⚘﷽⚘
امر به معروف ونهی از منکر به سبک شهیدهمت
#شهید_ابراهیم_همّت همیشه طوری به نیروها تذکر می داد که کسی ناراحت نشود.☺️
سعی می کرد با شوخی و لبخند مطلب را به طرف بفهماند.
یک بار، تدارکات لشکر مقدار زیادی کمپوت گیلاس به خط آورد و پشت خاکریز ریخت.🍒🍒
ما هم که تا به حال این همه کمپوت را یکجا ندیده بودیم، یکی یکی آنها را سوراخ می کردیم، آبش را می خوردیم و بقیه اش را دور می ریختیم.🤦♂️
در همین حین، حاج همت با رضا چراغی داشتند عبور می کردند، پیراهن پلنگی به تن داشت و دوربینی هم به گردنش انداخته بود.
وقتی به ما رسید و چشمش به کمپوتها افتاد، جلو آمد و گفت: برادر، می شود یک عکس با هم بیندازیم!😊
گفتم: اختیار دارید حاج آقا، ما افتخار می کنیم.
کنار هم نشستیم و با هم عکس گرفتیم، بعد بلند شد، تشکر کرد و گفت: خسته نباشید، فقط یک سوال داشتم؟!
گفتم: بفرمایید حاج آقا.
گفت: چرا کمپوتها را اینطور باز می کنید؟؟
گفتم: آخر حاج آقا، نمی شود که همه اش را بخوریم!
در حالی که راه افتاد برود، خنده ای کرد و با دست به شانه ام زد و گفت: برادر من، مجبور نیستی که همه اش را بخوری!!
بدون اینکه صبر کند، راه افتاد و رفت تا مبادا در مقابل او دچار شرمندگی شوم...
بعد از رفتن او، فهمیدم که او از اول می خواست این نکته را به من گوشزد کند ولی برای اینکه ناراحت نشوم، موضوع عکس گرفتن را پیش کشیده بود...🌹
•┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈•
@dosteshahideman
•┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈•
⚘﷽⚘
یکی ازکسایی که تقدیرش ،شب قدر
شهادت خورد
شهید قربانخانی بود
#یادش_با_صلوات
#اللهم_صل_علی_محمد_و_آل_محمد_وعجل_الفرجهم
•┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈•
@dosteshahideman
•┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈•
1_990345627.mp3
3.62M
#بشنوید زمینه سوزناک
ویژه مداحی های امیر المومنین (ع) ؛
#شهادت_امیرالمومنین_علی
با نوای:
#حاج_امیر_کرمانشاهی
( الله اکبر دم سحر وقت اذون )
•┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈•
@dosteshahideman
•┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈•
⚘﷽⚘
#تلنگرانه
#حاج_حسین_یکتا :
#شب_قدر، شب قیمتے شدنه!
قدرِخودتو بدون، تا قیمتے شے!
•┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈•
@dosteshahideman
•┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈•
دوست شــ❤ـهـید من
⚘﷽⚘ #قسمت دهم #نمنمعشق یاسر سرموروی فرمون گذاشتم تاازالتهابم که ناشی از هیجان بود کم بشه.برای ی
#قسمت یازدهم
#نمنمعشق
یاسر
به سمت خونه به راه افتادم،رسیدیم به قسمت سخت ماجرا،آموزش احکام اولیه ی اسلام😁
حالا اگه طرف پسربود یه چیزی،دخخخختره...یاسرفاتحه ات خونده است.مجبورم از مامان و یاسمن بخوام انجامش بدن،مسلمااونابهتربلدن...
_خب،مهسوخانم جواب آزمایشمون خوب بوده الان میریم پیش مادرم و یاسمن یه سری چیزها رو براتون توضیح میدن که لازمه برای مسلمون شدن رعایتشون کنین.ممنون میشم اگر دقت کنید به حرفاشون که سریعتر بریم پیش یه بنده ی خدایی برای اسلام آوردن...
+بله،ممنون،چشم.
به در خونمون رسیدم ریموت روزدم تا دربازبشه، به سمت پارکینگ روندم..
بعداز پارک کردن ماشین پیاده شدم و..
_اینم از کلبه ی درویشیه ما،بفرمایید.خوش آمدید
ولبخندی هم چاشنیش کردم..
«اولین ضربه،اسلام دین مهربانیه»
آروم پیاده شد و پشت سرم اومد
مامان اینارو میدیدم که از در سالن خارج شدن و بالای پله ها منتظرمونده بودن..
مادرمو توی بغل گرفتم و دستشو بوسیدم...
عادت هرروزه ام بود...
«دومین ضربه،وبِالوالِدَینِ اِحسٰاناً»
_الهی قربون قدوبالات برم الهااام جونم.بترکه چشم حسودت.بگوایشالا
«سومین ضربه،مامذهبیاافسرده نیستیم»
بادست ب عقب هلم داد و گفت:بروعقب ببینم هرکول،لهم کردی...مردگنده فک کرده هنوزم دوسالشه ...بارآخرتم هست به من میگی الهام جون.
_یوهاهاها.حرص نخور قندعسلم😋😍
_بح سلام یاسمن خانم گل گلاب.میگم بوی ترشی فضاروبرداشته بودا...نگو ...
باضربه ای که توی بازوم زد آخم رفت هوا...
_چه ضرب دستی داری تو ...اه اه
مهسو
داشتم به صمیمیت و شوخیای یاسرو خانوادش نگاه میکردم که با شنیدن اسمم اززبون یاسمن به خودم اومدم.
+بحححح عروس بعدازاین...خوش اومدی گل من...ببخشید بس که این بشرحرف زدنذاشت اصل کاری روتحویل بگیریم..
بعد هم با خنده بغلم کرد و گونه ام رو بوسید.
لبخندی زدم و سلام دادم
به سمت مادرش رفتم وبغلش کردم و اونم بهم خوش آمد گفت.
دوس داشتنی بنظرمیرسیدن.و برخلاف تصوراتم شوخ و شنگ و سرزنده بودن...پس چراتوی خونه ی ما ازین خبرانبود😞
بعداز تعارفات معمول واردخونه شدیم و روی مبل ها یه گوشه نشستم.
یاسر گفت:ببخشید،میرسم خدمتتون..
و ازپله ها بالارفت...
#غروریداریازجنسسیاسیونآمریکا
#ولیمناهلایرانممقاومسختوپابرجا😌
#محیاموسوی
ادامه دارد...
دوست شــ❤ـهـید من
#قسمت یازدهم #نمنمعشق یاسر به سمت خونه به راه افتادم،رسیدیم به قسمت سخت ماجرا،آموزش احکام
#قسمت دوازدهم
#نمنمعشق
مهسو
یاسمن کنارم نشسته بود و یه سری از مسائل و احکام اسلام رو برام توضیح میداد..
+ببین خانمی،الان شما چون دینت با دین مافرق داره پس مسلما مسائلش هم فرق داره.البته اصول پرستش یکیه ولی یک سری از احکام رعایتشون الزامیه.
خب،اون مسائلیو که توضیح دادم قبلا اونا واجبات و کلیات هست که یک سری از اونا هم مربوط به خانمهاس.
الهی بگردم داداشم بس که سر به زیر و خجالتیه روش نشده خودش بگه.
و بعد ازین حرف ریزریز خندید و من به این فکر میکردم که یاسر و خجالت😕؟
والا این اینقدربداخلاقه که دیگ جایی برای خجالت نمی مونه....
یهو باصدای آخ گفتن یاسمن توجهم بهش جلب شد..
خندم گرفت،یاسرگوش یاسمنوگرفته بود و میپیچوند و میگفت
+یالااعتراف کن پشت سرم چی میگفتی که میخندیدی؟
++من؟کی گفته من پشت سرت حرف میزدم؟ول کن آخ آخ ..بابا مگه من اون خلافکاراییم که میگیریشون؟آخ ول کنننن
_ولش کنیدآقا یاسر،گناه داره
++آره آقایاسر ولم کن...خخخخ
خندم گرفت که این دختر چه شیطنتایی داره.مثل خودمه
یاسرگوششو ول کرد و روی مبل تک نفره نشست و اخم کرد...
+شانس آوردی مهسوخانم پادرمیونی کرد وگرنه تااعتراف نمیکردی ولت نمیکردم...
اومد رو به روی من و مثل سریالهای تاریخی جلوی روم زانو زد صلیبی روی سینه اش کشیدوگفت:
+آه ای دخترپاکدامن،به راستی که از سلاله ی پاک مریم مقدس هستی.
خدایان توراحفظ کنند.باشد که در رکابتان جان دهم بانو.پدر،پسروروح القدس نگهدارتان
شلیک خندم به هوا رفت.
_وای پاشودخترمردم بس که بهت خندیدم.عالی بود.
بعدم براش دست زدم.
تعظیمی کردوشکلکی برای یاسردرآورد و متواری شد و ضربه ی دمپایی رو فرشی یاسر بی نتیجه موند..
یاسر
این دختر زلزله اس
ازهمین روزاول چهره ی واقعیشونشونداد.آبروی ماروبرد
نه اینکه خودت خیلی بهتری؟شاگردخودته دیگه آقایاسر...
وجدان جان کافیه😒
_خب مهسوخانم مادرحمام رو آماده کردن.یه دست لباس نو هم مال یاسمنه که هنوز دست نخورده است براتون کنارگذشته اونم.
تشریف ببرید یه غسل طهارت انجام بدید که بریم حاج آقا منتظرمونن.
+بلهچشمممنون.
_خواهش میکنم.خ وب یادگرفتید دیگ؟خجالت نکشید از یاس بپرسید اگ خواستین.اگرم باهاش راحت نیستین خودم درخدمتم.
سرشو انداخت پایین و گفت
+نخیر،تشکر.بایاسمن خیلی راحتم
_خب خداروشکر .
یاسمن رو صدازدم و اومدتا مهسو رو راهنمایی کنه.
واردآشپزخونه شدم و نشستم،سرمو روی میز ناهارخوری گذاشتم.
به شدت احساس خستگی داشتم...
یکهو یادم اومد که باید با سرهنگ تماس بگیرم و ماجرای صبح رو توضیح بدم..
گوشیمو دست گرفتم و شماره ی همراه سرهنگ رو گرفتم...
بعد از اینکه ماجراروتوضیح دادم و یک سری نکات مهم رو بهم یادآوری کردتماس روقطع کردم.
باصدای سلام به پشت سر چرخیدم.
مهسوبود که از حمام اومده بود،سریع سرموپایین انداختم و جواب سلامشودادم.
_علیکم السلام،عافیت باشه اگرکه حاضرید حرکت کنیم تادیرنشده.
+بله من کاملا آماده ام.
_بریم پس.
_مامان؟حاج خانوم؟یاسی؟مارفتیما
+کجامادر؟
_میریم پیش حاج آقا رضوی
+باشه عزیزم به سلامت.مراقب خودتون باشین.
و بعد جلواومد و صورتامونوبوسید و مهسوروبغل کرد.
_یاسی کو؟
+حمامه مادر
_باشه،خداحافظی کن.راستی بعدش میرم اداره.فعلایاعلی
+یاعلی پسرم
تا امامزاده صالح توی ماشین سکوت برقراربود
دلم نمیخاست خلوت روحی مهسوروبشکنم.میدونستم حال خوشی نداره
بعدازرسیدن بی حرف از ماشین پیاده شدیم و به سمت دفتر آستانه رفتیم.حاج اقارودیدم و سلام دادیم.
+آماده ای دخترم؟
باصدای زیروپرازبغضی جواب داد
++بله حاج آقا
+کف دست راستت رو بالا بیاروهرچی میگم دقیقاتکرارکن..
«اشهد انْ لا اله الّا الله و اشهد انّ محمّداً رسولُ الله و اشهدُ انّ عليّاً و ابنائه المعصومينَ حججُ الله و اوصياءُ رسولِ الله و خلفائه»
شهادتین رو تکرار کرد و
+مبارکه دخترم.ان شاءالله توی این دین بمونی و ثابت قدم باشی.بعدهم یک گواهی مسلمان و شیعه شدن همراه با چندتا کتاب و بروشور بهمون دادوگفت مطالعه کنه...
برگه رو ازش گرفتم
_بدینش به من،کارای قانونیش با من.بریم...
و پشت سرم به راه افتاد..
#خوبانهـمیشہباسڪوتخودسرندانگار
#نهمذـهبےهـاازهـمـہعاشقترندانگار
#محیاموسوی
ادامه دارد...
1_995583672.mp3
5.1M
🎧 #بشنوید🎧
🎵🖤روضه جانسوز شهادت امیرالمومنین علی علیه السلام😭
🎙اسـتـاد دارسـتانـی
اگـر چشمانتان بارانی شد برا فرج امام زمان دعا کنید🙏
•┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈•
@dosteshahideman
•┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈•
پاشید رفقا هنذفری هاتون رو بیارید
و ترجیحا تو جای تاریک بشینید و این
روضہ رو گوش ڪنید
اگہدلتونشکستاینبندهگنهکارروهم
دعاکنیدکهخیلیمحتاجدعاتونه...✨
التماسدعا
1_995617733.mp3
2.38M
یکی یکی یتیما امشب
با اشک وناله وتاب وتب
کنار خونه ی ساداتن
همه پریشونن وگریونن
یه کاسه شیره تو دستاشون😭
•┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈•
@dosteshahideman
•┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈•
⚘﷽⚘
📖 تقویم شیعه
☀️ امروز:
شمسی: سه شنبه - ۱۴ اردیبهشت ۱۴۰۰
میلادی: Tuesday - 04 May 2021
قمری: الثلاثاء، 21 رمضان 1442
🌹 امروز متعلق است به:
🔸زین العابدین و سيد الساجدين حضرت علي بن الحسين عليهما السّلام
🔸باقر علم النبی حضرت محمد بن علی عليه السّلام
🔸رئيس مكتب شيعه حضرت جعفر بن محمد الصادق عليهما السّلام
💠 اذکار روز:
- یا اَرْحَمَ الرّاحِمین (100 مرتبه)
- یا الله یا رحمان (1000 مرتبه)
- یا قابض (903 مرتبه) برای رسیدن به حاجت
❇️ وقایع مهم شیعه:
🔹شهادت مولی الموحدین امیرالمومنین حضرت علی بن ابیطالب علیهما السلام، 40ه-ق
🔹بیعت مردم با امام حسن مجتبی علیه السلام، 40ه-ق
🔹قتل ابن ملجم مرادی لعنة الله علیه، 40ه-ق
📆 روزشمار:
▪️1 روز تا سومین شب قدر
▪️9 روز تا عید سعید فطر
▪️15 روز تا سالروز تخریب قبور ائمه علیهم السلام در بقیع
▪️23 روز تا شهادت حضرت حمزه و وفات حضرت عبدالعظیم حسنی علیهما السلام
▪️33 روز تا شهادت امام صادق علیه السلام
•┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈•
@dosteshahideman
•┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈•
⚘﷽⚘
صاحبـ💔ـ عزای
حضرت مولـ💔ـی بیا بیا
ای بانــی شکسته دل
روضه ها، بیا
درد فراق تـ💔ـو
بخدا می کشد مرا
رحمی نما به حال
دل این گدا، بیا
سلام صاحبـ💔ـ عزا،
آجرک الله مولا ...
#سلام
#امام_زمان
#ماه_مبارک_رمضان
#شهادت_امام_علی (ع)
•┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈•
@dosteshahideman
•┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈•
⚘﷽⚘
از میلہ هاے این قفس
نگاهم مےرسد بہ تو
تویے ڪہ
رها شده اے
از همۀ تیر و ترڪش هاے گناه
از این تن خاڪے جدا شده اے
پرواز را یادم بده
اے پرستوے عاشق
#شهید_محمود_رضا_بیضائی
#سلام_صبحت_بخیر_علمدار
#صبحتون_شهدایی
•┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈•
@dosteshahideman
•┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈•
⚘﷽⚘
🔅 #هر_روز_با_قرآن
📖 صفحه ۱۱۱
•┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈•
@dosteshahideman
•┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈•
⚘﷽⚘
⭕️ #حدیث_روز
🔸پیامبر (ص) :
🔹به پیامبر(ص) گفته شد: اگر شب قدر را دریابم از خدا چه چیزى را مسئلت کنم؟ فرمود: «عافیت را». (مستدرک الوسائل : ج ۷ ص ۴۵۸ ح ۸۶۵۴)
•┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈•
@dosteshahideman
•┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈•
#تلنگرانہ‼️
بہ قول
•حاج حسین یڪتا
"رفیق بازی های دوران جبهہ اینطوری بود کہ↓
مےرفتن توےبیابون باهم قبر مےڪندن⛏
باهم سجاده پهن میڪردن نماز مےخوندن📿
باهم دوتایےزیارت عاشورا مےخوندن🤲🏻
قرارشون عملیات بعد شرق دجلہ بود🍂"
بچہهاحواسمونبہرفاقتامونهست؟!...
-------•|📱|•-------
@dosteshahideman
باشمایم شهدا گوش کنید،
هر چه دیدید ز کردار بدم،
همه نادیده بگیرید فراموش کنید .
شعر دلتنگی من را به یقین می شنوید،
حال افسرده ی من را به یقین می دانید،
آرزویم این است
کاش می شد که شهادت نصیبم می شد
#شهید_محمودرضا_بیضائی
@dosteshahideman
🔸عاشقان شهادت به امیرالمؤمنین (ع) اقتدا کردند
▪️شهید سلیمانی در همه زندگی دنبال شهادت بود
🔸رهبر انقلاب: در زمان ما دیدیم کسان زیادی را که [در شوق شهادت] به امیرالمؤمنین اقتدا کردند. شهید سلیمانی را دشمنان تهدید کرده بودند که تو را به قتل خواهیم رساند.
🔹این بزرگوار به دوستانش گفته بود که اینها تهدید می کنند من را به چیزی که دارم در کوه و بیابان و پست و بلند دنبالش می گردم؛ من را به آن تهدید می کنند! ۴۰۰/۲/۱۲
دوست شــ❤ـهـید من
#قسمت دوازدهم #نمنمعشق مهسو یاسمن کنارم نشسته بود و یه سری از مسائل و احکام اسلام رو برام تو
⚘﷽⚘
#قسمتسیزدهم
#نمنمعشق
مهســو
پشت سرش به آرومی حرکت کردم.
یه حس و حال عجیبی داشتم...
خیلی سردرگم بودم،خیلی زیاد..
حس میکردم از یه پرتگاه پرت شدم پایین ولی وسط راه یه دست منو نگه داشته...
نه رهام میکنه نه منوبالامیکشه...
سوار ماشین شدیم.
+خب بریم یه ناهار بخوریم که من یکی خیلی گشنمه.
چیزی نگفتم و فقط به معنای موافقت سرتکون دادم.توی ماشین سکوت بدی برقرار بود...
ولی اصلا تمایلی به شکستنش نداشتم.
_بفرماییداین هم یه رستوران که خیلی هم من عاشقشم...
کیفموبرداشتم و پیاده شدم
کتش رو تنش کرد و توی آینه بغل ماشین موهاشو درست کرد و پیاده شد.
باهم وارد رستوران شدیم.فضای قشنگ و شیک و دنجی داشت.
خوبه، الان تنها جایی که حال نداشتم برم جای شلوغ بود.یه گوشه نشستیم.بعدازچندلحظه رفت که دستاش روبشوره.
وقتی اومد چند لحظه بعد هم گارسون تشریف فرما شد.
+چی میل دارید؟
++خب مهسوخانم انتخاب کردید؟
_نه هرچی خودتون میخورین.
++باشه.پس سامان جان دوتا باقالی پلو با ماهیچه و سالادومخلفاتش بیار.درضمن زیتون پرورده یادت نره
گارسون باخنده گفت
+چشم سیدجان شماجون بخواه.کیه که بده😅
ورفت
_خیلی میاین اینجا؟
با تعجب نگاهم کرد و گفت:
+نگفتم مگه؟اینجا رستوران پدرمه. پدر صاحب رستوران های زنجیره ایه( ....)هستن.
با تعجب گفتم
_عججججب،فک میکردم پدرتون شغلشون مذهبی باشه.
تک خنده ای کرد و گفت:
+مگه الان کارش غیرمذهبیه؟😅چه فرقی داره.خدمت به خلق خدا هم یه نوع عبادته دیگ مهسوخانم.
سرش رو پایین انداخت و بینمون سکوت ایجاد شد...
یاسر
_خیلی ناراحتین؟
نفس عمیقی کشید و گفت:
+مگه فایده ای هم داره؟کلافه ام،خیلی کلافه،من هیچی ازدین شمانمیدونم،عملاهیچی...داغونم آقایاسر...من یه عمری بااین اعتقادات بزرگ شدم.حالا اعتقاداتم که عوض شده هیچ باید توی شرایطی زندگی کنم که نمیدونم کی روزآخرمه...ببخشید اینو میگم ولی من حتی ذره ای شناخت از شماهم ندارم...😔
اینوکه گفت یه قطره اشک ازچشمش چکید پایین..
دلم گرفت،چقدراین دختر شکننده اس...
_لطفاگریه نکنید.ضعف شما همون چیزیه که اونامیخوان.ولی من و شماوخانوادتون که اینونمیخوایم...
ولی راجع به من،بزاریدچندتامساله رو باهم روشن کنیم..فرصت خوبیم هست،من ازونا نیستم که بگم خب چون ازدواجمون برای این کار بوده بهتون سخت بگیرم و کل کل کنم باهاتون،ازاونانیستم که بگم توی کارام دخالت نکن و خودمم بکشم عقب.درسته مصلحت خاصی برای این ازدواج بوده نه علاقه.ولی من خودتاهل وتعهدمومیبینم..
از شماهم میخام اینارودرک کنین.
معلوم نیست این موقعیت چقدرطول بکشه...
ولی من میخام توی این مدت باهم مثل دو دوست باشیم.صمیمی و تکیه گاه برای همدیگه.میخام زندگی کنم.نمیخام از هردوطرف هم کار هم خونه ام که یه خانم بااسم همسر توشه خسته باشم.
متوجهین؟
لبخند ملیحی که حس کردم کمی خجالت هم چاشنیشه زد و سرشو پایین انداخت و گفت:بله میفهمم.خوبه☺لااقل منم اینجورتنهانیستم.
_بله دقیقا،نمیخام دوتامون احساس تنهایی داشته باشیم.من بچه مذهبیم به قول شما.خدای من و دین من میگه باهمسرت بامهربانی رفتارکن.
پس شک نکنین که اگه امروز برای من مهسوخانم و خانم امیدیان هستین بعدازمحرمیت ،من فرقی با تازه دامادای دیگه ازلحاظ اخلاقی ندارم.نگران نباشید.امن ترین جا برای شما خونه ی من میشه.خونه ی «ما» البته..
به محض این که صحبتم تموم شد سامان اومد و غذاهارو روی میز گذاشت.
+چیزی کم نیست سید؟
_نه پسر ممنون.چیزی خواستم صدات میزنم.
فقط اون مورد که برات پیامک کردم رو آماده کن...
+چشم بااجازه.
ورفت
_خب،بفرمایید...سردمیشه.
ومشغول غذاخوردن شدیم....
#اینخاصیتعشقاستبایدبلدتباشم
#سختاستولیبایددرجذرومدتباشم
#محیاموسوی
ادامه دارد...
•┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈•
@dosteshahideman
•┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈•
دوست شــ❤ـهـید من
⚘﷽⚘ #قسمتسیزدهم #نمنمعشق مهســو پشت سرش به آرومی حرکت کردم. یه حس و حال عجیبی داشتم... خیلی
⚘﷽⚘
#قسمت چهاردهم
#نمنمعشق
مهسو
حرفهای جالبی میزداین پسر...کنجکاوشده بودم راجع به اخلاق و رفتارش بیشتربدونم...
هرچی نباشه دانشجوی جامعه شناسی ام دیگه...
ولی خب غرورم اجازه نمیدادبیشترازاین کنجکاوی کنم...
بعداز صرف غذا که انصافا هم خوشمزه بود گفتم:
_اون برگه که ازم گرفتین جریانش چی بود؟
+خب اون یه گواهیه برای این که شما دین ومذهبتون تغییرکرده برای اثبات به مراجع قانونی...
کارت ملی،شناسنامه،مدارک تحصیلی واینادیگه....بایدتغییرکنن...من کارشوانجام میدم
سرموپایین انداختم و اروم گفتم:
_اهان.ممنون
+وظیفس
_بااجازه برم دستاموبشورم...
+بفرمایید
بلندشدم و به سمت سرویس بهداشتی رفتم.دستاموشستم و چندمشت آب به صورتم زدم...
خنکای اب روهمیشه دوست داشتم..
به سالن برگشتم...
وقتی به میزرسیدم باصحنه ی جالبی رو به رو شدم...
یه کیک شکلاتی که خیلی خوشگل تزئین شده بود و روش نوشته بود«مسلمون شدن مبارک»
از تعجب دهنم بازمونده بود...
_این...این کیک برامنه؟
لبخند ملیحی زد و گفت:
+صددرصد..مگه بجز شما کسی دیگ الان اینجا هست که تازه مسلمون باشه؟
روی صندلیم نشستم و:
_واقعاممنونم.کیک قشنگیه.فک نمیکردم اهل سوپرایزکردن باشید...
تک خنده ی مردونه ای زد و گفت:
+واقعاشما منواینقدر بد تصورکردین؟من بلدم خوبشم بلدم.حالا اجازه هس بخوریمش ؟اخه بدجوری چشمک میزنه...😂
خنده ای کردم و گفتم:
_باشه باشه بفرمایین...
و کیک رو برش زدم...
یاسر
بعد از خوردن کیک ازرستوران خارج شدیم.
به سمت ماشین رفتیم و سوارشدیم.
_خب بریم که من شماروبرسونم منزلتون...
یکمم کاردارم بایدانجامشون بدم.
و به راه افتادم...
تا رسیدن دم خونه ی آقای امیدیان هردوسکوت کرده بودیم.
دم در خونه پارک کردم ...
_اینم منزل شما.ببخشید اگه خسته شدین...
+نفرمایید ممنون ازشما.لطف کردین.
ازخانوادتونم تشکر کنین.
پیاده شد
_من دم در میمونم تا برید داخل خونه.
+باشهممنون.خدانگهدار
_یاعلی
وقتی مطمئن شدم که وارد خونه شده تلفن همراهموبرداشتم
_سلام،مرحله ی اول تموم شد.میریم برا فاز دوم.
و قطع کردم.
سیمکارت رو شکوندم و توی جوب آب انداختم.
عینک دودیمو زدم و به راه افتادم...
#منپایبدیهایخودممیمانم
#منپایبدیهایتوهممیمانم
#محیاموسوی
ادامه دارد....
•┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈•
@dosteshahideman
•┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈•
⚘﷽⚘
📖 تقویم شیعه
☀️ امروز:
شمسی: چهارشنبه - ۱۵ اردیبهشت ۱۴۰۰
میلادی: Wednesday - 05 May 2021
قمری: الأربعاء، 22 رمضان 1442
🌹 امروز متعلق است به:
🔸امام موسي بن جعفر حضرت كاظم عليه السّلام
🔸السلطان ابالحسن حضرت علي بن موسي الرضا عليهما السّلام
🔸جواد الائمه حضرت محمد بن علي التقي عليهما السّلام
🔸امام هادي حضرت علي بن محمد النقي عليهما السّلام
💠 اذکار روز:
- یا حَیُّ یا قَیّوم (100 مرتبه)
- حسبی الله و نعم الوکیل (1000 مرتبه)
- یا متعال (541 مرتبه) برای عزت در دو دنیا
❇️ وقایع مهم شیعه:
🔹سومین شب قدر
📆 روزشمار:
▪️8 روز تا عید سعید فطر
▪️14 روز تا سالروز تخریب قبور ائمه علیهم السلام در بقیع
▪️22 روز تا شهادت حضرت حمزه و وفات حضرت عبدالعظیم حسنی علیهما السلام
▪️32 روز تا شهادت امام صادق علیه السلام
▪️38 روز تا ولادت حضرت فاطمه معصومه س و آغاز دهه کرامت
•┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈•
@dosteshahideman
•┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈•