⚘﷽⚘
فاطیمه آمدو آن مونس وهمدم کجاست؟
شمع میپرسد ز پروانه گل نرگس کجاست؟
درعزای مادرت یابن الحسن یکدم بیا؛
تا نپرسد این جماعت بانی مجلس کجاست...
#اللهمعجللولیکالفرج
#فرجمولاصلوات
🌷| @dosteshahideman
⚘﷽⚘
میرسد بوی چادر خاکی
از کنار تمام پیکرهـا
فاطمیه ، شلمچه این ایام
صحنهی کوچه بود معبرها
.
#فاطمیه
#شلمچه_۱۳۶۵
#عملیات_کربلای_پنج
#شلمچه_بوی_چادر_خاکی_مادر_میدهد
🌷| @dosteshahideman
نماهنگ _ کلمینی.mp3
3.75M
🎧نماهنگ زیبای #کلمینی
🎤با نوای #حاج_مهدی_رسولی
#اختصاصی_کانال
#ایام_فاطمیه
#ویژه_شهادت_حضرت_زهرا_س
#پیشنهاد_دانلود📱
⚘﷽⚘
"ڪَلِّمینی یا فاطمه"
"فاطمه جان! با من حرف بزن..."😭
این التماس های مردےست که در خیبر را به یک دست از جا ڪـَند
اما به خاطر اسلام، بیست و پنج سال سکوت کرد
بیست و پنج سال خار در چشم و استخوان در گلو داشت...
کاش حداقل بعد از بیست و پنج سال، این غربت به پایان مےرسید، نه اینکه ننگ همکاری نکردن با ولیّ خدا هم به بی وفائی کوفیان اضافه شود...
مےفرمود:
کاش همه شما را نداشتم اما ده یار از یاران معاویه را داشتم...
چه کردند با مولایمان...😔
به هوش باشیم!
تاریخ تکرار مےشود اگر #بصیرت نداشته باشیم،
اگر #تاریخ نخوانیم
اگر #نهج_البلاغه ندانیم...
#دلشڪستھ_ادمین 💔
#فاطمیه
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
🌷 @dosteshahideman
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⚘﷽⚘
#قراردمغروب
💚بریم توکوچه های مدینه 💚
به نیابت از شهید
💕مصطفی خلیلی💕
🌷نرو بمون تورو خدا ای...😭😭🌷
🎤 #حمید علیمی
#رزقمعنوی
🌷| @dosteshahideman
⚘﷽⚘
یکی از بچه های تفحص میفرمودند سال 72 چند ماه در فکه اقامت داشتیم بچه ها روز ها مشغول تفحص شهدا و زیر و رو بر کردن خاک های منطقه فکه بودند شبها که برمیگشتیم از فرط خستگی و ناراحتی باهم حرف نمیزدیم،مدتی بود که پیکر هیچ شهیدی را نیافته بودیم
روزی یکی از بچه ها برای عقده گشایی مرثيه حضرت زهرا را در منطقه پخش کردو ناخودآگاه اشکمان سرازیر شد
بچه ها باچشم خیس ذکر یا زهرا داشتند
میدانستیم در این مواقع ذکر حضرت مشکل گشاست
درهمین حین روبروی پاسگاه یک بند انگشت نظرم را جلب کرد
با سرنیزه و بیل خاک ها را کنار زدم تکه ای پیراهن نمایان شد،مطمئن شدم شهیدی در اینجا مدفون است،بچه ها خاکها را کنار زدند و وقتی پیکر نمایان شد متوجه شدیم شهید دیگری کنار اوست،طوری که صورت هردویشان به طرف یکدیگر بود...
بچه ها طبق معمول به دنبال پلاک میگشتند که متوجه قمقمه هایشان شدند که یکی هنوز آب داشت،همه بچه ها برای تبرک از آن سرکشیدند
با ذکر صلوات پیکر دوشهید را از زمین بلند کردند و در کمال تعجب مشاهده کردیم پشت پیرهن هر دو شهید نوشته شده بود
میروم تا انتقام سیلی زهرا بگیرم...
#شهدایی
#راز_کانال_کمیل
#قتلگاه_فکه
🖤| @dosteshahideman
دوست شــ❤ـهـید من
⚘﷽⚘ قسمت نود و دوم داستان دنباله دار نسل سوخته: نت برداری امتحانات آخر سال هم تموم شد ... دلم پر می
⚘﷽⚘
قسمت نود و سوم داستان دنباله دار نسل سوخته: مرزهای خیال
سرم رو آوردم بالا دیدم دایی محسن بالای سرم ایستاده ...
- چی می نویسی که اینقدر غرق شدی؟ ...
بقیه حرف های امروزه ... تا فراموش نکردم دارم هر چی رو یادم مونده می نویسم ...
نشست کنارم و دفترم رو برداشت ... سریع تر از چیزی که فکر می کردم یه دور سریع از روش خوند ... و چهره اش رفت توی هم ...
مهران از من می شنوی پای صحبت این آدم و اون آدم نشین ... به این چیزها هم توجه نکن ...
خیلی جا خوردم ...
چرا؟ ... حرف هاش که خیلی ارزشمند بود ...
دوستی با خدا معنا نداره ... وارد این وادی که بشی سر از ناکجا آباد در میاری ... دوستی یه رابطه دو طرفه است ... همون قدر که دوستت از تو انتظار داره ... تو هم ازش انتظار داری ... نمیشه گفت بده بستونه ... اما صد در صد دو طرفه است ... ساده ترینش حرف زدنه ... الان من دارم با تو حرف میزنم ... تو هم با من حرف میزنی و صدام رو می شنوی ... سوال داشته باشی می پرسی ... من رو می بینی و جواب می شنوی ... تو الان سنت کمه ... بزرگ تر که بشی و بیوفتی توی فراز و نشیب زندگی ... از این رابطه ضربه می خوری ... رابطه خدا با انسان ...با رابطه انسان ها با هم فرق می کنه ... رابطه بنده و معبوده ... کلا جنسش فرق داره ... دو روز دیگه ... توی اولین مشکلات زندگیت ... با خدا مثل رفیق حرف میزنی ... اما چون انسانی و صدای خدا رو نمی شنوی ... و نمی بینیش ... شک می کنی که اصلا وجود داره یا نه ... اصلا تو رو می بینه یا نه ... این شک ادامه پیدا کنه سقوط می کنی ... به هر میزان که اعتماد و باورت جلوتر رفته باشه ... به همون میزان سقوطت سخت تره ...
حرف هاش تموم شد ... همین طور که کنارم نشسته بود ... غرق فکر شدم ...
ولی من همین الان یه دنیا مشکل دارم ... با خدا رفاقتی زندگی کردم ... و خدا هم هیچ وقت تنهام نگذاشته ... و کمکم کرده ...
زل زد توی صورتم ...
خدا رو دیدی؟ یا صداش رو شنیدی؟ ... از کجا می دونی خدا کمکت کرده؟ ... از کجا می دونی توهم یا قدرت خیال نیست؟ ... شاید به صرف قدرت تلقین ... چنین حس و فکری برات ایجاد شده ... مرز بین خیال و واقعیت خیلی باریکه ...
🖤| @dosteshahideman
دوست شــ❤ـهـید من
⚘﷽⚘ قسمت نود و سوم داستان دنباله دار نسل سوخته: مرزهای خیال سرم رو آوردم بالا دیدم دایی محسن بالای
⚘﷽⚘
قسمت نود و چهارم داستان دنباله دار نسل سوخته: 7 سال اعتماد
دایی محسن، اون شب کلی حرف های منطقی و فلسفی رو با زبان بی زبانی بهم زد ... تفریح داییم فلسفه خوندن بود... و من در برابر قدرت فکر و منطقش شکست خورده بودم...
حرف هاش که تموم شد دیگه مغزم مال خودم نبود ... گیج گیج شده بودم ... و بیش از اندازه دل شکسته ... حس آدمی رو داشتم که عزیزترین چیز زندگیش رو ازش گرفتن ... توی ذهنم دنبال رده پای حضور خدا توی زندگیم می گشتم... جاهایی که من، زمین خورده باشم و دستم رو گرفته باشه ... جایی که مونده باشم و ...
شک تمام وجودم رو پر کرده بود ...
نکنه تمام این سال ها رو با یه توهم زندگی کردم؟ ... نکنه رابطه ای بین من و خدا نیست ... نکنه تخیلم رو پر و بال دادم تا حدی که عقلم رو در اختیار گرفته؟ ... نکنه من از اول راه رو غلط اومده باشم؟ ... نکنه ... شاید ...
همه چیزم رفت روی هوا ... عین یه بمب ... دنیام زیر و رو شده بود ... و عقلم در برابر تمام اون حرف های منطقی و فلسفی ... به بدترین شکل ... کم آورده بود ...
با خودم درگیر شده بودم ... همه چیز برای من یه حس بود... حسی که جنسش با تمام حس های عادی فرق داشت... و قدرتش به مرحله حضور رسیده بود ...
تلاش و اساس 7 سال از زندگیم، داشت نابود می شد ... و من در میانه جنگی گیر کرده بودم ... که هر لحظه قدرتم کمتر می شد ... هر چه زمان جلوتر می رفت ... عجز و ناتوانی بر من غلبه می کرد ... شک و تردیدها قدرت بیشتری می گرفت ... و عقلم روی همه چیز خط می کشید ...
کم کم سکوت بر وجودم حکم فرما شد ... سکوت مطلق ... سکوتی که با آرامش قدیم فرق داشت ... و من حس عجیبی داشتم ... چیزی در بین وجودم قطع شده بود ... دیگه صدای اون حس رو نمی شنیدم ... و اون حضور رو درک نمی کردم ...
حس خلأ ... سرما ... و درد ... به حدی حال و روزم ویران شده بود که ...
همه چیز خط خورده بود ... حس ها ... هادی ها ... نشانه ها ... و اعتماد ... دیگه نمی دونستم باید به چیز ایمان داشته باشم ... یا به چه چیزی اعتماد کنم ...
من ... شکست خورده بودم ...
🖤| @dosteshahideman
⚘﷽⚘
📖 تقویم شیعه
☀️ امروز:
شمسی: پنجشنبه - ۱۰ بهمن ۱۳۹۸
میلادی: Thursday - 30 January 2020
قمری: الخميس، 4 جماد ثاني 1441
🌹 امروز متعلق است به:
🔸حضرت حسن بن علي العسكري عليهما السّلام
💠 اذکار روز:
- لا اِلهَ اِلّا اللهُ الْمَلِكُ الْحَقُّ الْمُبین (100 مرتبه)
- یا غفور یا رحیم (1000 مرتبه)
- یا رزاق (308 مرتبه) برای وسعت رزق
❇️ وقایع مهم شیعه:
🔹مرگ هارون الرشید لعنة الله علیه، 193ه-ق
#روزتون_منور_به_یاد_شهید_محمود_رضا_بیضایی
☀️ | @dosteshahideman
⚘﷽⚘
❣ #سلام_امام_زمانم ❣
🌼عاقبت او #ظهور خواهــــــد کرد
🌿خاک را غرق نور💫 خواهد کرد
🌼روزے از این کویر این برهــوت
🌿ابر #رحمت عبور خواهــد کرد
🌼دل ما♥️را که خشک و پژمرده است
🌿همــچو باغ #بلور خواهد کرد
🌼آه سوگند میـــــخورم✋ اے دل
🌿عاقبت او #ظهور خواهــــــد کرد
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج 🌸🍃
❤️| @dosteshahideman
⚘﷽⚘
خنده هـايت
آنچنان جادو كند #جانِ_مرا
هر چه غـم💔 آيد سرم
#هرگــــز نبينم آفتى
#شهید_محمود_رضا_بیضائی
#سلام_صبحت_بخیر_علمدار ❤️
❤️| @dosteshahideman
⚘﷽⚘
#حدیث_روز
💠امیرالمؤمنین عليه السلام
🔺اِستَعِدّوا لِيَومٍ تَشخَصُ فيهِ الأَبصارُ ، وتَتَدَلَّهُ لِهَولِهِ العُقولُ ، وتَتَبَلَّدُ البَصائِرُ.
🔰خود را آماده سازيد براى آن روزى كه در آن ، چشم ها خيره مى گردند و از هراس آن ، خِرَدها از كف مى روند و دل ها سرگردان مى شوند .
📙غرر الحكم، ح 2573
🌸| @dosteshahideman
🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸
⚘﷽⚘
سلام علیکم
به دو ادمین آشنا به پست گذاری وکار با فوتو گرید و فعال برای پست گذاری نیاز داریم.
ویک ادمین برای تبادل
در صورت تمایل به این آیدی پیام بدید.
@gharibjamandeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⚘﷽⚘
تصاویری از آخرین لحظات شهدای #خانطومان - ۱۳۹۴/۹/۲۹
آزادی خانطومان گره بر رشادت شماها بود
رفتید و بغض گلوی ما را فشرد که انگار دنیا دیگر هیچ لذّتی بدون شما و حاج قاسم ندارد..😔
🌷یادشان با ذکر #صلوات
🌷| @dosteshahideman
⚘﷽⚘
می گفت « دوست دارم شهادتم در حالی باشد که در سجده هستم »
یکی از دوستانش می گفت : در حال عکس گرفتن بودم که دیدم یک نفر به حالت سجده پیشانی به خاک گذاشته است . فکر کردم نماز می خواند ؛ اما دیدم هوا کاملاَ روشن است و وقت نماز گذشته ، همه تجهیزات نظامی را هم با خودش داشت .
جلو رفتم تا عکسی در همین حالت از او بگیرم . دستم را که روی کتف او گذاشتم ، به پهلو ا فتاد . دیدم گلو له ای از پشت به او اصابت کرده و به قلبش رسیده ، آرام بود انگار در این دنیا دیگر کاری نداشت .
صورتش را که دیدم زانوهایم سست شد به زمین نشستم . با خودم گفتم : «این که یوسف شریف است »😔
🌷یادش با ذکر #صلوات
🌷| @dosteshahideman
⚘﷽⚘
#خانطومان_آزاد_شد 🌹🌹
🕊خانطومان
🍃یعنی :
مرزِ بین ِ#مــــاندن و #رفتـــن ...
🍁یعنی :
#گــذاشتن و #گـــذشتن ...
🍂یعنــــــــــی :
غربتِ رزمندگانِ #یگان_فاتحین ، #فاطمیون ، #زینبیون ...
🍁یعنــــی : طنین ِ صدای مظلومانه ی #لبیک_یا_زینب ...
🕊خانطومان
🍃یعنـــی :
اقامه ی نمــــاز ِ عشق با وضوی #خون ...
🍁یعنی :
ما رأیت الّا جمیـــــــــلا ...
🕊خانطومان
🍁یعنـــــی :
حجله گاهِ #عباس_آبیاری ...
#مجید_قربانخانی ... #عباس_آسمیه ...
🕊خانطومـــان
🍂یعنی :
کربلای #محمد_آژند ...
سکـــــوی پرواز ِ #محمد_اینانلو ...
بابُ الشهادة #مهدی_حیدری ...
معراج ِ#میثم_نظری ...
🕊خانطومان
🍃یعنـــــی :
میقـــــــات #مرتضی_کریمی #علیرضا_مرادی #حسین_امیدواری ...
🕊خانطومان
🍁یعنی :
یادآوری ِآخـــــرین نگاه ِ #رضا_عباسی
و مظلومیت و گمنامی ِ #مصطفی_چگینی #امیرعلی_محمدیان ...
🕊خانطومان
🍂یعنــــی :
پیکرهای ارباًاربا ...
🍃یعنـــی
#نینوا ...
#کـ_ر_بـ_لـ_ا ...
🕊خانطومان
🍁یعنی :
مادرانِ چشم به راه ...
همسران ِ دلسوخته ...
کودکان ِدلتنگ ...
🕊خانطــــومان
🍃یعنـــــی :
حسرت ...
آه ...
🍂یعنی :
#مــــــاندن ...
مانـــدن ...
ماندن ...
🔮نحوه به شهادت رسیدن 13 مدافع حرم مازندرانی در #خانطومان
#آزادی_خانطومان است....
🌷| @dosteshahideman
AUD-20200129-WA0011.mp3
13.88M
🎵جانجان زینب/به تو وابسته شده ضربان زینب
🎤کربلاییعلیرضامنصوری
#شورعالی
🌷| @dosteshahideman
⚘﷽⚘
💞نائب الزیاره همه دوستان💞
#حرممطهرشهیدمحمدابنجعفرطیار(ع)داماد حضرت علی علیه السلام_شوهرحضرتامکلثوم❣
🌹| @dosteshahideman