eitaa logo
دوست شــ❤ـهـید من
934 دنبال‌کننده
11.7هزار عکس
2.5هزار ویدیو
68 فایل
🌹🌿بسم الله الرحمن الرحیم🌿🌹 #شهید_محمود_رضا_بیضائی: «اذا کان المنادی زینب (س) فأهلا بالشهادة» " «اگر دعوت کننده زینب (س) باشد، سلام بر شهادت»! #خادم_کانال: @gharibjamandeh
مشاهده در ایتا
دانلود
⚘﷽⚘ باید‌ این‌ حرف‌ را با‌ طلا‌ نوشت شهید‌ باقری: جنگیدن ‌در ‌راه خدا خستگی نمیاره اگر داریم خسته می شیم ایراد اینه که یه چیز غیر خدایی قاطی قضیه است ! •┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈• @dosteshahideman •┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈•
⚘﷽⚘ چه مهمانان ساکتی هستند رفتگان و گذشتگان 🌺🍃 نه به دستی ظرفی آلوده میکنند نه به حرفی دلی را میشکنند تنها به فاتحه و صلواتی قانع اند ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌•┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈• @dosteshahideman •┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
استاد معتز آقائی1_10644617.mp3
زمان: حجم: 3.9M
💿 ⇧⇧ ◀️ جزء چهاردهم قرآن کریم ✨التماس‌ دعا✨ •┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈• @dosteshahideman •┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈•
دوست شــ❤ـهـید من
⚘﷽⚘ 🍃🌸تلــاوٺ قرآטּ روزانه🌸🍃 16 ڪلام حق امروز هدیہ به روح: #شهید_محمود_رضا_بیضائی •┈┈••✾•🌷🍃
⚘﷽⚘ 🍃🌸تلــاوٺ قرآטּ روزانه🌸🍃 17 ڪلام حق امروز هدیہ به روح: •┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈• @dosteshahideman •┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈•
⚘﷽⚘ دعای روز چهاردهم ماه رمضان •┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈• @dosteshahideman •┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈•
لَا تَقْرَبُوا الْفَوَاحِشَ،مَا ظَهَرَ مِنْهَا وَ مَا بَطَنَ (انعام/۱۵۱) به فواحش و کارهای زشت اصلاً نزدیک نشوید، چه آشکار باشد چه پنهان. 🕋 لَا تَقْرَبُوا الزِّنَا، إِنَّهُ کَانَ فَاحِشَةً وَ سَاءَ سَبِیلًا (اسراء/۳۲) به نزدیک نشوید، که کار بسیار زشت، و راه بدی است! خواهرم! برادرم!⚠ 👀 نگاه به 👤 رابطه با 📱 چت کردن با 🗣 صحبت کردنِ بی‌مورد با و... همه مصداقِ نزدیک شدنِ به هستند. ❌ و جزوِ گناهانِ بنزینی هستند. نباید نزدیکش شد. 😈 برای حضرت موسی قسم خورد، که هرجا زن و مردی تنها باشند، من خودم شخصاً میام کنارشون، نه یارانم. 🔴 پس مراقب باشید تو فضای مجازی پشت تلفن، چت و یا هزاران مورد دیگر، خود را از هر نامحرمی دور کرده که با شیطان همنشین نشوید. ❗️ ☘ آیت الله بهجت(ره) : 🍁دینداری انسان وقتی معلوم میشود که بر سر دو راهی دنیا و آخرت و متابعت هوای نفس و شیطان، با بندگی رحمان قرار گیرد. 📛 هیچ چیزی در این جهان اتفاقی نیست.
دوست شــ❤ـهـید من
⚘﷽⚘ از گناه تا توبه۲۰ 🔴 ناامیدها حضور دارین؟ 💠میدونی خدا از کیا خیلی خیلی خیلی بدش میاد 👈از ناااا
🌸یک طرح دارم می پسندی؟ 🌸 ✍مصطفی صدر زاده نوشت: ❌جای یک تابلو🌅 تو خونمون خالیه ☺️ ای کاش میشد یک تابلو ۳۰ در ۴۰ تو خونمون نصب می‌کردیم‌ که روش نوشته بود مرا افتخار 😍 💢دیدی بعضیا چیزی رو که خیلی دوستش دارن اول اونو می‌نویسن بعد می نویسن مرا افتخار مثلا طلبگی ام مرا افتخار خادم الحسین بودنم مرا افتخار حسنی بودنم مرا افتخار انقلابی بودنم مرا افتخار و.‌..‌‌. 💠ماهم باید بنویسیم ➖خودخواهیَم مرا افتخار➖ ✅اگر در مقابل 👿 نیستی باید بگم داری بیچاره میشی زنگ خطر عمرت و زندگیت روشن شده و داره آژیر 🚨 میکشه حالا اگه تهیه‌ تابلوشم واسمون سخته یک برگه A4 برداریم روش بزرگ‌بنویسم در مقابل شیطان‌و هوای نفس خودخواهیم مرا افتخار ☺️ بچسبونیم تو اتاقمون هرشب قبل خواب و هر‌روز قبل شروع‌ کارهامون یه‌نگاه بهش بندازیم 👌 مقدمه ای جهت شروع قسمت دوم از گناه تا توبه. منتظر قسمت دوم این بحث باشین....☺️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
⚘﷽⚘ (شهید عباس دانشگر) شهید عباس دانشگر متولد سال 1372 اصالتاً اهل سمنان, از پاسداران دانشگاه افسری و تربیت پاسداری امام حسین(ع) و یکی از جوان‌ترین شهدای مدافع حرم حضرت زینب(س) است که بیستم خرداد ماه سال گذشته داوطلبانه عازم سوریه شد و در نبرد با تروریست‌های تکفیری در حلب سوریه به فیض شهادت نائل شد. تصاویر این جوان 23ساله در قامت شهید مدافع حرم به‌خاطر ظاهر کم‌سن‌وسال او در عکس‌هایش، حسرت راهی را که رفته است بر دل خیلی‌ها گذاشته است. او به‌خاطر ویژگی‌های درونی‌اش, پس از شهادت به الگوی «جوان مؤمن انقلابی» برای جوانان تبدیل شد و بسیاری از جوانان از اقصی نقاط کشور علاقه خاصی نسبت به این شهید پیدا کرده‌اند. •┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈• @dosteshahideman •┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈•
7.24M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
⚘﷽⚘ 💚 بریم حرم شاه کربلا 💚 به نیابت از شهیـــد بزرگوار 🌹حاج وحید زمانی نیا🌹 ✨مادر رو صدا میزدی...😭✨ 🎤
دوست شــ❤ـهـید من
⚘﷽⚘ قسمت نود و شش سکوت، فضای اتاق رو پر کرد ... چشم های اون منتظر بود ... مغز من در حال پردازش جواب
⚘﷽⚘ قسمت نود و هفت ناخودآگاه خنده ام گرفت ...  - پیدا کردن جواب از دهن اونها ... یعنی باید به آدم هایی که اعتماد کنم که برای رسیدن به هدف ... هر چیزی رو توجیح می کنن ... به مردم خودشون دروغ میگن و حقیقت رو مخفی می کنن ... وقتی همه چیز محرمانه است ... چطور می تونم باور کنم چیزی که دارم می شنوم حقیقته؟ ...  من سال هاست که حرف های اونها رو شنیدم ... و نه تنها این حرف ها کوچک ترین کمکی به حل سوال های ذهن من نمی کنه ... که اونها رو عمیق تر و سخت تر می کنه ... به حدی که گاهی بین شون گم میشم ... و حتی نمی تونم سر و ته ماجرا رو پیدا کنم ...  از طرفی سوال دومت خیلی خنده داره ... اگه اون مرد واقعا وجود داشته باشه ... و قرار باشه جامعه رو به سمت رهبری واحد مدیریت کنه ... چطور می تونه با کسی ارتباط نداشته باشه؟ ...  جامعه جهانی چطور می تونه به سمت هدف و آماده سازی برای شکل گیری جامعه واحد و یکپارچه با سیستمی که اون مرد می خواد حرکت کنه ... اما هیچ رهبری فکری ای برای سوق دادن مسیر به سمت ظهور و آماده سازی برای بازگشت اون وجود نداشته باشه؟ ...  اگر اون مرد واقعیت داشته باشه و این هدف، حقیقت ... قطعا افرادی هستن که بدون شک باهاش ارتباط دارن ... و الا باور به شکل گیری این آماده سازی یه حماقت و دروغ بزرگه ... اون هم در مقیاس بزرگ جهان با آدم هایی که نود در صدشون حتی نمی تونن دو روز دیگه شون رو مدیریت کنن ...  پس با در نظر گرفتن وجود این فرد، قطعا این افراد هم وجود دارن ...  من وقتی توی رفتارها و جریان هایی که دولت ها در تمام این سال ها اون رو مدیریت کردن دقت کردم ... متوجه شدم یکی از بزرگ ترین اهداف شون ... جلوگیری و بهم زدن این رهبری فکری واحد جهانی هست ... حالا از ابعاد مختلف ...  البته مطمئنم چیزهایی که پیدا کردم خیلی کور و سطحی هست ... چون من نه سیاستمدارم ... نه تخصصی در این زمینه ها دارم ... اما در واقعیت داشتن چیزهایی که پیدا کردم شک ندارم ... به حدی که مطمئنم اگه نتونن برای جلوگیری از این حرکت ... مسیرهای فکری رو قطع کنن  ... به زودی یه جنگ اسلامی بزرگ توی دنیا اتفاق می افته؟ ... بدون اینکه پلک بزنه داشت گوش می کرد ... سکوت من، سکوت اون رو عمیق تر کرد ... تا به حال هیچ کسی اینقدر دقیق به حرف هام گوش نکرده بود ... کمی خودش رو روی تخت جا به جا کرد ... گوشه لبش رو گزید و بعد با زبان ترش کرد ... و من، مثل بچه ها منتظر کوچک ترین واکنشش بودم ... مثل بچه ای که منتظره تا بهش بگن آفرین، مساله هات رو درست حل کردی ...  بعد از چند دقیقه سرش رو بالا آورد ...  - منظورت از اون مسیرهای فکری چیه؟ ... متعجب، مثل فنر از روی تخت، پایین پریدم ... و با دست به سمت راست اتاق اشاره کردم ...  - چطور نمی دونی؟ ... دو تاشون الان توی اون اتاق کنارین ...  و اون با چشم های متحیر، عمیق در فکر فرو رفته بود ...  هر چقدر هم این سفر برای من سخت بود ... هر چقدر هم که ورود به حیطه های مقدس اسلام برای انسانی مثل من ممنوع ... من کسی نبودم که از سختی فرار کنم ... این انتخاب من بود ... و در هیچ انتخابی، مسیر ساده ای وجود نداره ... در انتخاب ها، فقط انتخاب سختی مسیرها فرق می کنه ...  دوستی داشتم که می گفت ... زندگی فقط در رحم مادر ساده است ... اما اون هم اشتباه می کرد ... زندگی هیچ وقت ساده نیست ... حتی برای نوزاد بی دفاعی که در اون محیط امن ... آماج حمله احساسات و افکاری میشه که مادرش با اونها سر و کار داره ... بی دفاعی که در مقابل جبر مطلق مادر قرار می گیره .. •┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈• @dosteshahideman •┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈•