📖 تقویم شیعه
☀️ امروز:
شمسی: جمعه - ۲۶ شهریور ۱۴۰۰
میلادی: Friday - 17 September 2021
قمری: الجمعة، 10 صفر 1443
🌹 امروز متعلق است به:
🔸صاحب العصر و الزمان حضرت حجة بن الحسن العسكري عليهما السّلام
❇️ وقایع مهم شیعه:
ا 🔹امروز مناسبتی نداریم
📆 روزشمار:
▪️10 روز تا اربعین حسینی
▪️18 روز تا شهادت حضرت رسول و امام حسن علیهما السلام
▪️19 روز تا شهادت امام رضا علیه السلام
▪️24 روز تا وفات حضرت سکینه بنت الحسین علیها السلام
▪️27 روز تا شهادت امام حسن عسکری علیه السلام
#روزتون_منور_با_یاد_شهید_بیضائی
⚘﷽⚘
#سلام_امام_زمانم
کِی خزانم میشود مولا بهار؟
کِی کناره میرود گرد و غبار؟
یک سؤال از طعمِ بغض واَشک و آه
کِی به پایان میرسد این انتظار؟
#اللﮩـم_عجـل_لولیـڪ_الفـرجــــ
•┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈•
@dosteshahideman
•┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈•
⚘﷽⚘
میگفت:
پریـدن،
بُریـدن می خـوآد....🕊
حس عجیبـی داره
پروآز
وقتـی
از همہ زمیـن
خستـھ ای.....🌱💔
ای شهیددریاب منو...
#شهیدمحمودرضابیضایی
#صبحت_بخیر_علمدار
•┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈•
@dosteshahideman
•┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈•
دوست شــ❤ـهـید من
⚘﷽⚘ 🍃🌸تلــاوٺ قرآטּ 🌸🍃 ۲۳۳ ڪلام حق امروز هدیہ به روح: #شهید_محمودرضا_بیضائی •┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈•
⚘﷽⚘
🍃🌸تلــاوٺ قرآטּ 🌸🍃
۲۳۴
ڪلام حق امروز هدیہ
به روح:
#شهید_محمودرضا_بیضائی
•┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈•
@dosteshahideman
•┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈•
⚘﷽⚘
⭕️ #حدیث_روز
🔸امام کاظم (ع):
🔹کسی که مزه رنج و سختی را نچشیده، نیکی و احسان در نزد او جایگاهی ندارد. (اعلام الدین فی صفات المؤمنین ص ۳۰۵)
•┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈•
@dosteshahideman
•┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⚘﷽⚘
🔺یادگارهایی از جنس «منتظر»
👈 مستند «منتظر» روایتی است از زندگی شهید مدافع حرم محمودرضا منتظر؛ و گفتوگو با خانواده و همرزمانش
•┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈•
@dosteshahideman
•┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈•
⚘﷽⚘
💠شهید دکتر بهشتی:
🍃🌸درسیکهحسین(ع)ویارانحسین(ع)بهماآموختند،این استکه ؛
انسانباایمان،مومنانراستین،ازمرگ نمیترسند!!
نهتنهانمیترسند،بدشوننمیاد!!
نهتنهابدشوننمیاد،اگرمرگدرراهخداست،ازآن
استقبال میکنند،
🍃🌸مردمیکهازمرگبترسند،
اینهامُردههایی هستند،کهتوکوچهوخیابونراستراستراه میروندوآنهاکهبانترسیدنازمرگدرخونپاک شهادتشانمیغلتندآنهازندگانجاویدند.!
➖〰➖〰➖〰➖〰➖➖〰➖〰
🛑پ.ن : احمدرضا بیضائی؛
در زمان #امام_حسین(ع) نیز مسلمان زیاد بود و کسانی هم که مقابل امام(ع) ایستادند، مسلمان بودند و به قصد اجر معنوی بر امام معصوم شمشیر کشیدند.
🍃🌸سیدالشهدا(ع) در کربلا فرمودند: «دین در دهان دینداران مثل آب دهان می چرخد تا زمانی که بلا پیش نیامده است؛ اما زمان ابتلا دینداران بسیار کم هستند» و ما می بینیم که
👈 از میان آن همه مسلمان فقط 72 نفر امام معصوم(ع) را یاری می کنند.!!!
اوایل غائله سوریه ، چند بار شاهد بحثهای تند بین محمودرضا با کسانی بودم که سعی میکردن قانعش کنن قصه حضور در سوریه اشتباهه ، اما امروز یه پایِ خودشون سوریه است.
نه اینکه چون برادرم بود اینو میگم ؛
یکی از چیزایی که محمودرضا رو بزرگ میکنه اینه که #به_موقع_تشخیص داد .!
🌷 #محمودرضا !
قطعا جزو #اصحاب_آخرالزمانی_سیدالشهداست که اگر در کربلا هم بود می ایستاد و من به این یقین دارم.
•┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈•
@dosteshahideman
•┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈•
دوست شــ❤ـهـید من
❣﷽❣ #چگونه_یک_نماز_خوب_بخوانیم 25 بسیار مهم ⛔️📢☝️💥 استاد پناهیان: چرا بعضیا دوست دارن قدرت خدا
❣﷽❣
#چگونه_یک_نماز_خوب_بخوانیم 26
چگونه به خدا عشق بورزیم؟؟
➖➖🌺➖☘➖
استاد پناهیان:
✅عظمت خدا رو اول باید تو دلت بیندازی تا "ازش حساب ببری"
🔸کم کم "خوف خدا" تو دلت مینشینه
🔴اقا من از خدا نمیترسم چکار کنم؟!
حتما سرنماز سرت رو خاروندی!
حتما کلمات رو درست تلفظ نکردی !
❌⭕️❌
❤️خدا خیلی نازه میتونه بیاد یه کشیده بزنه توی گوشمون
تا حساب کار دستمون بیاد!
اما خدا میگه "اون باید خودش بفهمه.."
☘✅☘
💢هر کس عظمت خدا تو دلش نشست یه عشقی پیدا میکنه...
یه علاقه ای پیدا میکنه که ما فقط حرفش رو میزنیم...
♨️💢♨️
✅کسی که نماز مودبانه خونده باشه یه محبتی تو دلش میشینه و نمی تونه این محبت رو پاسخ بدهد
🔰بعد خدا روز قیامت میگه: گفتم که اینقدر دوستت دارم
💢⭕️💢
🔆یه روایت،؛
🌺رسول خدا صدا زد خدایا
میشه روز قیامت امت من رو ببری یه گوشه ای از صحرای محشر و فقط من و تو باشیم؟
💢بعد اونجا به حسابشون رسیدگی کنی..
❤️خدا فرمود حبیب من، من از تو مهربان ترم
روز قیامت امتت رو میبرم جایی که فقط خودم باشم بعد به حسابشان رسیدگی میکنم
تا تو هم ندونی که چه گناهی کردند..
ادامه دارد...
•┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈•
@dosteshahideman
•┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈•
💌🕊💌🕊💌🕊
💌🕊💌🕊💌
💌🕊💌🕊
💌🕊💌
💌🕊
🕊
#قرار عاشـــ❤ـــقی
کانـــال#دوست شــ❤ـــهید من
معرفی#شهید_حسین_شاکری_نوری
💌
💌🕊
💌🕊💌
💌🕊💌🕊
💌🕊💌🕊💌
💌🕊💌🕊💌🕊
⚘﷽⚘
بسیجی غواص شهید حسین شاکری نوری
از نیروهای جسور و جان برکف اطلاعات و عملیات گردان همیشه خط شکن حضرت علی اصغر (ع){ حضرت ولیعصر (عج) }استان زنجان در عملیات پیروزمند و افتخارآفرین والفجر هشت ( بهمن ماه 1364 ـ اروند رود ـ آزاد سازی بندر فاو عراق )
•┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈•
@dosteshahideman
•┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈•
⚘﷽⚘
با پیروزی انقلاب اسلامی دربهمن ماه 1357 حسین هم مثل تموم بچه های باغیرت زنجانی مشغول حراست و پاسداری از مردم و انقلاب شده و شبهای زیادی را در سنگرهای احداث شده درسرکوچه ها تا صبح بیدار مانده و با چوپ و چماق نگهبانی میدهد و روزها هم با حضور فعالانه و مستمردر تظاهرات و اجتماعات سیاسی صادقانه و مخلصانه در راه پیشبرد اهداف حضرت امام (ره) وانقلاب کوشش میکند،با شروع غائله کردستان و آغاز درگیریهای خیابانی تمام کشور را آشوب و فتنه در برگرفته و زنجان هم که در طول انقلاب یکی از فعال ترین و سیاسی ترین شهرهای کشور به شمار میرود و به گفته خیلی ها پایگاه دوم سازمان منافقین به شمار می آمد به کانون درگیریهای شدیدوطولانی نیروهای حزب الهی با ایادی گروهکهای ضد انقلاب و کمونیست تبدیل میشود .
حسین که اونروزها محصل دوره راهنمائی بود و فقط 13 بهار از عمرش میگذشت با دیدن اوضاع وخیم انقلاب ،مردانه پا به میدان نبرد با مزدوران جیره بگیر شرق و غرب نهاده و دلیرانه در مدرسه و خیابان در مقابل شان سینه سپرکرده و بی ادعا و گمنام مشغول پاسداری از انقلاب و ارزشهای والاش میشود، سالهای 1359و1360 در اوج درگیریهای خیابانی مابین چهارراه انقلاب وسبزه میدان زنجان جولانگاه گروهکهای ضد انقلاب و کمونیست همچون پیکاروفدائیان خلق و توده و منافقین وطن فروش بود و همه روزه بعدازظهرهادرگیریهای بسیار شدیدو خونینی مابین بچه های حزب الهی و ایادی مزدورآنان رخ میداد که حسین هم همچون سربازی کوچک ! اما درعین حال جسور و جان برکف درآنها شرکت کرده و در اکثر مواقع با پاره کردن اعلامیه های تفرقه انگیز و روزنامه و هفته نامه های سراسر کذب آنان زمینه آغاز درگیریها را فراهم می نمود.
حسین درآن روزهای سخت و دشوار انقلاب در کمال گمنامی چنان دلیریها و شجاعتهای از خود نشون میدهد که خاطرات دلاوریهاش هیچگاه از یاد همرزمان باقی مانده از آن روزها پاک و فراموش نشده و نخواهد شد .
با آغازجنگ تحمیلی حسین هم مثل تمام نوجوانان باغیرت و میهن پرست ایران اسلامی ، کوله بارجهاد برداشته و چندین بار برای اعزام به جبهه اقدام میکند،اما بدلیل پائین بودن سنش از بردنش امتناع کرده وحسین هم عاقبت از التماس وخواهش خسته شده و با دستکاری شناسنامه و بالا بردن سن خودش، با کلک و تقلب موفق به حضور در جبهه میشود و چون سرپرشور و نترسی داشت در اکثر عملیاتها بعنوان نیروی خط شکن حضورپیدا کرده و به گفته اکثریت همرزمان همشیه هم با کمال میل و اشتیاق داوطلب کارهای بسیارسخت و ماموریت های واقعا خطرناک میشود .
•┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈•
@dosteshahideman
•┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈•
⚘﷽⚘
حسین درعملیات بدر( شرق دجله ـ اسفند1363) بشدت زخمی شده و چنان دچار موج گرفتگی میشودکه چندماه تحت درمان قرار میگیرد وبعداز بهبودی هم دکترهای روان پزشک اکیدأ بهش سفارش وتاکید میکنند که از حضور در محلهای پرسروصدا و شلوغ و بخصوص جبهه و میادین نبرد پرهیزکنه و همیشه هم سعی کنه هرجوریه شاد و خندان بمونه!؟ خودش میگفت که چندروزی با اصرار فراوان خانواده مجبور به رعایت سفارشات دکترا شدم،اما هرچه کردم اصلا نتونستم فکر جبهه و روزهای خوش شو ازذهنم خارج کنم و عاقبت هم اونقدر دلتنگ جنگ و بچه های همرزم شدم که بی اختیار همه قول و قرارها را فراموش کرده و در میون التماس بی اندازه خانواده رهسپار جنوب شدم و به همه شون هم قول صد در صد ومردانه دادم که حتمأبند دوم سفارش دکترها را رعایت کنم و همیشه با شادی و خنده روزگارسپری کنم!.
•┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈•
@dosteshahideman
•┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈•
⚘﷽⚘
حسین هم که سرستون نیروهای غواص بود ، بلافاصله هدف رگبار تیربارهای دشمن قرار گرفته و با اصابت چندین گلوله در نزدیکی اسکله چهار چراغه عراق به شهادت میرسد و بعد از سالها تلاش و زحمت وفداکاری مخلصانه در راه اسلام و انقلاب به آرزوی دیرین خود رسیده و با پیکری خونین و پاره وپاره تا عرش الهی عروج کرده و روح پاکش درجوار نعمت و رحمت خداوند هستی گستر ومهربان آرام میگرد . ( یاد و نامش برای همیشه تاریخ جاوید و پاینده باد )
عاشقان را از جمالش، روز بازار امشب است
لیلة القدری که میگویند پندار امشب است
حلقهها، بین بسته، جانها، گرد رخسارش چو زلف
قدسیان را نیز گویی روز بازار، امشب است
( سلمان ساوجی )
با ذکرصلواتی یاد و نام تمامی شهیدان دل باخته حق و حقیقت را گرامی داشته
و برای فرج آقا صاحب عصر و زمان (عجالله تعالی فرجه الشریف ) دعا کنیم .
(با التماس دعا )
•┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈•
@dosteshahideman
•┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈•
⚘﷽⚘
بِسمِ اللهِ الرَّحمنِ الرَّحیمِ
(وَ مَنْ یُطِعِ اللَّهَ وَ الرَّسُولَ فَأُولَئِکَ مَعَ الَّذِینَ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَیْهِمْ مِنَ النَّبِیِّینَ وَ الصِّدِّیقِینَ وَ الشُّهَدَاءِ وَ الصَّالِحِینَ وَ حَسُنَ أُولَئِکَ رَفِیقًا .)و آنان که اطاعت خدا و رسول کنند البته با کسانی که خدا به آنها لطف فرموده یعنی با پیغمبران و صدّیقان و شهیدان و نیکوکاران محشور خواهند شد، و اینان نیکو رفیقانی هستند. ( آیه69سوره نساء )
حریم عشق را درگه بسی بالاتر از عقل است
کسی آن آستان بوسد که جان در آستین دارد
( حافظ)
•┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈•
@dosteshahideman
•┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈•
⚘﷽⚘
مروی کوتاه بر زندگانی کوتاه ، اما پرثمر غواص شهید حسین شاکری :
فدائی مخلص انقلاب و حضرت امام(ره) شهید دلاور حسین شاکری در بیست و هشت مرداد ماه 1345 در یکی از محله های قدیمی تهران چشم به جهان هستی گشوده و بعد از چندی بدلیل شغل پدر مجبور به نقل مکان به شهرستان زنجان می شوند، حسین مشغول تحصیل در دوره پنجم ابتدائی می باشد که نم نم و آهسته نوای دلنشین و شورانگیزانقلاب اسلامی در زنجان به صدا درآمده و جوانان و نوجوانان پرشورو بی باک شهر هم دسته ، دسته به سیل خروشان انقلاب پیوسته وکم کم سرهرکوچه و محله معرکه ای برپا کرده و جانانه و جان برکف مشغول مبارزه با ایادی ومزدوران دژخیمان پهلوی میشوند،حسین هم که درتقدیرش چنان آمده بود که باید از جمله سربازان و فدائیان حضرت امام (ره) باشد،( نشان به آن نشان که حضرت امام (ره) درسال 1345 هنگامه تبعیدشان درجواب کسی که با تمسخر ازیاران و نیروهاش می پرسد، می فرماید:سربازان من هنوزدرداخل شکم مادرشان می باشند! ) با شنیدن نام خمینی (ره) وآشنائی با افکار و آرمانهای پاک و خدایش ، چنان مست و مدهوش انفاس پاک و الهیش میشودکه بی اختیارتمام هستی و زندگی خود را در طبق اخلاص نهاده و با تمام وجود مشغول خدمت و فداکاری در راه انقلاب میشود
•┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈•
@dosteshahideman
•┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈•
⚘﷽⚘
حضور دوباره حسین در جبهه مصادف با ایام آماده سازی یگانها برای حضور در عملیات والفجر هشت میشود و گردان حضرت علی اصغر(ع) زنجان از طرف لشگر 31 عاشورا بعنوان گردان خط شکن غواص در نظر گرفته میشود و عده ای از رزمندگان نترس و باسابقه گردان و چند نفرازنیروهای کادر فرماندهی برای اطلاعات و عملیات غواصی انتخاب و در شهر تبریز آموزش غواصی و مراحل شناسائی را طی میکنند که حسین هم با اصرارفراوان یکی ازآنها میشود.
اوایل زمستان 1364 رزمندگان گردان حضرت علی اصغر(ع) زنجان بعد از یه مرخصی کوتاه و چندروزه به منطقه برگشته و درکمال بی خبری وحفاظت به مکانی بنام نقطه نامعلوم در کناره رودخانه کارون منتقل میشوند و بلافاصله هم آموزشهای سخت غواصی و آب و خاکی آغازشده و در عرض 45 روز وشب چنان بلائی سر بچه ها آورده میشود که هرکدام برای خودش یه غواص حرفه ای و نترس میشه، خلاصه شب عملیات فرا میرسد و حسین بعنوان راهنمای دسته غواصی شهید مجید آهومند هدایت نیروها به آنطراف رودخانه وحشی اروند را بر عهده میگیرد و بعد از رسیدن به موانع دشمن بدلیل انفجار مین منور نیروهای غواص شناسائی شده و بناچار مجبور به درگیری با مزدوران بعثی میشوند و در نبردی نابرابر و نزدیک یک به یک به شهادت رسیده و پیکر پاک و غرق خون شون در آب خروشان اروند غوطه ور میشود .
•┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈•
@dosteshahideman
•┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈•
دوست شــ❤ـهـید من
⚘﷽⚘ 💠برای محمودرضا / دو : 🌷هیچوقت «التماس دعا» نمیگفت، هیچوقت «قبول باشه» نمیگفت، میدانستم شها
⚘﷽⚘
💠برای محمودرضا / سه :
🌷شب «تاسوعا» پیامک زده بود که «سلام. در بهترین ساعت عمرم به یادت هستم؛ جایت خالی.» یکساعت بعدش زنگ زد و گفت که امروز منطقه اطراف حرم را بطور کامل از دست تکفیریها که تا پانصد متری حرم پیش آمده بودند درآوردیم و از سمتی که دست تکفیریها بود وارد حرم شدیم، از امشب هم چراغهای حرم را شبها روشن نگه خواهیم داشت. از اینکه در شب تاسوعا اطراف حرم حضرت زینب (س) را پاکسازی کرده بودند خیلی خوشحال بود. قبل از آخرین سفرش پرچم قرمز رنگی را بعنوان یادگاری داد. آنرا از وقتی که رفت زدهام روی دیوار. رویش نوشته است: «کلنا عباسک یا بطلة کربلا – لبیک یا زینب»
#شهید_محمود_رضا_بیضائی
#یادش_با_صلوات
#اللهم_صل_علی_محمد_وآل_محمد_وعجل_الفرجهم
•┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈•
@dosteshahideman
•┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈•
دوست شــ❤ـهـید من
✫⇠قسمت :1⃣5⃣2⃣ #فصل_هجدهم بچه ها ساکت شدند. آمدند کنار عکس نشستند. مهدی عکس صمد را بوسید. سمیه هم آم
#قسمت 255پرسیدم: «می خواهید بخوابید؟! هنوز سر شب است. بگذارید شام درست کنم.»
گفت: «گرسنه نیستم. خیلی خوابم می آید. جای من و برادرت رابینداز،بخوابیم.»بچه ها دایی شان را دوره کرده بودند. احوال شینا را از او پرسیدم. جواب درست و حسابی نداد. توی دلم گفتم: «نکند برای شینا اتفاقی افتاده.» برادرم را قسم دادم. گفتم: «جان حاج آقا راست بگو، شینا چیزی شده؟!» امین هم مثل پدرشوهرم کلافه بود، گفت: «به والله طوری نشده، حالش خوب است. می خواهی بروم فردا بیاورمش، خیالت راحت شود؟!»دیگر چیزی نگفتم و رفتم جای پدرشوهرم را انداختم. او که رفت بخوابد، من هم بچه ها را به برادرم سپردم و رفتم خانه خانم دارابی. جریان را برایش تعریف کردم و گفتم: «می خواهم زنگ بزنم سپاه و از صمد خبری بگیرم.»خانم دارابی که همیشه با دست و دل بازی تلفن را پیشم می گذاشت و خودش از اتاق بیرون می رفت تا من بدون رودربایستی تلفن بزنم، این بار نشست کنار تلفن و گفت: «بگذار من شماره بگیرم.»نشستم روبه رویش. هی شماره می گرفت و هی قطع می کرد. می گفت: «مشغول است، نمی گیرد. انگار خط ها خراب است.»نیم ساعت نشستم و به شماره گرفتنش نگاه کردم. انگار حواسش جای دیگری بود.✫⇠قسمت :6⃣5⃣2⃣
#فصل_نوزدهم
زیر لب با خودش حرف می زد. هنوز یکی دو شماره نگرفته، قطع میکرد.گفتم: «اگر نمی گیرد، می روم دوباره می آیم. بچه ها پیش برادرم هستند. شامشان را می دهم و برمی گردم.»برگشتم خانه. برادرم پیش بچه ها نبود. رفته بود آن یکی اتاق پیش پدرشوهرم. داشتند با صدای آهسته با هم حرف می زدند، تا مرا دیدند ساکت شدند.دل شوره ام بیشتر شد. گفتم: « چرا نخوابیدید؟! طوری شده؟! تو را به روح ستار، اگر چیزی شده به من هم بگویید. دلم شور می زند.»پدرشوهرم رفت توی جایش دراز کشید و گفت: «نه عروس جان، چیزی نشده. داریم دو سه کلام حرف مردانه می زنیم. تعریف خانوادگی است. چی قرار است بشود. اگر اتفاقی افتاده بود که حتماً به تو هم می گفتیم.»برگشتم توی هال. باید برای شام چیزی درست می کردم. زهرا و سمیه و مهدی با هم بازی می کردند. خدیجه و معصومه هم مشق می نوشتند.از دل شوره داشتم می مردم. دل توی دلم نبود. از خیر شام درست کردن گذشتم. دوباره رفتم خانه خانم دارابی. گفتم: «تو را به خدا یک زنگی بزن به حاج آقایتان، احوال صمد را از او بپرس.»✫⇠قسمت :7⃣5⃣2⃣
#فصل_نوزدهم
خانم دارابی بی معطلی گفت: «اتفاقاً همین چند دقیقه پیش با حاج آقا حرف می زدم. گفت حال حاج آقای شما خوبِ خوب است. گفت حاجی الان پیش ماست.»از خوشحالی می خواستم بال درآورم. گفتم: «الهی خیر ببینی. قربان دستت. پس بی زحمت دوباره شماره حاج آقایتان را بگیر. تا صمد نرفته با او حرف بزنم.»خانم دارابی اول این دست و آن دست کرد. بعد دوباره خودش تلفن را برداشت و هی شماره گرفت و هی قطع کرد. گفت: «تلفنشان مشغول است.»دست آخر هم گفت: «ای داد بی داد، انگار تلفن ها قطع شد.»از دست خانم دارابی کفری شدم.خداحافظی کردم و آمدم خانه خودمان. دیگر بدجوری به شک افتاده بودم. خانم دارابی مثل همیشه نبود. انگار اتفاقی افتاده بود و او هم خبردار بود. همین که به خانه رسیدم، دیدم پدرشوهر و برادرم نشسته اند توی هال و قرآنی را که روی طاقچه بود، برداشته اند و دارند وصیت نامه صمد را می خوانند. پدرشوهرم تا مرا دید، وصیت نامه را تا کرد و لای قرآن گذاشت و گفت: «خوابمان نمیآمد.آمدیم کمی قرآن بخوانیم.»لب گزیدم. از کارشان لجم گرفته بود. گفتم: «چی از من پنهان می کنید. اینکه صمد شهید شده.» قرآن را از پدرشوهرم گرفتم و روی سینه ام گذاشتم و گفتم: «صمد شهید شده. می دانم.»
✫⇠قسمت :8⃣5⃣2⃣
#فصل_نوزدهم
پدرشوهرم با تعجب نگاهم کرد و گفت: «کی گفته؟!»یک دفعه برادرم زد زیر گریه.من هم به گریه افتادم. قرآن را باز کردم. وصیت نامه را برداشتم. بوسیدم و گفتم: «صمد جان! بچه هایت هنوز کوچک اند، این چه وقت رفتن بود. بی معرفت، بدون خداحافظی. یعنی من ارزش یک خداحافظی را نداشتم.»دستم را روی قرآن گذاشتم و گفتم: «خدایا! تو را قسم به این قرآنت، همه چیز دروغ باشد. صمدم دوباره برگردد. ای خدا! صمدم را برگردان.»پدرشوهرم سرش را روی دیوار گذاشت. گریه می کرد و شانه هایش می لرزید. خدیجه و معصومه هم انگار فهمیده بودند چه اتفاقی افتاده. آمدند کنارم نشستند. طفلی ها پا به پای من گریه می کردند. سمیه روی پاهایم نشسته بود و اشک هایم را پاک می کرد. مهدی خیره خیره نگاهم می کرد. زهرا بغض کرده بود.پدرشوهرم لابه لای هق هق گریه هایش صمد و ستار را صدا می زد. مهدی را بغل کرد. او را بوسید و شعرهای ترکی سوزناکی برایش خواند؛ اما یک دفعه ساکت شد و گفت: «صمد توی وصیت نامه اش نوشته به همسرم بگویید زینب وار زندگی کند. نوشته بعد از من، مرد خانه ام مهدی است.»
•┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈•
@dosteshahideman
•┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈•
⚘﷽⚘
اطلاعیه ❗️
فردا ،شنبه مورخ ۲۷ شهریور ،ساعت
ده و نیم
نشست پرسش و پاسخ در رابطه با حجاب با حضور حاج اقا وصالی
امام جماعت کرفس
در کتابخانه ی ایت الله حائری کرفس برگذار میشود
دوستداران حضور به هم رسانند
•┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈•
@dosteshahideman
•┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈•
⚘﷽⚘
📖 تقویم شیعه
☀️ امروز:
شمسی: شنبه - ۲۷ شهریور ۱۴۰۰
میلادی: Saturday - 18 September 2021
قمری: السبت، 11 صفر 1443
🌹 امروز متعلق است به:
🔸پبامبر گرامی اسلام حضرت محمد مصطفی صلی الله علیه و آله وسلّم
❇️ وقایع مهم شیعه:
ا 🔹لیلة الهریر در جنگ صفین، 38ه-ق
📆 روزشمار:
▪️9 روز تا اربعین حسینی
▪️17 روز تا شهادت حضرت رسول و امام حسن علیهما السلام
▪️18 روز تا شهادت امام رضا علیه السلام
▪️23 روز تا وفات حضرت سکینه بنت الحسین علیها السلام
▪️26 روز تا شهادت امام حسن عسکری علیه السلام
•┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈•
@dosteshahideman
•┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈•