⚘﷽⚘
📖 تقویم شیعه
☀️ امروز:
شمسی: سه شنبه - ۱۴ اردیبهشت ۱۴۰۰
میلادی: Tuesday - 04 May 2021
قمری: الثلاثاء، 21 رمضان 1442
🌹 امروز متعلق است به:
🔸زین العابدین و سيد الساجدين حضرت علي بن الحسين عليهما السّلام
🔸باقر علم النبی حضرت محمد بن علی عليه السّلام
🔸رئيس مكتب شيعه حضرت جعفر بن محمد الصادق عليهما السّلام
💠 اذکار روز:
- یا اَرْحَمَ الرّاحِمین (100 مرتبه)
- یا الله یا رحمان (1000 مرتبه)
- یا قابض (903 مرتبه) برای رسیدن به حاجت
❇️ وقایع مهم شیعه:
🔹شهادت مولی الموحدین امیرالمومنین حضرت علی بن ابیطالب علیهما السلام، 40ه-ق
🔹بیعت مردم با امام حسن مجتبی علیه السلام، 40ه-ق
🔹قتل ابن ملجم مرادی لعنة الله علیه، 40ه-ق
📆 روزشمار:
▪️1 روز تا سومین شب قدر
▪️9 روز تا عید سعید فطر
▪️15 روز تا سالروز تخریب قبور ائمه علیهم السلام در بقیع
▪️23 روز تا شهادت حضرت حمزه و وفات حضرت عبدالعظیم حسنی علیهما السلام
▪️33 روز تا شهادت امام صادق علیه السلام
•┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈•
@dosteshahideman
•┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈•
⚘﷽⚘
صاحبـ💔ـ عزای
حضرت مولـ💔ـی بیا بیا
ای بانــی شکسته دل
روضه ها، بیا
درد فراق تـ💔ـو
بخدا می کشد مرا
رحمی نما به حال
دل این گدا، بیا
سلام صاحبـ💔ـ عزا،
آجرک الله مولا ...
#سلام
#امام_زمان
#ماه_مبارک_رمضان
#شهادت_امام_علی (ع)
•┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈•
@dosteshahideman
•┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈•
⚘﷽⚘
از میلہ هاے این قفس
نگاهم مےرسد بہ تو
تویے ڪہ
رها شده اے
از همۀ تیر و ترڪش هاے گناه
از این تن خاڪے جدا شده اے
پرواز را یادم بده
اے پرستوے عاشق
#شهید_محمود_رضا_بیضائی
#سلام_صبحت_بخیر_علمدار
#صبحتون_شهدایی
•┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈•
@dosteshahideman
•┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈•
⚘﷽⚘
🔅 #هر_روز_با_قرآن
📖 صفحه ۱۱۱
•┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈•
@dosteshahideman
•┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈•
⚘﷽⚘
⭕️ #حدیث_روز
🔸پیامبر (ص) :
🔹به پیامبر(ص) گفته شد: اگر شب قدر را دریابم از خدا چه چیزى را مسئلت کنم؟ فرمود: «عافیت را». (مستدرک الوسائل : ج ۷ ص ۴۵۸ ح ۸۶۵۴)
•┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈•
@dosteshahideman
•┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈•
#تلنگرانہ‼️
بہ قول
•حاج حسین یڪتا
"رفیق بازی های دوران جبهہ اینطوری بود کہ↓
مےرفتن توےبیابون باهم قبر مےڪندن⛏
باهم سجاده پهن میڪردن نماز مےخوندن📿
باهم دوتایےزیارت عاشورا مےخوندن🤲🏻
قرارشون عملیات بعد شرق دجلہ بود🍂"
بچہهاحواسمونبہرفاقتامونهست؟!...
-------•|📱|•-------
@dosteshahideman
باشمایم شهدا گوش کنید،
هر چه دیدید ز کردار بدم،
همه نادیده بگیرید فراموش کنید .
شعر دلتنگی من را به یقین می شنوید،
حال افسرده ی من را به یقین می دانید،
آرزویم این است
کاش می شد که شهادت نصیبم می شد
#شهید_محمودرضا_بیضائی
@dosteshahideman
🔸عاشقان شهادت به امیرالمؤمنین (ع) اقتدا کردند
▪️شهید سلیمانی در همه زندگی دنبال شهادت بود
🔸رهبر انقلاب: در زمان ما دیدیم کسان زیادی را که [در شوق شهادت] به امیرالمؤمنین اقتدا کردند. شهید سلیمانی را دشمنان تهدید کرده بودند که تو را به قتل خواهیم رساند.
🔹این بزرگوار به دوستانش گفته بود که اینها تهدید می کنند من را به چیزی که دارم در کوه و بیابان و پست و بلند دنبالش می گردم؛ من را به آن تهدید می کنند! ۴۰۰/۲/۱۲
دوست شــ❤ـهـید من
#قسمت دوازدهم #نمنمعشق مهسو یاسمن کنارم نشسته بود و یه سری از مسائل و احکام اسلام رو برام تو
⚘﷽⚘
#قسمتسیزدهم
#نمنمعشق
مهســو
پشت سرش به آرومی حرکت کردم.
یه حس و حال عجیبی داشتم...
خیلی سردرگم بودم،خیلی زیاد..
حس میکردم از یه پرتگاه پرت شدم پایین ولی وسط راه یه دست منو نگه داشته...
نه رهام میکنه نه منوبالامیکشه...
سوار ماشین شدیم.
+خب بریم یه ناهار بخوریم که من یکی خیلی گشنمه.
چیزی نگفتم و فقط به معنای موافقت سرتکون دادم.توی ماشین سکوت بدی برقرار بود...
ولی اصلا تمایلی به شکستنش نداشتم.
_بفرماییداین هم یه رستوران که خیلی هم من عاشقشم...
کیفموبرداشتم و پیاده شدم
کتش رو تنش کرد و توی آینه بغل ماشین موهاشو درست کرد و پیاده شد.
باهم وارد رستوران شدیم.فضای قشنگ و شیک و دنجی داشت.
خوبه، الان تنها جایی که حال نداشتم برم جای شلوغ بود.یه گوشه نشستیم.بعدازچندلحظه رفت که دستاش روبشوره.
وقتی اومد چند لحظه بعد هم گارسون تشریف فرما شد.
+چی میل دارید؟
++خب مهسوخانم انتخاب کردید؟
_نه هرچی خودتون میخورین.
++باشه.پس سامان جان دوتا باقالی پلو با ماهیچه و سالادومخلفاتش بیار.درضمن زیتون پرورده یادت نره
گارسون باخنده گفت
+چشم سیدجان شماجون بخواه.کیه که بده😅
ورفت
_خیلی میاین اینجا؟
با تعجب نگاهم کرد و گفت:
+نگفتم مگه؟اینجا رستوران پدرمه. پدر صاحب رستوران های زنجیره ایه( ....)هستن.
با تعجب گفتم
_عججججب،فک میکردم پدرتون شغلشون مذهبی باشه.
تک خنده ای کرد و گفت:
+مگه الان کارش غیرمذهبیه؟😅چه فرقی داره.خدمت به خلق خدا هم یه نوع عبادته دیگ مهسوخانم.
سرش رو پایین انداخت و بینمون سکوت ایجاد شد...
یاسر
_خیلی ناراحتین؟
نفس عمیقی کشید و گفت:
+مگه فایده ای هم داره؟کلافه ام،خیلی کلافه،من هیچی ازدین شمانمیدونم،عملاهیچی...داغونم آقایاسر...من یه عمری بااین اعتقادات بزرگ شدم.حالا اعتقاداتم که عوض شده هیچ باید توی شرایطی زندگی کنم که نمیدونم کی روزآخرمه...ببخشید اینو میگم ولی من حتی ذره ای شناخت از شماهم ندارم...😔
اینوکه گفت یه قطره اشک ازچشمش چکید پایین..
دلم گرفت،چقدراین دختر شکننده اس...
_لطفاگریه نکنید.ضعف شما همون چیزیه که اونامیخوان.ولی من و شماوخانوادتون که اینونمیخوایم...
ولی راجع به من،بزاریدچندتامساله رو باهم روشن کنیم..فرصت خوبیم هست،من ازونا نیستم که بگم خب چون ازدواجمون برای این کار بوده بهتون سخت بگیرم و کل کل کنم باهاتون،ازاونانیستم که بگم توی کارام دخالت نکن و خودمم بکشم عقب.درسته مصلحت خاصی برای این ازدواج بوده نه علاقه.ولی من خودتاهل وتعهدمومیبینم..
از شماهم میخام اینارودرک کنین.
معلوم نیست این موقعیت چقدرطول بکشه...
ولی من میخام توی این مدت باهم مثل دو دوست باشیم.صمیمی و تکیه گاه برای همدیگه.میخام زندگی کنم.نمیخام از هردوطرف هم کار هم خونه ام که یه خانم بااسم همسر توشه خسته باشم.
متوجهین؟
لبخند ملیحی که حس کردم کمی خجالت هم چاشنیشه زد و سرشو پایین انداخت و گفت:بله میفهمم.خوبه☺لااقل منم اینجورتنهانیستم.
_بله دقیقا،نمیخام دوتامون احساس تنهایی داشته باشیم.من بچه مذهبیم به قول شما.خدای من و دین من میگه باهمسرت بامهربانی رفتارکن.
پس شک نکنین که اگه امروز برای من مهسوخانم و خانم امیدیان هستین بعدازمحرمیت ،من فرقی با تازه دامادای دیگه ازلحاظ اخلاقی ندارم.نگران نباشید.امن ترین جا برای شما خونه ی من میشه.خونه ی «ما» البته..
به محض این که صحبتم تموم شد سامان اومد و غذاهارو روی میز گذاشت.
+چیزی کم نیست سید؟
_نه پسر ممنون.چیزی خواستم صدات میزنم.
فقط اون مورد که برات پیامک کردم رو آماده کن...
+چشم بااجازه.
ورفت
_خب،بفرمایید...سردمیشه.
ومشغول غذاخوردن شدیم....
#اینخاصیتعشقاستبایدبلدتباشم
#سختاستولیبایددرجذرومدتباشم
#محیاموسوی
ادامه دارد...
•┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈•
@dosteshahideman
•┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈•