eitaa logo
دوست شــ❤ـهـید من
996 دنبال‌کننده
11.7هزار عکس
2.5هزار ویدیو
68 فایل
🌹🌿بسم الله الرحمن الرحیم🌿🌹 #شهید_محمود_رضا_بیضائی: «اذا کان المنادی زینب (س) فأهلا بالشهادة» " «اگر دعوت کننده زینب (س) باشد، سلام بر شهادت»! #خادم_کانال: @gharibjamandeh
مشاهده در ایتا
دانلود
👌دوستان تا امشب ساعت 12 منتظر نظراتتون هستیم 🌹 @Yazinaba بی تفاوت نباشیم🙏
سلام✋ نائب الزیاره محمود و همه رفقای عزیز در جوار مطهر حضرت دانیال نبی هستم💛
🌺🌺🌺🌺 ❤️❤️❤️ 🌹🌹 💔 آقا جون دیدی این جمعه هم منو حرم نبردی😭 نکنه جا من ارباب یکی دیگه خریدی😔 بگو تا کی گداتون این قدر بد بیاره😞 آقاجون من که عاشقتونم❤️ آقا جون گریه هام رو ندیدی😭 میگن کسی که یکی رو دوست داشته باشه طاقت گریه هاش رو نداره💔 آقا رو سیام که هنوز نتونستم کاری کنم که شما هم عاشق من شی ❤️ آقا تا کیی تحمل بکنم تلخی و درد روزگار رو😥 تا کی نباید ببینم کربلا رو 😭آخر میمیرم از غمت کی میخوایی دعوت کنی من رو ؟😭❤️ آقا تا کی باید بشینم و کنج اتاق به عکسای کربوبلات خیره بشم👁 تاکی باید بشینموکنج اتاق گریه کنم😭 👌حال دلم خیلی بده حرم میخوام 💔 💔| @dosteshahideman
⚘﷽⚘ . یک حمـد به نیابَت از شُھدا، برای.. حاجَت روایـےهَمه و ظُھور حضرتـِ جان.. 🌷 | @dosteshahideman
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍃🌷 وقتی با تمام ادیان در ظهور منجی اشتراک نظر داریم،چرا امام زمان را به دنیا معرفی نمیکنیم؟ ✋🏻🌷 📿 🌷| @dosteshahideman
mahmoudkarimi-@yaa_hossein.mp3
4.66M
🌼🍃 🎵ای یادگار عترت و قرآن بیا بیا 💔| @dosteshahideman
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
⚘﷽⚘ 🌷شهید، الگوی جوان🌷 🔷رهبر معظم انقلاب: 💠اگر شهیدان درست معرفی شوند، جوانان آنها را بعنوان الگو انتخاب می کنند. 💠 اگرجوانان ما به شهدا دل ببندند، راه آنان را دنبال می کنند. 💠شهید بیضائی نمونه ی شهیدی که بخاطر معرفی خوب، جوانها به آنها دل بستند. 🌷| @dosteshahideman
⚘﷽⚘ 💐 سردار جان! زادروزت مبارک باشه 👏🎊 ان شاء الله همیشه سالم باشی و برای دین و آرمانمون مردِ راه باشی یادمون نمیره چطور به گردنت اشاره کردی💓 🌷| @dosteshahideman
دوست شــ❤ـهـید من
قسمت صد و چهل و چهارم داستان دنباله دار نسل سوخته: این آیات کتاب حکیم است تلفن رو که قطع کرد ... بیش
⚘﷽⚘ قسمت صد و چهل و پنجم داستان دنباله دار نسل سوخته: تو ... خدا باش بالای کوه ... از اون منظره زیبا و سرسبز به اطراف نگاه می کردم ... دونه های تسبیح،بالا و پایین می شد و سبحان الله می گفتم ... که یهو کامران با هیجان اومد سمتم ... - آقا مهران ... پاشو بیا ... یار کم داریم ... نگاهی به اطراف انداختم ... - این همه آدم ... من اهل پاسور نیستم ... به یکی دیگه بگو داداش ... - نه پاسور نیست ... مافیاست ... خدا می خوایم ... بچه ها میگن ... تو خدا باش ... دونه تسبیح توی دستم موند ... از حالت نگاهم، عمق تعجبم فریاد می زد ... - من بلد نیستم ... یکی رو انتخاب کنید که بلد باشه ... اومد سمتم و مچم رو محکم گرفت ... - فقط که حرف من نیست ... تو بهترین گزینه واسه خدا شدنی ... هر بار که این جمله رو می گفت ... تمام بدنم می لرزید ... شاید فقط یه نقش، توی بازی بود اما ... خدا ... برای من، فقط یک کلمه ساده نبود ... عشق بود ... هدف بود ... انگیزه بود ... بنده خدا بودن ... برای خدا بودن ... صداش رو بلند کرد سمت گروه که دور آتیش حلقه زده بودن... - سینا ... بچه ها ... این نمیاد ... ریختن سرم ... و چند دقیقه بعد ... منم دور آتش نشسته بودم ... کامران با همون هیجان داشت شیوه بازی رو برام توضیح می داد ... برای چند لحظه به چهره جمع نگاه کردم ... و کامرانی که چند وقت پیش ... اونطور از من ترسیده بود ... حالا کنار من نشسته بود ... و توی این چند برنامه آخر هم ... به جای همراهی با سعید ... بارها با من، همراه و هم پا شده بود ... - هستی یا نه؟ ... بری خیلی نامردیه ... دوباره نگاهم چرخید روی کامران ... تسبیحم رو دور مچم بستم ... - بسم الله ... تمام بعد از ظهر تا نزدیک اذان مغرب رو مشغول بازی بودیم ... بازی ای که گاهی عجیب ... من رو یاد دنیا و آدم هاش می انداخت ... به آسمون که نگاه کردم ... حال و هوای پیش از اذان مغرب بود ... وقت نماز بود و تجدید وضو ... بچه ها هنوز وسط بازی ... 🌷| @dosteshahideman