🌕 فَأَتَاهُمْ ذَاتَ يَوْمٍ
🍃 حضرت یک روز سراغ این گروه آمدند،
🌕 فَمِنْهُمْ مَنْ يَخْصِفُ نَعْلَهُ،
یکی از اينها مشغول پینهزدن به کفش خودش بود،
🌕 وَ مِنْهُمْ مَنْ يَرْقَعُ ثَوْبَهُ،
یکی داشت لباسش را وصله میکرد،
🌕 وَ مِنْهُمْ مَنْ يَتَفَلَّى،
لباسش را جستجو میکرد، تمیز میکرد.
🌕 وَ كَانَ رَسُولُ اَللَّهِ يَرْزُقُهُمْ مُدّاً مُدّاً مِنْ تَمْرٍ فِي كُلِّ يَوْمٍ؛
🍃 هر روز به هر کدام از این افراد یک مُدّ خرما میداد.
🌱 هر مُدّ تقریباً ده سیر، هفتصد، هشتصد گرم است.
🌕 فَقَامَ رَجُلٌ مِنْهُمْ، فَقَالَ: يَا رَسُولَ اَللَّهِ! اَلتَّمْرُ اَلَّذِي تَرْزُقُنَا قَدْ أَحْرَقَ بُطُونَنَا؛
🍂 این شکم ما سوخت از این همه خرمایی که به شکم ما بستی یا رسول لله!
🌕 فَقَالَ رَسُولُ اَللَّهِ (صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ): أَمَا إِنِّي لَوِ اِسْتَطَعْتُ أَنْ أُطْعِمَكُمُ اَلدُّنْيَا لَأَطْعَمْتُكُمْ،
🍃 اگر میتوانستم همه دنیا را هم به شما بدهم، میدادم، خیلی شما عزیز هستید.
✅ ستونهای اصلیِ این بنیان رفیعی که در طول قرون متمادی بایستی بایستد و پناه بدهد به انسانهای حیران و سرگردان، اينها، آن ستونهای اصلیِ این بنای رفیعند.
حضرت فرمودند: اگر میتوانستم، همه دنیا را به شما میدادم، بیش از این ندارم.
🌱 آن روزها هنوز فتوحاتی هم نشده بود، و جامعهی اسلامی درآمدی نداشت.
🍃 بعد حضرت جملهای فرمودند:
🌕 وَ لَكِنْ مَنْ عَاشَ مِنْكُمْ مِنْ بَعْدِي فَسَيُغْدَى عَلَيْهِ بِالْجِفَانِ، وَ يُرَاحُ عَلَيْهِ بِالْجِفَانِ؛
بعد از روزگار من، که حضرت میدانستند عمرشان طولانی نخواهد شد، اگر بعد از من بمانید، خواهید دید که زندگی بر شما فراخ خواهد شد.
🌱 جفان یعنی کاسهها، ظرفها.
(و جِفانٍ کالجَوابِ، در ماجرای حضرت سلیمان در سورة سبأ (آیه ۱۳)، یعنی ظرفهای بزرگ مثل حوض بزرگ).
🍃 به تعبیر ما در سینی برایتان غذا میگذارند،
صبح برایتان غذا میآورند، شب جداگانه برایتان غذا میآورند!
یعنی دنیا بر شما فراخ میشود.
🌕 وَ يَغْدُو أَحَدُكُمْ فِي قَمِيصِهِ، وَ يَرُوحُ فِي أُخْرَى؛
🍃 صبح یک پیراهن میپوشد، عصر یک پیراهن میپوشد؛
یعنی زندگی تنوّع پیدا میکند و فراخ میشود بر شما.
🌕 وَ تُنَجِّدُونَ بُيُوتَكُمْ كَمَا تُنَجَّدُ اَلْكَعْبَةُ؛
🍃 میآیید خانههای خودتان را پرده آویزان میکنید، مرتّب میکنید، مثل الآن که میبینید پرده بر کعبه آویزان میکنند.
بدین معنا که زندگیتان، زندگی مرفّهی خواهد شد.
🌕 فَقَامَ رَجُلٌ،
🍃 یکی از این حضرات از خوشحالی بیتاب شد،
🌕 فَقَالَ: يَا رَسُولَ اَللَّهِ! إِنَّا عَلَى ذَلِكَ اَلزَّمَانِ بِالْأَشْوَاقِ، فَمَتَى هُوَ؟
🍃 چه موقع این زمان خواهد رسید که ما زندگیمان راحت بشود،
صبح یک لباس، عصر یک لباس، صبح یک کاسه غذا، عصر یک کاسه غذا.
🌕 قَالَ (عَلَيْهِالسَّلاَمُ): زَمَانُكُمْ هَذَا خَيْرٌ مِنْ ذَلِكَ اَلزَّمَانِ؛
🍃 بدانید! امروز وضع شما بهتر از آن روز است.
🌱 درست است که گرسنهاید، فقیرید، امّا این برای شما بهتر است.
✅ تربیت روح شما، استحکام عزم و ارادهی شما، توجّه به خدا، امروز بهتر از آن روز است.
🌕 إِنَّكُمْ إِنْ مَلَأْتُمْ بُطُونَكُمْ مِنَ اَلْحَلاَلِ تُوشِكُونَ أَنْ تَمْلَئُوهَا مِنَ اَلْحَرَامِ؛
🍃 پرکردن شکم از حلال، این خطر را دارد که انسان از حرام هم آن را پُر کند!
🌱 امّا پرکردن شکم از حلال، حلال است بالأخره، حرام نیست، اشکالی هم ندارد،
🍂 امّا این خطر را هم دارد، وقتی به رفاه عادت کردیم، وقتی زندگی سخت را نتوانستیم مطلقاً تحمّل کنیم، آن وقت اندکی که زندگی دشوار بشود، میرویم سراغ آن راههایی که خدای متعال آن راهها را نمیپسندد.
هوای نفس و خواهشهای زیانبار!
✅ امروز، به ظاهر شما در سختی و در شدّت هستید، امّا برای شما بهتر است از آن زمان.
🌕 فَقَامَ سَعْدُ بْنُ اَلْأَشَجِّ، فَقَالَ: يَا رَسُولَ اَللَّهِ! مَا يُفْعَلُ بِنَا بَعْدَ اَلْمَوْتِ؟
🍃 سرنوشت ما بعد از مرگ چه خواهد شد؟
❓یعنی در آن روزگاری که آن حالت سعه برای ما پیش بیاید، خدای متعال با ما چطور رفتار خواهد کرد؟!
🌕 قَالَ: اَلْحِسَابُ وَ اَلْقَبْرُ،
قبر است و حساب الهی،
🌕 ثُمَّ ضِيقُهُ بَعْدَ ذَلِكَ أَوْ سَعَتُهُ.
یا این است که شما با عملتان کاری کردید که فضای برزخ و زندگی برزخ بر شما تنگ خواهد بود،
یا طوری زندگی کردید که بر شما گسترده خواهد بود و در سعه و راحت خواهید بود.
🌕 فَقَالَ: يَا رَسُولَ اَللَّهِ! هَلْ تَخَافُ أَنْتَ ذَلِكَ؟
🍃 تو هم از مسألهی ضیق قبر و اينها میترسی؟!
🌕 فَقَالَ: لاَ؛
🍃 من نمیترسم از آن.
🌱 حضرت مطمئن است، لیغفر لک الله ما تقدّم من ذنبک و ما تأخّر.
🌕 وَ لَكِنْ أَسْتَحِي مِنَ اَلنِّعَمِ اَلْمُتَظَاهِرَةِ اَلَّتِي لاَأُجَارِيهَا، وَ لاَ جُزْءاً مِنْ سَبْعَةٍ؛
🍃 لکن پیش خدای متعال شرمنده هستم از نعمتهایی که قادر نیستم که پاسخ این نعمت های الهی را بدهم و شکر آنها را انجام بدهم، و نه یکی از هفت جزء آن را!
🌱 البته در اينجا عدد هفت برای تکثیر است؛
یعنی مطلقاً نمیتوانم ادای شکر الهی کنم در مقابل این همه نعمت ها.
◀️ روایت مفصل است.
🌕 فَقَالَ سَعْدُ بْنُ اَلْأَشَجِّ: إِنِّي أُشْهِدُ اَللَّهَ وَ أُشْهِدُ رَسُولَهُ وَ مَنْ حَضَرَنِي
🍃 سعد بن الأشج بلند شد و گفت: همه شماها را من شاهد میگیرم، خدا را شاهد میگیرم:
🌕 أَنَّ نَوْمَ اَللَّيْلِ عَلَيَّ حَرَامٌ،
حالا که اینطور مطلب مهم است، خواب شب بر من حرام شد،
🌕 وَ اَلْأَكْلَ بِالنَّهَارِ عَلَيَّ حَرَامٌ،
🍃 روز هم روزه خواهم گرفت،
🌕 وَ لِبَاسَ اَللَّيْلِ عَلَيَّ حَرَامٌ، وَ مُخَالَطَةَ اَلنَّاسِ عَلَيَّ حَرَامٌ، وَ إِتْيَانَ اَلنِّسَاءِ عَلَيَّ حَرَامٌ.
🍃 دنیا را ترک میکنم، حالا که اینطور است بر خودم سخت میگیرم تا خدا را راضی کنم!
🌕 فَقَالَ رَسُولُ اَللَّهِ (صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ): لَمْ تَصْنَعْ شَيْئاً!
🍃 اینهایی که تو میگویی، اينها ارزش نیست!
🌕 كَيْفَ تَأْمُرُ بِالْمَعْرُوفِ وَ تَنْهَى عَنِ اَلْمُنْكَرِ إِذَا لَمْ تُخَالِطِ اَلنَّاسَ؟!
وَ سُكُونُ اَلْبَرِّيَّةِ بَعْدَ اَلْحَضَرِ كُفْرٌ لِلنِّعْمَةِ؛
🍃 تو بیایی از زندگی آسوده و خوب شهری دست برداری و سر به بیابانها بگذاری، این کفرانِ نعمت الهی است.
🌕 نَمْ بِاللَّيْلِ، وَ كُلْ بِالنَّهَارِ،
🍃 شب را بخواب، روز هم نمیخواهد مرتّب روزه بگیری، غذا هم بخور.
🌕 وَ اِلْبَسْ
🍃 هر چه هم دلت میخواهد بپوش،
🌕 مَا لَمْ يَكُنْ ذَهَباً أَوْ حَرِيراً أَوْ مُعَصْفَراً،
🍃 که اينها حرام است، جز لباسهای حرام، لباسهای دیگر را بپوش.
🌕 وَ اِئْتِ اَلنِّسَاءَ؛
🍃 زندگی خانوادگیات را هم داشته باش.
این، تقدیر است، یعنی مواظب خودت باش، مراقب خودت باش که خطا نکنی.
◀️ بعد حضرت یک مأموریتی به او میدهند:
🌕 يَا سَعْدُ! اِذْهَبْ إِلَى بَنِي اَلْمُصْطَلَقِ، فَإِنَّهُمْ قَدْ رَدُّوا رَسُولِي...
🍃 حضرت دیدند اینطوری است، مأموریت به او دادند که برو سراغ بنیالمصطلق تا آخر روایت که مفصلّ است...
✅ یعنی نه افراط، نه تفریط،
🍂 نه مدهوش شدن در مقابل لذتّها و نعمتهای الهی، تا انسان زندگی راحتی پیدا کرد دیگر دستبردار نیست از این زندگی!
باید همینطور پیش برود،
🍂 نه اینکه ترک دنیا کند.
✅ اندازه نگهدار که اندازه نکوست.
اعتدال و حدّ وسط؛
الاقتصادُ فی المعیشة،
میانهرویِ در معیشت؛
نه زیادهروی، نه سختگیری بیجا.
🍃 لکن با توجّه به اینکه این لذّات دنیا، این چیزهایی که اهل دنیا دارند خودشان را برای رسیدن به آن به هلاکت میاندازند، اينها هدف نیست.
✅ دنیا همانطور که در حدیثی در جلسات قبل خواندیم
دارُ هدنَة، انتم علی ظَهرِ السّفر،
یک اردوگاهی است اینجا،
ما را آوردند یک مدتی در این اردوگاه تمرینی بکنیم، کارهایی بکنیم تا آماده شویم برای یک کار دیگری.
🍃 و انّ الآخرةَ لَهِیَ الحیوان،
زندگی آنجاست.
ما را آوردند اینجا که انواع و اقسام آمادگیها و ورزشها و کارهای گوناگون را در این اردوگاه انجام بدهیم، خودمان را آماده کنیم، برای آن زندگی تقویت کنیم، تا بتوانیم آنجا عیشةً راضیة داشته باشیم.
و إلا اینطور نیست که انسان دنیا را بایستی ترک کند.
📚 النوادر؛ راوندی، صفحۀ ۱۵۴.
📚 ۵ اردیبهشت ۱۳۸۴ (جلسه ۴۳ مکاسب محرّمه)
جلسه ۴۰. اصول۳، کفایة؛ ج۱، ص ۲۵۵. في النواهي... اقتضاء النهي للفساد... السابع. ۳ آذر ۱۴۰۳ .mp3
10.57M
🎙جلسه ۴۰. اصول۳،کفایةالأصول؛
المقصد الثاني: في النواهي... فصلٌ: في أنّ النهي عن الشئ هل يقتضي فساده أم لا؟
ج۱، ص ۲۵۵؛ السابع
📆 شنبه؛ ۳ آذر ۱۴۰۳
#کفایة_الأصول
#اصول_۳
◀️ رساله حقوق...
وَ حَقُّ اَلْهَدْيِ أَنْ تُرِيدَ بِهِ اَللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ، وَ لاَتُرِيدَ بِهِ خَلْقَهُ، وَ لاَتُرِيدَ بِهِ إِلَّا اَلتَّعَرُّضَ لِرَحْمَةِ اَللَّهِ وَ نَجَاةَ رُوحِكَ يَوْمَ تَلْقَاهُ
وَ حَقُّ اَلسُّلْطَانِ أَنْ تَعْلَمَ أَنَّكَ جُعِلْتَ لَهُ فِتْنَةً، وَ أَنَّهُ مُبْتَلًى فِيكَ بِمَا جَعَلَهُ اَللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ لَهُ عَلَيْكَ مِنَ اَلسُّلْطَانِ،
وَ أَنَّ عَلَيْكَ أَنْ لاَتَتَعَرَّضَ لِسَخَطِهِ، فَتُلْقِيَ بِيَدِكَ إِلَى اَلتَّهْلُكَةِ؛
وَ تَكُونَ شَرِيكاً لَهُ فِيمَا يَأْتِي إِلَيْكَ مِنْ سُوءٍ،
وَ حَقُّ سَائِسِكَ بِالْعِلْمِ اَلتَّعْظِيمُ لَهُ، وَ اَلتَّوْقِيرُ لِمَجْلِسِهِ،
وَ حُسْنُ اَلاِسْتِمَاعِ إِلَيْهِ، وَ اَلْإِقْبَالُ عَلَيْهِ،
وَ أَنْ لاَتَرْفَعَ عَلَيْهِ صَوْتَكَ،
وَ لاَتُجِيبَ أَحَداً يَسْأَلُهُ عَنْ شَيْءٍ حَتَّى يَكُونَ هُوَ اَلَّذِي يُجِيبُ،
وَ لاَتُحَدِّثَ فِي مَجْلِسِهِ أَحَداً،
وَ لاَتَغْتَابَ عِنْدَهُ أَحَداً،
وَ أَنْ تَدْفَعَ عَنْهُ إِذَا ذُكِرَ عِنْدَكَ بِسُوءٍ،
وَ أَنْ تَسْتُرَ عُيُوبَهُ وَ تُظْهِرَ مَنَاقِبَهُ،
وَ لاَتُجَالِسَ لَهُ عَدُوّاً وَ لاَتُعَادِيَ لَهُ وَلِيّاً،
فَإِذَا فَعَلْتَ ذَلِكَ شَهِدَتْ لَكَ مَلاَئِكَةُ اَللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ بِأَنَّكَ قَصَدْتَهُ، وَ تَعَلَّمْتَ عِلْمَهُ لِلَّهِ جَلَّ وَ عَزَّ اِسْمُهُ لاَ لِلنَّاسِ،
وَ أَمَّا حَقُّ سَائِسِكَ بِالْمِلْكِ فَأَنْ تُطِيعَهُ وَ لاَتَعْصِيَهُ إِلّا فِيمَا يُسْخِطُ اَللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ؛ فَإِنَّهُ لَا طَاعَةَ لِمَخْلُوقٍ فِي مَعْصِيَةِ اَلْخَالِقِ
🌺 حدیث اخلاقی جلسه ۴۰: «رسالة حقوق: حقّ کسی که تحت حکومت و قدرت تو قرار دارد»
📜 روایت ابتدای درس خارج مقام معظّم رهبری (حفظه الله)
🌕 في الفقیه [رَوَى إِسْمَاعِيلُ بْنُ اَلْفَضْلِ عَنْ ثَابِتِ بْنِ دِينَارٍ] عَنْ سَيِّدِ اَلْعَابِدِينَ عَلِيِّ بْنِ اَلْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ (عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ) قَالَ:...
«وَ أَمَّا حَقُّ رَعِيَّتِكَ بِالسُّلْطَانِ فَأَنْ تَعْلَمَ أَنَّهُمْ صَارُوا رَعِيَّتَكَ لِضَعْفِهِمْ وَ قُوَّتِكَ؛
فَيَجِبُ أَنْ تَعْدِلَ فِيهِمْ،
وَ تَكُونَ لَهُمْ كَالْوَالِدِ اَلرَّحِيمِ،
وَ تَغْفِرَ لَهُمْ جَهْلَهُمْ،
وَ لاَتُعَاجِلَهُمْ بِالْعُقُوبَةِ،
وَ تَشْكُرَ اَللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ عَلَى مَا آتَاكَ مِنَ اَلْقُوَّةِ عَلَيْهِمْ»
🖊 شرح حدیث:
🍃 حکومت انواع و اقسامی دارد.
🌱 هر مدیریتی، هر ریاستی در هر بخشی که جمعی محکوم به حکم انسان هستند، میشود حکومت.
🍃 حقّ آن کسانی که تحت حکومت و قدرت تو قرار دارند این است که بدانی یک نقطهی قوّتی در شما بود که در آن جمع نبود؛
لذا خدای متعال شما را به این خصوصیت و به این امتیاز متمیِّز کرد.
🍃 لازمهی این توانایی و نقطهی قوّتی که در شما بوده است و خدای متعال به خاطر آن نقطهی قوّت شما را به این رتبه و خصوصیت رسانده است این است که:
1⃣ بر خودتان عدالت در بین آنها را فرض بدانید.
2⃣ مثل پدری مهربان با آنها رفتار کنید!
🌱 پدر گاهی ممکن است سختگیری بکند، لکن مهربانانه است.
خشم ظاهری او هم برخواستهی از احساس محبّت اوست.
باید رفتارت اینگونه باشد، نه از روی انتقام، نه از روی تکبّر، نه از روی استعلاء و برتریجویی.
🌱 معنای عدالتکردن این نیست که هیچوقت هیچ خشونتی، شدّتی به کار نرود، ممکن است که گاهی شدّت هم به کار میرود، لکن همان شدّت هم ناشی از محبّت است؛ چه در بحث قضا، چه در کارهای اجرایی، در همهی بخشهایی که انسان رعیّتی دارد.
🍃 یکی از وظایفی که داری این است که:
3⃣ جهالت آنها را ببخشی.
🛑 گاهی اوقات کاری را از روی جهالت انجام میدهند، اینطور نباشد که انسان خطاهایی را که از روی تعمّد نیست، اینها را تعقیب کند.
✅ این جهالتِ آنها را باید بر آنها بخشود.
4⃣ به صِرف اینکه یک خطایی از کسی سر زد، شتاب در عقوبت آنها نکنید!
5⃣ اساس کار هم همین است که قدرتت را از خدا بدانی.
❌ نگویی این من هستم که توانستم به این موقعیت برسم، این قدرت را پیدا کنم!
🛑 تکیه به من و همه چیز را از تواناییها و امتیازات ذاتی یا کسبیِ خود دانستن، بلای بزرگی است که به جان انسان میافتد.
✅ باید بدانیم که این، کارِ خداست.
🍃 معنای نقطهی قوّت در ما این نیست که آن طرفِ مقابل هیچ نقطهی قوّتی ندارد.
ممکن است او نقاط قوّتی بیشتر از نقاط قوّت ما داشته باشد، لکن نقاط قوّتی که او دارد اقتضای رسیدن و دستیافتن به این منصب را ندارد.
🌱 ممکن است از ما عالمتر باشد،
ممکن است از ما حلیمتر باشد،
ممکن است از ما متعبّدتر باشد،
حتّی ممکن است از ما عاقلتر باشد.
🍃 این خصوصیات، خصوصیاتی است که در جای خود امتیاز است، لکن مقتضی تصدّی این مقام و این موقعیت نیست.
🍃 حال، یک نقطهی قوّتی در بنده و شما بود که ایجاب کرد ما این موقعیت را پیدا کنیم، این را بدانیم که این قدرت از خدای متعال است
🍃 وقتی از خدای متعال است، در مقابل خدای متعال باید خاضع بود، در مقابل بندگان خدا باید خاضع بود.
✅ اینها نکات اصلی در ارتباطات اجتماعی است، که اگر اینها را بفهمیم و درست عمل کنیم خیلی از مشکلات حل خواهد شد.
📚 الشّافی (تلخیص کتب اربعه)؛ صفحه ۶۹۳؛ فیض کاشانی
📆 دوشنبه، ۱۱ مهر ۱۳۹۰ (جلسه ۴۳۳ مکاسب محرّمه)
جلسه ۴۴. فقه۳، مکاسب؛ ج۲، ص ۱۳۱. حرمة التکسب بالواجبات... ثمّ إنّ هذا الدلیل. ۴ آذر ۱۴۰۳ .mp3
11.91M
🌺 حدیث اخلاقی جلسه ۴۴: «ویژگی اولیاء الهی، و بنی المصطلق از اهل دنیا»
🍃 ادامهی حدیث دیروز را عرض میکنیم.
🌕 قَالَ جَعْفَرٌ اَلصَّادِقُ (عَلَيْهِالسَّلاَمُ) عَنْ أَبِيهِ عَنْ آبَائِهِ (عَلَيْهِمُالسَّلاَمُ):
«إِنَّ رَسُولَ اَللَّهِ (صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) كَانَ يَأْتِي أَهْلَ اَلصُّفَّةِ...
يَا سَعْدُ! اِذْهَبْ إِلَى بَنِي اَلْمُصْطَلَقِ، فَإِنَّهُمْ قَدْ رَدُّوا رَسُولِي
«فَذَهَبَ إِلَيْهِمْ فَجَاءَ بِصَدَقَةٍ؛
فَقَالَ رَسُولُ اَللَّهِ (صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ): كَيْفَ رَأَيْتَهُمْ؟
فَقَالَ: خَيْرَ قَوْمٍ؛ مَا رَأَيْتُ قَوْماً قَطُّ أَحْسَنَ أَخْلاَقاً فِيمَا بَيْنَهُمْ مِنْ قَوْمٍ بَعَثْتَنِي إِلَيْهِمْ.
فَقَالَ رَسُولُ اَللَّهِ (صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ): «إِنَّهُ لاَيَنْبَغِي لِأَوْلِيَاءِ اَللَّهِ تَعَالَى مِنْ أَهْلِ دَارِ اَلْخُلُودِ اَلَّذِينَ كَانَ لَهَا سَعْيُهُمْ، وَ فِيهَا رَغْبَتُهُمْ أَنْ يَكُونُوا أَوْلِيَاءَ اَلشَّيْطَانِ مِنْ أَهْلِ دَارِ اَلْغُرُورِ،
اَلَّذِينَ كَانَ لَهَا سَعْيُهُمْ وَ فِيهَا رَغْبَتُهُمْ
ثُمَّ قَالَ: بِئْسَ اَلْقَوْمُ قَوْمٌ لاَيَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ لاَيَنْهَوْنَ عَنِ اَلْمُنْكَرِ،
بِئْسَ اَلْقَوْمُ قَوْمٌ لاَيَقُومُونَ لِلَّهِ تَعَالَى بِالْقِسْطِ...»
🖊 شرح حدیث:
زمانی که سعد بن اشجّ از مأموریت ارشاد قوم بنی مصطلق برگشت، حضرت به او فرمودند:
🌕 کیفَ رأیتَهم؟
فقال: خیرُ قومٍ ما رأیتُ قوما قطّ، أحسنُ أخلاقاً فی ما بینهم مِن قومٍ بَعَثتنی إلیهم،
🍃 هیچ مردمی را ندیدم که در بین خودشان، اخلاق و رفتار و برخوردشان با یکدیگر بهتر باشد از این قومی که من بسوی آنها رفتم و مرا فرستادی بسوی آنها!
❌ ظاهر بینی کرده، چون مردمان خوش برخوردی با هم بودند، خوشش آمده بود.
🌕 فقال رسول الله (صلیاللهعلیهوآله): إنّه لایَنبغی لأولیاء الله تعالی مِن أهل دار الخلود
🍃 کسانی که اهل دار خلودند، دلبسته به عالم جاودانه هستند، یعنی دل به دنیا نبستند و اهل دنیا نیستند، همه زحمتی که میکشند برای زندگی جاودانه است، رغبتشان، توجّهشان به آنجاست، به فکر این هستند که آنجا را درست کنند برای خودشان با فعالیت در دوران حیات.
کسانی که اینطوری هستند،
🌕 لاینبغی أن یکونوا أولیاءَ الشیطان مِن اهل دار الغرور.
🍃 سزاوار نیست که اينها همپیمان و دوست و رفیق و همدل باشند با کسانی که اولیاء الشیطان و اهل دار غرورند، دلبسته به دار غرورند؛
یعنی زندگیِ نقد که دار غرور است، انسان را مغرور میکند، فریب میدهد، غافل میکند از هدف واقعی خود.
❓اهل دار غرور چه کسانی هستند؟
🌕 الذین کان لها سعیُهم و فیها رغبَتُهم
🍃 مخالطهکردن با اينها اشکالی ندارد،
🍂 امّا أولیاءِ اينها بودن، همدل با اينها بودن، همجهت با اينها بودن، یک رنگ با اينها بودن، این، سزاوار نیست.
🌕 بعد فرمود: بئس القوم قومٌ لایَأمُرون بالمعروف و لاینهون عن المنکَر.
🍃 معلوم میشود که بنی المصطلق وضعشان اینطور بوده.
🌕 بئس القوم قومٌ یَقذِفون الآمرون بالمعروف و الناهین عن المنکر،
متهم میکنند آمر به معروف و ناهی از منکر را،
متهم میکنند به همین چیزهایی که خودشان مبتلای به آن هستند؛ به دنیاداری، به دنیاخواهی، به مسائل مادّی، انگیزههای مادّی.
🌕 بئس القوم قومٌ لایقومون لله تعالی بالقسط،
🍃 چه بد طایفهای هستند مردمی که قیام به قسط نمیکنند برای خدای متعال.
🌱 قیام به قسط، مستقرّکردن عدالت در جامعه، این، کاری است برای خدا.
پس اینکه گفتیم فیها رَغبَتُهم، رغبتشان در آخرت است، توجهشان به آخرت است، رویکردشان به آخرت است، معنایش این نیست که میآیند زندگیشان را به نماز و روز میگذرانند،
اقامه قسط اساس کار اینهاست، امر به نیکیها، نهی از بدیها، جامعه را از آلودگیها و رذایل گوناگون عملی و اخلاقی پاک کردن، اينها وظایف انسان است که تأکید شده برای خاطر آخرتش انجام بدهد.
📚 النوادر؛ راوندی، صفحۀ ۱۵۴.
📚 ۱ خرداد ۱۳۸۴ (جلسه ۴۴ مکاسب محرّمه)
◀️ تنافی ذاتی بین وجوب و اخذ اجرت
🍃 دلیل اوّل، آن مطلبی است که مرحوم شیخ جعفر کاشف الغطاء (رضواناللهعلیه) در شرح قواعدشان ذکر کردند...
بین وجوب و اخذ اجرت، یک منافاتِ ذاتی است، این دو با هم سازگار نیستند؛
به خاطر این که امری که واجب است، مملوک لله است، مستحقّ لله است. وقتی مستحقّ لله بود، مملوک لله بود، دیگر نمیتوانید این عمل را مجدداً معامله کنید، در مِلک دیگری وارد کنید.
اصلِ وجوب منافات دارد با این که انسان بتواند بر روی این عملِ واجب معامله کند و اجیر بشود برای اتیان آن اجرت بگیرد.
🛑 بعد خودِ شیخ (رضواناللهعلیه) فرمایش مرحوم کاشف الغطاء را رد میکنند.
بیان شیخ این است، میفرمایند: این که گفتید عملی که بر انسان واجب شده است، این مِلک لله است و مستحق لله است پس قابل این نیست که دوباره تملیکی روی آن انجام بگیرد این را ما قبول نمیکنیم؛
برای این که نوع استحقاق شارع نسبت به یک عمل، با نوعِ استحقاق مستأجر نسبت به آن عمل تفاوت دارد.
اینها یک طور نیستند.
اگر بخواهیم بیان شیخ را با یک تعبیر واضحتری بیان کنیم، معنایش این است که آن ملکیتی که برای مستأجر نسبت به آن عمل اجیر حاصل میشود، با آن ملکیت و استحقاقی که از ناحیهی شرع مقدس نسبت به این عمل حاصل میشود، اینها با هم تفاوت دارد، یک جور نیست.
پس اینطور نیست که بگوییم چون عمل مستحق لله است، مملوک لله است، بنابراین نمیشود آن را معامله کرد، و مملوک دیگری قرار داد.
اینها با هم تفاوت دارد.
شیخ به همین اندازه اکتفاء میکنند، میگویند در این بیان کاشف الغطاء میشود مناقشه کرد.
📜 جلسه ۴۹۹ درس مکاسب محرمه (النوع الخامس)
🍃 مقام معظّم رهبری (حفظهالله)
🛑 لکن بیانِ حاسم و فاصل را سید استاد ما (رضواناللهعلیه) در این مورد ذکر کردهاند.
بیان ایشان بیان روشنی است، محصل این بیان، رجوعش به همین فرمایش شیخ است، لکن ایشان مفصل و قوی بیان میکنند.
میفرمایند:
اصلاً مسألهی وجوب، مسألهی ملکیت نیست.
اگر چنانچه کسی که امر او برای انسان الزامی است، کاری را بر انسان واجب کرد، آن شخصِ موجب، مالکِ این عمل نمیشود. ایجاب غیر از مالک شدن است.
مثال میزنند، میفرمایند: اگر پدر امر کرد فرزند خود را به یک عملی، و فرض بر این باشد که پدر واجب الاطاعة است، و آن عملی که پدر فرزندش را امر به آن کرده است، عملِ مالیتداری است. فرض بفرمایید دستور داد روی این سنگ کار کن! مثلاً حکّاکی کن!
فرض کنیم سنگ هم مالِ پدر نیست، مالِ خود پسر است.
آیا از ناحیهی این ایجاب، میشود گفت که آن پدر مالکِ این عمل شد؟ که اگر مالک این عمل شده باشد، این عمل هم مالیت داشته باشد، ما بگوییم آن پدر به خاطر مالکیتِ این عمل مثلاً مستطیع شد، باید حج برود، یا باید خمس آن را ادا کند، یا به فرزندانش ارث میرسد. میشود چنین چیزی را گفت؟ نخیر.
او به پسر امر کرد که: این کار را انجام بده! بر پسر واجب شد که انجام بدهد، امّا ملکیتِ آن کار و ارزش افزوده متعلق به خود پسر است، ربطی به پدر ندارد.
بنابراین، ایجاب غیر از ملکیت است.
بله، شارع مقدس ایجاب کرده است دفن میت را، یا قضا را، یا امر به معروف را، یا سایر واجبات را، امّا معنایش این نیست که شارع مقدس با این ایجاب مالکیت این امور را متعلق به خود کرده است.
اعتبارِ عقلائیِ ملک با اعتبار عقلائیِ ایجاب و الزام، به کلّی متفاوت است، اصلاً به هم ربطی ندارند.
اینطور نیست که به مجرد اینکه کسی چیزی را بر کسی واجب کرد، مالکِ آن عمل بشود.
بله، شارع مقدّس این عمل را واجب کرده است و ما موظفیم به خاطر امر شارع و الزام شارع آن را انجام بدهیم، اما این، معنایش این نیست که همچنان که خود ما مالک عملمان هستیم، شارع مقدس هم مالک این عمل است، تا بگویید که حال که مِلکِ خدا شد پس مِلکِ صاحب عمل نیست پس نمیتواند آن را به دیگری اجاره بدهد.
اگر کسی ادّعا کند که: در ایجابهای عرفی همینطور است، پدر اگر امر کند فرزند را به یک عملی، این، موجب نمیشود که مالکِ آن عمل بشود، امّا در ایجابهای الهی اینطور نیست، خدای متعال مالک میشود.
این هم حرفِ درستی نیست؛
برای اینکه ایجاب یک طبیعت و یک حقیقت است، مُنشیء ایجاب متفاوت است، گاهی خدای متعال است، گاهی بندگان خدا هستند.
بنابراین، هیچ لزومی ندارد که انسان ملتزم بشود به این که امری که خدای متعال بر انسان واجب کرد، مِلکِ خدای متعال شد، تا این که چون مِلکِ خدای متعال شد، مِلکِ صاحبِ عمل نباشد، وقتی مِلکِ صاحب عمل نشد، اجارهی بر آن جایز نباشد.
✅ این فرمایش ایشان، فرمایش درستی است.
ایشان سپس متعرّض مسألهی سلطنت هم شدهاند،
میفرمایند: اگر این که گفته شد اجیر مالک عمل خود نیست، اگر مراد ملکیت است، جوابش همین است که گفتیم، ایجاب موجب نمیشود که آن موجِب و الزام کننده، مالکِ آن عملی بشود که واجب است.
اگر مراد این است که آن الزام باعث میشود که به کلّی سلطنتِ این عامل و صاحب عمل، از این عمل قطع بشود.
اگر این را ادعا میکنید، این عین مدّعاست. به چه دلیل؟! هذا اوّل الکلام، شما میگویید اگر شارع مقدس کسی را الزام به عملی کرد، انواع سلطنتهای این عامل را از این عمل قطع میکند، وقتی که انواع سلطنت قطع شد، مالکیت هم به طور طبیعی قطع میشود.
اگر همهی انواع سلطنت از این شیء قطع شد، بنابراین مالکیت هم وجود ندارد.
اگر این را میگویید، این اولِ کلام است.
دلیلش چیست؟ امّا اگر میگویید که بعضی از انواع سلطنت او قطع خواهد شد، این درست است. یعنی وقتی چیزی برای کسی الزامآور و واجب شد، او سلطنت ندارد که بکند یا نکند، یعنی اختیار فعل و ترک با او نیست، بلکه باید انجام بدهد.
این سلطنت از او سلب شد، این مقدار سلطنت که اختیار داشته باشد که این کار را انجام بدهد یا انجام ندهد، بله، این سلب شد امّا بقیهی انواع سلطنت از جمله مالکیت باقی است؛
زیرا منافات با مالکیت ندارد، میتواند برخی از انواع سلطنت بر یک امری از کسی گرفته بشود، امّا مالکیت باقی باشد.
مثل همین مثال رهن و مثالهای فراوان دیگری که در شرع وجود دارد.
بنابراین، جواب از استدلال اوّل مرحوم کاشف الغطاء که جواب متین و قاطعی است، همین است که سید استاد ما (رضواناللهعلیه) بیان فرمودند.
و احتمالاً مراد شیخ (علیهالرحمة) هم همین است.
📜 جلسه ۴۹۹ درس مکاسب محرمه (النوع الخامس)
🍃 مقام معظّم رهبری (حفظهالله)
◀️ یک دلیلی که ذکر کردند که این را ابتدائاً عرض کنیم و عبور کنیم، اجماع است.
که در کلمات بعضی از بزرگان ذکر شده است.
مثل مرحوم صاحب جواهر، مرحوم صاحب ریاض، مرحوم محقق اردبیلی و دیگران.
🛑 این دلیل کافی نیست؛ زیرا:
1⃣ اوّلاً: اصلِ اجماع ثابت نیست.
🍃 مکرّراً عرض کردیم، اجماعِ حجّت، اجماعِ اقدمینِ از فقهاست.
آنها اگر بر یک امری اجماع کردند، بنا بر مَسلکِ حدس در باب اجماع، اجماعِ آنها حاکی از قول معصوم خواهد بود،
و این ثابت نیست، یعنی در کلمات فقهای اقدمین چنین چیزی را ما مشاهده نمیکنیم،
این که دو نفر، سه نفر از قدماء گفته باشند، این کافی نیست.
نقل اجماع هم وجود ندارد، نقلِ معتبر؛
زیرا آن کسانی که نقلِ اجماع کردهاند، از متأخریناند، کسانی هستند که علی القاعده به اقوالِ فقهایی که اجماعِ آنها حجّت است، دسترسی نداشتند.
بله، اگر فقیهی مانند: شیخ طوسی، یا سید مرتضی ادّعای اجماع بکنند، نقلِ اجماعِ آنها به عنوان اجماعِ منقول حجّت خواهد بود.
لکن چنین چیزی هم وجود ندارد.
بنابراین، اصلِ اجماع ثابت نیست، نه اجماعِ محصَّل و نه اجماع منقول.
2⃣ علاوه بر اینکه آن کسانی که نقلِ اجماع کردند، از کلماتِ خود آنها هم تردّد دیده میشود.
🍃 عبارت مرحوم اردبیلی این است: کأنّ دلیلَه الاجماع. پیداست ایشان جازم نیستند که حتماً در اینجا اجماع وجود دارد،
🍃 یا مرحوم صاحب جواهر میفرمایند: و هو الحجّةُ إن تَمّ. اگر واقعاً اجماعی وجود داشته باشد آنوقت این حجّت است.
بقیهی استدلالها را ایشان قبول ندارند، و رد میکنند.
🍃 یا مرحوم صاحب ریاض میفرمایند: علیه الإجماعِ فی کلامِ جماعةٍ.
پیداست برای خودشان ثابت نشده است.
بنابراین، آن کسانی هم که ادّعای اجماع کردند، در کلمات آنها جزم به وجود اجماع دیده نمیشود.
3⃣ علاوهی بر این، بر فرض که بگوییم حتماً اجماع هست، این اجماع، اجماعِ مدرکی است،
احتمال این که فتوای مجمعین مستند باشد به بعضی از همین وجوهی که ما ذکر خواهیم کرد، وجود دارد.
🛑 بنابراین، اجماع از دُور خارج میشود.
📜 جلسه ۴۹۹ درس مکاسب محرمه (النوع الخامس)
🍃 مقام معظّم رهبری (حفظهالله)
جلسه ۴۱. اصول۳، کفایة؛ ج۱، ص ۲۵۶. في النواهي... اقتضاء النهي للفساد... الثامن... و أمّا القسم الرابع. ۴ آذر ۱۴۰۳ .mp3
11M
🎙جلسه ۴۱. اصول۳،کفایةالأصول؛
المقصد الثاني: في النواهي... فصلٌ: في أنّ النهي عن الشئ هل يقتضي فساده أم لا؟
ج۱، ص ۲۵۶؛ الثامن... و أمّا القسم الرابع
📆 یکشنبه؛ ۴ آذر ۱۴۰۳
#کفایة_الأصول
#اصول_۳
🌺 حدیث اخلاقی جلسه ۴۱: «رسالة حقوق: حقّ کسی که تحت تعلیم شماست»
📜 روایت ابتدای درس خارج مقام معظّم رهبری (حفظه الله)
🌕 في الفقیه [رَوَى إِسْمَاعِيلُ بْنُ اَلْفَضْلِ عَنْ ثَابِتِ بْنِ دِينَارٍ] عَنْ سَيِّدِ اَلْعَابِدِينَ عَلِيِّ بْنِ اَلْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ (عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ) قَالَ:...
«وَ أَمَّا حَقُّ رَعِيَّتِكَ بِالْعِلْمِ فَأَنْ تَعْلَمَ أَنَّ اَللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ إِنَّمَا جَعَلَكَ قَيِّماً لَهُمْ فِيمَا آتَاكَ مِنَ اَلْعِلْمِ، وَ فَتَحَ لَكَ مِنْ خَزَائِنِهِ؛
فَإِنْ أَحْسَنْتَ (أحسستَ) فِي تَعْلِيمِ اَلنَّاسِ، وَ لَمْ تَخْرَقْ بِهِمْ، وَ لَمْ تَضْجَرْ عَلَيْهِمْ زَادَكَ اَللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ؛
وَ إِنْ أَنْتَ مَنَعْتَ اَلنَّاسَ عِلْمَكَ، أَوْ خَرِقْتَ بِهِمْ عِنْدَ طَلَبِهِمُ اَلْعِلْمَ مِنْكَ كَانَ حَقّاً عَلَى اَللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ أَنْ يَسْلُبَكَ اَلْعِلْمَ وَ بَهَاءَهُ، وَ يُسْقِطَ مِنَ اَلْقُلُوبِ مَحَلَّكَ»
🖊 شرح حدیث:
🍃 آن کسی که تحت تعلیم شماست، او هم رعیّت در علم است و حقّی دارد:
1⃣ حقّش این است که بدانی خدای متعال شما را قیّم و کارگزار این معنا کرده است که به او تعلیم بدهید.
🌱 قیّم یعنی کارگزار و سرپرست و قائم به یک امر.
✅ نکتهی اساسی این است که معلّم، تعلیم را وظیفهی خود بداند، منّتی بر سر او نداشته باشد، حقِّ اوست که ادا میشود.
2⃣ این، خزائن الهی است که در اختیار توست، هر علمی که داری، متعلّق به خدای متعال است در اختیار تو قرار داده.
🍃 وقتی این حقّ اوست بر گردن تو، این دانش نزد تو امانت خداست؛ یعنی موظّفی این کار را بکنی.
🌱 أحسَستَ به معنای رققتَ هم میآید، به معنای تدقیق در کار هم میآید.
مجموع آنچه از استعمالات این کلمه استفاده میشود این است که نسبت به او با عطف، با محبّت و با دلسوزی برخورد کردی.
3⃣ اگر با افرادی که تحت تعلیم تو هستند، در تعلیم رقّت به خرج دادی، در مقام تعلیم خشونت به خرج ندادی، و از تعلیم آنها اظهار ملالت نکردی، خدای متعال فضل خود را، لطف خود را در حقّ تو افزایش میدهد.
4⃣ امّا اگر بخل ورزیدی، دانش را در اختیار آنها نگذاشتی یا وقتی از تو مطالبهی دانش میکنند، بداخلاقی کردی، غلظت و شدّت عمل به خرج دادی، اگر اینطور رفتار کردی بر خدای متعال است یعنی خدای متعال این را وظیفهی خود قرار داده است که این دانش را از تو سلب کند، و بهاء دانش را، آن رونق و روشنایی و طراوت دانش را از تو بگیرد و جایگاه تو را در دلها بیندازد.
🍂 ممکن است صورت علم هم در کسی باقی بماند، امّا رونق علم، برکت علم، بهاء علم از او گرفته خواهد شد.
📚 الشّافی (تلخیص کتب اربعه)؛ صفحه ۶۹۴؛ فیض کاشانی
📆 سهشنبه، ۱۲ مهر ۱۳۹۰ (جلسه ۴۳۴ مکاسب محرّمه)
جلسه ۶. العروة الوثقی. فصلٌ في الجماعة... ج ۳، ص ۱۱۴، مسألة ١. تجب الجماعة في الجمعة. ۴ آذر ۱۴۰۳ .mp3
14.61M
🎙جلسه ۶. العروة الوثقی؛ فصلٌ في الجماعة
ج ۳، ص ۱۱۴، مسألة ۱. تجب الجماعة في الجمعة
📆 یکشنبه؛ ۴ آذر ۱۴۰۳
#العروة_الوثقی
#فصلٌ_في_الجماعة
جلسه ۴۵. فقه۳، مکاسب؛ ج۲، ص ۱۳۲. حرمة التکسب بالواجبات... أمّا الحکایة. ۵ آذر ۱۴۰۳ .mp3
11.2M
🌺 حدیث اخلاقی جلسه ۴۵: «بدترین قوم و گروه»
🍃 دنباله حدیثی که در جلسات گذشته بخشی از آن عرض شد، این است که پیغمبر فرمود:
🌕 قَالَ جَعْفَرٌ اَلصَّادِقُ (عَلَيْهِالسَّلاَمُ) عَنْ أَبِيهِ عَنْ آبَائِهِ (عَلَيْهِمُالسَّلاَمُ):
«إِنَّ رَسُولَ اَللَّهِ (صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) كَانَ يَأْتِي أَهْلَ اَلصُّفَّةِ...
يَا سَعْدُ! اِذْهَبْ إِلَى بَنِي اَلْمُصْطَلَقِ، فَإِنَّهُمْ قَدْ رَدُّوا رَسُولِي، فَذَهَبَ إِلَيْهِمْ فَجَاءَ بِصَدَقَةٍ؛
فَقَالَ رَسُولُ اَللَّهِ (صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ): ...
«بِئْسَ اَلْقَوْمُ قَوْمٌ يَقْتُلُونَ اَلَّذِينَ يَأْمُرُونَ اَلنَّاسَ بِالْقِسْطِ فِي اَلنَّاسِ،
بِئْسَ اَلْقَوْمُ قَوْمٌ يَكُونُ اَلطَّلاَقُ عِنْدَهُمْ أَوْثَقَ مِنْ عَهْدِ اَللَّهِ تَعَالَى،
بِئْسَ اَلْقَوْمُ قَوْمٌ جَعَلُوا طَاعَةَ أَيْمَانِهِمْ دُونَ طَاعَةِ اَللَّهِ،
بِئْسَ اَلْقَوْمُ قَوْمٌ يَخْتَارُونَ اَلدُّنْيَا عَلَى اَلدِّينِ،
بِئْسَ اَلْقَوْمُ قَوْمٌ يَسْتَحِلُّونَ اَلْمَحَارِمَ وَ اَلشَّهَوَاتِ وَ اَلشُّبُهَاتِ؛
قِيلَ: يَا رَسُولَ اَللَّهِ! وَ أَيُّ اَلْمُؤْمِنِينَ أَكْيَسُ؟
قَالَ: أَكْثَرُهُمْ لِلْمَوْتِ ذِكْراً، وَ أَحْسَنُهُمْ لَهُ اِسْتِعْدَاداً؛ أُولَئِكَ هُمُ اَلْأَكْيَاسُ».
🖊 شرح حدیث:
🌕 بئسَ القوم قومٌ یَقتلون الذین یأمرون الناس بالقِسط فی الناس،
بئس القوم قومٌ یَکون الطلاقُ عندهم أوثَقُ مِن عهد الله تعالی.
🍃 بغضِ حضرت و نفرت آن بزرگوار از طلاق را در اينجا هم با این بیان بیان فرمودند.
🌕 بئس القوم قومٌ جَعَلوا طاعةَ أیمانِهم دون طاعة الله.
🍃 کسانی که تعهّد و پایبندی به سوگند خودشان را کمتر از پایبندی به خدا قرار میدهند.
🌱 سوگند صحیح و سوگند حق، که نشاندهندهی این است که پایبندی به عهد و سوگند اهمیّت دارد.
🌕 بئس القوم قومٌ یَختارون الدّنیا علی الدّین،
🍃 آنچه را که از متاع دنیا و بهرهمندیهای دنیا در پیش روی آنها قرار میگیرد، این را ترجیح میدهند بر رعایت دین خدا و وظائف دین.
🌱 اگر معارضهای شد بین دنیا و دین، دنیا را ترجیح میدهند.
🌕 بئس القوم قومٌ یَستَحِلّون المحارمَ و الشَّهواتِ و الشُّبَهات،
🍃 حلال میشمارند محرّمات الهی را، و کسانی که اهل توجیه و تأویلند،
شهوات خود را با توجیهها و تأویل هایی موجّه جلوه میدهند.
🍂 مقامطلبی و جاهطلبی و شهوترانی و پولپرستی خودشان را یک توجیههای به ظاهر موجّهی برایش درست میکنند.
و همچنین در مورد شبُهات.
🌕 قیل: یا رسول الله! و اَیّ المؤمنین أکیَس؟
❓در بین مؤمنین چه کسی زیرکتر از همه است؟
🛑 آدم زیرک در عرف ماها آن کسی است که بتواند راههای زندگی را در لابلای این تعارضاتِ دنیوی پیدا کند؛
شش را هشت کند، هشت را ده کند!
این، آدم عاقل و زیرکی است.
🌱 پیغمبر این را نمیفرمایند، عرف و ارزش الهی این نیست.
🌕 قال: أکثرُهم للموت ذکراً، و أحسنُهم له إستعداداً.
زیرک کسی است که بیش از همه به یاد مرگ باشد، و بیش از همه خود را آماده مردن بکند.
🍃 کسانی که با فرهنگ اسلامی آشنا هستند میدانند، معنای آمادگی برای مرگ این نیست که کار و زندگی را کنار بگذارد، بلکه تجارت خود را بکند، فعالیتهای اجتماعی و سیاسی بکند، در همه اینها به یاد مرگ هم باشد، خودش را برای مرگ آماده کند، و بداند که همهی این گفتههای ما، سکوتهای ما، تحرّکات ما، قیافهگرفتنهای ما، لبخند ما در یکجا، اَخم ما در یکجا، امضای ما در یکجا، همهی اينها در آنجا محاسبه دارد.
🌕 وَ غداً حسابٌ بلاعَمَل.
خودش را برای آن محاسبه آماده کند،
مثل کسی که میداند که فردا حسابِ این معامله را از او خواهند کشید،
دفترهایش را باید منظّم و مرتّب کند، و الّا آبرویش خواهد رفت، مجازات خواهد شد.
🌱 «استعداداً» معنایش این است، یعنی تلاش و فعالیّت و مجاهدت و کار خود را انجام بدهد، لکن با ذکر موت و با استعداد للموت؛ یعنی برای عالَم بعد از موت، نشأهی بعد از موت که عالم حساب است، عالم محاسبه و حسابکشی و مو را از ماست کشیدن است.
🌕 اولئک هم الأکیاس،
زیرک این هایند.
🍂 و الّا کسی که غافلانه مثل حیوانات یَتَمَتَّعون کما یتمتع الأنعام میخورد و میآشامد،
شهوترانی میکند، و همینطور لذّت میبرد،
یک وقت هم مرگ مثل أجل معلّق -به قول ماها- بدون اجازه، بدون خبر قبلی میآید، آنچنان وسط کار انسان را گیر میاندازد، این که زیرکی نیست.
📚 النوادر؛ راوندی، صفحۀ ۱۵۴.
📚 ۲ خرداد ۱۳۸۴ (جلسه ۴۵ مکاسب محرّمه)
✅ جریان اصحاب صُفّة، و تبلیغ بنیالمصطلق
🌕 قَالَ جَعْفَرٌ اَلصَّادِقُ (عَلَيْهِالسَّلاَمُ) عَنْ أَبِيهِ عَنْ آبَائِهِ (عَلَيْهِمُالسَّلاَمُ):
«إِنَّ رَسُولَ اَللَّهِ (صَلَّىاَللَّهعَلَيْهِوَآلِهِ) كَانَ يَأْتِي أَهْلَ اَلصُّفَّةِ،
وَ كَانُوا ضِيفَانَ رَسُولِ اَللَّهِ (صَلَّىاَللَّهُعَلَيْهِوَآلِهِ)،
كَانُوا هَاجَرُوا مِنْ أَهَالِيهِمْ وَ أَمْوَالِهِمْ إِلَى اَلْمَدِينَةِ،
فَأَسْكَنَهُمْ رَسُولُ اَللَّهِ (صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) صُفَّةَ اَلْمَسْجِدِ،
وَ هُمْ أَرْبَعُمِائَةِ رَجُلٍ،
يُسَلِّمُ عَلَيْهِمْ بِالْغُدْوَةِ وَ اَلْعَشِيِّ،
فَأَتَاهُمْ ذَاتَ يَوْمٍ فَمِنْهُمْ مَنْ يَخْصِفُ نَعْلَهُ، وَ مِنْهُمْ مَنْ يَرْقَعُ ثَوْبَهُ، وَ مِنْهُمْ مَنْ يَتَفَلَّى، وَ كَانَ رَسُولُ اَللَّهِ يَرْزُقُهُمْ مُدّاً مُدّاً مِنْ تَمْرٍ فِي كُلِّ يَوْمٍ؛
فَقَامَ رَجُلٌ مِنْهُمْ، فَقَالَ: يَا رَسُولَ اَللَّهِ! اَلتَّمْرُ اَلَّذِي تَرْزُقُنَا قَدْ أَحْرَقَ بُطُونَنَا؛
فَقَالَ رَسُولُ اَللَّهِ (صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ): أَمَا إِنِّي لَوِ اِسْتَطَعْتُ أَنْ أُطْعِمَكُمُ اَلدُّنْيَا لَأَطْعَمْتُكُمْ،
وَ لَكِنْ مَنْ عَاشَ مِنْكُمْ مِنْ بَعْدِي فَسَيُغْدَى عَلَيْهِ بِالْجِفَانِ، وَ يُرَاحُ عَلَيْهِ بِالْجِفَانِ؛
وَ يَغْدُو أَحَدُكُمْ فِي قَمِيصِهِ، وَ يَرُوحُ فِي أُخْرَى؛
وَ تُنَجِّدُونَ بُيُوتَكُمْ كَمَا تُنَجَّدُ اَلْكَعْبَةُ؛
فَقَامَ رَجُلٌ، فَقَالَ: يَا رَسُولَ اَللَّهِ! إِنَّا عَلَى ذَلِكَ اَلزَّمَانِ بِالْأَشْوَاقِ، فَمَتَى هُوَ؟
قَالَ (عَلَيْهِالسَّلاَمُ): زَمَانُكُمْ هَذَا خَيْرٌ مِنْ ذَلِكَ اَلزَّمَانِ؛
إِنَّكُمْ إِنْ مَلَأْتُمْ بُطُونَكُمْ مِنَ اَلْحَلاَلِ تُوشِكُونَ أَنْ تَمْلَئُوهَا مِنَ اَلْحَرَامِ؛
فَقَامَ سَعْدُ بْنُ اَلْأَشَجِّ، فَقَالَ: يَا رَسُولَ اَللَّهِ! مَا يُفْعَلُ بِنَا بَعْدَ اَلْمَوْتِ؟
قَالَ: اَلْحِسَابُ وَ اَلْقَبْرُ، ثُمَّ ضِيقُهُ بَعْدَ ذَلِكَ أَوْ سَعَتُهُ.
فَقَالَ: يَا رَسُولَ اَللَّهِ! هَلْ تَخَافُ أَنْتَ ذَلِكَ؟
فَقَالَ: لاَ؛ وَ لَكِنْ أَسْتَحِي مِنَ اَلنِّعَمِ اَلْمُتَظَاهِرَةِ اَلَّتِي لاَأُجَارِيهَا، وَ لاَ جُزْءاً مِنْ سَبْعَةٍ؛
فَقَالَ سَعْدُ بْنُ اَلْأَشَجِّ: إِنِّي أُشْهِدُ اَللَّهَ وَ أُشْهِدُ رَسُولَهُ وَ مَنْ حَضَرَنِي أَنَّ نَوْمَ اَللَّيْلِ عَلَيَّ حَرَامٌ، وَ اَلْأَكْلَ بِالنَّهَارِ عَلَيَّ حَرَامٌ، وَ لِبَاسَ اَللَّيْلِ عَلَيَّ حَرَامٌ، وَ مُخَالَطَةَ اَلنَّاسِ عَلَيَّ حَرَامٌ، وَ إِتْيَانَ اَلنِّسَاءِ عَلَيَّ حَرَامٌ.
فَقَالَ رَسُولُ اَللَّهِ (صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ): لَمْ تَصْنَعْ شَيْئاً!
كَيْفَ تَأْمُرُ بِالْمَعْرُوفِ وَ تَنْهَى عَنِ اَلْمُنْكَرِ إِذَا لَمْ تُخَالِطِ اَلنَّاسَ؟!
وَ سُكُونُ اَلْبَرِّيَّةِ بَعْدَ اَلْحَضَرِ كُفْرٌ لِلنِّعْمَةِ؛
نَمْ بِاللَّيْلِ،
وَ كُلْ بِالنَّهَارِ،
وَ اِلْبَسْ مَا لَمْ يَكُنْ ذَهَباً أَوْ حَرِيراً أَوْ مُعَصْفَراً،
وَ اِئْتِ اَلنِّسَاءَ؛
يَا سَعْدُ! اِذْهَبْ إِلَى بَنِي اَلْمُصْطَلَقِ، فَإِنَّهُمْ قَدْ رَدُّوا رَسُولِي
فَذَهَبَ إِلَيْهِمْ فَجَاءَ بِصَدَقَةٍ؛
فَقَالَ رَسُولُ اَللَّهِ (صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ): كَيْفَ رَأَيْتَهُمْ؟
فَقَالَ: خَيْرَ قَوْمٍ؛ مَا رَأَيْتُ قَوْماً قَطُّ أَحْسَنَ أَخْلاَقاً فِيمَا بَيْنَهُمْ مِنْ قَوْمٍ بَعَثْتَنِي إِلَيْهِمْ.
فَقَالَ رَسُولُ اَللَّهِ (صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ): «إِنَّهُ لاَيَنْبَغِي لِأَوْلِيَاءِ اَللَّهِ تَعَالَى مِنْ أَهْلِ دَارِ اَلْخُلُودِ اَلَّذِينَ كَانَ لَهَا سَعْيُهُمْ، وَ فِيهَا رَغْبَتُهُمْ أَنْ يَكُونُوا أَوْلِيَاءَ اَلشَّيْطَانِ مِنْ أَهْلِ دَارِ اَلْغُرُورِ، اَلَّذِينَ كَانَ لَهَا سَعْيُهُمْ وَ فِيهَا رَغْبَتُهُمْ
ثُمَّ قَالَ: بِئْسَ اَلْقَوْمُ قَوْمٌ لاَيَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ لاَيَنْهَوْنَ عَنِ اَلْمُنْكَرِ،
بِئْسَ اَلْقَوْمُ قَوْمٌ لاَيَقُومُونَ لِلَّهِ تَعَالَى بِالْقِسْطِ،
بِئْسَ اَلْقَوْمُ قَوْمٌ يَقْتُلُونَ اَلَّذِينَ يَأْمُرُونَ اَلنَّاسَ بِالْقِسْطِ فِي اَلنَّاسِ،
بِئسَ اَلْقَومُ قَوْمٌ يَكُونُ اَلطَّلاَقُ عِندَهُمْ أَوْثَقَ مِن عَهدِ اَللَّهِ تَعَالَى،
بِئْسَ اَلْقَمُ قَومٌ جَعَلُوا طَاعَةَ أَيْمَانِهِمْ دُونَ طَاعَةِ اَللَّهِ،
بِئْسَ اَلْقَوْمُ قَوْمٌ يَخْتَارُونَ اَلدُّنْيَا عَلَى اَلدِّينِ،
بِئْسَ اَلْقَوْمُ قَوْمٌ يَسْتَحِلُّونَ اَلْمَحَارِمَ وَ اَلشَّهَوَاتِ وَ اَلشُّبُهَاتِ؛
قِيلَ: يَا رَسُولَ اَللَّهِ! وَ أَيُّ اَلْمُؤْمِنِينَ أَكْيَسُ؟
قَالَ: أَكْثَرُهُمْ لِلْمَوْتِ ذِكْراً، وَ أَحْسَنُهُمْ لَهُ اِسْتِعْدَاداً؛ أُولَئِكَ هُمُ اَلْأَكْيَاسُ».
📚 النوادر (للراوندی)، ج ۱، ص ۲۵
https://hadith.inoor.ir/fa/hadith/496935
جلسه ۴۲. اصول۳، کفایة؛ ج۱، ص ۲۵۷. في النواهي... اقتضاء النهي للفساد... تحقیق المسألة... الأول، في العبادات. ۵ آذر ۱۴۰۳ .mp3
11.58M
🎙جلسه ۴۲. اصول۳،کفایةالأصول؛
المقصد الثاني: في النواهي... فصلٌ: في أنّ النهي عن الشئ هل يقتضي فساده أم لا؟
ج۱، ص ۲۵۷؛ تحقیق المسألة في مقامین... الأول: في العبادات
📆 دوشنبه؛ ۵ آذر ۱۴۰۳
#کفایة_الأصول
#اصول_۳
🌺 حدیث اخلاقی جلسه ۴۲: «رسالة حقوق: حقّ مادر»
📜 روایت ابتدای درس خارج مقام معظّم رهبری (حفظه الله)
🌕 في الفقیه [رَوَى إِسْمَاعِيلُ بْنُ اَلْفَضْلِ عَنْ ثَابِتِ بْنِ دِينَارٍ] عَنْ سَيِّدِ اَلْعَابِدِينَ عَلِيِّ بْنِ اَلْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ (عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ) قَالَ:...
«وَ أَمَّا حَقُّ أُمِّكَ، فَأَنْ تَعْلَمَ أَنَّهَا حَمَلَتْكَ حَيْثُ لاَيَحْتَمِلُ أَحَدٌ أَحَداً؛
وَ أَعْطَتْكَ مِنْ ثَمَرَةِ قَلْبِهَا مَا لاَيُعْطِي أَحَدٌ أَحَداً؛
وَ وَقَتْكَ بِجَمِيعِ جَوَارِحِهَا،
وَ لَمْ تُبَالِ أَنْ تَجُوعَ وَ تُطْعِمَكَ، وَ تَعْطَشَ وَ تَسْقِيَكَ، وَ تَعْرَى وَ تَكْسُوَكَ، وَ تَضْحَى وَ تُظِلَّكَ،
وَ تَهْجُرَ اَلنَّوْمَ لِأَجْلِكَ، وَ وَقَتْكَ اَلْحَرَّ وَ اَلْبَرْدَ لِتَكُونَ لَهَا؛
فَإِنَّكَ لاَتُطِيقُ شُكْرَهَا إِلَّا بِعَوْنِ اَللَّهِ وَ تَوْفِيقِهِ»
🖊 شرح حدیث:
🍃 طوری تو را مادرت حمل کرد که هیچ کسی کس دیگری را آنطور حمل نمیکند، مخصوص مادر و فرزند است.
🍃 از میوهی دل خود چیزی به تو داد که هیچ کس به کس دیگری چنین چیزی را نمیدهد.
✅ مراد محبّت اوست.
🍃 و از تو با همهی جوارحش، چشمش، گوشش، دستش، پایش مراقبت کرد.
🍃 مراعات گرسنگی خود را نکرد و تو را سیر کرد.
🌱 اگر خودش گرسنه ماند، به فکر سیرکردن تو بود.
🍃 خودش تشنه ماند، تو را سیراب کرد،
خودش برهنه ماند، تو را پوشاند،
در همهی موارد تو را بر خودش ترجیح داد.
🍃 خود او زیر آفتاب ماند، تو را در سایه گذاشت.
برای خاطر تو از خواب دوری کرد، بدخواب شد، بیخواب شد.
🍃 تو را از گرما و سرما حفظ کرد برای اینکه برای او بمانی.
🍃 امکان ندارد بتوانی او را شکر کنی و سپاس او را بکنی، مگر اینکه خدای متعال به تو کمک کند و توفیق بدهد تا بتوانی به یک نحوی از او سپاسگزاری کنی.
✅ بیان حقّ مادر با این تفصیل، خیلی معنا دارد.
🍃 در جامعهای که زن به عنوان مادر، یک چنین جلالت و عظمت و حرمتی داشته باشد، ممکن نیست که زن مورد اهانت و تحقیر قرار بگیرد،
زن به حیث مادر -حقّ زوجه، حقّ بنات هم در جای خود- این تجلیلی که از زن از حیث مادری شده است، از هر تجلیلی بالاتر است.
حرمت و شخصیت مادر، چیزی است که در لابلای تصوّرات و توهّمات مادّی پامال میشود!
به خصوص در این تمدّنها و فرهنگهای مادّی رایج دنیا، حقشناسی از مادر فراموش میشود.
📚 الشّافی (تلخیص کتب اربعه)؛ صفحه ۶۹۵؛ فیض کاشانی
📆 یکشنبه، ۱۷ مهر ۱۳۹۰ (جلسه ۴۳۵ مکاسب محرّمه)
وَ أَمَّا حَقُّ اَلزَّوْجَةِ فَأَنْ تَعْلَمَ أَنَّ اَللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ جَعَلَهَا لَكَ سَكَناً وَ أُنْساً؛
فَتَعْلَمَ أَنَّ ذَلِكَ نِعْمَةٌ مِنَ اَللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ عَلَيْكَ؛ فَتُكْرِمَهَا، وَ تَرْفُقَ بِهَا، وَ إِنْ كَانَ حَقُّكَ عَلَيْهَا أَوْجَبَ؛
فَإِنَّ لَهَا عَلَيْكَ أَنْ تَرْحَمَهَا؛ لِأَنَّهَا أَسِيرُكَ، وَ تُطْعِمَهَا وَ تَكْسُوَهَا؛
وَ إِذَا جَهِلَتْ عَفَوْتَ عَنْهَا
وَ أَمَّا حَقُّ مَمْلُوكِكَ، فَأَنْ تَعْلَمَ أَنَّهُ خَلْقُ رَبِّكَ، وَ اِبْنُ أَبِيكَ وَ أُمِّكَ، وَ لَحْمُكَ وَ دَمُكَ؛
لَمْ تَمْلِكْهُ لِأَنَّكَ صَنَعْتَهُ دُونَ اَللَّهِ، وَ لاَ خَلَقْتَ شَيْئاً مِنْ جَوَارِحِهِ، وَ لاَ أَخْرَجْتَ لَهُ رِزْقاً؛
وَ لَكِنَّ اَللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ كَفَاكَ ذَلِكَ، ثُمَّ سَخَّرَهُ لَكَ، وَ اِئْتَمَنَكَ عَلَيْهِ وَ اِسْتَوْدَعَكَ إِيَّاهُ، لِيَحْفَظَ لَكَ مَا تَأْتِيهِ مِنْ خَيْرٍ إِلَيْهِ،
فَأَحْسِنْ إِلَيْهِ كَمَا أَحْسَنَ اَللَّهُ إِلَيْكَ
وَ إِنْ كَرِهْتَهُ اِسْتَبْدَلْتَ بِهِ، وَ لَمْ تُعَذِّبْ خَلْقَ اَللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ، وَ «لاٰ قُوَّةَ إِلاّٰ بِاللّٰهِ»؛
هدایت شده از دفتر قم مؤسسه انقلاب اسلامی
🔰قهرمانان بسیجی ایرانزمین
🔸در دوران دخالتهای خارجیها... در تبریز، شیخ محمّد خیابانی؛ او به یک معنا بسیجی است؛ قیام میکند، حرکت میکند، بعد هم شهید میشود؛ در مشهد، محمّدتقی خان پسیان؛ او هم همین جور... در رشت، میرزا کوچکخان جنگلی؛ در اصفهان، آقانجفی و حاجآقا نورالله؛ در شیراز، آسیّدعبدالحسین لاری و بعضی دیگر از بزرگان علما، [مثل] شیخ جعفر محلّاتی؛ در بوشهر، رئیسعلی دلواری... [پس] این روحیهی بسیجی وجود داشته. امّا در دوران انقلاب، همین ظرفیّت اوّلاً افزایش پیدا کرد به خاطر اینکه انقلاب امید داد... بعد هم کسی مثل امام بزرگوار در رأس کشور به بسیج جان داد، روح داد، لذا این ظرفیّت زنده شد و این استعداد به فعلیّت رسید.
بیانات رهبر معظم انقلاب مدظلهالعالی در دیدار بسیجیان ۱۴۰۱/۰۹/۰۵
@qom_khamenei_ir
جلسه ۴۶. فقه۳، مکاسب؛ ج۲، ص ۱۳۴. حرمة التکسب بالواجبات... فالذي ینساق إلیه النظر. ۶ آذر ۱۴۰۳ .mp3
11.23M
🌺 حدیث اخلاقی جلسه ۴۶: «کیفیت ارتباط با علماء، حکماء و فقرا»
🌕 عن امیر المؤمنین (علیهالسلام) قَالَ: قَالَ رَسُولُ اَللَّهِ (صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ):
«سَائِلُوا اَلْعُلَمَاءَ، وَ خَالِطُوا اَلْحُكَمَاءَ، وَ جَالِسُوا اَلْفُقَرَاءَ».
🖊 شرح حدیث:
1⃣ سائلوا العلماء،
🍃 بپرسید، مُسائله کنید با دانشمندان.
🍃 آنچه را که در چَنتهی علمی دانشمند است، با سؤال استخراج کنید، برای خودتان آن را کسب کنید.
این، جز با سؤال ممکن نیست.
🍃 بنابراین، یکی از کارهایی که در برنامه یک انسان، خوب است قرار داشته باشد، این است که هر جا به عالمی رسید، هر علمی، از او بپرسد.
به خصوص جوانها که یادشان میماند.
یک کلمهای انسان از یک عالمی در یک بخش میشنود، سالهای متمادی در ذهن انسان هست، بعد معلومات مشابهش به آن منضمّ میشود، میبینید اينها مبدأ و منشأ تحقیق، فهم و فحص برای او میشود.
2⃣ و خالِطوا الحُکَماء،
🌱 حکماء یعنی فرزانگان، دانایان.
🍃 بین این، و عالم عموم و خصوص من وجه است؛
🌱 ای بسا عالمی که فرزانه نیست، فرزانگی را ندارد، مثل عوام الناس میماند، فقط یک مقدار معلومات پیدا کرده.
🌱 و ای بسا فرزانهای که درس معمولی و متعارف نخوانده، که کتابی بخواند و علم به این معنا پیدا کند، امّا فرزانه است، مسائل را میفهمد، درک میکند.
🍃 انسان گاهی آدمهایی را میبیند که به حسب ظاهر عامی هستند، امّا وقتی راجع به یک مطلبی حرف میزنند، سنجیده، فهمیده، فرزانهگون.
🍃 مخالطه شما، نشست و برخاست شما، با فرزانگان باشد.
انسانهای فرزانه به انسان میآموزند.
3⃣ و جالسوا الفقراء،
🍃 همنشینی کنید با فقیران؛
یعنی این را هم جزو برنامه قرار بدهید.
✅ هر کسی هستید، هر چه هستید، یکی از برنامههایتان این باشد که با فقیر جماعت همنشینی کنید. این خیلی فوائد دارد.
🌱 اولین فایدهاش برای شمایی است که همنشینی میکنید؛ زیرا آن حالت شُحّ نفس انسانی را، آن حرص و طمع و بخل را، که همهاش میخواهد انسان بدست بیاورد، این را در تا حدود زیادی در انسان فرومینشاند، و إلا انسان وقتی روی غلطک زندگی مرّفه افتاد، دیگر نگهداشتن و متوقّفکردن او از درون انسان خیلی کار سختی است، همینطور بیمهار میرود.
هر چقدر هم شیب تندتر میشود و پیشتر میرود، سرعت بیشتر میشود.
وقتی انسان با فقراء نشست، این حالت یک مقداری متوقّف میشود، انسان واقعیتها را میبیند.
آنهایی که خودشان جزو فقرایند، طبیعی است که متن زندگیشان هست، امّا آن کسانی که جزو فقرا نیستند و از طبقات مرفّه یا به شدّت مرفّه هستند، اينها از جمله کارهایشان این باشد با آدمهای تهیدست نشست و برخاست کنید تا خیال نکنید زندگیِ مرفّه، همانی است که باید باشد.
نه، ببینید انسانهایی هم هستند که از این زندگی محرومند.
📚 النوادر؛ راوندی، صفحۀ ۱۵۵.
📚 ۳ خرداد ۱۳۸۴ (جلسه ۴۶ مکاسب محرّمه)
جلسه ۴۳. اصول۳، کفایة؛ ج۱، ص ۲۵۸. في النواهي..اقتضاء النهي للفساد..تحقیق المسألة..في العبادات..فإنه یقال لاضیر. ۶ آذر ۱۴۰۳ .mp3
13.76M
🎙جلسه ۴۳. اصول۳،کفایةالأصول؛
المقصد الثاني: في النواهي... فصلٌ: في أنّ النهي عن الشئ هل يقتضي فساده أم لا؟
ج۱، ص ۲۵۸؛ تحقیق المسألة في مقامین... الأول: في العبادات... فإنّه یقال: لا ضیر
📆 سهشنبه؛ ۶ آذر ۱۴۰۳
#کفایة_الأصول
#اصول_۳
🌺 حدیث اخلاقی جلسه ۴۳: «رسالة حقوق: حقّ فرزند»
📜 روایت ابتدای درس خارج مقام معظّم رهبری (حفظه الله)
🌕 في الفقیه [رَوَى إِسْمَاعِيلُ بْنُ اَلْفَضْلِ عَنْ ثَابِتِ بْنِ دِينَارٍ] عَنْ سَيِّدِ اَلْعَابِدِينَ عَلِيِّ بْنِ اَلْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ (عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ) قَالَ:...
«وَ أَمَّا حَقُّ وَلَدِكَ فَأَنْ تَعْلَمَ أَنَّهُ مِنْكَ، وَ مُضَافٌ إِلَيْكَ فِي عَاجِلِ اَلدُّنْيَا بِخَيْرِهِ وَ شَرِّهِ؛
وَ أَنَّكَ مَسْئُولٌ عَمَّا وُلِّيتَهُ مِنْ حُسْنِ اَلْأَدَبِ، وَ اَلدَّلاَلَةِ عَلَى رَبِّهِ عَزَّ وَ جَلَّ، وَ اَلْمَعُونَةِ عَلَى طَاعَتِهِ؛
فَاعْمَلْ فِي أَمْرِهِ عَمَلَ مَنْ يَعْلَمُ أَنَّهُ مُثَابٌ عَلَى اَلْإِحْسَانِ إِلَيْهِ، مُعَاقَبٌ عَلَى اَلْإِسَاءَةِ إِلَيْهِ»
🖊 شرح حدیث:
🍃 امّا حقّ فرزندت:
1⃣ اینکه بدانی از توست، مضاف به توست.
🍃 انسان نمیتواند از مسئولیت آنچه فرزند او و تربیتشدهی دست او و برآمدهی از آغوش او انجام میدهد، خودش را کنار بکشد.
2⃣ شما مسئول هستید به او کمک بکنید از حسن ادب، ادب زندگی، ادب اخلاقی، ادب رفتاری، اینها را باید به او تعلیم بدهید.
3⃣ او را دلالت کنید به خدای عزّوجلّ، آشنا کنید او را با خدای خودش، البته با شیوهی خودش آشنا کنید!
✳️ چون که با کودک سر و کارت فتاد،
پس زبان کودکی باید گشاد.
✅ امروز روشهای گوناگون علمی خوبی کشف شده است در این مورد، انسان میتواند از این روشها استفاده کند.
4⃣ میتوانید به او طاعت خدای متعال را یاد بدهید، مأنوس کنید او را با این معنا.
5⃣ با فرزند خود مانند کسی رفتار کنید که میداند در کار نیک به او هم ثواب میرسد، و در کار بد او مؤاخذه خواهد شد.
🍃 رفتارت با فرزندت، رفتار کسی باشد که احساس میکند که اگر خوب عمل کرد، پدر مُثاب است.
اگر بد عمل کرد، پدر مؤاخَذ و مُعاقَب است.
✅ نیکیکردن به فرزند در چرخهی ارزشهای اسلامی اینهاست: با خدا آشنا کردن، با اطاعت خدا مأنوس کردن، و از این قبیل.
📚 الشّافی (تلخیص کتب اربعه)؛ صفحه ۶۹۵؛ فیض کاشانی
📆 دوشنبه، ۱۸ مهر ۱۳۹۰ (جلسه ۴۳۶ مکاسب محرّمه)