eitaa logo
دوست شــ❤ـهـید من
996 دنبال‌کننده
11.7هزار عکس
2.5هزار ویدیو
68 فایل
🌹🌿بسم الله الرحمن الرحیم🌿🌹 #شهید_محمود_رضا_بیضائی: «اذا کان المنادی زینب (س) فأهلا بالشهادة» " «اگر دعوت کننده زینب (س) باشد، سلام بر شهادت»! #خادم_کانال: @gharibjamandeh
مشاهده در ایتا
دانلود
⚘﷽⚘ خاطرات شهید محسن حججی ❤️ دو هفته قبل از محسن بود که رفتم آزمایشگاه و فهمیدم باردارم.😊 خیلی خوشحال شد. می خندید و بهم می گفت: "ببین زهرا، اگر شهید شدم، ولی مرد برات گذاشتم ها. این مرد هواتو داره." لبخندی زدم و گفتم: "خب، شاید دختر باشه." گفت: "نه پسره. اصلا وقتی رفتم سوریه از حضرت زینب علیها می خوام که پسر باشه." روزی که محسن رفت سوریه، خیلی دلم شکست. خیلی گریه کردم. رفتم توی اتاقم و تا توانستم ناله زدم. همان موقع کاغذ و خودکار ای برداشتم برای علیه السلام نوشتم. به آقا نوشتم: "آقاجان.منتی ندارم سرتون. اما من محسنم رو سالم فرستادم،باید هم سالم بهم برگردونی ما بچه توی راهی داریم. این بار محسن برگرده،دفعه بعد شهید بشه!" . از سوریه برام زنگ زد و گفت: "خانم، میخوان ما رو برگردونن. دارم میام ."😇 از خوشحالی بال درآوردم می خواستم جیغ بزنم.😍 فردا پس فرداش دوباره بهم زنگ زد گفت:" تهرانم. دارم میام سمت نجف آباد." ذوق زده بهش گفتم: "محسن می خواهیم تو کوچه برات بنر بزنیم." فکر میکردم خوشش میاد و خوشحال میشود یکدفعه لحنش تغییر کرد. گفت: "نکنین این کارو خانم. اگه بیام ببینم بنری یا پارچه ای زده اید و مردم چیزی از سوریه رفتن فهمیده‌اند از همون مسیری که اومدم برمیگردم."😔 می‌دانستم توی این جور چیزا محکم و روی حرفش می ایستد. تند تند گفتم: " باشه باشه. هرچی تو بگی." بنر را نزدیم. فقط برایش یک گوسفند قربانی کردیم. گوشتش را هم دادیم به فقرا. همین که پایش را توی خانه گذاشت و سلام و احوالپرسی کرد شک کردم که اتفاقی برای گوش هایش افتاده‼️ می‌گفتم: " خوبی محسن؟" الکی و بی ربط جواب میداد: "منم دلم براتون تنگ شده بود!"🤔 همانجا فهمیدم بله. کاسه ای زیر نیم کاسه است. تا اینکه یک اش را دعوت کرد خانه. آن بنده ی خدا هم یکهو سوتی داد و جلوی همه ما گفت: "محسن یادته اون موقع که تانکت موشک خورد؟ خدا بهت رحم کردها. "😅👌🏻 ما همه کپ کردیم. نفسمان بند آمد. تانک محسن و موشک‼️ یک دفعه محسن شد حسابی رنگ به رنگ شد. نمی‌خواست ما چیزی درباره مجروحیتش بدانیم. 😔نمی خواست بفهمیم که شنوایی یکی از گوشه هایش را را از دست داده.می دانست اگر بویی از این مسئله ببریم، دیگر نمی گذاریم به سوریه برود. 😭 بهم گفت: "زهرا. خانومم. بیا اینجا پیشم بشین." رفتم کنارش نشستم. کوله اش را باز کرد.👀 دست کرد توی آن و یک عالمه بیرون آورد. گفت: "اینها را از سوریه برا تو آوردم خانم."😍 دوباره دست کرد توی کوله. اینبار قطعه چوبی را درآورد.🤔دیدم روی آن چوب،یک قلب و یک شمع حکاکی کرده. خیلی ظریف و قشنگ. پایینش هم نوشته: "همسر عزیزم دوستت دارم."😍 قطعه چوب را به من داد و گفت: "زهرا، یه روز تو لاذقیه کنار دریا ایستاده بودم. دلم حسابی برات تنگ شده بود. دلم پر می زد برا اینکه یه ثانیه تورو ببینم.😔 رفتم روی تخته سنگ ایستادم. نگاه کردم به دریا و شروع کردم باهات حرف زدن. باور می کنی؟" سرم را تکان دادم. دوباره گفت:" یه بار هم از تانک بیرون اومدم نشستم رو برجک تانک. اونقدر دلم برات تنگ شده بود که همین جور شروع کردم به گریه."😔 بعد نگاهی بهم کرد و گفت:"زهرا، یه چیزی را می دونستی؟" گفتم: "چی؟" گفت: "اینکه تو از همه کس برام عزیزتری." آرام شدم. خیلی آرام. 💙 🌷 چند ماهی گذشت. فروردین ۹۵ بود. بچه مان به دنیا آمد. علی کوچولومان.😍 پدر و مادرم گفتند: "خوب خداروشکر. دیگه محسن حواسش میره طرف بچه و از فکر و خیال سوریه بیرون میاد." همان روز بچه را برداشت و برد پیش که توی گوشش و بگوید. ما را هم با خودش برد. آقای ناصری که اذان و اقامه در گوش علی گفت محسن رو کرد بهشان و گفت: "حاج آقا، شما پیش خدا روسفیدید. دعا کنید من شهید بشم." حاج آقا نگاهی به محسن کرد و گفت:" ان شاءالله عاقبت بخیر بشی پسرم." تا این را شنیدم با خودم گفتم: "نخیر این کله اش داغه. حسابی هوایی یه."😑 فهمیدم نه زخمی شدن سال پیشش،او را از سوریه سرد کرده نه بچه دار شدن الانش. حتی یک درصد هم فکر اعزام مجدد از سرش نیافتاده بود. از وقتی از برگشته بود، یکی دیگر شده بود. خیلی بی قرار بود. بهم می گفت: "زهرا. دیدی رفتم سوریه و نشدم؟"😔 بعد می گفت: "می دونم کارم از کجا می لنگه. وقتی داشتم میرفتم سوریه،برای اینکه مامانم ناراحت نشه و تو فکر نره، چیزی بهش نگفتم. می دونم. می دونم مادرم چون راضی نبود من شهید نشدم."😔 لحظه سکوت می‌کرد و انگار که کسی با پتک کوبیده باشد توی سرش، دوباره می‌گفت:" زهرا نکنه شهید نشم و بشم راوی شهدا اونوقت چه خاکی تو سرم بریزم؟"😭 دیگه حوصله ام سر برده بود. بس که حرف از شهادت می زد. دیگه به این کلمه پیدا کرده‌ بودم •┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈• @dosteshahideman •┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈•
⚘﷽⚘ نمازهایمان اگر نماز بود؛ که موقع سفر ذوق نمی کردیم از شکسته شدنش... نمازهایمان اگر نماز بود؛ که رکعت آخرش اینقدر کیف نداشت..! نمازهایمان اگر نماز بود؛ که تبدیل نمی شد به ماشین حساب..! نه... نمازهایمان نماز نیست... اگر نماز بود! می شست از دلمان؛ همه‌ ی سیاهی ها را، لکه‌ها را، زشتی ها را... اگر نماز بود! می شد کیمیا و مس وجودمان را تبدیل به طلا می کرد... اگر نمازمان نماز بود! می شد پل، می شد پناهگاه... می شد دارو، می شد درمان، می شد میعادگاه... خدایا تو که درهای آسمانت را سخاوتمندانه باز کرده‌ای... من از تو فقط یک چیز می خواهم! بر من منت بگذار... و کاری کن نمازهایم شود... ... •┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈• @dosteshahideman •┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈•
⚘﷽⚘ رفقا بشينيد پشت کامپيوتر بچه‌هااا عصرِ هالیووده ؛ عصرِ اینترنته ؛ عصر دهکده‌ جهانیه!! چجوری میخوای فَتحِش‌ کنی؟ با‌کدوم "نفسِ‌ مُطمَئِنّه"؟ و توجه‌ نکرديم‌ و به‌ دوستان‌ منتقل‌ نکرديم که‌ امروز وضعمون تو شبکه‌ های رسانه ای‌ و مجازی اینجور آشفته‌ و‌ بلاتکلیف هست ...!!! •┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈• @dosteshahideman •┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈•
⚘﷽⚘ رفیق ‌‏در این مرداب ؛ مراقب نگاهت باش نکند یک نگاهِ گناه روزه چشمت را باطل کند ... •┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈• @dosteshahideman •┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃🍃 📖🕋📖🕋📖 💠همراهان گرامی کانال 🌷ختم دسته جمعی زیارت و صلوات خاصه امام حسن مجتبی علیه السلام، کریم اهل بیت علیهم السلام، به مناسبت نیمه رمضان، میلاد این امام بزرگوار ، در کانال برگزار میشود ✅ تعداد ثبت مجموعه یا ضامن آهو میشود و توسط متصدی آمار در حرم مطهر 🍃🍂آقا علی بن موسی الرضا 🍂 🍃 از طرف شما عزیزان ثبت میشود و نزد ولی نعمتمان به امانت سپرده میشود ❇️ به نیابت از امام زمان( عج ) هدیه به امام حسن مجتبی( ع )و برآورده شدن حاجت افراد شرکت کننده ❇️فرصت خواندن تا یکشنبه شب ۲۱ / ۲ / ۹۹ 📣لطفا تعداد زیارت و صلوات خاصه امام حسن مجتبی علیه السلام را که‌ می خوانید هر کدام به صورت جداگانه ،به آیدی زیر بفرمایید تا جمع آمار در حرم مطهر امام رضا ( ع ) مطهر ثبت شود تشکر و عاقبت بخیری از حضور پر رنگتون 🌹 ⬅️آیدی جهت پیام دادن برای اعلام تعداد زیارت و صلوات خاصه امام حسن مجتبی( ع ) در ختم دسته جمعی 👇👇 🆔 @ZZ3362 ❤️متن زیارت امام حسن مجتبی علیه السلام ⬇️⬇️⬇️ 🌹اَلسَّلامُ عَلَیْكَ یَا بْنَ رَسُولِ رَبِّ الْعالَمینَ،اَلسَّلامُ عَلَیْكَ یَا بْنَ اَمیرِ الْمُؤْمِنینَ 🌹اَلسَّلامُ عَلَیْكَ یَا بْنَ فاطِمَةَ الزَّهْراَّءِ،اَلسَّلامُ عَلَیْكَ یا حَبیبَ اللّهِ 🌹اَلسَّلامُ عَلَیْكَ یا صِفْوَةَ اللّهِ،اَلسَّلامُ عَلَیْكَ یا اَمینَ اللّهِ 🌹 اَلسَّلامُ عَلَیْكَ یا حُجَّةَ اللّهِ ،اَلسَّلامُ عَلَیْكَ یا نُورَ اللّهِ 🌹السَّلامُ عَلَیْكَ یا صِراطَ اللّهِ، اَلسَّلامُ عَلَیْكَ یا بَیانَ حُكْمِ اللّهِ 🌹اَلسَّلامُ عَلَیْكَ یا ناصِرَ دینِ اللّهِ ،اَلسَّلامُ عَلَیْكَ اَیُّهَا السَّیِدُ الزَّكِىُّ 🌹اَلسَّلامُ عَلَیْكَ اَیُّهَا الْبَرُّ الْوَفِىُّ ،اَلسَّلامُ عَلَیْكَ اَیُّهَا الْقاَّئِمُ الاْمینُ 🌹السَّلامُ عَلَیْكَ ایهَا الْعالِمُ بِالتَّأویل،اَلسَّلامُ عَلَیْكَ اَیُّهَا الْهادِى الْمَهْدِىُّ 🌹اَلسَّلامُ عَلَیْكَ اَیُّهَا الطّاهِرُ الزَّكِىُّ، اَلسَّلامُ عَلَیْكَ اَیُّهَا التَّقِیُّ النَّقِىُّ 🌹السَّلامُ عَلَیْكَ اَیُّهَا الْحَقُّ الْحَقیقُ،اَلسَّلامُ عَلَیْكَ اَیُّهَا الشَّهیدُ الصِّدّیقُ 🌹اَلسَّلامُ عَلَیْكَ یا اَبا مُحَمَّدٍ الْحَسَنَ بْنَ عَلِی وَ رَحْمَةُ اللّهِ وَ بَرَكاتُهُ ❤️متن صلوات خاصه امام حسن مجتبی علیه السلام ⬇️⬇️⬇️ 🌷اللّهُمَّ صَلِّ عَلی الحَسَنِ بْنِ سَیِّدِالنَّبِیِّینَ وَوَصِیِّ أَمِیرِالمُؤْمِنِینَ السَّلامُ عَلَیْکَ یابْنَ  رَسُولِ الله 🌷السَّلامُ عَلَیْکَ یابْنَ سَیِّدِ الوَصِیِّیَنَ،أَشْهَدُ أَنَّکَ یابْنَ أَمِیرِ المُؤْمِنِینَ أَمِینُ الله وَابْنُ أَمِینِهِ عِشْتَ مَظْلُوماًوَمَضْیَت شَهِیداً، 🌷وأَشْهَدُأَنَّکَ الإمام الزَّکِیُّ الهادِی المَهْدِیُّ، اللّهُمَّ صَلِّ عَلَیْهِ وَبَلِّغْ رُوحَهُ وَجَسَدَهُ عَنِّی فِی هذِهِ السَّاعَةِ أَفْضَلَ التَّحِیَّةِ وَالسَّلامِ.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⚘﷽⚘ 🌱 الْحَمْدُلِلَّهِ الَّذِي تَحَبَّبَ إِلَيَّ .. ممنون که با همه بدیام دوستم داری! •┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈• @dosteshahideman •┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈•
⚘﷽⚘ چشمشان که به مهدی افتاد از خوشحالی بال درآوردند.. دوره‌اش کردند و شروع کردند به شعار دادن: "فرمانده آزاده آماده‌ایم آماده" هرکسی هم که دستش به مهدی می‌رسید امان نمی‌داد شروع می‌کرد به بوسیدن مخمصه‌ای بود برای خودش.. خلاصه به هر سختی‌ای که بود از چنگ بچه‌های بسیجی خلاص شد اما به جای اینکه از این همه ابراز محبت خوشحال باشد با چشمانی پر از اشڪ.. به خودش نهیب می‌زد: مهدی.. خیال نکنی کسی شدی که اینا اینقدر بهت اهمیت میدن تو هیچی نیستی.. تو خاڪ پای این بسیجی‌هایی.. .. •┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈• @dosteshahideman •┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈•
4_5974505963518952440.mp3
10.15M
❤️ وقتی که همه رفیقام منو تنها میذارن ❤️ وقتی که جنازه‌ی منو رو شونه میارن 🎤 سید رضا نریمانی شور‌‌
گاهے انسان بايد بنشيند با نفـسِ خود حساب‌کتاب کند. پدر ما را اين نفس در مےآوَرَد. بہ نفس خود بگوييد: تا کے؟ چقـدر؟ بس است ديگـر! بہ فکرِخودت باش! 💫🍃 @dosteshahideman
10.22M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
⚘﷽⚘ 💚 بریم حرم شاه کربلا 💚 به نیابت از شهیـــد بزرگوار 🌹حاج شهروز مظفری نیا🌹 ✨کربلا هرکی زائرتو...😭✨ 🎤
دوست شــ❤ـهـید من
⚘﷽⚘ از گناه تا توبه۲۰ 🔴 ناامیدها حضور دارین؟ 💠میدونی خدا از کیا خیلی خیلی خیلی بدش میاد 👈از ناااا
⚘﷽⚘ تا این بخش خدا رو شکر 🔴جلسه اول گناه چیست و‌توبه چگونه است تموم شد لطفا نظرات خودتونو تا اینجا برام بفرستین هرنظری دارین اگر نسبت به گناه هم دیدگاهتون عوض شده یا این ۲۰بخش باعث شده از گناه دست بکشین حتما بفرستین برام قطعا نظرات شما کمک کننده جلسات بعدیه 🔴نظر بدین🔴 @mostafa_sadrzadeh86 •┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈• @dosteshahideman •┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈•