eitaa logo
🌺دروس حوزوی؛ حامد اصغری🌺
408 دنبال‌کننده
615 عکس
104 ویدیو
137 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
◀️ رساله حقوق... وَ حَقُّ اَلْهَدْيِ أَنْ تُرِيدَ بِهِ اَللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ، وَ لاَتُرِيدَ بِهِ خَلْقَهُ، وَ لاَتُرِيدَ بِهِ إِلَّا اَلتَّعَرُّضَ لِرَحْمَةِ اَللَّهِ وَ نَجَاةَ رُوحِكَ يَوْمَ تَلْقَاهُ وَ حَقُّ اَلسُّلْطَانِ أَنْ تَعْلَمَ أَنَّكَ جُعِلْتَ لَهُ فِتْنَةً، وَ أَنَّهُ مُبْتَلًى فِيكَ بِمَا جَعَلَهُ اَللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ لَهُ عَلَيْكَ مِنَ اَلسُّلْطَانِ، وَ أَنَّ عَلَيْكَ أَنْ لاَتَتَعَرَّضَ لِسَخَطِهِ، فَتُلْقِيَ بِيَدِكَ إِلَى اَلتَّهْلُكَةِ؛ وَ تَكُونَ شَرِيكاً لَهُ فِيمَا يَأْتِي إِلَيْكَ مِنْ سُوءٍ، وَ حَقُّ سَائِسِكَ بِالْعِلْمِ اَلتَّعْظِيمُ لَهُ، وَ اَلتَّوْقِيرُ لِمَجْلِسِهِ، وَ حُسْنُ اَلاِسْتِمَاعِ إِلَيْهِ، وَ اَلْإِقْبَالُ عَلَيْهِ، وَ أَنْ لاَتَرْفَعَ عَلَيْهِ صَوْتَكَ، وَ لاَتُجِيبَ أَحَداً يَسْأَلُهُ عَنْ شَيْءٍ حَتَّى يَكُونَ هُوَ اَلَّذِي يُجِيبُ، وَ لاَتُحَدِّثَ فِي مَجْلِسِهِ أَحَداً، وَ لاَتَغْتَابَ عِنْدَهُ أَحَداً، وَ أَنْ تَدْفَعَ عَنْهُ إِذَا ذُكِرَ عِنْدَكَ بِسُوءٍ، وَ أَنْ تَسْتُرَ عُيُوبَهُ وَ تُظْهِرَ مَنَاقِبَهُ، وَ لاَتُجَالِسَ لَهُ عَدُوّاً وَ لاَتُعَادِيَ لَهُ وَلِيّاً، فَإِذَا فَعَلْتَ ذَلِكَ شَهِدَتْ لَكَ مَلاَئِكَةُ اَللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ بِأَنَّكَ قَصَدْتَهُ، وَ تَعَلَّمْتَ عِلْمَهُ لِلَّهِ جَلَّ وَ عَزَّ اِسْمُهُ لاَ لِلنَّاسِ، وَ أَمَّا حَقُّ سَائِسِكَ بِالْمِلْكِ فَأَنْ تُطِيعَهُ وَ لاَتَعْصِيَهُ إِلّا فِيمَا يُسْخِطُ اَللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ؛ فَإِنَّهُ لَا طَاعَةَ لِمَخْلُوقٍ فِي مَعْصِيَةِ اَلْخَالِقِ
🌺 حدیث اخلاقی جلسه ۴۰: «رسالة حقوق: حقّ کسی که تحت حکومت و قدرت تو قرار دارد» 📜 روایت ابتدای درس خارج مقام معظّم رهبری (حفظه الله) 🌕 في الفقیه [رَوَى إِسْمَاعِيلُ بْنُ اَلْفَضْلِ عَنْ ثَابِتِ بْنِ دِينَارٍ] عَنْ سَيِّدِ اَلْعَابِدِينَ عَلِيِّ بْنِ اَلْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ (عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ) قَالَ:... «وَ أَمَّا حَقُّ رَعِيَّتِكَ بِالسُّلْطَانِ فَأَنْ تَعْلَمَ أَنَّهُمْ صَارُوا رَعِيَّتَكَ لِضَعْفِهِمْ وَ قُوَّتِكَ؛ فَيَجِبُ أَنْ تَعْدِلَ فِيهِمْ، وَ تَكُونَ لَهُمْ كَالْوَالِدِ اَلرَّحِيمِ، وَ تَغْفِرَ لَهُمْ جَهْلَهُمْ، وَ لاَتُعَاجِلَهُمْ بِالْعُقُوبَةِ، وَ تَشْكُرَ اَللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ عَلَى مَا آتَاكَ مِنَ اَلْقُوَّةِ عَلَيْهِمْ» 🖊 شرح حدیث: 🍃 حکومت انواع و اقسامی دارد. 🌱 هر مدیریتی، هر ریاستی در هر بخشی که جمعی محکوم به حکم انسان هستند، می‌شود حکومت. 🍃 حقّ آن کسانی که تحت حکومت و قدرت تو قرار دارند این است که بدانی یک نقطه‌ی قوّتی در شما بود که در آن جمع نبود؛ لذا خدای متعال شما را به این خصوصیت و به این امتیاز متمیِّز کرد. 🍃 لازمه‌ی این توانایی و نقطه‌ی قوّتی که در شما بوده است و خدای متعال به خاطر آن نقطه‌ی قوّت شما را به این رتبه و خصوصیت رسانده است این است که: 1⃣ بر خودتان عدالت در بین آن‌ها را فرض بدانید. 2⃣ مثل پدری مهربان با آن‌ها رفتار کنید! 🌱 پدر گاهی ممکن است سخت‌گیری بکند، لکن مهربانانه است. خشم ظاهری او هم برخواسته‌ی از احساس محبّت اوست. باید رفتارت این‌گونه باشد، نه از روی انتقام، نه از روی تکبّر، نه از روی استعلاء و برتری‌جویی. 🌱 معنای عدالت‌کردن این نیست که هیچ‌وقت هیچ خشونتی، شدّتی به کار نرود، ممکن است که گاهی شدّت هم به کار می‌رود، لکن همان شدّت هم ناشی از محبّت است؛ چه در بحث قضا، چه در کارهای اجرایی، در همه‌ی بخش‌هایی که انسان رعیّتی دارد. 🍃 یکی از وظایفی که داری این است که: 3⃣ جهالت آن‌ها را ببخشی. 🛑 گاهی اوقات کاری را از روی جهالت انجام می‌دهند، این‌طور نباشد که انسان خطاهایی را که از روی تعمّد نیست، این‌ها را تعقیب کند. ✅ این جهالتِ آن‌ها را باید بر آن‌ها بخشود. 4⃣ به صِرف این‌که یک خطایی از کسی سر زد، شتاب در عقوبت آن‌ها نکنید! 5⃣ اساس کار هم همین است که قدرتت را از خدا بدانی. ❌ نگویی این من هستم که توانستم به این موقعیت برسم، این قدرت را پیدا کنم! 🛑 تکیه به من و همه چیز را از توانایی‌ها و امتیازات ذاتی یا کسبیِ خود دانستن، بلای بزرگی است که به جان انسان می‌افتد. ✅ باید بدانیم که این، کارِ خداست. 🍃 معنای نقطه‌ی قوّت در ما این نیست که آن طرفِ مقابل هیچ نقطه‌ی قوّتی ندارد. ممکن است او نقاط قوّتی بیشتر از نقاط قوّت ما داشته باشد، لکن نقاط قوّتی که او دارد اقتضای رسیدن و دست‌یافتن به این منصب را ندارد. 🌱 ممکن است از ما عالم‌تر باشد، ممکن است از ما حلیم‌تر باشد، ممکن است از ما متعبّد‌تر باشد، حتّی ممکن است از ما عاقل‌تر باشد. 🍃 این خصوصیات، خصوصیاتی است که در جای خود امتیاز است، لکن مقتضی تصدّی این مقام و این موقعیت نیست. 🍃 حال، یک نقطه‌ی قوّتی در بنده و شما بود که ایجاب کرد ما این موقعیت را پیدا کنیم، این را بدانیم که این قدرت از خدای متعال است 🍃 وقتی از خدای متعال است، در مقابل خدای متعال باید خاضع بود، در مقابل بندگان خدا باید خاضع بود.این‌ها نکات اصلی در ارتباطات اجتماعی است، که اگر این‌ها را بفهمیم و درست عمل کنیم خیلی از مشکلات حل خواهد شد. 📚 الشّافی (تلخیص کتب اربعه)؛ صفحه ۶۹۳؛ فیض کاشانی 📆 دوشنبه، ۱۱ مهر ۱۳۹۰ (جلسه ۴۳۳ مکاسب محرّمه)
جلسه ۴۴. فقه۳، مکاسب؛ ج۲، ص ۱۳۱. حرمة التکسب بالواجبات... ثمّ إنّ هذا الدلیل. ۴ آذر ۱۴۰۳ .mp3
11.91M
جلسه ۴۴. فقه۳، مکاسب محرمه: النوع الخامس: حرمة التکسب بالواجبات المکاسب، ج۲، ص ۱۳۱؛ ثمّ إنّ هذا الدلیل 📆 یکشنبه؛ ۴ آذر ۱۴۰۳
🌺 حدیث اخلاقی جلسه ۴۴: «ویژگی اولیاء الهی، و بنی المصطلق از اهل دنیا» 🍃 ادامه‌ی حدیث دیروز را عرض می‌کنیم. 🌕 قَالَ جَعْفَرٌ اَلصَّادِقُ (عَلَيْهِ‌السَّلاَمُ) عَنْ أَبِيهِ عَنْ آبَائِهِ (عَلَيْهِمُ‌السَّلاَمُ): «إِنَّ رَسُولَ اَللَّهِ (صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) كَانَ يَأْتِي أَهْلَ اَلصُّفَّةِ... يَا سَعْدُ! اِذْهَبْ إِلَى بَنِي اَلْمُصْطَلَقِ، فَإِنَّهُمْ قَدْ رَدُّوا رَسُولِي «فَذَهَبَ إِلَيْهِمْ فَجَاءَ بِصَدَقَةٍ؛ فَقَالَ رَسُولُ اَللَّهِ (صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ): كَيْفَ رَأَيْتَهُمْ؟ فَقَالَ: خَيْرَ قَوْمٍ؛ مَا رَأَيْتُ قَوْماً قَطُّ أَحْسَنَ أَخْلاَقاً فِيمَا بَيْنَهُمْ مِنْ قَوْمٍ بَعَثْتَنِي إِلَيْهِمْ. فَقَالَ رَسُولُ اَللَّهِ (صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ): «إِنَّهُ لاَيَنْبَغِي لِأَوْلِيَاءِ اَللَّهِ تَعَالَى مِنْ أَهْلِ دَارِ اَلْخُلُودِ اَلَّذِينَ كَانَ لَهَا سَعْيُهُمْ، وَ فِيهَا رَغْبَتُهُمْ أَنْ يَكُونُوا أَوْلِيَاءَ اَلشَّيْطَانِ مِنْ أَهْلِ دَارِ اَلْغُرُورِ، اَلَّذِينَ كَانَ لَهَا سَعْيُهُمْ وَ فِيهَا رَغْبَتُهُمْ ثُمَّ قَالَ: بِئْسَ اَلْقَوْمُ قَوْمٌ لاَيَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ لاَيَنْهَوْنَ عَنِ اَلْمُنْكَرِ، بِئْسَ اَلْقَوْمُ قَوْمٌ لاَيَقُومُونَ لِلَّهِ تَعَالَى بِالْقِسْطِ...» 🖊 شرح حدیث: زمانی که سعد بن اشجّ از مأموریت ارشاد قوم بنی مصطلق برگشت، حضرت به او فرمودند: 🌕 کیفَ رأیتَهم؟ فقال: خیرُ قومٍ ما رأیتُ قوما قطّ، أحسنُ أخلاقاً فی ما بینهم مِن قومٍ بَعَثتنی إلیهم، 🍃 هیچ مردمی را ندیدم که در بین خودشان، اخلاق و رفتار و برخوردشان با یکدیگر بهتر باشد از این قومی که من بسوی آن‌ها رفتم و مرا فرستادی بسوی آن‌ها! ❌ ظاهر بینی کرده، چون مردمان خوش برخوردی با هم بودند، خوشش آمده بود. 🌕 فقال رسول الله (صلی‌الله‌علیه‌وآله): إنّه لایَنبغی لأولیاء الله تعالی مِن أهل دار الخلود 🍃 کسانی که اهل دار خلودند، دل‌بسته به عالم جاودانه هستند، یعنی دل به دنیا نبستند و اهل دنیا نیستند، همه زحمتی که می‌کشند برای زندگی جاودانه است، رغبت‌شان، توجّه‌شان به آن‌جاست، به فکر این هستند که آن‌جا را درست کنند برای خودشان با فعالیت در دوران حیات. کسانی که این‌طوری هستند، 🌕 لاینبغی أن یکونوا أولیاءَ الشیطان مِن اهل دار الغرور. 🍃 سزاوار نیست که اين‌ها هم‌پیمان و دوست و رفیق و همدل باشند با کسانی که اولیاء الشیطان و اهل دار غرورند، دلبسته به دار غرورند؛ یعنی زندگیِ نقد که دار غرور است، انسان را مغرور می‌کند، فریب می‌دهد، غافل می‌کند از هدف واقعی خود. ❓اهل دار غرور چه کسانی هستند؟ 🌕 الذین کان لها سعیُهم و فیها رغبَتُهم 🍃 مخالطه‌کردن با اين‌ها اشکالی ندارد، 🍂 امّا أولیاءِ‌ اين‌ها بودن، همدل با اين‌ها بودن، هم‌جهت با اين‌ها بودن، یک رنگ با اين‌ها بودن، این، سزاوار نیست. 🌕 بعد فرمود: بئس القوم قومٌ لایَأمُرون بالمعروف و لاینهون عن المنکَر. 🍃 معلوم می‌شود که بنی المصطلق وضع‌شان این‌طور بوده. 🌕 بئس القوم قومٌ یَقذِفون الآمرون بالمعروف و الناهین عن المنکر، متهم می‌کنند آمر به معروف و ناهی از منکر را، متهم می‌کنند به همین چیزهایی که خودشان مبتلای به آن هستند؛ به دنیاداری، به دنیاخواهی، به مسائل مادّی، انگیزه‌های مادّی. 🌕 بئس القوم قومٌ لایقومون لله تعالی بالقسط، 🍃 چه بد طایفه‌ای هستند مردمی که قیام به قسط نمی‌کنند برای خدای متعال. 🌱 قیام به قسط، مستقرّکردن عدالت در جامعه، این، کاری است برای خدا. پس این‌که گفتیم فیها رَغبَتُهم، رغبت‌شان در آخرت است، توجه‌شان به آخرت است، رویکردشان به آخرت است، معنایش این نیست که می‌آیند زندگی‌شان را به نماز و روز می‌گذرانند، اقامه قسط اساس کار این‌هاست، امر به نیکی‌ها، نهی از بدی‌ها، جامعه را از آلودگی‌ها و رذایل گوناگون عملی و اخلاقی پاک کردن، اين‌ها وظایف انسان است که تأکید شده برای خاطر آخرتش انجام بدهد. 📚 النوادر؛ راوندی، صفحۀ ۱۵۴. 📚 ۱ خرداد ۱۳۸۴ (جلسه ۴۴ مکاسب محرّمه)
◀️ تنافی ذاتی بین وجوب و اخذ اجرت 🍃 دلیل اوّل، آن مطلبی است که مرحوم شیخ جعفر کاشف الغطاء (رضوان‌الله‌علیه) در شرح قواعدشان ذکر کردند... بین وجوب و اخذ اجرت، یک منافاتِ ذاتی است، این دو با هم سازگار نیستند؛ به خاطر این که امری که واجب است، مملوک لله است، مستحقّ لله است. وقتی مستحقّ لله بود، مملوک لله بود، دیگر نمی‌توانید این عمل را مجدداً معامله کنید، در مِلک دیگری وارد کنید. اصلِ وجوب منافات دارد با این که انسان بتواند بر روی این عملِ واجب معامله کند و اجیر بشود برای اتیان آن اجرت بگیرد. 🛑 بعد خودِ شیخ (رضوان‌الله‌علیه) فرمایش مرحوم کاشف الغطاء را رد می‌کنند. بیان شیخ این است، می‌فرمایند: این که گفتید عملی که بر انسان واجب شده است، این مِلک لله است و مستحق لله است پس قابل این نیست که دوباره تملیکی روی آن انجام بگیرد این را ما قبول نمی‌کنیم؛ برای این که نوع استحقاق شارع نسبت به یک عمل، با نوعِ استحقاق مستأجر نسبت به آن عمل تفاوت دارد. این‌ها یک طور نیستند. اگر بخواهیم بیان شیخ را با یک تعبیر واضح‌تری بیان کنیم، معنایش این است که آن ملکیتی که برای مستأجر نسبت به آن عمل اجیر حاصل می‌شود، با آن ملکیت و استحقاقی که از ناحیه‌ی شرع مقدس نسبت به این عمل حاصل می‌شود، این‌ها با هم تفاوت دارد، یک جور نیست. پس این‌طور نیست که بگوییم چون عمل مستحق لله است، مملوک لله است، بنابراین نمی‌شود آن را معامله کرد، و مملوک دیگری قرار داد. این‌ها با هم تفاوت دارد. شیخ به همین اندازه اکتفاء می‌کنند، می‌گویند در این بیان کاشف الغطاء می‌شود مناقشه کرد. 📜 جلسه ۴۹۹ درس مکاسب محرمه (النوع الخامس) 🍃 مقام معظّم رهبری (حفظه‌الله)
🛑 لکن بیانِ حاسم و فاصل را سید استاد ما (رضوان‌الله‌علیه) در این مورد ذکر کرده‌اند. بیان ایشان بیان روشنی است، محصل این بیان، رجوعش به همین فرمایش شیخ است، لکن ایشان مفصل و قوی بیان می‌کنند. می‌فرمایند: اصلاً مسأله‌ی وجوب، مسأله‌ی ملکیت نیست. اگر چنان‌چه کسی که امر او برای انسان الزامی است، کاری را بر انسان واجب کرد، آن شخصِ موجب، مالکِ این عمل نمی‌شود. ایجاب غیر از مالک شدن است. مثال می‌زنند، می‌فرمایند: اگر پدر امر کرد فرزند خود را به یک عملی، و فرض بر این باشد که پدر واجب الاطاعة است، و آن عملی که پدر فرزندش را امر به آن کرده است، عملِ مالیت‌داری است. فرض بفرمایید دستور داد روی این سنگ کار کن! مثلاً حکّاکی کن! فرض کنیم سنگ هم مالِ پدر نیست، مالِ خود پسر است. آیا از ناحیه‌ی این ایجاب، می‌شود گفت که آن پدر مالکِ این عمل شد؟ که اگر مالک این عمل شده باشد، این عمل هم مالیت داشته باشد، ما بگوییم آن پدر به خاطر مالکیتِ این عمل مثلاً مستطیع شد، باید حج برود، یا باید خمس آن را ادا کند، یا به فرزندانش ارث می‌رسد. می‌شود چنین چیزی را گفت؟ نخیر. او به پسر امر کرد که: این کار را انجام بده! بر پسر واجب شد که انجام بدهد، امّا ملکیتِ آن کار و ارزش افزوده متعلق به خود پسر است، ربطی به پدر ندارد. بنابراین، ایجاب غیر از ملکیت است. بله، شارع مقدس ایجاب کرده است دفن میت را، یا قضا را، یا امر به معروف را، یا سایر واجبات را، امّا معنایش این نیست که شارع مقدس با این ایجاب مالکیت این امور را متعلق به خود کرده است. اعتبارِ عقلائیِ ملک با اعتبار عقلائیِ ایجاب و الزام، به کلّی متفاوت است، اصلاً به هم ربطی ندارند. این‌طور نیست که به مجرد این‌که کسی چیزی را بر کسی واجب کرد، مالکِ آن عمل بشود. بله، شارع مقدّس این عمل را واجب کرده است و ما موظفیم به خاطر امر شارع و الزام شارع آن را انجام بدهیم، اما این، معنایش این نیست که هم‌چنان که خود ما مالک عمل‌مان هستیم، شارع مقدس هم مالک این عمل است، تا بگویید که حال که مِلکِ خدا شد پس مِلکِ صاحب عمل نیست پس نمی‌تواند آن را به دیگری اجاره بدهد. اگر کسی ادّعا کند که: در ایجاب‌های عرفی همین‌طور است، پدر اگر امر کند فرزند را به یک عملی، این، موجب نمی‌شود که مالکِ آن عمل بشود، امّا در ایجاب‌های الهی این‌طور نیست، خدای متعال مالک می‌شود. این هم حرفِ درستی نیست؛ برای این‌که ایجاب یک طبیعت و یک حقیقت است، مُنشیء ایجاب متفاوت است، گاهی خدای متعال است، گاهی بندگان خدا هستند. بنابراین، هیچ لزومی ندارد که انسان ملتزم بشود به این که امری که خدای متعال بر انسان واجب کرد، مِلکِ خدای متعال شد، تا این که چون مِلکِ خدای متعال شد، مِلکِ صاحبِ عمل نباشد، وقتی مِلکِ صاحب عمل نشد، اجاره‌ی بر آن جایز نباشد. ✅ این فرمایش ایشان، فرمایش درستی است. ایشان سپس متعرّض مسأله‌ی سلطنت هم شده‌اند، می‌فرمایند: اگر این که گفته شد اجیر مالک عمل خود نیست، اگر مراد ملکیت است، جوابش همین است که گفتیم، ایجاب موجب نمی‌شود که آن موجِب و الزام کننده، مالکِ آن عملی بشود که واجب است. اگر مراد این است که آن الزام باعث می‌شود که به کلّی سلطنتِ این عامل و صاحب عمل، از این عمل قطع بشود. اگر این را ادعا می‌کنید، این عین مدّعاست. به چه دلیل؟! هذا اوّل الکلام، شما می‌گویید اگر شارع مقدس کسی را الزام به عملی کرد، انواع سلطنت‌های این عامل را از این عمل قطع می‌کند، وقتی که انواع سلطنت قطع شد، مالکیت هم به طور طبیعی قطع می‌شود. اگر همه‌ی انواع سلطنت از این شیء قطع شد، بنابراین مالکیت هم وجود ندارد. اگر این را می‌گویید، این اولِ کلام است. دلیلش چیست؟ امّا اگر می‌گویید که بعضی از انواع سلطنت او قطع خواهد شد، این درست است. یعنی وقتی چیزی برای کسی الزام‌آور و واجب شد، او سلطنت ندارد که بکند یا نکند، یعنی اختیار فعل و ترک با او نیست، بلکه باید انجام بدهد. این سلطنت از او سلب شد، این مقدار سلطنت که اختیار داشته باشد که این کار را انجام بدهد یا انجام ندهد، بله، این سلب شد امّا بقیه‌ی انواع سلطنت از جمله مالکیت باقی است؛ زیرا منافات با مالکیت ندارد، می‌تواند برخی از انواع سلطنت بر یک امری از کسی گرفته بشود، امّا مالکیت باقی باشد. مثل همین مثال رهن و مثال‌های فراوان دیگری که در شرع وجود دارد. بنابراین، جواب از استدلال اوّل مرحوم کاشف الغطاء که جواب متین و قاطعی است، همین است که سید استاد ما (رضوان‌الله‌علیه) بیان فرمودند. و احتمالاً مراد شیخ (علیه‌الرحمة) هم همین است. 📜 جلسه ۴۹۹ درس مکاسب محرمه (النوع الخامس) 🍃 مقام معظّم رهبری (حفظه‌الله)
◀️ یک دلیلی که ذکر کردند که این را ابتدائاً عرض کنیم و عبور کنیم، اجماع است. که در کلمات بعضی از بزرگان ذکر شده است. مثل مرحوم صاحب جواهر، مرحوم صاحب ریاض، مرحوم محقق اردبیلی و دیگران. 🛑 این دلیل کافی نیست؛ زیرا: 1⃣ اوّلاً: اصلِ اجماع ثابت نیست. 🍃 مکرّراً عرض کردیم، اجماعِ حجّت، اجماعِ اقدمینِ از فقهاست. آن‌ها اگر بر یک امری اجماع کردند، بنا بر مَسلکِ حدس در باب اجماع، اجماعِ آن‌ها حاکی از قول معصوم خواهد بود، و این ثابت نیست، یعنی در کلمات فقهای اقدمین چنین چیزی را ما مشاهده نمی‌کنیم، این که دو نفر، سه نفر از قدماء گفته باشند، این کافی نیست. نقل اجماع هم وجود ندارد، نقلِ معتبر؛ زیرا آن کسانی که نقلِ اجماع کرده‌اند، از متأخرین‌اند، کسانی هستند که علی القاعده به اقوالِ فقهایی که اجماعِ آنها حجّت است، دسترسی نداشتند. بله، اگر فقیهی مانند: شیخ طوسی، یا سید مرتضی ادّعای اجماع بکنند، نقلِ اجماعِ آن‌ها به عنوان اجماعِ منقول حجّت خواهد بود. لکن چنین چیزی هم وجود ندارد. بنابراین، اصلِ اجماع ثابت نیست، نه اجماعِ محصَّل و نه اجماع منقول. 2⃣ علاوه بر این‌که آن کسانی که نقلِ اجماع کردند، از کلماتِ خود آن‌ها هم تردّد دیده می‌شود. 🍃 عبارت مرحوم اردبیلی این است: کأنّ دلیلَه الاجماع. پیداست ایشان جازم نیستند که حتماً در این‌جا اجماع وجود دارد، 🍃 یا مرحوم صاحب جواهر می‌فرمایند: و هو الحجّةُ إن تَمّ. اگر واقعاً اجماعی وجود داشته باشد آن‌وقت این حجّت است. بقیه‌ی استدلال‌ها را ایشان قبول ندارند، و رد می‌کنند. 🍃 یا مرحوم صاحب ریاض می‌فرمایند: علیه الإجماعِ فی کلامِ جماعةٍ. پیداست برای خودشان ثابت نشده است. بنابراین، آن کسانی هم که ادّعای اجماع کردند، در کلمات آن‌ها جزم به وجود اجماع دیده نمی‌شود. 3⃣ علاوه‌ی بر این، بر فرض که بگوییم حتماً اجماع هست، این اجماع، اجماعِ مدرکی است، احتمال این که فتوای مجمعین مستند باشد به بعضی از همین وجوهی که ما ذکر خواهیم کرد، وجود دارد. 🛑 بنابراین، اجماع از دُور خارج می‌شود. 📜 جلسه ۴۹۹ درس مکاسب محرمه (النوع الخامس) 🍃 مقام معظّم رهبری (حفظه‌الله)
جلسه ۴۱. اصول۳، کفایة؛ ج۱، ص ۲۵۶. في النواهي... اقتضاء النهي للفساد... الثامن... و أمّا القسم الرابع. ۴ آذر ۱۴۰۳ .mp3
11M
🎙جلسه ۴۱. اصول۳،کفایةالأصول؛ المقصد الثاني: في النواهي... فصلٌ: في أنّ النهي عن الشئ هل يقتضي فساده أم لا؟ ج۱، ص ۲۵۶؛ الثامن... و أمّا القسم الرابع 📆 یکشنبه؛ ۴ آذر ۱۴۰۳
🌺 حدیث اخلاقی جلسه ۴۱: «رسالة حقوق: حقّ کسی که تحت تعلیم شماست» 📜 روایت ابتدای درس خارج مقام معظّم رهبری (حفظه الله) 🌕 في الفقیه [رَوَى إِسْمَاعِيلُ بْنُ اَلْفَضْلِ عَنْ ثَابِتِ بْنِ دِينَارٍ] عَنْ سَيِّدِ اَلْعَابِدِينَ عَلِيِّ بْنِ اَلْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ (عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ) قَالَ:... «وَ أَمَّا حَقُّ رَعِيَّتِكَ بِالْعِلْمِ فَأَنْ تَعْلَمَ أَنَّ اَللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ إِنَّمَا جَعَلَكَ قَيِّماً لَهُمْ فِيمَا آتَاكَ مِنَ اَلْعِلْمِ، وَ فَتَحَ لَكَ مِنْ خَزَائِنِهِ؛ فَإِنْ أَحْسَنْتَ (أحسستَ) فِي تَعْلِيمِ اَلنَّاسِ، وَ لَمْ تَخْرَقْ بِهِمْ، وَ لَمْ تَضْجَرْ عَلَيْهِمْ زَادَكَ اَللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ؛ وَ إِنْ أَنْتَ مَنَعْتَ اَلنَّاسَ عِلْمَكَ، أَوْ خَرِقْتَ بِهِمْ عِنْدَ طَلَبِهِمُ اَلْعِلْمَ مِنْكَ كَانَ حَقّاً عَلَى اَللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ أَنْ يَسْلُبَكَ اَلْعِلْمَ وَ بَهَاءَهُ، وَ يُسْقِطَ مِنَ اَلْقُلُوبِ مَحَلَّكَ» 🖊 شرح حدیث: 🍃 آن کسی که تحت تعلیم شماست، او هم رعیّت در علم است و حقّی دارد: 1⃣ حقّش این است که بدانی خدای متعال شما را قیّم و کارگزار این معنا کرده است که به او تعلیم بدهید. 🌱 قیّم یعنی کارگزار و سرپرست و قائم به یک امر. ✅ نکته‌ی اساسی این است که معلّم، تعلیم را وظیفه‌ی خود بداند، منّتی بر سر او نداشته باشد، حقِّ اوست که ادا می‌شود. 2⃣ این، خزائن الهی است که در اختیار توست، هر علمی که داری، متعلّق به خدای متعال است در اختیار تو قرار داده. 🍃 وقتی این حقّ اوست بر گردن تو، این دانش نزد تو امانت خداست؛ یعنی موظّفی این کار را بکنی. 🌱 أحسَستَ به معنای رققتَ هم می‌آید، به معنای تدقیق در کار هم می‌آید. مجموع آن‌چه از استعمالات این کلمه استفاده می‌شود این است که نسبت به او با عطف، با محبّت و با دلسوزی برخورد کردی. 3⃣ اگر با افرادی که تحت تعلیم تو هستند، در تعلیم رقّت به خرج دادی، در مقام تعلیم خشونت به خرج ندادی، و از تعلیم آن‌ها اظهار ملالت نکردی، خدای متعال فضل خود را، لطف خود را در حقّ تو افزایش می‌دهد. 4⃣ امّا اگر بخل ورزیدی، دانش را در اختیار آن‌ها نگذاشتی یا وقتی از تو مطالبه‌ی دانش می‌کنند، بداخلاقی کردی، غلظت و شدّت عمل به خرج دادی، اگر این‌طور رفتار کردی بر خدای متعال است یعنی خدای متعال این را وظیفه‌ی خود قرار داده است که این دانش را از تو سلب کند، و بهاء دانش را، آن رونق و روشنایی و طراوت دانش را از تو بگیرد و جایگاه تو را در دل‌ها بیندازد. 🍂 ممکن است صورت علم هم در کسی باقی بماند، امّا رونق علم، برکت علم، بهاء علم از او گرفته خواهد شد. 📚 الشّافی (تلخیص کتب اربعه)؛ صفحه ۶۹۴؛ فیض کاشانی 📆 سه‌شنبه، ۱۲ مهر ۱۳۹۰ (جلسه ۴۳۴ مکاسب محرّمه)
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
جلسه ۶. العروة الوثقی. فصلٌ في الجماعة... ج ۳، ص ۱۱۴، مسألة ١. تجب الجماعة في الجمعة. ۴ آذر ۱۴۰۳ .mp3
14.61M
🎙جلسه ۶. العروة الوثقی؛ فصلٌ في الجماعة ج ۳، ص ۱۱۴، مسألة ۱. تجب الجماعة في الجمعة 📆 یکشنبه؛ ۴ آذر ۱۴۰۳
جلسه ۴۵. فقه۳، مکاسب؛ ج۲، ص ۱۳۲. حرمة التکسب بالواجبات... أمّا الحکایة. ۵ آذر ۱۴۰۳ .mp3
11.2M
جلسه ۴۵. فقه۳، مکاسب محرمه: النوع الخامس: حرمة التکسب بالواجبات المکاسب، ج۲، ص ۱۳۲؛ أمّا الحکایة 📆 دوشنبه؛ ۵ آذر ۱۴۰۳