🔴رمز عاقبت بخیری همهی ما در این روزها #جهاد_تبیین است.
کلیپهایی که از دستگیرشدگان پخش میشود نشان میدهد دشمن چطور از فقر سواد رسانهای در کشور بخصوص نوجوانان و جوانان سو استفاده میکند.
سرمایه های اجتماعی کشور را از چنگال دشمن تروریست بیرحم در فضای مجازی ول نجات دهیم.
✍ سید علیرضا آلداود
🔷 سمیۀ کردستان
🔶 لیلا فاتحی کرجو
روز دوشنبه بود؛ در روزهای سرد دی ماه ۱۳۶۰ ناهید بیمار شد به طوری که باید دکتر می رفت. من در حال شستن رخت بودم. قرار شد او برود و من بعد از تمام شدن کارم، پیش او بروم. درمانگاه در میدان آزادی سنندج بود. نیم ساعت بعد کارم تمام شد و به سمت درمانگاه رفتم. مطب تعطیل شده بود. دور و برم را گشتم. خبری از ناهید نبود. به خانه برگشتم. مادرم مطمئن بود که اتفاقی نیفتاده است. با اطمینان از پاکدامنی دخترش می گفت: حتماً کاری داشته است، رفته دنبال کارش، هر کجا باشد برمی گردد؛ دختر سر به هوا و بی فکری نیست.
مادر به من هم دلداری می داد. شب شد، اما او برنگشت. فردا صبح مادرم به دنبال گمشده اش به خیابان ها رفت. از همه کسانی که او را می شناختند پرس و جو کرد. از دوستان، همکلاسی ها، مغازه دارها و … پرسید. تا اینکه چند نفر از افرادی که او را می شناختند، گفتند: ناهید را در حالی که چهار نفر او را دور کرده بودند، دیده اند که سوار مینی بوس شده است.
مادرم، راننده مینی بوس را که آنها را سوار کرده بود پیدا کرد و از او درباره ناهید پرسید. راننده اول می ترسید اما با اصرار مادرم گفت که: آنها را در یکی از روستاهای اطراف سنندج پیاده کرده است.
مادرم، با کرایه قاطر یا با پای پیاده، روستاهای اطراف را گشت، اما او را پیدا نکرد. پس از ربوده شدن ناهید، مرتب نامه های تهدید کننده به خانه ما می انداختند، زنگ خانه را می زدند و فرار می کردند. در آن نامه ها، خانواده را تهدید کرده بودند که اگر با نیروهای سپاه و پیشمرگان کُرد همکاری کنید، بقیه فرزندان تان را می دزدیم یا اینکه می نوشتند شبانه به خانه تان حمله می کنیم و فرزندان را جلوی چشم مادرشان خواهیم کُشت. زمان سختی بود. بچه ها سن زیادی نداشتند. مادرم هم باردار بود. اضطراب و نگرانی در خانه حاکم بود. مادرم همه جا را می گشت تا خبری از ناهید بگیرد.
مادرم در زمستان سخت و سرد کردستان به همه جا سر می کشید، گاهی بعضی از فرصت طلبان از او مبالغ زیادی پول می گرفتند تا آدرس یا خبری از ناهید به او بدهند و آدرس قلابی می دادند. خیلی او و خانواده اش را اذیت می کردند. او تمام شهرهای کردستان را به دنبال ناهید گشت، اما اثری از او پیدا نکرد. سقز، بوکان، دیواندره، مریوان، آبادی های اطراف شهرهای مختلف، هر کجا که می گفتند کومله مقر دارد، می رفت. نیروهای پاسدار هم از اسارت ناهید خبر داشتند و آنها هم به دنبال ناهید و دیگر اسرا می گشتند.
خبر به ما رسید که کومله ها، موهای سر ناهید را تراشیده و او را در روستا می گردانند. شرط رهایی ناهید را توهین به حضرت امام قرار داده بودند اما ناهید استقامت کرده و در برابر این خواسته آنها، شهادت را بر زنده بودن و زندگی با ذلت ترجیح داده بود. مردم روستا، در آن شرایط سخت که جرأت دم زدن نداشتند، به وضعیت شکنجه وحشیانه این دختر اعتراض کرده بودند. بعد از مدتی به آنها گفته شد، او را آزاد کرده اند.
ناهید فقط ۱۶ سال داشت؛ او را به شدت شکنجه کرده بودند. موهای سرش را تراشیده بودند. هیچ ناخنی در دست و پا نداشت. جای جای سرش کبود و شکسته بود. پس از شکنجه های بسیار او را در آذر ماه ۱۳۶۱ زنده به گور کردند.
✍️ ناهید فاتحی کرجو در تاریخ ۱۳۴۴/۴/۴ در شهر سنندج به دنیا آمد. پدرش محمد از برادران اهل سنت و از پرسنل ژاندارمری بود و مادرش سیده زینب، شیعه و خانه دار. جنازه ناهید پس از ۱۱ ماه در روستای هشمیز پیدا شد و پس از انتقال به تهران در بهشت زهرا دفن گردید.
📚 نوید شاهد (پایگاه اطلاع رسانی فرهنگی جهاد و شهادت)، ۱۳۹۱/۲/۳،نحوه شهادت شهید ناهید فاتحی
@wwwkh57ir
🌐 http://www.kh57.ir
#خاطرات_انقلاب
#یادمون_نره
#دشمن_شناسی
#کوموله
#افشای_دشمن
📢 #جهاد_تبیین یعنی قبل از دشمن شما محتوای صحیح را درست کنید
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
عقیده دارن توی غرب، «زن زندگی آزادی» هست، ولی این وجه دردناک زندگی مثلا آزاد غربیها را نمیبینند!
بیپدری و حرامزادگی یه جوری تبدیل به بحران شده که وقتی به طرف میگن این پسرته میخواد از خوشحالی منفجر بشه!
عبرت بگیریم
#زوال_غرب
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥یکی از اثار مهم صلوات ریشه کن کردن ناپاکی ها...
🎙استاد مسعود عالی
#عشق_محمد_بس_است_آل_محمد❤️
✍امام رضا (ع) میفرماید:
رَحِمَ اللّه ُ عَبْدا اَحیا اَمْرَنا … یَتَعَلَّمُ عُلومَنا وَ یُعَلِّمُهَا النّاسَ، فَاِنَّ النّاسَلَوْ عَلِموا مَحاسِنَ کَلامِنا لاَتَّبَعونا
رحمت خدا بر بنده اى که امر ما را زنده کند، دانش هاى ما را فرا گیرد و به مردم بیاموزد. اگر مردم زیبایى هاى سخنان ما را مى دانستند از ما پیروى مى کردند.
📚معانى الأخبار، ص ۱۸۰، ح ۱
#خاطره_عمامه_پرانی
🔴تفصیلی برای شما
خانواده منتظر من با ماشین در مرقد امام
تازه هواپیما نشست در باند فرودگاه مهرآباد وباید خیلی زود خودمو میرسوندم
به مرقد امام خمینی رحمةالله علیه
خیلی هم عجله دارم
چه کنم چه نکنم ؟🤔
اسنپ بگیرم ؟ گفتم پنجشنبه ها تهران خیلی شلوغه
یهو دیدم ، نوشته مترو مهرآباد
گفتم با مترو برم
سوار شدم
چندتا ایستگاه باید عوض میکردم
فکر میکنم اینطور بود دقیق یادم نیست آنقدر تیکه ودرشته شنیدم همه چیز از سرم پرید 😀
مهرآباد رفتم ایستگاه شادمان ، از شادمان رفتم فرهنگسرا توپخونه پیاده شدم از اونجا ایستگاه عوض کردم رفتم برا مرقد امام
از اونجا هم سوار ماشین برای شمال
اما
از اینجا خیلی برام سخت گذشت واقعا 😢
وقتی با لباس روحانیت وارد مترو شدم ، متوجه نگاه های سنگین چه عرض کنم
متوجه نگاه های خیلی سنگین شدم 😏
یکی اومد جلو گفت حاج آقا ازشهرستان اومدی ؟
گفتم چطور ؟
گفت مگه خبر نداری چقدر دارند روحانی ها رو میزنند 😱
یه چیز بگم
حالا میدونستمااااا ، ولی به روی خودم نمی آوردم 😅😅 گفتم جدی ؟ گفت آره حاجی مواظب خودت باش
سوار مترو شدم صاف جلوی من یه دختر خیلی بدحجاب نشست روسری خودشو عمدا انداخت
من هم انگار نه انگار 😅
میدونید چیه ، اتفاقا اینطوری بهتر مین ها خنثی میشن 😄😉« البته تو شرایط فعلی »
🔵خیلی زود رسیدیم چندتا ایستگاه رد کردیم
به محض اینکه اومدم پیاده بشم دیدم یه پسر بچه حدودا ۱۵ یا ۱۶ ساله به محض پیاده شدنم از پشت زد زیر #عمامه من 😱🙈
خدا رو شکر
من هم عمامه ام محکم بود و زد ضربه برای عمامه زن ها از سرم نیفتاد و به لطف خدا خیلی خوب ضایع شد 😅
ولی برگشتم سمتش ، دیدم بنده خدا ، آره نیاز به #ایزی_لایف داشت
ولی خیلی نپیچیدم ،برگشتم و چون عجله داشتم رفتم « چون روایت داریم دیگه قال الحامد بن احمد با پیچ بپیچ با آخوندا نپیچ😅 »
خلاصه رفتم تا وارد ایستگاه بعدی بشم که آخرین ایستگاهی بود که انتخاب میکردم تا میرسیدم به مرقد امام خمینی رحمةالله علیه
فکر میکنم ایستگاه میدان امام پیاده شدم
سوار ایستگاه بعدی که فرهنگسرا بود شدم به سمت مرقد امام خمینی رحمةالله علیه
🔴بگو چی شد 😏🙈 جمعیت موج می زد ، خیلی شلوغ بود دیدم زود داره درها بسته میشه سریع سوار قطار شدم حالا نگو این چند تا مردی که سوار شدیم این قسمت برای خانوم ها بود 🙈🤩من از خدا بی خبر به دفعه دیدم وسط کلی خانوم ، اون هم چه خانوم هایی😅 همه مدافع حقوق روحانیت 😉
یه دفعه دیدم یه صدایی بلند شد
هوووووووو اخوووووند اینجا چیکار میکنی « با صدای بلند »چند نفر هم باهاش هوووکشیدند
گفتم مشکلش چیه ؟
گفت اینجا زنونه هست
گفتم مگه آزادی نیست 😂😂😂😂
تا اینو گفتم کلا فضا به لطف خدا افتاد دست خودم 🤩
اما یه وقت دیدم چند تا از این دخترا گفتن با دیدن ما گناه نکنی ؟😏
گفتم شما که تعدادتون زیاده ،این شما هستید که گیر یوسف افتادید😂😂😂😂😂
ولی خدا رو شکر دیدم واقعااا جمع به نفع من شد
وقتی گفتم #آزادی یه دفعه دیدم همه سوت و دست زدن 😂
ولی از این لحظه کم باید خیلی استفاده میکردم
گفتم ببین من میفهمم شما چرا روسری وشال رو سرتون نمیزارید
اشاره کردم به چندتا از اون سانتال مانتال ها گفتم ببین خیلی باید کمبود شخصیت داشته باشه بخواد رنگ مو و مدل موی خودشو بخواد به ما نشون بده
این توهین به شخصیت خودشه
اشکال این خانوم این نیست که موهاشو بخواد نشون بده ونظام اجازه نمیده
اشکال این خانومها به بعضی از رفتارهای تبعیض آمیزی هست که بعضی از مسوولین دارند
تا اینو گفتم دیدم دوباره چند نفر گفتند آفرین 👏👏
گفتم خب پس بدون اعتراضات مردم چیه
مردم ولنگاری و بی ناموسی نمیخوان
اینجا بود که دیدم یه پسر بچه ۱۲ یا ۱۳ ساله را چند نفر شارژ کردند که برو بهش توهین کن و ...
اومد جلو ، گفت آهای آخوند بسه داری مخ این جماعت را میشوری و...
دیدم یه خانوم بیحجاب نه بدحجاب بهش گفت خفه شوووو الاغ 🙈😂
من هم نکردم نامردی و گفتم ساقیتو عوض کن ، جنست را از موتوری نگیر 😅😅
تا اینو گفتم دیدم جماعت زدن زیر خنده
ببینید لازم بود ترور شخصیتیش کنم تا دست به حرکتی نزنه کاملا عزت نفس و اعتماد به نفسش را با هم گرفتم 😅🙈
باور کنید چاره ای نداشتم تو این شرایط
واقعااا ای کاش بودید میدید چقدر سخته تحمل این همه نگاه سنگین و بیجا
یه اخلاقی که دارم معمولا لبخند روی لب دارم
یه خانومی برگشت گفت حاج آقا خیلی خرسندی
گفتم گریه میکنیم میگید گریه میکنید
میخندیم میگید میخندید
گفتم چیکارکنیم خوشحال میشید ؟
یکی برگشت شعار بده
توپ تانک فشفشه و.....🙈🙈
دوباره یه خانوم گفت ساکت شو احمق بی فکر 😂
رسیدیم ایستگاه بعدی دیدیم کلی مسافر پیاده شدند
ولی چیزی که خیلی جالب بود
این بود خیلی از این افراد که ظاهرشون هم اصلا مناسب نبود ولی وطن فروش نبودند
#حامد_امامی_نژاد
✅ جای هنرمند زندان نیست!
🔰 بله، این سخن کامل درست است؛ " جای هنرمند زندان نیست"
🔹 اما:
▪️ جای هنرمند در جاسوس خانه های سرویس های دشمن نیز نیست
▪️ جای هنرمند در لیدری اغتشاشات برهم زننده امنیت ملی نیز نیست
▪️ جای هنرمند در عروسک خیمه شب بازی شدنِ منافقین و سلطنت طلبان نیز نیست
▪️ جای هنرمند در گعده های شبانه دشمنان این مرز و بوم نیز نیست
▪️ جای هنرمند در میانه بلواهای سیاسی-امنیتی نیز نیست
▪️ جای هنرمند در کشاکش درگیریهای جریانات سیاسی و بازیچه دست سیاسیونِ فاسد نیز نیست
▪️ جای هنرمند در عیاشکده های افراد فاسد و هرزه نیز نیست
◀️ حال؛ سوال اینجاست:
🔻چه کسی هنرمندان را از جایگاه واقعی خود خارج نموده و در بستر غیرتخصصی و تکمیل کنندگی پازل پازل دشمن نشانده است؟!
🔻 چه کسی گفته، هنرمند مصون از خطاست؟!! و یا اگر خطایی انجام داد نباید مجازات شود؟!!
🔻 چه کسی گفته، هنرمند آزاد است تا هر شکری که خواست بخورد و بعد رفقایش، هنرمندی او را پیراهن عثمان کنند و بگویند: " جای هنرمند زندان نیست"؟؟!!!
✍️ سید احمد رضوی
#برخورد_قاطع_با_اسکوله_های_سینما
6.36M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥یکم بغل رایگان را ببینید...
به بدن سست و تن لرزان و چشمان ملتمس دخترک خوب نگاه کنید.
یکی از دست آوردهای سوریه سازی .
♥الـٰلّهُمَ؏َجــِّلِلوَلــیِّڪَاَلْفــَرَجْ
♥بحقحضࢪٺزینبسلاماللهعلیها🤲🏻
🌹سلام على من حاربوا الليل
وَ عند الصّباح بالأكفانِ قَد عادوا …
سلام بر كساني كه شب هنگام ميجنگند
و صبح هنگام با كفن بر ميگردند …
#حاج_قاسم_سلیمانی
#پایان_مماشات
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✨ اجــــرش کمتــــر از شهیـــــد نیسـت ...
☑️ عفـیف بـاشــی، شهیــــدی.
🔸️ حجت الإسلام #عالی
┅═ೋ❅❅ೋ═┅
أللَّھُمَ؏َـجِّلْ لِوَلیِڪَ ألْفَرَج...
𖣘ᬷ࿐ྀུ≽⊰❃،࿐
#زن_عفت_افتخار