، و بعضى از قبايل، بعضى زودتر و بعضى ديرتر، مى‌خواهد بداند كدام‌يک از اين هجرت‌ها افضل است؟ 🍃 در پاسخ حضرت مسأله را از اين مقوله فراتر مى‌برند، اين‌كه مهاجر از كجا و در چه زمان هجرت كرده، اين‌ها اهميتی ندارد، مى‌فرمايد: اين‌كه انسان از بدى هجرت كند، از همه هجرت‌ها بهتر است. 🍃 اين هجرتی است كه براى ما هم هست، ما هم می‌توانيم از بدی‌های خودمان هجرت كنيم، 🌱 از آن ايستگاه غلط انحرافى كه اخلاق ما، رفتار ما، برداشت‌هاى نادرست ما از مفاهيم زندگى، ما را در آن ايستگاه‌ها پايبند كرده، و نگه‌داشته، از اين‌ها هجرت كنيم. 1⃣ اين، هم هوشمندی لازم دارد كه انسان عيوب خود را هوشمندانه پيدا كند. بدى‌هاى موجود در صفحه وجود و قلب خود را بفهمد، و بر حبّ نفس كه مانع از ديدن عيوب می‌شود، فائق بيايد، 2⃣ دوم اين‌كه عزم راسخ بر ترک بكند. هم‌چنان‌که هجرت از مكه به مدينه در زمان پيامبر (صلّی‌الله‌علیه‌وآله) عزم راسخ لازم داشت، هر آدم سست عنصری حاضر نبود تن به اين كار بدهد. اين هم همان عزم راسخ را لازم دارد، كأنّه از يک وادى به يک وادى ديگرى انسان مهاجرت كند، 🍃 فرمود: اين هجرت از همه هجرت‌ها افضل است، و الّا اگر از يک مكانی به يک مكان بهترى، مناسب‌تری رفتيم، امّا بدی هايمان را هم با خودمان برديم، چه فايده! همان مشكلات و بلايا و بدبختی‌هایی كه در آن‌جا با آن به سر می‌بردیم، همان را با خودمان آورديم، همان حسد را، همان بخل را، همان دنيا طلبى را، همان بد دلى نسبت به خلق خدا، همان ايذاء نسبت به انسان‌ها را، همان بی ايمانی و بی‌اعتقادی به خدا را. اين‌ها را با خودمان همه‌جا حمل كرديم، فايده‌ای ندارد، بدبختی‌های انسان را كم نمى‌كند، بايد از بدى هجرت كرد. 📚 مكارم الأخلاق؛ صفحه ۴۷۲؛ حسن بن فضل طبرسی 📆 ۱ اسفند ۱۳۸۵ (جلسه ۱۵۱ مکاسب محرّمه)