eitaa logo
دوست شــ❤ـهـید من
939 دنبال‌کننده
11.6هزار عکس
2.5هزار ویدیو
68 فایل
🌹🌿بسم الله الرحمن الرحیم🌿🌹 #شهید_محمود_رضا_بیضائی: «اذا کان المنادی زینب (س) فأهلا بالشهادة» " «اگر دعوت کننده زینب (س) باشد، سلام بر شهادت»! #خادم_کانال: @gharibjamandeh
مشاهده در ایتا
دانلود
چونڪه آمدوچشمم بازشد قلب من توهمرازشد❤️ غرق می شودآن روزڪه صبحــم با آغاز شد✨ 🕊| @dosteshahideman
🍃 🍃 🌹 امام صادق(علیه السلام) : ✨ مُرده بخاطر طلب و که برای او میشود ، میگردد ، همانگونه که زنده با خوشحال می گردد. 📘 الفقیه ج۱ ص۱۱۷ 🍃🌷 @dosteshahideman
چون که آمد و چشمم بازشد قلب من تو همراز شد ❤️💛💚 غرق می شود آن روز که صبحــم با آغاز شد..... @dosteshahideman
⚘﷽⚘ ❣ ❣ 🌼عاقبت او خواهــــــد کرد 🌿خاک را غرق نور💫 خواهد کرد 🌼روزے از این کویر این برهــوت 🌿ابر عبور خواهــد کرد 🌼دل ما♥️را که خشک و پژمرده است 🌿همــچو باغ خواهد کرد 🌼آه سوگند میـــــخورم✋ اے دل 🌿عاقبت او خواهــــــد کرد 🌸🍃 ❤️| @dosteshahideman
⚘﷽⚘ ❣ ❣ 🌼عاقبت او خواهــــــد کرد 🌿خاک را غرق نور💫 خواهد کرد 🌼روزے از این کویر این برهــوت 🌿ابر عبور خواهــد کرد 🌼دل ما♥️را که خشک و پژمرده است 🌿همــچو باغ خواهد کرد 🌼آه سوگند میـــــخورم✋ اے دل 🌿عاقبت او خواهــــــد کرد 🌸🍃 •┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈• @dosteshahideman •┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈•
⚘﷽⚘ ❣ ❣ 🌼عاقبت او خواهــــــد کرد 🌿خاک را غرق نور💫 خواهد کرد 🌼روزے از این کویر این برهــوت 🌿ابر عبور خواهــد کرد 🌼دل ما♥️را که خشک و پژمرده است 🌿همــچو باغ خواهد کرد 🌼آه سوگند میـــــخورم✋ اے دل 🌿عاقبت او خواهــــــد کرد 🌸🍃 •┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈• @dosteshahideman •┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈•
دوست شــ❤ـهـید من
⚘﷽⚘ 📚 رمان زیبای #هرچی_تو_بخوای 🌈 ✨ قسمت👈نود و هشتم ✨ ولی زندگی من و وحید و سختی هامون تازه شروع
⚘﷽⚘ 📚 رمان زیبای 🌈 ✨ قسمت👈نود و نهم ✨ دلم خیلی براش تنگ شده بود.... پدر و مادروحید و مامان و بابای خودم اصرار داشتن وقتی وحید نیست،خونه نمونم.حتی وحید هم گفته بود بهتره تنها نباشی ولی من دوست داشتم خونه خودم باشم.😊👌 دو روز اول خیلی برام سخت بود.خیلی با خودم فکر کردم.گفتم زندگی من اینه.وحید گاهی وقتها نیست.منکه نباید وقتی وحید نیست زندگی مو تعطیل کنم.☺️رفتم تو آشپزخونه و برای خودم قیمه درست کردم.😋 بعد از ازدواج وحید ازم خواست کلاس تیراندازی شرکت کنم... خودم اصلا تمایلی نداشتم ولی وحید اصرار کرد.منم بخاطر وحید قبول کردم.خیلی پیگیر کلاس تیراندازی من بود.😍🏹 منم بخاطر وحید تلاش کردم بهترین باشم. طوری که وقتی کلاس تموم شد،من نفر اول دوره بودم.وحید هم بهم افتخار میکرد.☺️ مریم هم بهم پیشنهاد داد کلاس امداد و هلال احمر هم برم.⛑چون احتمال زخمی شدن وحید تو مأموریت هاش،زیاد بود.دوره های هلال احمر هم کامل رفتم... سرمو شلوغ کرده بودم که نبودن وحید کمتر اذیتم کنه.هربار که وحید تماس میگرفت از کارهایی که در طول روز انجام میدادم براش میگفتم تا بدونه من زندگی میکنم و ناراحت من نباشه.👌حتی گاهی که میگفتم برا خودم غذا درست کردم،خوشمزه بود یا بی نمک شده بود یا ترش بود،😅میخندید و میگفت اینقدر نگو دهانم آب افتاد.😍😋 وقت های خالی هم به پدر و مادر خودم یا پدر و مادر وحید سر میزدم،خودمو ناهار یا شام دعوت میکردم خونه شون...😆😋 اونا هم خوشحال میشدن.خونه برادرهام هم میرفتم.😇گاهی نرگس سادات و نجمه سادات میومدن پیشم.☺️ با اینکه سرم شلوغ بود،دلم خیلی برای وحید تنگ میشد.💓😢 وقتی میومد خونه،روی مبل می نشست.براش چایی☕️ یا شربت🍺 میاوردم. همونجوری که وحید چایی یا شربتش رو میخورد من فقط نگاهش میکردم.😍 هرروزی که میگذشت بیشتر عاشقش میشدم. همیشه وقتی میرفت مأموریت اونقدر تنهایی گریه میکردم تا آروم بشم.😣😭دیگه روضه هایی که برای خودم میذاشتم با صدای وحید بود.وقتی مداحی میکرد صداشو ضبط میکردم. نمیدونست وگرنه از حافظه گوشیم پاک میکرد.... 😍😅 شش ماه بعد متوجه شدم باردارم.... وحید عاشق بچه ها بود.مطمئن بودم خیلی خوشحال میشه.از خوشحالی نمیدونست چی بگه.☺️😅 همون شب وحید گفت که باید مأموریت دو ماهه بره که شاید هم بیشتر طول بکشه.وحید رفت مأموریت.من بیشتر خونه بابا بودم.حالم خوب نبود....😣 خیلی دوست داشتم تو این شرایط وحید کنارم باشه ولی ناراضی نبودم.دلم خیلی براش تنگ شده بود.😞💔 هرجوری بود دو ماه گذشت... یک هفته به اومدن وحید مونده بود که گفت مأموریتش بیشتر طول میکشه و شاید تا دو ماه دیگه هم نیاد.حتی ممکنه دیگه نتونه تماس بگیره.متوجه شدم شرایط کارش سخت تر شده.😣برای اینکه نگران من نباشه هربار تماس میگرفت،سرحال و شاد صحبت میکردم.☺️😞 یک ماه دیگه هم به سختی گذشت... یه روز که رفتم دکتر،دکتر گفت دو قلو هستن؛دو تا دختر.☺️👶🏻👶🏻 اونقدر خوشحال شدم که وقتی از مطب اومدم بیرون با وحید تماس گرفتم که بهش بگم.سریع جواب داد.خیلی با مهربونی و محبت صحبت میکرد.گفت دو روز دیگه میاد.از خوشحالی تو ماشین گریه کردم.😍😢 وقتی بهش گفتم خدا دو تا بهمون داده،از ذوق و خوشحالی نمیدونست چی بگه و چکار کنه. 😍☺️ سه ماه بعد یه شب با وحید برگشتیم خونه.یه ماشینی جلو در پارک بود.دو تا سرنشین آقا داشت.... وحید با دیدن اون ماشین و سرنشینانش به من گفت: _تو ماشین باش،الان میام. رفت سمتشون.چند دقیقه ای با هم حرف زدن بعد اومد پیش من و گفت: _تو برو بالا.من چند دقیقه دیگه میام. گفتم: _چیزی شده؟😟 -نه.از همکارام هستن.😊 داشتم با کلید درو باز میکردم که یکی از آقایون صدام کرد: _خانم موحد.😔 برگشتم.آقای میانسالی بود.... ادامه دارد... ✍نویسنده بانو 💎کپی با ذکر صلوات...📿 •┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈• @dosteshahideman •┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈•
✨✨🌙✨✨ ⚘﷽⚘ ♥️آخرین تپش های ... آخرین بارش های کریمانه... نمیدانم چند لحظه و چندین قطره رحمت را از دست دادم... نمیدانم چقدر بر من و دنیای من بارید! 🔆اما کاش آنقدر خودمان را محروم از بارش نکرده باشیم که به زاری بگوئیم؛ ✨"لا اِلهَ إلاّ اَنْتَ،سُبْحانَكَ اِنّي كُنْتُ مِنَ الظّالِمينَ"✨ 🔆آخر است... وقت نجات از آتش! امّا دنیای من تب گرفته! تبی که شعله‌های آتشش از جگرهای سوخته مادران است! 🌿نگرانم... نکند بندگی نکردیم و این جگر سوزی هشدار آتش است... باز عظم البلا می خوانم و می‌رسم به ✨"وَ ضاقَتِ الاَْرْضُ وَمُنِعَتِ السَّمآءُ"✨ 🖇نکند آسمانت نبارید و دریغ کرد! نکند دیگر زمین آنقدر تنگ شده که جایی برای باریدن ندارد! 💔دلتنگم خدا... گذشت... روح و ملائک سلام آوردند اما اهل زمین گرفتار هستند، و محروم از "بَرداً و سلاماً " گرفتار آتش جگر سوز! . ☘این جرعه های آخر تو را به هزار نامت می‌دهم... برسان آخرین غوث را برای تسلای دل مادرانی که فریادشان را هیچ کس جز خودت نشنید! . 🌎ای جان جهان... آتش خیمه سوز و معجر سوز، به غنچه ها  و جگرها افتاده... کجاستی؟ ✨"اللهم عجل لولیک الفرج" رکعت‌نشین •┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈• @dosteshahideman •┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈•
••✨🌻•• ✨ سوال و جواب با رسول الله در احادیث صحیح «صلی الله علیه و آله و سلم» 🍃🍂میخواهم نکنم . . . 👈فرمود دروغ نگو 🍃🍂میخواهم مردم باشم 👈فرمود ازخدا بترس 🍃🍂میخواهم از باشم 👈 فرمود  شب و روز قرآن بخوان 🍃🍂میخواهم همیشه زنده باشد 👈فرمود  مرگ را فراموش نکن 🍃🍂میخواهم همیشه در حق باشم 👈فرمود  به خلق خدا نیکی کن 🍃🍂میخواهم از به من آفتی نرسد 👈فرمودهمیشه توکل به خدا کن 🍃🍂میخواهم در جمع مردم نباشم  👈فرمود پرهیز گار باش ازگناه بپرهیز 🍃🍂میخواهم طولانی باشد 👈فرمود:صله رحم کن  باقوم وخویش رفت وآمد کن احوالش را بپرس 🍃🍂میخواهم من وسیع باشد 👈فرمود همیشه  با وضو باش 🍃🍂میخواهم به آتش نسوزم 👈فرمود چشم و زبان خود را ببند 🍃🍂میخواهم ترین مردم باشم  👈فرمود  از کسی چیزی مخواه 🍃🍂میخواهم من بیشتر شود 👈فرمود مداومت کن به سوره  واقعه هر شب 🍃🍂میخواهم فردای ایمن باشم 👈فرمود  در میان شام و خفتن  به ذکر خدا مشغول باش 🍃🍂میخواهم باحضورقلب هایم رابخوانم 👈فرمود در وضو گرفتن بسیار دقت کن 🍃🍂میخواهم در نامه اعمالم نباشد 👈فرمود  به پدر و مادرت نیکی کن  به پدر و مادرت نیکی کن 🍃🍂میخواهم برای من نباشد 👈فرمود لباس خود را پاک نگه دار.