🌺 حدیث جلسه ۴۳: «خیرخواهی نسبت به برادران دینی»
📜 روایت ابتدای درس خارج مقام معظّم رهبری (حفظه الله)
🌕 في الكافي [اِبْنُ مَحْبُوبٍ عَنْ عَمْرِو بْنِ شِمْرٍ عَنْ جَابِرٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ (عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ) قَالَ:] قَالَ رَسُولُ اَللَّهِ (صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ):
«لِيَنْصَحِ اَلرَّجُلُ مِنْكُمْ أَخَاهُ كَنَصِيحَتِهِ لِنَفْسِهِ».
🖊 شرح حدیث:
🌱 نُصح به معنای خیرخواهی است و یکی از مصادیق آن، معنایی است که در فارسی به نصیحتکردن اطلاق میشود.
لکن معنای نُصح اعم است. طبعاً ملازم با این معنا است که در قلب هم نسبت به او خیرخواه باشد، تا چه حد؟ کنصیحته لنفسه.
🍃 همانطور که برای خودش خیرخواه است، برای برادر مؤمن هم به همین اندازه خیرخواهی کند.
🍃 فرض بفرمایید برادر مؤمن شما میخواهد اقدامی را انجام بدهد، شما اطلاع دارید که او اگر این کار را انجام بدهد به زحمت خواهد افتاد و ضرر خواهد دید؛ ضرر دنیوی، یا ضرر اخروی!
اگر شما باشید و این کار، قطعاً اقدام نمیکنید، وارد این کار نمیشوید؛ زیرا از ضرر آن اطلاع دارید.
عین همین احساس را برای برادر مؤمنتان نیز داشته باشید، ضررهای کارش را هم به او گوشزد کنید.
گاهی این تذکّر با گفتن حاصل میشود،
گاهی با تمهید مقدّمات است؛ یعنی کاری انجام شود که آن شخص در این چاه گرفتار نشود!
❇️ خیرخواهی در این حدّ لازم است،
پیوندهای اجتماعی و روابط برادری در جامعهی اسلامی این است.
اگر در جامعهی اسلامی، آحاد مردم، مرد و زن و کوچک و بزرگ و صنوف مختلف و غنی و فقیر و بقیه، نسبت به یکدیگر چنین احساسی داشته باشند، مجموعهی انسانهایی که در این جامعه زندگی میکنند، به هویت واحد تبدیل میشوند.
چه قدر برای یک کشور و یک جامعه و یک ملت، اهمیت دارد که اینگونه باشد.
🛑 نقطهی مقابلِ آن کسی است که مثلاً راهی در برابر اوست، اگر خودش بنا باشد طی کند، مطمئناً نمیرود، امّا دلش میخواهد دیگری برود!
یا یک درجهی پایینتر، این است که بیتفاوت است نسبت به اینکه او این راه را برود یا نرود.
◀️ چقدر بین این دو اختلاف است!
ممکن است تنها جسمها و ظواهر با یکدیگر همراه باشند، امّا دلها از هم جداست!
جدابودن دلها در جاهایی اثر خودش را میبخشد.
در اسلام، همراهی دلها در رأس قرار دارد.
اگر دنبال یک راه هدایتید، در مسایل معنوی مثلاً روز عرفه موفق به خواندن دعا میشوید، توسل میکنید، از خدای متعال حاجت میخواهید، برای خودتان دو سه ساعت در این زمانها با التماس بهشت را درخواست میکنید!
از خدا بخواهید که همهی برادران مؤمن هم از این خیر برخوردار باشند.
چنانچه در دعاهای صحیفهی سجادیه این شیوه به چشم میخورد، حضرت برای خودشان دعا میفرمایند، بعد عرضه میدارند: پروردگارا! آنچه برای خود خواستم، شامل تمام برادران مسلم و مؤمنم نیز بفرما!
📚 الشّافی (تلخیص کتب اربعه)؛ صفحه ۶۴۲؛ فیض کاشانی
📆 ۱ آذر ۱۳۸۹ (جلسه ۳۷۹ مکاسب محرّمه)
جلسه ۴۴. فقه۶، مکاسب، شروط المتعاقدین؛ بيع نصف الدار. ج۳، ص ۵۲۳. و من المعلوم أنّ النصف المشاع. ۲۴ اردیبهشت ۱۴۰۳ .mp3
13.2M
🌺 حدیث جلسه ۴۴: «پاداش ترجیح خواست الهی بر خواست خود»
📜 روایت ابتدای درس خارج مقام معظّم رهبری (حفظه الله)
🌕 في الكافي، [مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ اِبْنِ مَحْبُوبٍ عَنِ اَلْعَلاَءِ بْنِ رَزِينٍ عَنِ اِبْنِ سِنَانٍ عَنْ أَبِي حَمْزَةَ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ (عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ) قَالَ: قَالَ اَلله عَزَّ وَ جَلَّ:
«وَ عِزَّتِي وَ جَلاَلِي وَ عَظَمَتِي وَ بَهَائِي وَ عُلُوِّ اِرْتِفَاعِي، لاَ يُؤْثِرُ عَبْدٌ مُؤْمِنٌ هَوَايَ عَلَى هَوَاهُ فِي شَيْءٍ مِنْ أَمْرِ اَلدُّنْيَا إِلَّا جَعَلْتُ غِنَاهُ فِي نَفْسِهِ، وَ هِمَّتَهُ فِي آخِرَتِهِ، وَ ضَمَّنْتُ اَلسَّمَاوَاتِ وَ اَلْأَرْضَ رِزْقَهُ، وَ كُنْتُ لَهُ مِنْ وَرَاءِ تِجَارَةِ كُلِّ تَاجِرٍ.»
🖊 شرح حدیث:
🍃 هر بندهای که هوای نفس خود را، خواست خود را، مغلوبِ خواستِ خداوند قرار بدهد،
خواستِ الهی را غلبه بدهد بر خواستِ خود، در امری از امور دنیا،
هیچ بندهای چنین کاری را نمیکند،
مگر اینکه این چند پاداش بزرگ را من به او خواهم داد:
1⃣ جَعَلْتُ غِنَاهُ فِي نَفْسِهِ
🍃 اوّل اینکه: غنای او را، بینیازی او را در نفس او، در دل او، در جان او قرار میدهم.
✅ این بسیار مهم است.
🍂 بعضی دلشان، جانشان گرسنه است، فقیر است.
هر چه از مال دنیا هم جمع کنند، به هر خواستهی دنیوی هم برسند، باز احساس کمبود میکنند، احساس فقر میکنند، احساس گرسنگی میکنند، حرص میزنند!
🍃 بعضی نه، در نفس خودشان غنیاند.
با توجه به حقیقت نفس انسانی، در خود احساس غِنی میکنند، احساس بینیازی میکنند.
همهی ثروتهای عالم هم در مقابل اينها اهمیتی ندارد، کوچک است.
همهی عزّتهای ظاهری و دنیوی، سلطنتها در مقابل چشمشان که قرار بگیرد، به نظرشان بیاهمیت و بیارزش است.
غِنی را در جان خودشان، در نفس خودشان احساس میکنند.
2⃣ وَ هِمَّتَهُ فِي آخِرَتِهِ
🍃 اهتمام او را در امر آخرتش قرار میدهم.
🍃 مایهی اصلی و اساسی سعادت انسان همین است که انسان به فکر آن طرف مرز باشد؛
چون این طرف مرز، یک برههی کوتاهی است.
زندگی، آنجاست. اساس حیات، آنجاست.
به فکر آن باید بود که انسانها غالباً غافلند.
به فکر نیستند!
یک چنین انسانی را خدای متعال این توفیق را به او میدهد، که او همّتش معطوف باشد به آن طرف این مرز (مرز آخرت)، کار را برای او بکند.
3⃣ وَ ضَمَّنْتُ اَلسَّمَاوَاتِ وَ اَلْأَرْضَ رِزْقَهُ
🍃 از لحاظ وضع روزی دنیا هم دستش خالی نخواهند ماند، محتاج نخواهد شد.
🌱 آسمان و زمین، یعنی قواعد طبیعت و سنن طبیعی ضامن رزق او خواهند بود.
🌱 رزق به قدر کفاف یعنی: همانی که انسان به آن نیاز واقعی دارد، این به او خواهد رسید بلاشک.
4⃣ وَ كُنْتُ لَهُ مِنْ وَرَاءِ تِجَارَةِ كُلِّ تَاجِرٍ
🍃 در پشت تجارت هر تاجری، من متعلّق به او خواهم بود.
🌱 یعنی: هر گونه تعاملی با هر کسی داشته باشد، پشت سر او منم، او را من هدایت میکنم، او را من کمک میکنم.
✅ خیلی چیز مهمی است.
همهی اينها متوقّف است بر اینکه انسان ایثار کند، ترجیح بدهد طلب خدا را، خواست خدا را بر خواست خود.
که البته به زبان خیلی آسان است، در عمل کار دشواری است، امّا با تمرین ممکن خواهد شد.
🍃 مقول به تشکیک هم هست؛
یعنی حدّ کاملی دارد، حدّ متوسطی دارد، حدّ ناقصی دارد.
بالأخره میشود این کار را در زندگی خود، انسان انجام بدهد.
📚 الشّافی (تلخیص کتب اربعه)؛ جلد ۱، صفحه ۵۳۰؛ فیض کاشانی
📆 ۲۳ مهر ۱۳۸۷ (جلسه ۲۳۴ مکاسب محرّمه).
جلسه ۴۴. اصول۲، کفایة؛ ج۱، ص ۱۴۷. مقدّمة الواجب... تقسیمات الواجب... معلّق... تنبیهٌ. ۲۴ اردیبهشت ۱۴۰۳ .mp3
10.59M
🎙جلسه ۴۴. اصول۲،کفایةالأصول؛
المقصد الأول: في الأوامر...فصل: في مقدّمة الواجب... تقسیمات الواجب... الواجب المعلّق
ج۱، ص ۱۴۷؛ تنبیهٌ
📆 دوشنبه؛ ۲۴ اردیبهشت ۱۴۰۳
#کفایة_الأصول
#اصول۲
🌺 حدیث جلسه ۴۴: «دعوت و هدایت خانواده به امامت»
📜 روایت ابتدای درس خارج مقام معظّم رهبری (حفظه الله)
🌕 في الكافي [مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنْ عَلِيِّ بْنِ اَلنُّعْمَانِ عَنْ عَبْدِ اَللَّهِ بْنِ مُسْكَانَ عَنْ سُلَيْمَانَ بْنِ خَالِدٍ قَالَ:] قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اَللَّهِ (عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ): إِنَّ لِي أَهْلَ بَيْتٍ، وَ هُمْ يَسْمَعُونَ مِنِّي، أَ فَأَدْعُوهُمْ إِلَى هَذَا اَلْأَمْرِ؟
فَقَالَ: نَعَمْ؛ إِنَّ اَللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ فِي كِتَابِهِ «يٰا أَيُّهَا اَلَّذِينَ آمَنُوا قُوا أَنْفُسَكُمْ وَ أَهْلِيكُمْ نٰاراً وَقُودُهَا اَلنّٰاسُ وَ اَلْحِجٰارَةُ» (التحریم - ۶)».
🖊 شرح حدیث:
🍃 شخصی به حضرت صادق (علیهالصلاةوالسلام) عرض کرد: من اهل بیتی دارم که از من حرفشنوی دارند، آیا آنها را به این امر (یعنی مسألۀ امامت) دعوت کنم؟
🍃 در تعبیرات ائمّه (علیهمالسلام)، مسألهی امامت با معنای جامع آن، تعبیر به امر، مسأله یا قضیه شده است؛
یعنی از آنجا که امامت قضیهی رائج و دائری بین ائمّه و شیعیانشان بوده است، از آن تعبیر میکردند به «قضیه».
از این تعابیر در روایات، مکرّر آمده است؛ مثلاً «متی هذا الأمر؟»، این قضیه (قضیهی امامت و قیام شما) چه زمانی اتفاق میافتد؟
بحث چالش ائمّه در مسألهی امامت و زندهکردن قضیهی امامت تا رساندن آن به مرحلۀ تحقّق -یعنی: ایجاد نظام علوی- ماجرای عظیمی است در زندگی ائمّه(علیهمالسلام)، که متأسفانه به آن کمتر توجّه شده است!
به هر حال، میگوید: من خانوادهای دارم که از من حرفشنوی دارند، آیا آنها را به مسألهی امامت، یعنی تشیع، اعتقاد شیعه، دعوت کنم؟
🍂 متأسّفانه در آن زمان اوضاع به گونهای بوده که شخصی که خودش اعتقاد به امامت داشته، در خانوادهای زندگی میکرده که آنها به کلّی منکر یا بیخبر از این امر بودهاند!
🍃 حضرت به او فرمودند: بله، اگر از تو حرفشنوی دارند، آنها را به این امر دعوت کن!
🛑 بنابراین، اینطور نیست که افراد فقط نسبت به خودشان تکلیف داشته باشند، بلکه نسبت به خانواده هم در صورتی که ارشاد آنها را میپذیرند، تکلیف دارند.
🌱 در زمانی که ما در آن به سر میبریم، الحمدلله جامعه، جامعهی امامی و شیعی است، چنین مشکلاتی وجود ندارد.
لکن در حدّ نفوذ کلمه، مشمول این حدیث هستیم.
هر کس به هر اندازهای که دائرهی کلام و نفوذ و سماع از او وسعت دارد، تکلیف دارد که دعوت کند.
🍃 امّا در باب مسألهی امامت باید این نکته توجّه کرد که: این مسأله مراحل و لایههایی دارد.
یک لایه این است که بگوییم: در ادّعای امامت، حق با این بزرگوار است.
لایهی دیگر این است که معنای امامت را موشکافی کنیم و حدّ آن را مشخّص کنیم.
امروز این موارد است که احتیاج به تبیین و توضیح دارد.
افرادی که قادرند، وظیفه دارند که آن را به طور متقن و مفید برای دیگران بیان کنند.
متأسفانه در گوشه و کنار دیده میشود در بین اشخاصی که قصد دفاع از اسلام، یا قرآن، یا تشیع را دارند، گاهی حرفهای سستی زده میشود که باعث میشود فردی که اعتقاد نیمهکارهای دارد، از اعتقادش برمیگردد!
باید مراقب بود که حرف، حرف متین، متقن، مستدلّ، قابل تکیه، قابل فهم و قابل قبول برای مخاطب باشد که اگر چنین باشد، آن وقت این دفاع، دفاع صحیح و مفید خواهد بود.
📚 الشّافی (تلخیص کتب اربعه)؛ صفحه ۶۴۳؛ فیض کاشانی
📆 ۷ آذر ۱۳۸۹ (جلسه ۳۸۱ مکاسب محرّمه)
جلسه ۴۵. فقه۶، مکاسب، شروط المتعاقدین؛ بيع نصف الدار. ج۳، ص ۵۲۵. و فصّل في المسالک. ۲۵ اردیبهشت ۱۴۰۳ .mp3
12.51M
🌺 حدیث جلسه ۴۵: «نسبت انسان با دنیا: زاهد، صابر، راغب»
📜 روایت ابتدای درس خارج مقام معظّم رهبری (حفظه الله)
🌕 في الكافي، [اَلْحُسَيْنُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ مُعَلَّى بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ شُعَيْبِ بْنِ عَبْدِ اَللَّهِ عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِهِ رَفَعَهُ] قَالَ: «جَاءَ رَجُلٌ إِلَى أَمِيرِ اَلْمُؤْمِنِينَ (عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ) فَقَالَ: يَا أَمِيرَاَلْمُؤْمِنِينَ أَوْصِنِي بِوَجْهٍ مِنْ وُجُوهِ اَلْبِرِّ أَنْجُو بِهِ؟
قَالَ أَمِيرُ اَلْمُؤْمِنِينَ (عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ):
«أَيُّهَا اَلسَّائِلُ! اِسْتَمِعْ (افهم)، ثُمَّ اِسْتَفْهِمْ، ثُمَّ اِسْتَيْقِنْ، ثُمَّ اِسْتَعْمِلْ،
وَ اِعْلَمْ أَنَّ اَلنَّاسَ ثَلاَثَةٌ: زَاهِدٌ وَ صَابِرٌ وَ رَاغِبٌ؛
فَأَمَّا اَلزَّاهِدُ فَقَدْ خَرَجَتِ اَلْأَحْزَانُ وَ اَلْأَفْرَاحُ مِنْ قَلْبِهِ، فَلاَ يَفْرَحُ بِشَيْءٍ مِنَ اَلدُّنْيَا، وَ لاَ يَأْسَى عَلَى شَيْءٍ مِنْهَا فَاتَهُ، فَهُوَ مُسْتَرِيحٌ؛
وَ أَمَّا اَلصَّابِرُ فَإِنَّهُ يَتَمَنَّاهَا بِقَلْبِهِ، فَإِذَا نَالَ مِنْهَا أَلْجَمَ نَفْسَهُ عَنْهَا لِسُوءِ عَاقِبَتِهَا وَ شَنَآنِهَا، لَوِ اِطَّلَعْتَ عَلَى قَلْبِهِ عَجِبْتَ مِنْ عِفَّتِهِ وَ تَوَاضُعِهِ وَ حَزْمِهِ؛
وَ أَمَّا اَلرَّاغِبُ فَلاَ يُبَالِي مِنْ أَيْنَ جَاءَتْهُ اَلدُّنْيَا مِنْ حِلِّهَا أَوْ مِنْ حَرَامِهَا، وَ لاَ يُبَالِي مَا دَنَّسَ فِيهَا عِرْضَهُ وَ أَهْلَكَ نَفْسَهُ وَ أَذْهَبَ مُرُوءَتَهُ، فَهُمْ فِي غَمْرَةٍ يَضْطَرِبُونَ. (فَهُمْ فِي غَمْرَتِهِمْ يَعْمَهُونَ وَ يَضْطَرِبُونَ.)»
🖊 شرح حدیث:
🍃 حضرت فرمودند: اول فهم کن! بعد استفهام کن!
🌱 شخصی از حضرت یک چنین توصیهای را طلب کرد؛ یعنی طلب فهم بیشتر کن، تدبر کن، تعقّل کن، بعد به یقین برس!
آنچه را که به تو گفتیم، بعد آن ها را به مرحله عمل دربیاور! فقط دانستن نباشد.
❇️ حضرت مردم را سه دسته کردند:
1⃣ زاهد، آن کسی است که در دل رغبت به دنیا احساس نمیکند؛
یعنی به مرتبهای از ایمان و یقین به آخرت رسیده است که وضع دنیا و نعم و خوشیها و لذات دنیا بر او واضح است.
میداند که اينها خواب و خیال است،
و در زیر هر لذّتی یک نقمتی وجود دارد به نحوی از انحاء.
🍃 آخرت را با چشم بصیرت و یقین میبیند.
لذا ارزش و زیبایی و بهجت این زندگی دنیوی از نظرش دور میشود.
این، زاهد است، که رغبتی اصلاً به لذات دنیا و به نیکیهای دنیا ندارد.
حزن و شادی از امور دنیا از دل او خارج شده است.
به پول، مقام زیاد، به برخورداری های زیاد، اصلاً خرسند نمیشود.
🍃 که مفاد آیۀ شریفهی: «لِكَيْلَا تَأْسَوْا عَلَىٰ مَا فَاتَكُمْ وَ لَاتَفْرَحُوا بِمَا آتَاكُمْ» (حدید: ۲۳) همین است.
این البته مرتبه بالای زهد است.
🍃 آدم زاهد راحت است، فقر هم برایش پیش بیاید، مالی هم از دستش برود، مقامی هم از او بگیرند، لذّت و شهوت جنسی هم برایش پیش نیاید، اصلاً برایش اهمیتی ندارد. این چیزها در دنیا برایش اهمیت ندارد.
🌱 مثلاً فرض کنید یک عروسکی که برای یک بچهای خوشحالکننده است، شادی میکند. یک آدم بزرگ یک عروسک به او بدهند، از او بگیرند، اصلاً برایش اهمیتی ندارد.
به یک مرتبهای رسیده که این دنیا برایش یک بازیچه است، یک عروسک است، اصلاً اهمیتی ندارد که داشته باشد، نداشته باشد.
در کشاکش دنیا، در این تلاطمهای دنیا، در این رقابتها و چشم و همچشمیهایی که در دنیا هست، او هیچ رنجی نمیبرد.
✅ این، مرتبهی اعلی از زهد است.
2⃣ و امّا الصابر؛ صابر، آن است که دلش میخواهد، کشش دارد. از پول زیاد، از مقام بالا، از لباس فاخر، از چیزهای گوناگون دیگر لذّت میبرد، خوشش میآید.
دوست دارد آنها را، آنها را در دل خود تمنّی میکند.
وقتی به اينها رسید، به نفس خود دهنه میزند، لجام میزند، نمیگذارد که زیادهروی کند.
🌱 لجامزدن یعنی جلویش را میگیرد، و نمیگذارد که زیادهروی بکند؛ چون میداند که عاقبتش چیست.
میداند که اينها مبغوض است، اينها "زهرة الحیوة الدنیا"، این زیباییهای دنیا از نظر الهی چیزهای مطلوبی نیست.
اینها نقطه مقابل آن چیزی است که در آخرت به انسان خواهند داد. لذا اصلاً برایش اهمیتی ندارد.
اگر به دل انسان صابر سرکشی بکنی، و از حال دل او مطلع بشوی، در شگفت میمانی که چقدر این انسان عفیف است!؟ چقدر خاکسار است!؟
چون در دل میخواهد، مال دنیا را دوست دارد، امّا در عین حال وقتی به مال دنیا رسید، خودش را نمیبازد، بیاختیار نمیشود، مقام را دوست دارد، جاه و جلال را دوست دارد، امّا وقتی به این مقام رسید، خود را نمیبازد، به نفس خودش لجام میزند.
🍃 این هم نوع دوّم که از نوع اوّل پایینتر است. امّا مقام عالی عند الله دارد، به خاطر صبرش.
3⃣ آن کسی که راغب است،
آن قسم سوّم، مشتاق است و راغب در دنیاست.
این آدم طبیعتش این است که دیگر اهمیت نمیدهد که دنیا از کجا بیاید.
یک عاشقی است، دلباختهای است که فکرش فقط این است که برسد به آن مطلوب خود، به آن محبوب خود که عبارت است از دنیا! حالا دنیا با شکلهای مختلفش.
در بعضی، جلوهی دنیا به یک شکل است، دنیاخواهی.
در بعضی، جلوهی دنیاخواهی به شکل دیگر است. اینطور نیست که همه یک طور باشند.
🍂 یکی ممکن است به پول علاقه دارد، به مقام اهمیت نمیدهد.
میخواهد پول داشته باشد.
یکی به پول علاقهای ندارد، امّا به مقام و جاه و اسم و عنوان علاقه دارد.
«در قید نام ماند اگر از نشان گذشت،
در کیش ما تجرّد عنقا تمام نیست»
به اسمش اهمیت میدهد.
این هم راغب در دنیاست.
این را هم چون به پول اهمیت نمیدهد، نباید گفت که آدم زاهدی است.
این، چیز دیگری دوست دارد.
باید انسان مراقب باشد ببیند که چه طوری است.
فرق نمیکند برایش، اهمیت ندارد که آبروی خود را ببرد، یا جان خود را از بین ببرد، یا مردانگی و هویت انسانی خود را از بین ببرد!
🍂 همینقدر میخواهد که به مطلوب خودش برسد، از هر راهی که شد.
📚 الشّافی (تلخیص کتب اربعه)؛ جلد ۱، صفحه ۵۳۱؛ فیض کاشانی
📆 ۲۸ مهر ۱۳۸۷ (جلسه ۲۳۵ مکاسب محرّمه).
جلسه ۴۵. اصول۲، کفایة؛ ج۱، ص ۱۴۸. مقدّمة الواجب... تقسیمات الواجب... معلّق... إذا عرفت ذلك. ۲۵ اردیبهشت ۱۴۰۳ .mp3
11.71M
🎙جلسه ۴۵. اصول۲،کفایةالأصول؛
المقصد الأول: في الأوامر...فصل: في مقدّمة الواجب... تقسیمات الواجب... الواجب المعلّق
ج۱، ص ۱۴۸؛ إذا عرفت ذلك
📆 سهشنبه؛ ۲۵ اردیبهشت ۱۴۰۳
#کفایة_الأصول
#اصول۲
🌺 حدیث جلسه ۴۵: «نقش پیوند دلها در جامعهی اسلامی»
📜 روایت ابتدای درس خارج مقام معظّم رهبری (حفظه الله)
🌕 في الكافي [عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِهِ عَنْ صَالِحِ بْنِ عُقْبَةَ عَنْ سُلَيْمَانَ بْنِ زِيَادٍ اَلتَّمِيمِيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِ اَللَّهِ (عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ) قَالَ:] قَالَ اَلْحَسَنُ بْنُ عَلِيٍّ (عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ):
«اَلْقَرِيبُ مَنْ قَرَّبَتْهُ اَلْمَوَدَّةُ وَ إِنْ بَعُدَ نَسَبُهُ،
وَ اَلْبَعِيدُ مَنْ بَعَّدَتْهُ اَلْمَوَدَّةُ وَ إِنْ قَرُبَ نَسَبُهُ؛
لاَ شَيْءَ أَقْرَبُ إِلَى شَيْءٍ مِنْ يَدٍ إِلَى جَسَدٍ، وَ إِنَّ اَلْيَدَ تَغُلُّ فَتُقْطَعُ، وَ تُقْطَعُ فَتُحْسَمُ».
🖊 شرح حدیث:
🍃 شخص نزدیک به شما کسی است که عامل نزدیکی او با شما محبّت باشد؛ یعنی بین شما و او پیوند محبّت باشد، هر چند از حیث نسب، با شما هیچ قرابتی ندارد و بیگانه است:
«ای بسا هندو و ترک همزبان؛
وی بسا دو ترک چون بیگانگان!
پس زبان همدلی، خود دیگر است
همدلی از همزبانی بهتر است!»
🍂 گاهی کسی با شما رابطهی نسبی و قرابت نسبی دارد، امّا پیوند محبّت بین شما نیست، این شخص، نزدیک نیست، بلکه دور است.
🍃 گاهی کسی با شما هیچ ارتباط نسبی ندارد، امّا به توسط محبّت بین شما پیوند برقرار است.
🍃 روایت، نقش پیوند دلها و محبّت در جامعهی اسلامی و نظام اسلامی را برای ما بیان میکند.
باید با هم دوست و نزدیک و همدل باشیم.
🍃 نقطهی مقابلش هم این است که بین دو نفر به جهت عدم محبّت، ارتباط سلبی و منفی برقرار شده است.
🌱 معنای عبارت «و اِن بَعَّدَته المودّة» (محبّت او را از شما دور کرده است) این است که: به علّت بیمحبّتی، هیچ تعلّق خاطری به این شخص ندارید، هر چند از لحاظ نسبی به هم نزدیک هستید!
🍃 حضرت در این رابطه مثالی را میفرمایند:
نزدیکترین چیزها به شما، دست شماست که عضوی از بدن شماست.
این ارتباطِ نزدیک جسمانی که شبیه همان ارتباط نسبی است بین شما و دست شما وجود دارد، امّا به سبب خیانتی که از جانب دست صورت میپذیرد (مثل دزدی)، گاهی آن را قطع میکنند، و از انسان دور میشود.
🌱 حصم یعنی: به کلّی بستن، داغ کردن محل زخم.
🌱 تُحصَم به معنای تُکوی است؛ یعنی: به خاطر یک امر معنوی و هدف عالی، این دستی که از همه چیز به شما نزدیکتر است، از شما جدا میشود.
🍃 پس آن چیزی که عامل دوستی و نزدیکی یا سببِ دشمنی و جدایی است، عبارت از عامل معنوی است.
🍃 عامل معنوی وقتی وجود داشت، انسان به دیگران نزدیک است.
البته به عامل مودّت، این حدیث معروف رائج را هم اضافه کنید که «الحبّ لله و البغض لله»: مؤمن حُبّش برای خداست، بغضش هم برای خداست.
✅ بر روی هم این دو نتیجه میدهد که نزدیکی و دوری ما بایستی بر پایهی محبّت الهی و عامل معنوی باشد.
📚 الشّافی (تلخیص کتب اربعه)؛ صفحه ۶۴۴؛ فیض کاشانی
📆 ۸ آذر ۱۳۸۹ (جلسه ۳۸۲ مکاسب محرّمه)
جلسه ۴۶. فقه۶، مکاسب، شروط المتعاقدین؛ بيع نصف الدار. ج۳، ص ۵۲۵. و لهذا أفتوا ظاهراً. ۲۶ اردیبهشت ۱۴۰۳ .mp3
11.59M
🌺 حدیث جلسه ۴۶: «موعظهای کوتاه: سنت نبوی زهد و کفاف و عفاف»
📜 روایت ابتدای درس خارج مقام معظّم رهبری (حفظه الله)
🌕 في الكافي، [عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ سَهْلِ بْنِ زِيَادٍ عَنْ يَعْقُوبَ بْنِ يَزِيدَ عَمَّنْ ذَكَرَهُ] عَنْ أَبِي عَبْدِ اَللَّهِ (عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ) قَالَ:
«قِيلَ لِأَمِيرِ اَلْمُؤْمِنِينَ (عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ): عِظْنَا وَ أَوْجِزْ.
فَقَالَ: «اَلدُّنْيَا حَلاَلُهَا حِسَابٌ، وَ حَرَامُهَا عِقَابٌ، وَ أَنَّى لَكُمْ بِالرَّوْحِ وَ لَمَّا تَأَسَّوْا بِسُنَّةِ نَبِيِّكُمْ، تَطْلُبُونَ مَا يُطْغِيكُمْ، وَ لاَ تَرْضَوْنَ مَا يَكْفِيكُمْ.»
🖊 شرح حدیث:
🍃 موعظهای بکن و کوتاه باشد!
میخواهند حفظ کنند کلمات حضرت را.
میگوید کوتاه بفرمایید که بتوانیم درست یاد بگیریم.
🍃 حضرت فرمود: (این یک ضابطۀ کلّی، مطلب هم کاملاً واضح) آنچه که از حلال به دست میآورید، باید جوابش را بدهید، محاسبه پس بدهید.
هر چه بیشتر شد، محاسبه طولانیتر خواهد شد.
حرام هم که معلوم است. در حرامش هم عقاب و مجازات سخت الهی است.
🍃 بعد فرمود: چه طور توقّع دارید در آسایش و راحتی معنوی و روحی قرار بگیرید، در حالی که هنوز تأسّی به سنّت پیغمبرتان نکردهاید؟!
چه طور توقّع دارید که آن آرامش و آسایش و بهجت روحی نصیب شما بشود، در حالی که به سنّت پیغمبرتان که دنیا را به چشم حقارت نگاه میکرد، و برای زخرف دنیا و زینت دنیا هیچ ارزشی قائل نبود، به او تأسّی نکردید؟!
❌ به دنبال چیزی میروید که شما را به طغیان وادار میکند.
مال زیاد، دنیای زیاد، هر طورش، به هر نحوش، انسان را در معرض طغیان قرار میدهد.
🍂 خیلی باید انسان مهار نفس را محکم در دست داشته باشد تا اینکه به این طغیان دچار نشود.
❌ دنبال چیزی میروید که موجب طغیان است، به کفایت راضی نیستید؛
◀️ چون پیغمبر اکرم از خدای متعال این را درخواست میکرد: «اسئلک الکفاف و العفاف.»
محتاج نمیخواهیم باشیم.
میخواهیم در زندگی به قدر کفایت که زندگیمان را بگذرانیم و محتاج کسی نباشیم، این را از خدا انسان میخواهد، درخواست میکند.
بیشتر از اندازه کفایت خواستن، شرط عقل نیست، لازمهی عقل نیست؛
یعنی انسان اگر درست فکر کند و عقل را به کار بیندازد و محاسبه صحیح بکند، میبیند همین، به قدر نیاز خودش، به قدری که زندگیاش بگذرد، این را انسان داشته باشد خوب است که محتاج دیگران نباشد.
دغدغه عیال و معاش نداشته باشد:
«شب چو عقد نماز می بندم،
چه خورد بامداد فرزندم»
همین کافی است، این را انسان بخواهد.
🍃 لذا پیغمبر هم همین را میخواست؛ الکفاف. از فقر هم به خدا پناه میبرد.
امّا بیش از مقدار کفاف، شرط عقل نیست.
شما تأسّی نمیکنید به پیغمبرتان که اینطوری عمل میکرد. "تطلبون ما یطغیکم و لاترضون بما یکفیکم".
📚 الشّافی (تلخیص کتب اربعه)؛ جلد ۱، صفحه ۵۳۱؛ فیض کاشانی
📆 ۲۹ مهر ۱۳۸۷ (جلسه ۲۳۶ مکاسب محرّمه).
جلسه ۴۶. اصول۲، کفایة؛ ج۱، ص ۱۵۰. مقدّمة الواجب... تقسیمات الواجب... معلّق... تتمّة. ۲۶ اردیبهشت ۱۴۰۳ .mp3
10.58M
🎙جلسه ۴۶. اصول۲،کفایةالأصول؛
المقصد الأول: في الأوامر...فصل: في مقدّمة الواجب... تقسیمات الواجب... الواجب المعلّق
ج۱، ص ۱۵۰؛ تتمّة
📆 چهارشنبه؛ ۲۶ اردیبهشت ۱۴۰۳
#کفایة_الأصول
#اصول۲
🌺 حدیث جلسه ۴۶: «محبّت به همهی برادران دینی»
📜 روایت ابتدای درس خارج مقام معظّم رهبری (حفظه الله)
🌕 في الكافي [عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ اِبْنِ أَبِي عُمَيْرٍ] عَنْ حَفْصِ بْنِ اَلْبَخْتَرِيِّ قَالَ: «كُنْتُ عِنْدَ أَبِي عَبْدِ اَللَّهِ (عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ) وَ دَخَلَ عَلَيْهِ رَجُلٌ، فَقَالَ لِي: تُحِبُّهُ؟ فَقُلْتُ: نَعَمْ؛
فَقَالَ لِي: وَ لِمَ لاَتُحِبُّهُ وَ هُوَ أَخُوكَ وَ شَرِيكُكَ فِي دِينِكَ وَ عَوْنُكَ عَلَى عَدُوِّكَ وَ رِزْقُهُ عَلَى غَيْرِكَ».
🖊 شرح حدیث:
🍃 حفص بن بختری، از اصحاب امام صادق (علیهالسلام) بوده و ثقه است.
میگوید: نزد حضرت بودم و شخصی وارد شد (مشخصات شخص را نمیگوید).
حضرت به من فرمودند: آیا این شخص را دوست میداری؟
گفتم: بله، این شخص را دوست میدارم.
🌱 علّت اینکه نام آن شخص را ذکر نمیکند، یا به خاطر این است که مسأله برای راوی به عنوان یک مسألهی شخصی مطرح نیست، و قصدش بیان یک مسألهی کلّی است که قصد دارد آن را بیان کند؛ لذا لزومی نمیبیند که نام شخص را ذکر کند.
یا اینکه آن شخص، شخص خاصّی بوده و راوی از باب تقیه نامش را ذکر نکرده.
🍃 حضرت فرمودند: صحیح هم نیست که او را دوست نداشته باشی.
یعنی طبیعت قضیه هم این است که او را دوست داشته باشی، در حالیکه او برادر توست، و با تو هممذهب و همعقیده در امر دین است، و این شخص کمک تو در مقابل دشمنت است.
یعنی این فرد، شخصی است که اگر بخواهی با دشمن مقابله بکنی و برای این کار لازم باشد که از کسی استنصار بکنی، از این شخص و امثال این شخص استنصار خواهی کرد.
✅ اینها فوائد اوست برای تو.
🍃 در حالیکه تکلیفی هم در پرداخت رزق او نداری، و روزیاش به عهدهی خداوند متعال است.
بنابراین، برادر مؤمن انسان که در قِبال او انسان محبّت میورزد، مقتضیات و موجبات محبّت ورزیدن را دارد، و مانعی هم از این کار نیست.
◀️ مقتضیات یکی این است که
1⃣ این شخص، برادر توست؛ حالا یا برادر دینی است، و یا برادر خَلقی است،
2⃣ شریک در دین توست،
3⃣ کمک به تو در مقابل دشمن توست،
4⃣ در عین حالیکه تکلّفی هم برای تو ندارد که بخواهی رزق و روزی او را بدهی.
🍃 بنابراین، اقتضای طبیعی بین برادران مؤمن، دوستداشتن و مهرورزیدن است.
اگر فرض کنیم که این شخصی که نام او در این حدیث ذکر نشده است، شخص خاصّی نبوده، و شخصیت والا و ممتازی نبوده، به جهتی از جهات مثل مبارزِ بزرگ بودن، این، مفید این معناست که انسان باید به همهی برادران دینی محبّت داشته باشد.
و این یک وظیفه و تکلیفی بر دوش انسان است.
📚 الشّافی (تلخیص کتب اربعه)؛ صفحه ۶۴۵؛ فیض کاشانی
📆 ۹ آذر ۱۳۸۹ (جلسه ۳۸۳ مکاسب محرّمه)
0⃣4⃣ جلسه چهلم
📚 رساله نماز و روزه (مقام معظّم رهبری (حفظهالله))
❇️ مسأله ۶۲۷ تا ۶۵۹ (نماز قضاء نماز استیجاری، و نماز قضای پدر و مادر)
هدایت شده از حوزه مجازی اخلاق آیت الله حق شناس (ره)
جلسه ۴۰. نماز، نماز قضاء و استیجاری (مسأله ۶۲۶ تا ۶۵۹ رساله نماز و روزه). ۲۷ اردیبهشت ۱۴۰۳ .mp3
8.86M
🔈 استاد:حجت الاسلام #اصغری
#احکام_نماز
📆 جلسه چهلم
🔹حوزه مجازی اخلاق
آیت الله حق شناس ره
🔹 @hhaghshenasmajazi
👇👇👇👇👇👇👇👇
🌺 حدیث جلسه ۴۰: «برترین هجرت»
📜 روایت ابتدای درس خارج مقام معظّم رهبری (حفظه الله)
🌕 قَالَ أَبُوذَرٍّ (رَضِيَ اَللهُ عَنْهُ): وَ دَخَلْتُ يَوْماً عَلَى رَسُولِ اَللهِ (صَلَّى اَللهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) وَ هُوَ فِي اَلْمَسْجِدِ جَالِسٌ وَحْدَهُ، فَاغْتَنَمْتُ خَلْوَتَهُ...
قُلْتُ: يَا رَسُولَ الله؛ أَيُّ اَلْهِجْرَةِ أَفْضَلُ؟
قَالَ (صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ و سلّم): «مَنْ هَجَرَ اَلسُّوءَ»
🖊 شرح حدیث:
✳️ جناب ابوذر در ادامه سؤالات قبلى میپرسد: كدام هجرت با فضيلتتر است؟
🍃 احتمالاً در ذهن شريف ابىذر اين بود كه بعضى از مكه مهاجرت كردند، و بعضى از قبايل، بعضى زودتر و بعضى ديرتر، مىخواهد بداند كداميک از اين هجرتها افضل است؟
🍃 در پاسخ حضرت مسأله را از اين مقوله فراتر مىبرند، اينكه مهاجر از كجا و در چه زمان هجرت كرده، اينها اهميتی ندارد،
مىفرمايد: اينكه انسان از بدى هجرت كند، از همه هجرتها بهتر است.
🍃 اين هجرتی است كه براى ما هم هست،
ما هم میتوانيم از بدیهای خودمان هجرت كنيم،
🌱 از آن ايستگاه غلط انحرافى كه اخلاق ما، رفتار ما، برداشتهاى نادرست ما از مفاهيم زندگى، ما را در آن ايستگاهها پايبند كرده، و نگهداشته، از اينها هجرت كنيم.
1⃣ اين، هم هوشمندی لازم دارد كه انسان عيوب خود را هوشمندانه پيدا كند.
بدىهاى موجود در صفحه وجود و قلب خود را بفهمد، و بر حبّ نفس كه مانع از ديدن عيوب میشود، فائق بيايد،
2⃣ دوم اينكه عزم راسخ بر ترک بكند.
همچنانکه هجرت از مكه به مدينه در زمان پيامبر (صلّیاللهعلیهوآله) عزم راسخ لازم داشت،
هر آدم سست عنصری حاضر نبود تن به اين كار بدهد.
اين هم همان عزم راسخ را لازم دارد،
كأنّه از يک وادى به يک وادى ديگرى انسان مهاجرت كند،
🍃 فرمود: اين هجرت از همه هجرتها افضل است، و الّا اگر از يک مكانی به يک مكان بهترى، مناسبتری رفتيم، امّا بدی هايمان را هم با خودمان برديم، چه فايده!
همان مشكلات و بلايا و بدبختیهایی كه در آنجا با آن به سر میبردیم، همان را با خودمان آورديم،
همان حسد را، همان بخل را، همان دنيا طلبى را، همان بد دلى نسبت به خلق خدا، همان ايذاء نسبت به انسانها را، همان بی ايمانی و بیاعتقادی به خدا را.
اينها را با خودمان همهجا حمل كرديم، فايدهای ندارد، بدبختیهای انسان را كم نمىكند، بايد از بدى هجرت كرد.
📚 مكارم الأخلاق؛ صفحه ۴۷۲؛ حسن بن فضل طبرسی
📆 ۱ اسفند ۱۳۸۵ (جلسه ۱۵۱ مکاسب محرّمه)
🛑 احکام نماز
🔶 استاد: حجت الاسلام اصغری
۱. در صورت شکّ در خواندن نماز، بعد از فراغت از وقت نماز، وظیفه چیست؟ به چه دلیل؟
الف) لازم نیست نماز خوانده شود - قاعده فراغ
ب) لازم نیست نماز خوانده شود - قاعده تجاوز
ج) واجب است نماز بهصورت قضاء بهجا آورده شود - قاعده اشتغال
د) واجب است نماز بهصورت قضاء بهجا آورده شود - قاعده حیلوله
۲. اگر شخصی نمازی را بدون طهارت از حدث، بر اثر جهل به موضوع یا حکم شرعی بهجا آورد، و بعد از وقت متوجه شد، چه وظیفهای دارد؟
الف) باید نماز را قضاء کند
ب) قضای نماز لازم نیست
ج) در جهل به حکم قضای آن واجب نیست
د) در جهل به موضوع قضای آن واجب نیست
جلسه ۴۷. فقه۶، مکاسب، شروط المتعاقدین؛ بيع نصف الدار. ج۳، ص ۵۲۷. نعم، یمکن أن یقال. ۲۹ اردیبهشت ۱۴۰۳ .mp3
12.6M
🌺 حدیث جلسه ۴۷: «خیر دنیا و آخرت: زهد، فقاهت و شناخت عیوب دنیا»
📜 روایت ابتدای درس خارج مقام معظّم رهبری (حفظه الله)
🌕 في الكافي، [عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ عَلِيِّ بْنِ مُحَمَّدٍ اَلْقَاسَانِيِّ عَمَّنْ ذَكَرَهُ عَنْ عَبْدِ اَللَّهِ بْنِ اَلْقَاسِمِ] عَنْ أَبِي عَبْدِ اَللَّهِ (عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ) قَالَ:
«إِذَا أَرَادَ اَللَّهُ بِعَبْدٍ خَيْراً زَهَّدَهُ فِي اَلدُّنْيَا، وَ فَقَّهَهُ فِي اَلدِّينِ، وَ بَصَّرَهُ عُيُوبَهَا، وَ مَنْ أُوتِيَهُنَّ فَقَدْ أُوتِيَ خَيْرَ اَلدُّنْيَا وَ اَلْآخِرَةِ.»
🖊 شرح حدیث:
🍃 این سه خصوصیت را خداوند به هر کس داد نشانهی این است که به آن بنده محبّت دارد:
1⃣ زَهَّدَهُ فِي اَلدُّنْيَا
اوّل اينکه: خدای متعال این شخصی را که مورد محبّت اوست در دنیا تزهید میکند؛
یعنی بیرغبتی به دنیا را به او میدهد.
2⃣ فَقَّهَهُ فِي اَلدِّينِ
دوّم اینکه: او را در دین فقیه میکند؛
یعنی عالم به دین و عارف به احکام دین میشود.
🌱 البته مراد فقط احکام فرعی و فقه اصطلاحی نیست، بلکه توحید و معارف دینی که فقه الله الاکبر است، در درجهی اوّل قرار دارد؛
یعنی نسبت به دین بصیرت پیدا میکند.
معارف دینی و احکام دینی برای او روشن میشود.
3⃣ بَصَّرَهُ عُيُوبَهَا
سوم: عیوب دنیا را به او نشان میدهد.
❌ ما غالباً از عیوب دنیا غفلت داریم.
مثل بچهای که یک ظرف شیرینی مثلاً یا یک عروسکی، اسباببازی جلوی چشمش هست.
این دیگر هیچ چیزی نمیفهمد، غیر از اينکه آن را به دست بیاورد.
راه میافتد به طرف آن، سر راهش تُنگ آب را واژگون میکند، آنچه را در اتاق هست به هم میریزد، حواسش نیست، فقط دنبال بدست آوردن آن است.
بعد هم که آن را به دست میآورد، از اينکه خوردنش برای او ضرر دارد، غافل است. مجذوب و دلباختهی این شیء است.
🍂 وضع ما مردم معمولی نسبت به دنیا همین است.
نگاه میکنیم به همین ظاهر قضیه؛ ثروتی، جاه و جلالی، وسیلهی تعیّشی، زر و زیورهایی، از این چیزهایی که در زندگی معمول است، تمام هم نمیشود؛ یعنی انسان از این چیزها سیری هم ندارد.
مثل آب دریا، در روایت دارد که هر چه انسان بنوشد، تشنهتر میشود.
عیوبش را نمیفهمیم.
✅ لکن کسی که مورد لطف خدا است و تفضّل الهی شامل حال او شده است، عیوب دنیا را میفهمد.
این غذا چرب و شیرین است، لذیذ است، این حسنش است،
عیبش این است که وقتی انسان خورد، چربی بدنش زیاد میشود، سکته میکند، کبدش از کار میافتد.
ملتفت عیوبش نیستیم.
🍃 امّا کسی که عارف به حقایق است و خدای متعال به او محبّت ورزیده است، او عیوبش را هم میفهمد.
حسنش را دیدی، عیبش را هم بفهم!
❇️ و اگر کسی این سه چیز را داشته باشد، یعنی زهد در دنیا، فقه در دین، بصیرت نسبت به عیوب دنیا، خیر دنیا و آخرت به این شخص داده شده است.
🍃 خیر آخرتش معلوم است.
🍃 دنیا هم به خاطر اینکه اهل دنیا و کسانی که عرق میریزند برای کسب دنیا، اينها به مراتب در زحمت بیشتری هستند از آن کسی که خیالش آسوده است.
چیزی گیرش آمد به قدر کفافش مصرف میکند، خدا را هم شکر میکند، نیامد هم به فکرش نیست.
از دستش رفت، محزون و اندوهگین نمیشود.
🍃 این راحت است در دنیا.
اینهایی که بیشتر دارند، دغدغه و غصهی بیشتری دارند.
📚 الشّافی (تلخیص کتب اربعه)؛ جلد ۱، صفحه ۵۳۳؛ فیض کاشانی
📆 ۳۰ مهر ۱۳۸۷ (جلسه ۲۳۷ مکاسب محرّمه).
جلسه ۴۷. اصول۲، کفایة؛ ج۱، ص ۱۵۰. مقدّمة الواجب... تقسیمات الواجب... معلّق... تتمّة... ثانیهما. ۲۹ اردیبهشت ۱۴۰۳ .mp3
11.78M
🎙جلسه ۴۷. اصول۲،کفایةالأصول؛
المقصد الأول: في الأوامر...فصل: في مقدّمة الواجب... تقسیمات الواجب... الواجب المعلّق
ج۱، ص ۱۵۰؛ تتمّة... ثانیهما
📆 شنبه؛ ۲۹ اردیبهشت ۱۴۰۳
#کفایة_الأصول
#اصول۲
🌺 حدیث جلسه ۴۷: «مؤمنین نوکر یکدیگر هستند»
📜 روایت ابتدای درس خارج مقام معظّم رهبری (حفظه الله)
🌕 في الكافي [أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ أَبِي عَبْدِ اَللَّهِ عَنْ رَجُلٍ عَنْ جَمِيلٍ] عَنْ أَبِي عَبْدِ اَللَّهِ (عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ) قَالَ: سَمِعْتُهُ يَقُولُ:
«اَلْمُؤْمِنُونَ خَدَمٌ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ؛
قُلْتُ: وَ كَيْفَ يَكُونُونَ خَدَماً بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ؟!
قَالَ: يُفِيدُ بَعْضُهُمْ بَعْضاً اَلْحَدِيثَ».
🖊 شرح حدیث:
🍃 مؤمنین، خدمتکاران یکدیگرند.
🌱 خَدَم جمع خادِم، خدمتکار.
محترمانهاش، کلمهی خدمتکار است، و غیر محترمانهاش کلمهی نوکر است.
تعبیر خدمتگزار یک تعبیر دیگری است، یک معنای عرفیِ دیگری در فارسی دارد که متفاوت است با معنای خدمتکار.
خادم به همان معنای خدمتکار است.
میگوید: مؤمنین خدمتکارهای همدیگرند.
🍃 تعجّب میکردند که: چطور، همه خدمتکار یکدیگر هستند!
یا به تعبیر عرفیتر: همه نوکر هم هستند!
چطوری میشود که خدمتکار باشند بعضی برای بعضی دیگر؟!
🍃 فرمود: به این صورت که به هم فایده برسانند.
🍃 پس فایدهرساندن مؤمنین نسبت به هم، خدمتکاری آنهاست. منّتی در آن وجود ندارد.
✅ نکتهاش این است:
چه مثل ما مردم معمولی که به حسب شأن اجتماعی در عرض یکدیگر قرار داریم، و چه آن کسی که به حسب شأن اجتماعی، شأن والاتری دارد، مثلاً رئیس یک تشکیلاتی است،
اگر فایدهای به مؤمنین رساند، باید خود را خدمتکار آنها بداند، نباید منّتی بر سر آنها داشته باشد.
✅ تنها این نیست که باید به هم نفع برسانند، بلکه بایستی این نفعرساندن موجب منّت و از این قبیل نباشد، خدمتی را که انجام میدهند، با منّتگذاشتن باطل نکنند!
📚 الشّافی (تلخیص کتب اربعه)؛ صفحه ۶۴۵؛ فیض کاشانی
📆 ۳۰ آذر ۱۳۸۹ (جلسه ۳۸۴ مکاسب محرّمه)
جلسه ۴۸. فقه۶، مکاسب، شروط المتعاقدین؛ بيع نصف الدار. ج۳، ص ۵۲۹. و الظاهر أنّ مستند المشهور. ۳۰ اردیبهشت ۱۴۰۳ .mp3
13.8M
🌺 حدیث جلسه ۴۸: «زهد، برترین راه وصول به حقّ»
📜 روایت ابتدای درس خارج مقام معظّم رهبری (حفظه الله)
🌕 في الكافي، [عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ عَلِيِّ بْنِ مُحَمَّدٍ اَلْقَاسَانِيِّ عَمَّنْ ذَكَرَهُ عَنْ عَبْدِ اَللَّهِ بْنِ اَلْقَاسِمِ] عَنْ أَبِي عَبْدِ اَللَّهِ (عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ) قَالَ:
«إِذَا أَرَادَ اَللَّهُ بِعَبْدٍ خَيْراً...»
... وَ قَالَ: «لَمْ يَطْلُبْ أَحَدٌ اَلْحَقَّ بِبَابٍ أَفْضَلَ مِنَ اَلزُّهْدِ فِي اَلدُّنْيَا، وَ هُوَ ضِدٌّ لِمَا طَلَبَ أَعْدَاءُ اَلْحَقِّ؛
قُلْتُ: جُعِلْتُ فِدَاكَ! مِمَّا ذَا؟
قَالَ: مِنَ اَلرَّغْبَةِ فِيهَا»
[وَ قَالَ: أَلَا مِنْ صَبَّارٍ كَرِيمٍ؛ فَإِنَّمَا هِيَ أَيَّامٌ قَلاَئِلُ،
أَلَا إِنَّهُ حَرَامٌ عَلَيْكُمْ أَنْ تَجِدُوا طَعْمَ اَلْإِيمَانِ حَتَّى تَزْهَدُوا فِي اَلدُّنْيَا.]
🖊 شرح حدیث:
🍃 راههایی، درهایی که انسان میتواند از آن درها و از آن راهها برود تا به حقّ برسد، حقّ را درک کند، که طبعاً راههای گوناگونی است،
هیچ یک از این ابواب و از این طُرقی که انسان را به حقّ میرساند، مثل زهد در دنیا نیست.
برای رسیدن به حق، شناختن حق از باطل، تشخیص راه حق از راه باطل، بهترین راهها عبارت است از زهد در دنیا.
✅ خیلی مطلب عمیق و پرمغزی است این حرف.
چون مهمترین چیزی که انسان را از حق منصرف میکند، دل انسان را مشوب میکند، انسان را از حق به باطل گرایش میدهد، هوای نفس است، دنیاطلبی است.
اگر چنانچه این دنیاطلبی، این هوای نفس، و رغبت به زخارف دنیا را انسان نداشته باشد، شناخت حق برای او از باطل آسان میشود.
بهترین راهها برای شناخت حق این است.
🍃 وَ هُوَ ضِدٌّ لِمَا طَلَبَ أَعْدَاءُ اَلْحَقِّ.
این زهد دنیا نقطهی مقابل آن چیزی است که دشمنان حق، یعنی اهل باطل طلب میکنند، همین هم آنها را به باطل میاندازد.
❓قُلْتُ: جُعِلْتُ فِدَاكَ! مِمَّا ذَا؟
آن چیزی که دشمنان حقّ به آن علاقهمندند و در آن راه قرار دارند چیست؟
🍃 قَالَ: مِنَ اَلرَّغْبَةِ فِيهَا.
رغبت در دنیا، عشق به دنیا، دلباختگی به دنیا.
این آن چیزی است که انسان را از راه حق منصرف میکند، به باطل میاندازد، از شناختن راه حق از راه باطل جلوگیری میکند.
📚 الشّافی (تلخیص کتب اربعه)؛ جلد ۱، صفحه ۵۳۳؛ فیض کاشانی
📆 ۵ آبان ۱۳۸۷ (جلسه ۲۳۸ مکاسب محرّمه).
جلسه ۴۸. اصول۲، کفایة؛ ج۱، ص ۱۵۲. مقدّمة الواجب... تقسیمات الواجب... و منها تقسیمه إلی النفسيّ و الغیريّ. ۳۰ اردیبهشت ۱۴۰۳ .mp3
12.2M
🎙جلسه ۴۸. اصول۲،کفایةالأصول؛
المقصد الأول: في الأوامر...فصل: في مقدّمة الواجب... تقسیمات الواجب...
ج۱، ص ۱۵۲؛ و منها: تفسیمه إلی النفسيّ و الغیريّ
📆 یکشنبه؛ ۳۰ اردیبهشت ۱۴۰۳
#کفایة_الأصول
#اصول۲
🌺 حدیث جلسه ۴۸: «اهمیّت حقوق مؤمن»
📜 روایت ابتدای درس خارج مقام معظّم رهبری (حفظه الله)
🌕 في الكافي [مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنِ اِبْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ أَبِي عَلِيٍّ صَاحِبِ اَلْكِلَلِ] عَنْ أَبَانِ بْنِ تَغْلِبَ قَالَ:
«كُنْتُ أَطُوفُ مَعَ أَبِي عَبْدِ اَللَّهِ (عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ) فَعَرَضَ لِي رَجُلٌ مِنْ أَصْحَابِنَا، كَانَ سَأَلَنِي اَلذَّهَابَ مَعَهُ فِي حَاجَةٍ، فَأَشَارَ إِلَيَّ، فَكَرِهْتُ أَنْ أَدَعَ أَبَا عَبْدِ اَللَّهِ (عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ) وَ أَذْهَبَ إِلَيْهِ، فَبَيْنَا أَنَا أَطُوفُ إِذْ أَشَارَ إِلَيَّ أَيْضاً، فَرَآهُ أَبُو عَبْدِ اَللَّهِ (عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ)،
فَقَالَ: «يَا أَبَانُ! إِيَّاكَ يُرِيدُ هَذَا؟
قُلْتُ: نَعَمْ؛
قَالَ: فَمَنْ هُوَ؟
قُلْتُ: رَجُلٌ مِنْ أَصْحَابِنَا؛
قَالَ: هُوَ عَلَى مِثْلِ مَا أَنْتَ عَلَيْهِ؟
قُلْتُ: نَعَمْ؛
قَالَ: فَاذْهَبْ إِلَيْهِ؛
قُلْتُ: فَأَقْطَعُ اَلطَّوَافَ؟
قَالَ: نَعَمْ؛
قُلْتُ: وَ إِنْ كَانَ طَوَافَ اَلْفَرِيضَةِ؟
قَالَ: نَعَمْ؛
قَالَ: فَذَهَبْتُ مَعَهُ، ثُمَّ دَخَلْتُ عَلَيْهِ بَعْدُ، فَسَأَلْتُهُ؛
فَقُلْتُ: أَخْبِرْنِي عَنْ حَقِّ اَلْمُؤْمِنِ عَلَى اَلْمُؤْمِنِ؟
[فَقَالَ: يَا أَبَانُ! دَعْهُ لاَتَرِدْهُ؛
قُلْتُ: بَلَى؛ جُعِلْتُ فِدَاكَ؛
فَلَمْ أَزَلْ أُرَدِّدُ عَلَيْهِ؛
فَقَالَ: يَا أَبَانُ! تُقَاسِمُهُ شَطْرَ مَالِكَ، ثُمَّ نَظَرَ إِلَيَّ، فَرَأَى مَا دَخَلَنِي
فَقَالَ: يَا أَبَانُ! أَ مَا تَعْلَمُ أَنَّ اَللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ قَدْ ذَكَرَ اَلْمُؤْثِرِينَ عَلَى أَنْفُسِهِمْ؛
قُلْتُ: بَلَى؛ جُعِلْتُ فِدَاكَ
فَقَالَ: أَمَّا إِذَا أَنْتَ قَاسَمْتَهُ فَلَمْ تُؤْثِرْهُ بَعْدُ، إِنَّمَا أَنْتَ وَ هُوَ سَوَاءٌ، إِنَّمَا تُؤْثِرُهُ إِذَا أَنْتَ أَعْطَيْتَهُ مِنَ اَلنِّصْفِ اَلْآخَرِ».]
🖊 شرح حدیث:
🍃 ابان بن تغلب میگوید: در حال طواف همراه امام صادق (علیهالسلام) بودم، یکی از برادران شیعه را دیدم که از من خواسته بود که با او برای انجام یک حاجتی بروم، کاری را برایش انجام بدهم.
آن برادری که از من درخواست کرده بود که با او بروم کاری برایش انجام بدهم، در اثنای طواف، به من اشاره کرد که مثلاً بیا!
دلم نخواست که حضرت را رها کنم -واقعاً هم چه اقبال بزرگی است که انسان با امام معصوم، گرد خانهی خدا طواف کند- میگوید نخواستم حضرت را رها کنم، سراغ او بروم.
باز رسیدیم به آنجایی که آن مرد از دور ایستاده بود، دوباره به من اشاره کرد.
این دفعه حضرت چشمشان افتاد و او را دیدند، فرمودند: این شخص با تو کار دارد؟ کیست؟
عرض کردم: از برادران شیعه است.
حضرت فرمودند: آیا همان عقایدی را که تو داری (یعنی در باب امامت)، او هم بر همان عقاید است؟
گفتم: بله.
فرمود: پس برو ببین چه میگوید.
عرض کردم: در حال عبادتم، مشغول طوافم، طواف را قطع کنم؟!
ابان، شخص فقیهی است، اینجا میخواهد از فرصت استفاده کند، و یک مسألهی شرعی را یاد بگیرد، لذا میگوید: حتّی اگر طوافِ فریضه هم بود، قطع کنم؟!
حضرت فرمودند: بله، حتی در وسط طوافِ فریضه، وقتی برادر تو با تو کاری دارد، از تو درخواست میکند، باید قطع کنی طواف را و بروی به رفع حاجت او برسی!
ابان میگوید: من نیز امر امام را اطاعت کردم و از ایشان جدا شدم و همراه آن مؤمن رفتم.
سپس خدمت حضرت آمدم و سؤال کردم: این چه حقّی است که اینگونه ایجاب میکند انسان طواف واجب را هم قطع کند؟!
روایت مفصل است، ما قصد خواندن همهی روایت را نداریم.
شبیه عبارتهای این روایت، در روایت دیگری از معلّی بن خنیس وجود دارد، از حضرت سؤال میکند که حق مؤمن چیست؟
حضرت در ابتداء میفرمایند: دعه! لاتَرِدْه، رها کن! سؤال نکن!
قال: بلی جعلتُ فداک. میگوید: اصرار کردم، بعد حضرت شروع کردند به بیان حقوق مؤمن.
حضرت، علت امتناع خود را از عدم بیان حقوق مؤمن اینطور بیان فرمودند: وقتی دانستی، مجبوری عمل کنی.
دربارهی جزئیات این روایت و لوازمی که این روایت دارد، بحثهای فراوانی وجود دارد.
✅ غرض این است که توجّه کنیم به اهمیّت حقوق مؤمنین.
📚 الشّافی (تلخیص کتب اربعه)؛ صفحه ۶۴۷؛ فیض کاشانی
📆 ۵ دی ۱۳۸۹ (جلسه ۳۸۵ مکاسب محرّمه)
جلسه ۴۹. فقه۶، مکاسب، شروط المتعاقدین؛ بيع ما یقبل التملّك. ج۳، ص ۵۳۲. نعم، ربما یقیّد الحکم. ۳۱ اردیبهشت ۱۴۰۳ .mp3
7.95M
🌺 حدیث جلسه ۴۹: «علوّ و تعالی و شیرینی عشق به خدا، نتیجهی زهد»
📜 روایت ابتدای درس خارج مقام معظّم رهبری (حفظه الله)
🌕 في الكافي، [عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ عَلِيِّ بْنِ مُحَمَّدٍ اَلْقَاسَانِيِّ عَمَّنْ ذَكَرَهُ عَنْ عَبْدِ اَللَّهِ بْنِ اَلْقَاسِمِ] عَنْ أَبِي عَبْدِ اَللَّهِ (عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ) قَالَ:
«إِذَا أَرَادَ اَللَّهُ بِعَبْدٍ خَيْراً...»
... قَالَ وَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اَللَّهِ (عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ) يَقُولُ:
«إِذَا تَخَلَّى اَلْمُؤْمِنُ مِنَ اَلدُّنْيَا سَمَا، وَ وَجَدَ حَلاَوَةَ حُبِّ اَللَّهِ، وَ كَانَ عِنْدَ أَهْلِ اَلدُّنْيَا كَأَنَّهُ قَدْ خُولِطَ، وَ إِنَّمَا خَالَطَ اَلْقَوْمَ حَلاَوَةُ حُبِّ اَللَّهِ فَلَمْ يَشْتَغِلُوا بِغَيْرِهِ.»
[قَالَ وَ سَمِعْتُهُ يَقُولُ: إِنَّ اَلْقَلْبَ إِذَا صَفَا ضَاقَتْ بِهِ اَلْأَرْضُ حَتَّى يَسْمُوَ.]
🖊 شرح حدیث:
🍃 مؤمن وقتی از دنیا دامن خود را میتکاند، و از دنیا دست میشوید، نه به معنای اینکه آماده مرگ میشود، بلکه به معنای اینکه حرص دنیا و رغبت به دنیا و شوق دستیافتن به زخارف دنیا را از دل خود بیرون میراند، وقتی این حالت برای مؤمن به وجود میآید، علوّ پیدا میکند، تعالی پیدا میکند.
🌱 این علوّ و تعالی که ما برای بندگان صالح خدا همیشه قائل هستیم، کلیدش همین است که این زر و زیور دنیا، این لذتهای دنیا، آرایشهای عالم مادّه از نظر او کوچک، ناچیز و حقیر بشود.
وقتی این حالت برای مؤمن پیدا شد، دیگر اهمیتی نداد به اینکه کدام یک از زینت های دنیا و لذتهای دنیا و زخارف دنیا را به دست بیاورد، روح او بالا میرود.
🍃 ما گاهی میشنویم از افراد باصفا، پاک، میگویند دعا کنیم آدم بشویم!
یعنی اعتلا پیدا کنیم.
این، راهش همین است، راهش این است که انسان برای این زخارف و زینت های دنیوی، برای این ارزشهای حیات مادّی اهمیتی قائل نباشد.
همّت او این نباشد که به این زخارف دنیا برسد.
همین که این مسایل دنیوی برایش بیاهمیت شد، خود این موجب میشود که انسان سموّ پیدا کند، اعتلا پیدا کند.
🍃 آن وقت است که انسان شیرینی عشق به خدا را میچشد.
که این شیرینی اگر در کام بندهای حاصل شد، بال و پر در میآورد، پرواز میکند، همهی شیرینیها و لذتهای دیگر به نظر انسان پست میشود.
🍃 اهل دنیا وقتی به او نگاه میکنند، خیال میکنند او سفیه است، خیال میکنند او لذات دنیوی و ارزشهای دنیوی را نمیفهمد، چون میبینند دنبال اينها نیست، اهمیتی نمیدهد.
به همین جهت اهل دنیا او را عاقل نمیدانند، و او را به خلط یعنی به سفاهت متهم میکنند.
❇️ بله، اينها ذهنشان، دلشان از دنیا به خاطر حبّ خدا منصرف شده است.
پول، مقام، شهوات و لذات زندگی به چشم آنها نمیآید.
چینش زیورهای زندگی که برای اهل دنیا مهمّ است، به چشمشان نمیآید.
مثل یک عروسکبازی کودکانه است.
به یک کودک که نگاه کنید، میبینید اسباب بازیهای خودش را به یک شکل قشنگی میچیند، اينها را مرتب و منظم میکند، به آن اهمیت میدهد.
شما که نگاه میکنید، به نظرتان اصلاً اهمیتی ندارد، امّا برای کودک خیلی اهمیت دارد.
همهی آنچه در این دنیا هست، این شهوات و لذات و زیورها و ارزشها و چشم و هم چشمیها و رقابتها و این چیزهایی که به خاطر آن جنگ های بزرگ راه میافتد، برای همین چیزهای حقیر مادی، اينها به نظر این انسان والای عالیمقام که حب خدا را درک کرده مثل همان بازیچهی کودکانه است، ارزشی برایش قائل نیستند.
📚 الشّافی (تلخیص کتب اربعه)؛ جلد ۱، صفحه ۵۳۳؛ فیض کاشانی
📆 ۶ آبان ۱۳۸۷ (جلسه ۲۳۹ مکاسب محرّمه).