eitaa logo
دوست شــ❤ـهـید من
939 دنبال‌کننده
11.6هزار عکس
2.5هزار ویدیو
68 فایل
🌹🌿بسم الله الرحمن الرحیم🌿🌹 #شهید_محمود_رضا_بیضائی: «اذا کان المنادی زینب (س) فأهلا بالشهادة» " «اگر دعوت کننده زینب (س) باشد، سلام بر شهادت»! #خادم_کانال: @gharibjamandeh
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
❣ #سلام_امام_زمانم❣ #تو آمدی تا به انسانها نور دهی ⚡️اما ابرها محاصره ات کردند⛅️ و #شیعیان راضی شدند به این هوای ابری☁️ و ما #سالهاست رنگ خورشید را ندیده ایم...😔 و بی صبرانه #ندبه میکنیم: ☀️"اَيْنَ الشُّمُوسُ الطّالِعَةُ"☀️ 🌹🍃🌹🍃 @dosteshahideman
🗓 #تقویم_تاریخ پنج‌شنبه ۲۹ آذر ۱۳۹۷ ۱۲ ربیع الثانی۱۴۴۰ ۲۰ دسامبر ۲۰۱۸ 🌻صبحتون منور به نگاه شهید بیضایی 🌹🍃🌹🍃 @dosteshahideman
نه پورشه سوار بودند نه شیشلیک خور نه ادعای ژن خوب داشتند و نه حسابهای میلیاردی حتی سفره خوب و رنگی هم نداشتند اما نگذاشتند نگاه خناسان به ایران بیفتد! درود بر شرافت شان❤️ @dosteshahideman 💯
🍃🌻🍃 می‌ گفـت : حضرت آقا یا نماینده ایشان امر کنند که برو رفتگر محله باش ؛ نظام به جارو کردن نیاز دارد مــن می‌ روم ... مهدی مطیع امر ولایـت بود و همیشه وسط میدان معرکه بود ... 👇👇 🌻 @dosteshahideman 🍃🌻🍃
🍃🌻🍃 پنجشنبه و یاد درگذشتگان 😔 🌹 اَللّهُمَّ اغفِر لِلمُومِنینَ وَ المُومِنَاتِ وَ المُسلِمینَ وَ المُسلِمَاتِ اَلاَحیَاءِ مِنهُم وَ الاَموَاتِ ، تَابِع بَینَنَا وَ بَینَهُم بِالخَیراتِ اِنَّکَ مُجیبُ الدَعَوَاتِ اِنَّکَ غافِرَ الذَنبِ وَ الخَطیئَاتِ وَ اِنَّکَ عَلَی کُلِّ شَیءٍ قَدیرٌ بِحُرمَةِ الفَاتِحةِ مَعَ الصَّلَوَاتِ 🙏 التماس دعا 🙏 پنجشنبہ ڪہ میشود✨مے‌رویم تاخالے شویم پنجشنبہ حڪایتےدیگر دارد؛ ازفراق و دلتنگے مے‌توان عبورڪردازمیان تمام خاطره‌ها ولبخندها مے‌توان باسبدے از نور💫 یاد آنهایے بود ڪہ در آسمان خانه دارند😔 #فاتحه و #صلوات 🌹 @dosteshahideman 🍃🌻🍃
🍃🌻🍃 🎤 حـاج حسین یکتـــا : شهدا وسط عملیات رو تمرین کردند ! و ما الان معبریم ؛ در یک پیچ مهـــم تاریخی ! هر کس از حضرت زهـــ💚 ــراء سلام الله علیها طلب کمک کنه ؛ خانــــم دستش رو خواهد گرفت ! وسط این همه انحــراف و شبهه و حرف و حدیثـــــ👥 ... نباید کُپــ کنیم ؛ درست توســـل📿 کنید ؛ سیل و طوفانے🌪 که اومده همه رو میبره ! مگر اینکه خــدا به کسی نظر کنه ... . شھــدا وسط معبر کم نیاورند و اقتدا به اربابـــ❤️ کردند ! راست گفتند به امام زمان دوستت داریم و عمل کردند به حرفشون ... . ⚠️ نکنه ما کم بیاریم تو عملیـات ! . ⚠️ سـوخت و ساز و دود نمیخرن ! . ⚠️ حرف ، سر و صدا نمیخرن ! . ⚠️ عمـــــل میخـــــــــرن ! 🌷 @dosteshahideman 🌻🍃🌻
💌 #ڪـــلام‌شهـــید 🌹شهـید محـمود رضـا بیضایی: به خودمان بقبولانیم ڪه در این #زمـــان به دنیا آمده ایم و شیعه هم به دنیا آمده ایم ڪه مـؤثر در تحقـق ظـــهور مـولا باشیم. و این همراه با #تحمل مشڪلات مصائـب، سختی ها، غـــربت ها و دوری هاست و جـــز با فـدا شدن محقـق نمی شود حقیـــقتاً. 💐💐💐 @dosteshahideman
دوست شــ❤ـهـید من
💫 ☘💫 ☘☘💫 ☘☘☘💫 🔴کوثرِ محمودرضا 🌷«وقتی تماس می‌گرفت، بعد از دوسه کلمه احوال‌پرسی، معمولا اولین حرفش دخترش بود. با آب و تاب تعریف می‌کرد که کوثر چقدر بزرگ شده و چه کار‌های جدیدی انجام می‌دهد. به دوستان خودش هم که زنگ می‌زد، اگر دختر داشتند، با آن‌ها درباره اینکه «دختر من بهتر است یا دختر تو» بحث می‌کرد. عشق «محمودرضا» به دخترش، مثل عشق همه‌ی پدر‌ها به دخترشان بود، اما ؛ محمودرضا پُز دخترش را زیاد می‌داد. یک‌بار در شهرک شهید محلاتی قرار گذاشته بودیم. آمد دنبالم و راه افتادیم سمت اسلامشهر. توی راه گفت: کوثر را برده آتلیه و ازش عکس گرفته. مرتب درباره‌ ماجرای آن روز و عکاسی رفتنشان گفت. وقتی رسیدیم اسلامشهر، جلوی یکی از دستگاه‌های خودپرداز نگه داشت. پیاده شد. رفت پول گرفت و آمد، تا نشست توی ماشین گفت: «اصلا بگذار عکس‌ها را نشانت بدهم» ماشین را خاموش کرد. لپ‌تاپش را از کیفش بیرون آورد و عکس‌های کوثر را یکی‌یکی نشانم داد. درباره بعضی هایشان خیلی توضیح داد و با دیدن بعضی هایشان هم می‌زد زیر خنده. 🌷شبی که برای استقبال از پیکر محمودرضا رفتیم اسلامشهر، در منزل پدرخانمش جلسه‌ای بود، چند نفر از مسئولان یگانی که محمودرضا در آن مشغول خدمت بود هم آن‌جا حاضر بودند. یکی از همان برادران به من گفت: «محمودرضا رفتنش این دفعه، با دفعات قبل فرق داشت. خیلی عارفانه رفت.» فضای جلسه، سنگین بود، برای همین ادامه ندادم. بعد از جلسه با چند نفر و آن برادر بزرگوار مسئول رفتیم محل کار محمودرضا. 🌷 توی ماشین، قضیه عارفانه، رفتن محمودرضا را از ایشان پرسیدم. گفت: وقتی داشت می‌رفت، پیش من هم آمد و گفت: فلانی این دفعه از کوثر دل بریده‌ام و می‌روم. دیگر مثل همیشه شوخی و بگوبخند نمی‌کرد و حالش متفاوت بود.» 📚کتاب تو شهید نمی شوی صفحه ۱۰۳-۱۰۴ / روایتهایی از حیات جاودانه شهید محمودرضا بیضائی به روایت برادر 💫 @dosteshahideman ☘💫 ☘💫💫 ☘💫💫💫
💐🌿💐🌿💐🌿💐🌿💐🌿💐 پیرو باشید ؛ یقہ تان را می‌گیـرم اگر را تنهـا بگذارید . 👇👇 🕊 @dosteshahideman 💐🌿💐🌿💐🌿💐🌿💐🌿
✍ از ما کهنه سربازان ، برای نسلهای آینده❗️ : ▪️و اگر دوباره جنگی آمد، و تو را دعوت به نبرد کردند، میدانی چه بگویی؟ آری از قول ما کهنه سربازها بگو؛ به خدا ما دنبال جنگ نرفته بودیم. او آمد بی‌هیچ استدالی و منطقی، ماابتدا می‌جنگیدیم که کشته نشویم، اما بعد جنگ یادمان داد بکشیم تا کشته نشویم، عده‌ای از ما رنگ رزمندگی گرفتند وعده‌ای هم ،رنگ رزمندگی به خود پاشیدند، تعدادی جبهه نیامده راوی جنگ شدند! وعده‌ای شهید شدند تا آینده زنده بماند! اما نه آینده‌ای به این شکل!! ▪️راستی ما باید چه می‌کردیم؟ عده‌ای آمده بودند تا آدم حسابی شوند، عده‌ای آمدند تا بی‌پیکر شوند. و عده‌ای نیز پیکر تراش! در جبهه حس عاشقی و معشوقی جریان داشت.و ما جز جنگیدن چاره‌ای نداشتیم! آیا میتوانستیم دفاع از کشور ومردم را رها کنیم و گورمان راگم می‌کردیم و برمی‌گشتیم شهرهایمان !؟ و دزد غافله‌ی نفت می‌شدیم؟ یا دزد دکل ساخته نشده اما فایناس شده با دلار نفت در عالم تحریمی آلوده؟ ▪️ما هم ، آینده را برای خود ترسیم کرده بودیم، اما جنگ۸ سال نزدیکتر از آینده بود، جان عزیز بود ولی پای عشق هم در کار بود، در جبهه ها رقص مستانه‌ی شهدا غوغامی‌کرد و ما چه باید میکردیم؟ آیا نباید یوسف می‌شدیم؟وبر روی مین !!میرقصیدیم؟ و میخانه‌ی فکه را رونق می‌دادیم؟ ودروازه‌‌ی خرمشهر را آذین نمی‌کردیم؟ ▪️باور کنید ای نسل‌های بعد، ما جوانِ جوان رفتیم، پیرِ پیر برگشتیم! حال شما بگوئید ماچه بایدمیکردیم؟ می‌گریختیم که کوفی مسلک شویم؟ که اعتقاداتمان به نرخ دلار و سکه حراج نشود؟ که نام لشکرمان را بر پیشانی بانکی رباخوار ننویسند؟ ما باید چه خاکی بر سرمان می‌کردیم که امروز سرکوفت نشنویم!؟ ▪️بله نسل‌های آینده قرارمان این نبود راستی اگر دوباره جنگی آمد و شما را دعوت به جنگ کردند!! از قول ما بگوئید: رزمندگان ، به بعدازجنگ هم بیاندیشید! وقتی ارزش‌ها را در خاکریزها جا گذاشتیم و ارزشهاعوض شد، عوضی‌ها ارزشمند شدند! ▪️امروز خوب بنگرید ،چگونه ما را غریبه می‌پندارند! باور کنید، آنروزها ماقطار قطار میرفتیم..واگن واگن بر می گشتیم، راست قامت میرفتیم، کمر خمیده برمی گشتیم، دسته دسته می رفتیم و تنهای تنها برمی گشتیم! بی‌هیچ استقبال و جشن و سروری، فقط آغوش گرم مادری چشم انتظار. و دیگر هیچ.......! اما ایستادیم.... ▪️شاید به پرسید پس ما چه مرگمان بود؟ باور کنید ما هم دل داشتیم، فرزند و عیال و خانمان ‌داشتیم، اما با دل رفتیم، بی‌دل برگشتیم، با یار رفتیم با بار بر گشتیم، با پا رفتیم با عصا بر گشتیم، باعزم رفتیم با زخم برگشتیم، پر شور رفتیم، با شعور برگشتیم! ما اکنون پریشانیم، اما پشیمان نیستیم! ما همان کهنه سربازان پیاده‌ایم که سواری !! نیاموخته‌ایم! ما به وسوسه‌ی قدرت نرفته بودیم!! ▪️می‌دانید تعداد ما در ۸ سال جنگ چند نفر بود؟ ۳/۵ درصد از جمعیت ایران! اما مردانگي را تنها نگذاشتیم، ماغارت! را آموزش ندیده بودیم، رفتیم و غیرت را تجربه کردیم. اکنون نیز فریاد می‌زنیم که اینان از ما نیستند، این حرامیان غافله‌ی اختلاس!! از ما نیستند. گرگانی که صد پیراهن یوسف رادریده‌اند، باورکنید این خرافات خوارج‌‌‌پسند، وصله ی مرام ما نیست، ما نه اسب امام زمان دیدیم، نه بی ذکر حسین جنگیدیم. لیکن ما استخوان در ‌گلو، از امروز شرمنده‌ایم، با صورتی سرخ ودستانی که در فکه جا مانده است! ▪️اکنون شما بگوئید ما اگر نمی‌رفتیم چه باید می‌کردیم با دشمنی که به امتداد قادسیه آمده برای هلاک مردم و میهنمان ایران؟! ما را بهتر قضاوت داشته باشید؛ جز اندکی از ما که آلوده شدند و شرافت خود را فروختند. 🍃🌹 هدیه به ارواح مقدس شهیدان صلوات🌹🍃 🌷 @dosteshahideman 🌻🍃🌻
چه یلدایی شود امسال...، که با عطر قشنگ #مهدی_فاطمه همرنگ است🌼🍃❤️ 🌹🍃🌹🍃 @dosteshahideman
مراقب باش از مرگ نگریزی تا شهادت از تو نگریزد.... @dosteshahideman 🍉🍉🍉
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
"یه ڪم به خودت دقیق شو" ببیـ🔍ــن بـراے امـام زمانت،چه خاصیتی دارے؟ حیــف❗️ اونقدرمشغول چراغهاے اطرافمون شدیم😔 ڪه خورشـیدمون هــزارسال پشت ابـر مونده😔 😔 @dosteshahideman
🔴 شب یلدا را اسلامی کنیم ! دعای فرج ان شاء الله راس ساعت ۲۱ شب یلدا .... @dosteshahideman
امروزسالروزتولدشهیدمحمدتقی سالخورده تولدش مبارک❤️😍🌹 @dosteshahideman
••| |•• تو مترو نشستے رو صندلے یه خانم یا آقایے میاد روبه‌روے ‌شما مے ایسته؛شما بلند میشے😊 و جاتو میدے بهش،از ایݩ کار میتونے اهداف مختلفے داشته‌باشے حالا یا مبارزه باهواے نفْس‌یا خدمٺ به خلق الله خادمے عبادالله...👌🏻 خانم یا آقایے کہ جاتو دادے بهش از ایݩ لطف شمآ احساس شرمندگے‌ میکنݩ😓شرمنده میشݩ وقتے‌میبینݩ شما ایستادے و اوݩ جاے شما نشسته،خودشو به شما مدیوݩ میدونه و هے تشکر میکنه... ..؛✋🏻 خـیـلـے وقته شهدا↶ جاشونو دادݩ که ما بشینیم ؛ ݩـــه..💔جاشونو ندادݩ مـآ بشینیم جونشونو دادݩ ما بایستیم ماچیڪارمیکنیم؟😔 حواسموݩ هسٺ؟ ✗ داریم جلوے چشم کسانے که جونشونو بخاطر ما دادن گنـاه میڪنیم..؛ ڪه بجاے راهٺ، را انتخاب ڪردم 🌹🍃🌹🍃 @dosteshahideman
💔🍂💔 شهید امیر سیاوشی براي اينكه مراسم هيئت آبرومندانه برگزار شود، از هيچ‌كاري دريغ نمي‌كرد.☺️.. يكي از خادمان و ميانداران بيروني هيئت چیذر بود👌. از چند وقت قبل محرم کارهایش را هماهنگ میکرد که هرطور شده خودش را به مراسم ارباب برساند... وقتي روضه حضرت زينب(ع) خوانده مي‌شد جور ديگري اشك مي‌ريخت😔و سينه مي‌زد💔. امير يك بچه هيئتي نمونه بود👌☺️... اگر در این مراسم ها کسی به او حرفی میزد و ناراحتش میکرد او جوابش را تنها با لبخند😃 میداد علاوه بر اینها شهید امیر سیاوشی یک چایخانه هم در کنار امامزاده علی اکبر برپا کرده بود☺️ و از عزاداران حسینی پذیرایی میکرد❤️ روز تاسوعا و عاشورا هم با علامتی که خودش خریده بود علمداری میکرد🙂 «شهادت🕊» مزد خدمتـــــهایش در مجالس اباعبدالله بود...💔🍂 شهیدمدافع‌حرم 💔🕊🕊🕊 🌺 @dosteshahideman 🌹🌺 🌺🌹🌺 🌹🌺🌹🌺 🌺🌹🌺🌹🌺
✨یاد شهدا بخیر 🌹برای رد شدن از سیم خاردار باید یه نفر روی سیم خاردار میخوابید تا بقیه از روش رد بشن(!!) داوطلب زیاد بود. قرعه انداختند، افتاد بنام یک جوان زیبارو !! همه اعتراض کردند الا یک پیرمرد که گفت: چکار دارید بنامش افتاده دیگه ... 🌹همه تودلشون گفتند : عجب پیرمرد سنگدلی !! دوباره قرعه انداختند، باز هم افتاد بنام همون جوون ... جوان بدون درنگ خودش رو انداخت روی سیم خاردار تو دل همه غوغائی شد ...!! 🌹بچه ها گریان و با اکراه شروع کردند به رد شدن از روی بدن جوان ... همه رفتند الا همون پیرمرد ... گفتند چرا نمیای ؟؟ گفت : نه شما برید من باید بدن پسرم رو ببرم برای مادرش آخه مادرش منتظره ... درود بر شهامت و غیرت آنان !! نمیدونیم الان برای رد شدن و رسیدن به عرش دنیا بعضیا پاشون رو روی خون کدام شهید گذاشتند ؟ 🌹باید مواظب بود ... خون شهدا بعضی ازآدم ها را زمین می زنه ... یادشهداگرامی🌹🌹🌹🌹😔 🌹🍃🌹🍃 @dosteshahideman
🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊 .. 😔 همسر شهید:👇 حسین بہ خوابـ😴ــم اومد، تا دیدمش شروع ڪردم سؤال ڪردن گفتم: کجایی؟؟🤔 در محضر سیدالشهدا یہ ڪم ساڪت شد و گفت: جز شهادت هیچے بہ دردم نخورد.😞 پرسیدم: نماز شب؟📿 براے رضاے خدا نبود... ❌میدونے فقط چیزے پذیرفتہ میشہ ڪہ فقط و فقط براے رضاے_خدا باشہ😍 گفتم: هیئت رفتن هات⁉️ ڪامل براے رضاے خدا نبود. دیگہ نگذاشت چیزے بپرسم😶، خودش ادامہ داد ڪه، شهــ🌷ـادت من رو برد بالا اگہ شهید نمیشدم😕، دست خالے بودم خیلے ڪار دارم، اگہ میمــ⚰ـــردم بدبخت میشدم، نفس ڪشیدن هم باید براے رضاے خدا باشہ👌 بہ سختے صحبت میڪرد،😟 انگار اجازہ صحبت ڪردن نداشت، ✌دوبارہ تأڪید ڪرد: جز شهــ🌷ـــادتم هیچے بہ دردم نخورد، اعمال دیگم براے دل خودم بود، آخرش هم گفت: خیلے زود دیر میشہ.😔😭 بهش گفتم حسین جان سفارش منم بڪن، خندید☺️، هیچے نگفت😐 و رفت ..😔 🌷شهید حسین محرابی🌷 🌺 @dosteshahideman 🌹🌺 🌺🌹🌺 🌹🌺🌹🌺 🌺🌹🌺🌹🌺 ─═इई 🍃🌷🍃ईइ═─
⚠️ 🔴 ارتباط_با_نامحرم ❌ 💬✍🏻پسر باشی یا دختر فرق ندارد، آن هنگام که مجوز چت و گفتگو با نامحرم را برای خودت صادر میکنی میگویی رابطه ی ما پاک است😏 ♨️میگویی خواهر و برادری که ایرادی ندارد، مدام رابطه ات را توجیه میکنی..😒 " به کجا چنین شتابان"🏃❌ ✅اولش فقط چت... محترمانه، کم کم "مفرد" خطابش کردی، کمی بعد دلت تماس تلفنی خواست...صدایش را که شنیدی📞 ،دلت عکسش را خواست.. 😰 عکس را سیو کردی و وقت و بی وقت با چشمانت به نامحرم خیره شدی... 😓 💢آرام آرام دلت دیدار حضوری خواست...🔥 (سرعت بالایت را احساس میکنی؟)👺 🌀من دیگر از حال و هوایت بعد از دیدنش هیچ نمیگویم 😪 🌀اما از چادر دختران سرزمینم دنیا دنیا حرف دارم...🙏 🌀از حیای چشمان پسران این آب و خاک بقدر پاکدامنی "یوسف کنعان" کلمه دارم🗣 💠نمیدانم چرا گاهی خودمان را راحت حراج میکنیم...😥 میگویند "💔تورم" تک رقمی شده از برجام و نافرجامی هایش گل و بلبل میشنویم...😤 باشد قبول دارم...😕 اما من از روزی میترسم که آمار چادران خاکی سرزمینم هم تک رقمی شود...😭 من از روزی😞 نگرانم که ارثیه ی فاطه ی زهرا "س" رنگ و بوی "مد" را به خود بگیرد ♨️من از روزی نگرانم که پاکی پسران سرزمینم را با واژه ی "بی جنبه" بودن زیر سوال ببرند😩 🌀مجوز دیدن برایمان صادر میکنند...😒 ماهواره: برای پیشرفت لازم است😏 بی حجابی:برای پیشرفت لازم است😏 🖲و در آخر زمینه ی گناه : برای پیشرفت لازم است😏 💟پیشرفت بدون بوی "کربلا" سرانجامش میشود آمار های خیانت و جنایت های آنور آبی ها...😓 یـــــــکــــــ ــــســــــوالــــــ❓ تو پیشرفت را در چه میبینی؟ التماس کمی تفکر 🙏🏻 🌟🍁🌱🍁🌱🍁🌱🍁🌱🍁🌱🍁 @dosteshahideman
🌷| باید پر پول می بود اما نبود نه اینکه باشه نه😌 ته ته تفریحش این بود که با خاله هاش جمع بشند و دریا تنی به آب بزنند🏊 پاسدار بود و کارمندی سپاه رو می گرفت هم بود👨 ما زندگی می کرد و خرجی برای خورد و روی دوشش نبود .👌 با این حال جیباش پرپول نبود😊 پس اندازی هم نداشت. در خرج و مخارج عادی خودش، که بتونه کرایه بده جایی بره و بیاد، از حقوقش برمی داشت جیبش میذاشت .👌 پول هاشو قرض می داد به دوستان و که زن و بچه داشتن و مخارجشون می زد اگه به روش نمی آوردند خودش به بهانه ای سر رو باز می کرد و رو بهشون قرض می داد💰 : اینها بیشتر از من به این پول نیاز دارن. زندگی من میگذره، شکر خدا😌🌹 قرض هم می داد می گفت : دستتون باشه هروقت داشتم خودم میام شما. برای پس دادنش عجله ✋ همیشه می گفتم مادر هایی که قرض می دی رو بنویس گوشه ی جایی از یادت نره✍ آروم می خندید و میگفت : نیازی نیست☺️ اگه پس آوردند که چه . اگه هم که نه جونشون راضی ام😌👌 دو تا که نبودند بعد از پشت سر هم غریب و آشنا می اومدند و می گفتند قدر بهش بدهکاریم ... ‼️ 🌟🍁🌱🍁🌱🍁🌱🍁🌱🍁🌱🍁 @dosteshahideman