⚘﷽⚘
رفقا
#با_وضو بشينيد پشت کامپيوتر
بچههااا عصرِ هالیووده ؛ عصرِ اینترنته ؛ عصر دهکده جهانیه!!
چجوری میخوای فَتحِش کنی؟
باکدوم "نفسِ مُطمَئِنّه"؟
و توجه نکرديم و به دوستان منتقل نکرديم
که امروز وضعمون تو شبکه های رسانه ای و مجازی اینجور آشفته و بلاتکلیف هست ...!!!
•┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈•
@dosteshahideman
•┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈•
⚘﷽⚘
رفیق در این مرداب ؛
#فضای_مجازی
مراقب نگاهت باش
نکند یک نگاهِ گناه
روزه چشمت را باطل کند ...
#رمضان
•┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈•
@dosteshahideman
•┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈•
🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃🍃
📖🕋📖🕋📖
💠همراهان گرامی کانال
🌷ختم دسته جمعی زیارت و صلوات خاصه امام حسن مجتبی علیه السلام، کریم اهل بیت علیهم السلام، به مناسبت نیمه رمضان، میلاد این امام بزرگوار ، در کانال برگزار میشود
✅ تعداد ثبت مجموعه یا ضامن آهو میشود و توسط متصدی آمار در حرم مطهر
🍃🍂آقا علی بن موسی الرضا 🍂 🍃
از طرف شما عزیزان ثبت میشود و نزد ولی نعمتمان به امانت سپرده میشود
❇️ به نیابت از امام زمان( عج ) هدیه به
امام حسن مجتبی( ع )و برآورده شدن حاجت افراد شرکت کننده
❇️فرصت خواندن تا یکشنبه شب ۲۱ / ۲ / ۹۹
📣لطفا تعداد زیارت و صلوات خاصه امام حسن مجتبی علیه السلام را که می خوانید هر کدام به صورت جداگانه ،به آیدی زیر بفرمایید تا جمع آمار در حرم مطهر امام رضا ( ع ) مطهر ثبت شود
تشکر و عاقبت بخیری از حضور پر رنگتون 🌹
⬅️آیدی جهت پیام دادن برای اعلام تعداد زیارت و صلوات خاصه امام حسن مجتبی( ع ) در ختم دسته جمعی 👇👇
🆔 @ZZ3362
❤️متن زیارت امام حسن مجتبی
علیه السلام ⬇️⬇️⬇️
🌹اَلسَّلامُ عَلَیْكَ یَا بْنَ رَسُولِ رَبِّ الْعالَمینَ،اَلسَّلامُ عَلَیْكَ یَا بْنَ اَمیرِ الْمُؤْمِنینَ
🌹اَلسَّلامُ عَلَیْكَ یَا بْنَ فاطِمَةَ الزَّهْراَّءِ،اَلسَّلامُ عَلَیْكَ یا حَبیبَ اللّهِ
🌹اَلسَّلامُ عَلَیْكَ یا صِفْوَةَ اللّهِ،اَلسَّلامُ عَلَیْكَ یا اَمینَ اللّهِ
🌹 اَلسَّلامُ عَلَیْكَ یا حُجَّةَ اللّهِ ،اَلسَّلامُ عَلَیْكَ یا نُورَ اللّهِ
🌹السَّلامُ عَلَیْكَ یا صِراطَ اللّهِ، اَلسَّلامُ عَلَیْكَ یا بَیانَ حُكْمِ اللّهِ
🌹اَلسَّلامُ عَلَیْكَ یا ناصِرَ دینِ اللّهِ ،اَلسَّلامُ عَلَیْكَ اَیُّهَا السَّیِدُ الزَّكِىُّ
🌹اَلسَّلامُ عَلَیْكَ اَیُّهَا الْبَرُّ الْوَفِىُّ ،اَلسَّلامُ عَلَیْكَ اَیُّهَا الْقاَّئِمُ الاْمینُ
🌹السَّلامُ عَلَیْكَ ایهَا الْعالِمُ بِالتَّأویل،اَلسَّلامُ عَلَیْكَ اَیُّهَا الْهادِى الْمَهْدِىُّ
🌹اَلسَّلامُ عَلَیْكَ اَیُّهَا الطّاهِرُ الزَّكِىُّ، اَلسَّلامُ عَلَیْكَ اَیُّهَا التَّقِیُّ النَّقِىُّ
🌹السَّلامُ عَلَیْكَ اَیُّهَا الْحَقُّ الْحَقیقُ،اَلسَّلامُ عَلَیْكَ اَیُّهَا الشَّهیدُ الصِّدّیقُ
🌹اَلسَّلامُ عَلَیْكَ یا اَبا مُحَمَّدٍ الْحَسَنَ بْنَ عَلِی وَ رَحْمَةُ اللّهِ وَ بَرَكاتُهُ
❤️متن صلوات خاصه امام حسن مجتبی علیه السلام ⬇️⬇️⬇️
🌷اللّهُمَّ صَلِّ عَلی الحَسَنِ بْنِ سَیِّدِالنَّبِیِّینَ وَوَصِیِّ أَمِیرِالمُؤْمِنِینَ السَّلامُ عَلَیْکَ یابْنَ
رَسُولِ الله
🌷السَّلامُ عَلَیْکَ یابْنَ سَیِّدِ الوَصِیِّیَنَ،أَشْهَدُ أَنَّکَ یابْنَ أَمِیرِ المُؤْمِنِینَ أَمِینُ الله وَابْنُ أَمِینِهِ عِشْتَ مَظْلُوماًوَمَضْیَت شَهِیداً،
🌷وأَشْهَدُأَنَّکَ الإمام الزَّکِیُّ الهادِی المَهْدِیُّ،
اللّهُمَّ صَلِّ عَلَیْهِ وَبَلِّغْ رُوحَهُ وَجَسَدَهُ عَنِّی فِی هذِهِ السَّاعَةِ أَفْضَلَ التَّحِیَّةِ وَالسَّلامِ.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⚘﷽⚘
#استوری🌱
#مناجات
الْحَمْدُلِلَّهِ الَّذِي تَحَبَّبَ إِلَيَّ
#خدایا..
ممنون که با همه بدیام دوستم داری!
#ابوحمزه_ثمالی
•┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈•
@dosteshahideman
•┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈•
⚘﷽⚘
چشمشان که به مهدی افتاد
از خوشحالی بال درآوردند..
دورهاش کردند و شروع کردند
به شعار دادن:
"فرمانده آزاده آمادهایم آماده"
هرکسی هم که دستش
به مهدی میرسید امان نمیداد
شروع میکرد به بوسیدن
مخمصهای بود برای خودش..
خلاصه به هر سختیای که بود
از چنگ بچههای بسیجی خلاص شد
اما به جای اینکه
از این همه ابراز محبت خوشحال باشد
با چشمانی پر از اشڪ..
به خودش نهیب میزد:
مهدی..
خیال نکنی کسی شدی که
اینا اینقدر بهت اهمیت میدن
تو هیچی نیستی..
تو خاڪ پای این بسیجیهایی..
#شهید_مهدیزینالدین..
•┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈•
@dosteshahideman
•┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈•
4_5974505963518952440.mp3
10.15M
❤️ وقتی که همه رفیقام منو تنها میذارن
❤️ وقتی که جنازهی منو رو شونه میارن
🎤 سید رضا نریمانی شور
گاهے انسان بايد بنشيند
با نفـسِ خود حسابکتاب کند.
پدر ما را اين نفس در مےآوَرَد.
بہ نفس خود بگوييد:
تا کے؟
چقـدر؟
بس است ديگـر!
بہ فکرِخودت باش!
#آیت_الله_مجتهدی_تهرانی💫🍃
@dosteshahideman☘
10.22M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
⚘﷽⚘
#قراردمغروب
💚 بریم حرم شاه کربلا 💚
به نیابت از شهیـــد بزرگوار
🌹حاج شهروز مظفری نیا🌹
✨کربلا هرکی زائرتو...😭✨
🎤 #کربلاییامیرعباسی
#رزقمعنوی
دوست شــ❤ـهـید من
⚘﷽⚘ از گناه تا توبه۲۰ 🔴 ناامیدها حضور دارین؟ 💠میدونی خدا از کیا خیلی خیلی خیلی بدش میاد 👈از ناااا
⚘﷽⚘
تا این بخش خدا رو شکر
🔴جلسه اول گناه چیست وتوبه چگونه است تموم شد
لطفا نظرات خودتونو تا اینجا برام بفرستین
هرنظری دارین
اگر نسبت به گناه هم دیدگاهتون عوض شده
یا این ۲۰بخش باعث شده از گناه دست بکشین
حتما بفرستین برام
قطعا نظرات شما کمک کننده جلسات بعدیه
🔴نظر بدین🔴
@mostafa_sadrzadeh86
•┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈•
@dosteshahideman
•┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈•
دوست شــ❤ـهـید من
⚘﷽⚘ قسمت نود و چهار وارد مغازه شدم و دقیق اطراف رو گشتم ... هر طرف رو که نگاه می کردم اثری از دورب
⚘﷽⚘
قسمت نود و پنج
چندین بار نشست ... ایستاد ... خم شد ... و پیشانیش رو روی زمین گذاشت ... سه مرتبه دست هاش رو تکان داد و سرش رو به اطراف چرخوند ... و دوباره پیشانیش رو گذاشت روی زمین ...
چند دقیقه پیشانیش روی زمین بود تا بلند شد ... شروع کرد به شمردن بند انگشت هاش و زیر لب چیزی رو تکرار می کرد ... و در نهایت دست هاش رو آورد بالا و کشید توی صورتش ...
مراسم عجیبی بود ... البته مراسم عجیب تر از این، بین آئین های مختلف دیده بودم ... یهودی ها ساعت ها مقابل دیوار می ایستادن و بی وقفه خم راست می شدن و متن هایی رو می خوندن ...
یه عده از هندوها با حالت خاصی روی زمین می نشستن و طوری خودشون رو تکان می دادن که تعجب می کردم چطور هنوز زنده ان و مغزشون از بین نرفته ...
یا بودائی ها که هزار مرتبه در مقابل بودا سجده می کنن ... می ایستن و دوباره سجده می کنن ... و دست هاشون رو حرکت میدن، بهم می چسبونن، تعظیم می کنن ... و دوباره سجده می کنن ...
همه شون حماقت هایی برای پر کردن وقت بود ...
بلند شد و شروع کرد به جمع کردن پارچه ای که زیر پاش انداخته بود ... و اون تکه گلِ خشک، وسط پارچه مخفی شد ...
جمعش کرد و گذاشت روی میز ... و پارچه روی دوشش رو تا کرد ... اومد سمت تخت ها که تازه متوجه شد بیدارم و دارم بهش نگاه می کنم ...
- از صدای من بیدار شدی؟ ...
- نه ... کلا نمی تونم زیاد بخوابم ... اگه دیشب هم اونقدر خسته نبودم، همین چند ساعت هم خوابم نمی برد ...
- با خستگی و فشار شغلی که داری چطور طاقت میاری؟ ...
چند لحظه همون طوری بهش خیره شدم ... نمی دونستم جواب دادن به این سوال چقدر درسته ... مطمئن بودم جوابش برای اون خوشایند نیست ...
- قبل خواب یا باید الکل بخورم یا قرص خواب آور ... و الا در بهترین حالت، وضعم اینه ... فعلا هم که هیچ کدومش رو اینجا ندارم ...
نشست روی تخت مقابلم ...
- چرا قرصت رو نیاوردی؟ ...
یکم بدن خسته ام رو روی تخت جا به جا کردم ...
- نمی دونستم ممنوعیت عبور از مرز داره یا نه ... از دنیل هم که پرسیدم نمی دونست ... دیگه ریسک نکردم ... ارزشش رو نداشت به خاطر چند دونه قرص با حفاظت گمرک به مشکل بخورم ...
- اینطوری که خیلی اذیت میشی ... اسمش رو بگو بعد از روشن شدن هوا، اول وقت بریم داروخونه ... اگه خودش پیدا شد که خدا رو شکر ... اگه خودشم نبود میریم یه جستجو می کنیم ببینیم معادلش هست یا نه ... جای نگرانی نیست، پزشک آشنا می شناسم ...
خیلی راحت و عادی صحبت می کرد ... گاهی به خودم می گفتم با همین رفتارهاست که ذهن دیگران رو شست و شو میدن ... اما از عمق وجود، دلم می خواست چیز دیگه ای رو باور کنم ... صداقت کلمات و توجهش رو ...
- از دیشب مدام یه سوالی توی سرم می گذره ... که نمی دونم پرسیدنش درست هست یا نه ... می پرسم اگه نخواستی جواب نده ...
ناخودآگاه خنده ام گرفت ...
- بپرس ...
- اگه با گروه های توریستی می اومدی راحت تر نبودی؟ ... اینطوری جاهای بیشتری رو هم می تونستی ببینی ... بگردی و تفریح کنی ... الان نود درصد جاهایی که قراره ما بریم تو نمی تونی بیای تو ... یا توی محل اقامت تنها می مونی یا پشت در ...
بالشت رو از زیر سرم کشیدم ... نشستم و تکیه دادم به دیواره ی بالای تخت ...
- قبل از اینکه بیام می دونستم ... دنیل توضیح داد برنامه شون سیاحتی نیست ...
دیگه چهره اش کاملا جدی شده بود ...
- تو نه خاورشناسی، نه اسلام شناس ... نه هیچ رشته ای که به خاطرش این سفر برات مهم شده باشه ... پس چی شد که باهاشون همراه شدی؟ ...
•┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈•
@dosteshahideman
•┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈•
دوست شــ❤ـهـید من
⚘﷽⚘ قسمت نود و پنج چندین بار نشست ... ایستاد ... خم شد ... و پیشانیش رو روی زمین گذاشت ... سه مرتبه
⚘﷽⚘
قسمت نود و شش
سکوت، فضای اتاق رو پر کرد ... چشم های اون منتظر بود ... مغز من در حال پردازش جواب ... از قبل دلیل اومدنم رو می دونستم اما گفتنش به اون ... شاید آخرین کار درست در کل زمین بود ...
برای چند لحظه نگاهم رو ازش گرفتم ...
- ببخشید ... حق نداشتم این سوال رو بپرسم ...
نگاهم برگشت روش ... مثل آدمی نبود که این کلمات رو برای به حرف آوردن یکی دیگه به زبان آورده باشه ... اگر غیر این بود، هرگز زبان من باز نمی شد ...
نفس عمیقی کشیدم ... و تصمیم گرفتم باهاش حرف بزنم ... داشتم به آدمی اعتماد می کردم که کمتر از 24 ساعت بود که اون رو می شناختم ...
- من اونقدر پولدار نیستم که برای تفریح، سفر خارجی برم ... این سفر برای من تفریحی و توریستی نیست ... اومدم ایران که شانسم رو برای پیدا کردن یه نفر امتحان کنم ...
- برای پیدا کردی کی اومدی؟ ...
- مهدی ... آخرین امام شما ... پسر فاطمه زهرا ...
جا خورد ... می شد سنگینی بغض رو توی گلوش حس کرد ... و برای لحظاتی چشم هاش به لرزه در اومد ...
- تو گفتی اصلا باور نداری خدایی وجود داره ... پس چطور دنبال پیدا کردن کسی اومدی که برای باور وجودش، اول باید به وجود خدا باور داشته باشی؟ ...
سوال جالبی بود ... اون می خواست مبنای تفکر من رو به چالش بکشه ... و من آمادگی به چالش کشیدن هر چیزی رو داشتم ... ملحفه رو دادم کنار ... و حالا دقیقا رو به روی هم نشسته بودیم ...
- باور اینکه مردی با هزار و چند سال زنده باشه ... جوان باشه ... و قرار باشه کل حکومت زمین رو توی دستش بگیره و یکپارچه کنه خیلی احمقانه است ...
یعنی از همون جمله اولش احمقانه است ... باور مردی با این سن ...
اما ساندرز، یه شب چیزی رو به من گفت که همون من رو به اینجا کشید ... چیزی که قبل از حرف های دنیل، خودم یه چیزهایی در موردش می دونستم ... اما نمی دونستم ماجرا در مورد اون فرده ...
من یه چیزی رو خوب می دونم ... دولت من هر چقدر هم نقص داشته باشه، احمق ها توش کار نمی کنن ... و وقتی آدم هایی مثل اونها مخفیفانه دنبال یه نفر می گردن، پس اون آدم وجود داره ... هر چقدر هم باور نسبت به وجود داشتنش غیرقابل قبول باشه ...
می خوام پیداش کنم ... چون مطمئن شدم و به این نتیجه رسیدم که اگه بخوام به جواب سوال هام برسم و حقیقت رو پیدا کنم ... باید اول اون رو پیدا کنم ...
من تا قبل، فکر می کردم حمله به عراق و از بین بردن سلاح های کشتار جمعی فقط یه بهانه بوده ... چون هیچ چیزی هم پیدا نشد ... و تنها دلیل هایی که به ذهنم می رسید این بود که دولت برای به چنگ آوردن منابع زیر زمینی عراق و تسلط روی منطقه به اونجا حمله کرد ... چون عراق دقیقا وسط مهمترین کشورهای استراتژیک خاورمیانه است ...
اما بعدا فهمیدم این همه اش نیست ... و در تمام این مدت، اهداف مهم دیگه ای وسط بوده ... این سوال ها ذهنم رو ول نمی کنه ... نمی تونم حقیقت رو این وسط این همه نقطه گنگ پیدا کنم ...
چهره اش خیلی جدی شده بود ... نه عبوس و در هم ... مصمم و دقیق ...
- چرا برای پیدا کردن جواب، همون جا اقدام نکردی؟ ... و این همه راه رو اومدی دنبال شخصی که هیچ کسی نمی دونه کجاست؟ ...
•┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈•
@dosteshahideman
•┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈•