سخنگوی سازمان انرژی اتمی: پس از لغو تحریمها اطلاعات دوربینها داده میشود
🔹کمالوندی: مقرر شد آژانس همکاریهای لازم را به منظور بررسی دقیق فنی، امنیتی و قضایی دوربینهای آژانس در مجتمع «تسا» کرج داشته باشد. این کار برای رفع نگرانی درباره اطمینان از عدم استفاده خرابکارها از این دوربینها صورت میگیرد.
🔹دوربینها عکسبرداری خواهند کرد و عکسها در حافظه دوربینها حفظ میشوند. وقتی حافظهها پر شد، کارتهای حافظه استخراج میشوند و در مهروموم مشترک ایران و آژانس قرار میگیرند. آژانس به اطلاعات دوربینها دسترسی نخواهد داشت مگر تمامی تحریمها لغو شوند.
@dost_an
📸 روی دیگر ژاپنیهای گوگولی مگولی
۸۴ سال قبل در چنین روزی، ژاپن شهر «نانجینگ» در چین را اشغال کرد. این دوره حدود ۶ هفتهای به کشتار حدود ۲٠٠ هزار نفر و تجاوز به حدود ۵۰ هزار زن منجر شد.
یکی از جدیترین مناقشههای سیاسی میان چین و ژاپن مربوط به ابعاد همین کشتار است. ژاپن هنوز رسما بابت این جنایت عذرخواهی نکرده است.
💬 الهام عابدینی
@dost_an
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭕️ یهودیت با صهیونیسم فرق دارد..
👤 آنچه بی بی سی به شما نمی گوید..
5.73M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
شهیدی که به خاطر حق الناس گرفتار بود.....👆🏻👆🏻👆🏻
حتما گوش کنید دوستان👌🏻
خصوصا برای کاربران مجازی خیلی خیلی مهم و هشدار دهنده است❗️❗️
پناه میبریم به خدای رحمان و رحیم!
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥جواب روحانی به معلمین و فرهنگیان در مورد کمی حقوقشان
واقعا عجیب است آن موقع هیچ گونه اعتراضی صورت نگرفت . ولی الان که رئیسی عزم خود را برای بر طرف کردن تمامی مشکلات وخرابکاریهای دولت قبل جزم کرده و شخصا برای رسیدگی به امور به استانها سفر می کند ، با این همه وسعت اعتراض و تجمع های قشرهای مختلف هماهنگ شده از جای خاصی روبروست ؟! واقعا چرا !!!!؟
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
جبران نمی شود
داغی که سرد نمیشود
😭😭😭😭😭😭😭
ساعت به وقت حاج قاسم
🌷🕊مگه شهید میمیره...
ساعت ۱:۲۰⌛️
به وقت دلتنگی🍁
به وقت شهادت حاج قاسم🕊🌷
🔴 مولوی گرگیج از امامت جمعه اهل سنت آزادشهر عزل شد
🔹با حکم نماینده ولیفقیه در گلستان، مولوی نعمتالله مشعوف از اساتید حوزه علمیه اهل سنت گالیکش به امامت جمعه اهل سنت آزادشهر منصوب شد./ فارس
@dost_an
#داستانک_پند
آورده اند بازرگاني بود اندک مايه که قصد سفر داشت. صد من آهن داشت که در خانه دوستي به رسم امانت گذاشت و رفت.اما دوست اين امانت را فروخت و پولش را خرج کرد.بازرگان، روزي به طلب آهن نزد وي رفت.مرد گفت:آهن تو را در انبار خانه نهادم و مراقبت تمام کرده بودم اما آنجا موشي زندگي مي کرد که تا من آگاه شوم همه را بخورد.بازرگان گفت:راست مي گويي!موش خيلي آهن دوست دارد و دندان او برخوردن آن قادر است.دوست اش خوشحال شد و پنداشت که بازرگان قانع گشته و دل از آهن برداشته.پس گفت:امروزبه خانه من مهمان باش.بازرگان گفت:فردا باز آيم.رفت و چون به سر کوي رسيد پسر مرد را با خود برد و پنهان کرد.چون بجستند از پسر اثري نشد.پس ندا در شهر دادند.بازرگان گفت:من عقابي ديدم که کودکي مي برد.مرد فرياد برداشت که دروغ و محال است،چگونه مي گويي عقاب کودکي را ببرد؟بازرگان خنديد و گفت:در شهري که موش صد من آهن بتواند بخورد،عقابي کودکي بيست کيلويي را نتواند گرفت؟مرد دانست که قصه چيست،گفت:آري موش نخورده است!پسر باز ده وآهن بستان.هيچ چيز بدتر از آن نيست که در سخن ، کريم و بخشنده باشي ودر هنگام عمل سرافکنده و خجل.
🍂🍁🖤🍂🍁