eitaa logo
دوست شــ❤ـهـید من
936 دنبال‌کننده
11.7هزار عکس
2.5هزار ویدیو
68 فایل
🌹🌿بسم الله الرحمن الرحیم🌿🌹 #شهید_محمود_رضا_بیضائی: «اذا کان المنادی زینب (س) فأهلا بالشهادة» " «اگر دعوت کننده زینب (س) باشد، سلام بر شهادت»! #خادم_کانال: @gharibjamandeh
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
⚘﷽⚘ پدر و مادرت اینجا و خودت در ملکوت چقدر عکس قشنگیست پر از بغض و سکوت... شهید ❤️ @dosteshahideman🌸🌸🌸
⚘﷽⚘ پایه یک بودم.. حوزه امام خمینی. دیدم یکی اومده تو واحدمون خودش رو خیلی میگیره... استیل بسیجی دهه شصتی هم داره، شلوار شش جیب و لباس خاکی رنگ با چفیه. پایه دو بود... من که دیدمش تو دلم گفتم حداقل پایه 7 ایناس که اینقدر ابهت داره.. بعد از دو روز گذشت. شب بود.. تو واحدمون هیئت گرفتن و تو حجره ی علی اینا بود. من حال نداشتم و خوابیدم. بعد دیدم یکی اومد داره داد بیداد میکنه آقا بدو روضه بدووووو. ی دفعه اومد تو حجره ی ما و با چک و لقت منو بلند کرد گفت یالا روضه.چه معنا داره طلبه پایه یک بخوابه... باید شب زنده دار باشی...خخخخخ 😂 بعد کلی خندیدیم واز اونجا بود آشنایی ما تا اونجا که چهار ماه اینا هم حجره اش هم شدم. ولی قدرش رو ندونستیم والاع... اگه میدونستم شهید میشه کلی باهاش رفیق میشدم .به نقل از: علی آقا موسی وند. شهید علی خلیلی ❤️ @dosteshahideman🌹🌹🌹
⚘﷽⚘ به چه می نگرید؟ مگر شما در آن دور دست ها چه دیدید...؟ که هرچه میسوختید،نورتان بیشتر میشد، و ما هرچه میسوزیم، دودمان بیشتر... شهدا را یاد کنید با ذکر #صلوات @dosteshahideman🌹🌹🌹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
‌‌‌‌‌‌‌༻‌﷽‌༺‌‌ 🌹نخل ها ایستاده می میرند🌹 💠شرح عکس؛ 🌷 طی عملیات تفحص، در منطقه چیلات، پیکر دو شهید پیدا شد, یکی از این شهدا نشسته بود و با لباس و تجهیزات کامل به دیوار تکیه داده بود. 🌷 لباس زمستانی هم تنش بود و سر شهید دیگری را که لای پتو پیچیده شده بود را بر دامن داشت, معلوم بود که شهید دراز کش مجروح شده بوده است. 🌷 خوب، پلاک داشتند، پلاک ها را دیدیم که بصورت پشت سر هم است. 555 و 556 . فهمیدیم که آنها با هم پلاک گرفته اند. معمولا اینها که با هم خیلی رفیق بودند، با هم می رفتند پلاک می گرفتند. 🌷 اسامی را مراجعه کردیم در کامپیوتر. دیدیم که آن شهیدی که نشسته است، پدر است و آن شهیدی که درازکش است، پسر است... 🌹 . 🌹 🌹 💠اهل روستای باقر تنگه بابلسر. 🌷| @dosteshahideman
دوست شــ❤ـهـید من
⚘﷽⚘ قسمت چهل و پنجم داستان دنباله دار سرزمین زیبای من: عطر خمینی . پتو رو کشیدم روی سرم و چشم ها
⚘﷽⚘ قسمت چهل و ششم داستان دنباله دار سرزمین زیبای من: فرزندان اسلام . جملات و شعارهایی رو که می شنیدم باور نمی کردم ... اونها دروغگو نبودن ... غرق در حیرت، چشم از روی هادی چرخوندم و به رهبر ایران نگاه کردم ... چرا اونها می خوان جانشون رو به خاطر تو فدا کنن؟ ... هیچ کدوم شون که ایرانی نیستن ... تو با اونها چه کار کردی که اینطور به خاطرت اشک می ریزن؟ ... . . چنان غرق در شوک و حیرت بودم که همه چیز رو فراموش کردم ... حتی اینکه با هادی به شدت مشکل داشتم ... تمام مدت سخنرانی، حرف ها رو خیلی آروم کنار گوشم ترجمه می کرد و من دقیق گوش می کردم ... مجذوب تک تک اون کلمات شده بودم ... اون مرد، نه تنها رهبر اندیشه ها و تفکر بود بلکه روح تک تک اونها رو رهبری می کرد ... سفید و سیاه ... از شرقی ترین کشورحاضر تا طلبه های امریکایی و کانادایی ... . . محو جملات بودم که ناگهان بغض گلوی هادی رو گرفت ... نه تنها هادی ... بغض همه شکست ... اشک و ناله فضای سالن رو پر کرد ... همه شون به شدت گریه می کردن ... چرخیدم سمت هادی ... چشم هاش رو با دستش گرفته بود و اشک می ریخت ... چند لحظه فقط نگاهش کردم ... از شدت تعجب و کنجکاوی، داشت جانم از بدنم خارج می شد... فضا، فضای دیگه ای بود ... چقدر گذشت؟ نمی دونم ... . . هنوز چشم هاش خیس از اشک بود ... مثل سربندش سرخ شده بود ... صورت خیس و گر گرفته اش رو جلو آورد ... . . - طلاب و فضلای غیرایرانی بدانند که آنها در ایران اسلامی غریبه نیستند ... شما حتی مهمان هم نیستند ... بلکه صاحب خانه هستید ... شما فرزندان عزیز من هستید ... . . دوباره بغض راه گلوش رو سد کرد ... بقیه هنوز به خودشون نیومده بودن ... سرم رو چرخوندم سمت جایگاه ... فقط به رهبر ایران نگاه می کردم ... من توی کشور خودم از نظر دولت، یه آشغالم که حق زندگی ندارم ... و تو کشورت رو با ما تقسیم می کنی؟... اصلا چرا باید کشور تو برای اینها مهم باشه که اینطور به خاطرش اشک بریزن؟ ... . . من هرگز برای کشورم گریه نکرده بودم ... من هرگز برای هیچ سیاستمداری اشک نریخته بودم... و هرگز چنین صحنه هایی رو ندیده بودم ... من سیاستمدارهایی رو دیده بودم که قدرت تحریک و ایجاد هیجان در جمع رو داشتن ... اما من پایه تحصیلیم فلسفه و علوم سیاسی بود و به خوبی می دونستم ... این حالت، جو زدگی یا هیجان نبود ... . . فقط بهش نگاه می کردم ... یا تو فراتر از چیزی هستی که فکر می کردم ... یا چیزی داری که فراتر از داشته های هر سیاستمداریه ... چیزی که من باید پیداش کنم ... اونم هر چه سریع تر ... . 🍁| @dosteshahideman
⚘﷽⚘ دِلتنگِ حَرَم🌱 •|روے قبرم بنویسید •|بہ یڪ خط درشت{💓} •|دوری از شارع بین الحرمین •| او را ڪشت😭 دورےازحرم ماراڪشت💔 @dosteshahideman💚
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا