#خاطره_شهدا
#قسمت_بیست_چهارم
✍ با خواندنِ این خاطره به اوجِ محبت و مهربانیِ شهدا پی ببرید
#متن_خاطره :
چند دقیقه بیشتر به اعزام نمونده بود که متوجه شدم نیست. رفتم دنبالش و دیدم داره با یکی از بچهها عکس می اندازه ... پرسیدم : این پسره کی بود که داشتی باهاش عکس می انداختی ، اونم الان که اتوبوس ها دارن میرن؟ گفت: یه چیزی گفتم ، فکر کردم شاید ناراحت شده باشه ، رفتم باهاش عکس انداختم تا از دلش در بیارم ...
📚منبع: کتاب آخرین امتحان ، صفحه 24
#آشتی #مهربانی #گذشت #صلح
🆔 @dostemasjedi
#خاطره_شهدا
#قسمت_سیوسوم
✍️ گذشت در اوجِ نیاز ... بخوانید و لذت ببرید از این همه مردانگی
#متن_خاطره :
نشسته بودم و تماشایش میکردم
لبهاش بدجوری از تشنگی تَرَک خورده بود . هر کسی از آب ، یه سهم داشت. سهمِ آبِ خودش رو گرفت و اومد توی سایه نشست. یهو دید یه اسیر عراقی داره نگاهش میکنه. بلند شد و سهمِ آبِ خودش رو داد به اسیر عراقی...
📚منبع: مجموعه روزگاران ، جلد 9 (کتاب غواصان لشکر14) ، صفحه 94
#ایثار #گذشت #فداکاری
🆔 @dostemasjedi