#خاطره 📚
فرمانده گردان #غواصان
حاج احمد بچه های گردان ۴۱۰ غواص را از بین #بسیجی های قدیمی كه در گردانهای مختلف بودند تشكیل داد.
امتیاز گردانهای خط شكن این بود كه فرماندهان آنها خودشان نیرو برای خود جدا می كردند و از طرفی همه علاقمند بودند وارد گردانها خط شكن شوند ولی ظرفیت محدود بود . اكثر بچه هایی كه در والفجر 8 به حاج احمد ملحق شدند , شهید شدند. اصلا آنها برای همین آمده بودند , فقط زمان برایشان متغیر بود.
هنگامی كه بچه ها در زمستان در بهمن شیر تمرین غواصی می كردند , شرایط بسیار سخت بود. آب سرد بود و كلیه بچه ها عفونت می كرد. سر را زیر آب می كردی سردی آب به پیشانی فشار می آورد. وقتی بچه ها سرشب به آب می زدند بچه های تداركات كنار رودخانه منتظر می نشستند و آتش روشن می كردند تا غواصها هنگام خروج از آب خود را گرم كنند. به قدری سخت بود كه وقتی بچه ها از آب خارج می شدند انگشتهایشان قادر به باز كردن زیپ لباس غواصی نبود و بچه های تداركات این كار را برایشان انجام می دادند.
بالاخره ایام عملیات فرا رسید. دو روز قبل از عملیات بچه ها شب وداع برگزار كردند , حاج احمد بلندگو را برداشت و روضه حضرت #زهرا (س ) خواند , بچه ها یكدیگر را در آغوش گرفته حلالیت می طلبیدند. آن شب یكی از پرخاطره ترین شبهای وداع در طول تاریخ لشكر ۴۱ ثارالله بود .
سردار #شهید_حاج_احمد_امینی
فرمانده گردان ۴۱۰ لشکر ۴۱ ثارالله گران غواصان خط شکن
سن ۲۲ سال مزار روستای محمدآباد رفسنجان
شادی روح پاک شهدای غواص ۴۱ ثارالله صلوات
☘ @dosteshahideman
🍃🌹🍃🍃🌹🍃🍃🌹🍃🍃🌹🍃
#خاطره
یه #نوجوان 16ساله بود،
یه نوار روضه #حضرت_زهرا_س زیر و روش کرد.
بلند شد اومد #جبهه...
یه روز به فرماندمون گفت:من از بچگی #حرم_امام_رضا_ع نرفتم، می ترسم #شهید بشم و #حرم_آقا رو نبینم...
یک 48 ساعته به من مرخصی بدین برم #حرم_امام_رضا_ع زیارت کنم و برگردم...
اجازه گرفت و رفت #حرم_امام_رضا_ع
دو ساعت توی #حرم زیارت کرد و برگشت #جبهه...
توی #وصیتنامه اش نوشته بود:
در راه برگشت از #حرم_امام_رضا_ع توی ماشین خواب #حضرت رو دیدم...
#آقا بهم فرمود: #حمید اگر همینطور ادامه بدهی خودم میام می برمت...
یه قبری برای خودش اطراف پادگان کنده بود...
نیمه شبا تا #سحر می خوابید داخل قبر #گریه می کرد و میگفت:یا #امام_رضا_ع منتظر وعده ام...
#آقا_جان چشم به راهم نذار...
توی #وصیتنامه ساعت #شهادت، روز #شهادت و مکان #شهادتش رو هم نوشته بود...
#شهید که شد، دیدیم حرفاش درست بوده دقیقا توی روز،ساعت و مکانی #شهیـد شد که تو #وصیتنامه اش نوشته بود!
#شهید_حمید_محمودی
🌺 @dosteshahideman
🍃🌹🍃🍃🌹🍃🍃🌹🍃🍃🌹🍃
🍃🌹🕊🌹🕊🌹🍃
#دست_نوشــته_ای ازیک شهید با 3 خواسته
#که_ اتفاق_افتاد
✍ بعد از #شهادتش کوله پشتی اش را باز کردنددر #برگه ای نوشته بود:
1⃣ـ خدایا ! #امام_حسین علیه السلام با لب #تشنه شهید شد ، من هم می خواهم تشنه شهید شوم. ( وقتی او شهید شد ، تانکرهای آب خالی بوده و فرمانده برای رزمنده ها تقاضای آب کرده بود )
2⃣ـ اربابم با #سر_بریده شهید شده و سرش را از پشت بریده اند ، من هم می خواهم از پشت سرم بریده شود ( نقل کردند که #خمپاره از #پشت_سر_به_شهید خورده است )
3⃣ـ سر بریده ی مولایم امام حسین علیه السلام #بالای_نی_قرآن می خواند ، من سرّش را نمی دانم ، ولی می خواهم با سر بریده « #یا_حسین » بگویم.در جاده خمپاره خورد و #سرش قطع شد. دیدند سر بریده #لبهایش_تکان_می خورد و « یا حسین » می گوید.
#طلبه_شهیدمصطفی_آقاجانی
#آرزوهای_یک_شهید
#خاطره
🌹| @dosteshahideman
🕊🌹
🌹🕊🌹
🕊🌹🕊🌹
🌹🕊🌹🕊🌹
📚#تـوشــهـیـد_نـمـیـشـوے📚
روایـت هـایـی از حـیـات جـاودانـه
🌷شـهـيـد مـدافـع حـرم🌷
💚#شـهیـدمـحـمـودرضـابـیضـایـی 💚
🍂 #فـصـل_نـوزدهــم
🍁 #عـنـوان:زنـدگی با شـهـدا
شوق #شهادت طلبی داشت به ویژه از چندماه مانده به #شهادتش اما این چیزی نبود که یک شبه در او ایجاد شده باشد.
علی رغم اینکه در #جمهوری_اسلامی #دوست و #دشمن این همه توی سر تبلیغ از جبهه و جنگ گفتن و نوشتن از دفاع مقدس می زنند به عنوان #برادر_محمودرضا می گویم که او هرچه داشت از فرهنگ #دفاع مقدس داشت.
شخصیت #محمودرضا حاصل انس باهمین #کتاب ها و #فیلم ها و #خاطره ها #گفتن ها و #نوشتن ها از #شهدای_دفاع مقدس بود.
#دانش آموز بود که با حاج #بهزاد پروین قدس در تبریز رفاقتی به هم زده بود.مرتب برای دیدن آرشیو عکس هایش سراغش می رفت.
اولین ریشه های علاقه مندی به فرهنگ #جبهه و جنگ را حاج بهزاد در او ایجاد کرده بود.کتابخانه ای که از او به جامانده،تقریبا تمام کتاب های منتشر شده در حوزه #ادبیات_دفاع مقدس در چندسال گذشته را درخود گنجانده است.مثل همه ی بچه های #بسیج به یاد و نام و تصاویر سرداران #شهید دفاع مقدس به ویژه #حاج_همت تعلق خاطر داشت.
این اواخر پیگیر محصولات جدید ادبیات دفاع مقدس بود.گاهی از من می پرسید فلان کتاب را خوانده ای؟و اگر میگفتم نه، نمی گفت بخوان،خودش می خرید و #هدیه می داد.
آواخر چندتا کتاب را توصیه کرد که بخوانم،از بین این کتاب ها، #کوچه نقاش ها،#دسته یک،#همپای صاعقه و #ضربت متقابل یادم مانده است،مجموعه شش جلدی<<سیری_در جنگ_ایران_و_عراق>> را که از کتابخانه خودش به من هدیه کرد،هنوز به یادگار دارم، یک بار هم رمانی که براساس زندگی #شهید_باکری نوشته بود،ازتهران برایم پست کرد که بخوانم.
یادم هست باهم در مراسم رونمایی این کتاب شرکت کرده بودیم. #سردار سلیمانی هم در آن مراسم حضور داشت. به سردار #سعیدقاسمی و موسسه فرهنگی میثاق هم علاقمندبود و بدون استثنا ،هرسال #عاشورا با رفقایش در #مقتل_شهدای_فکه که سردار حضور می یافت، حاضر می شد.
چند بار هم به من گفت که #عاشورا بیا #فکه. هربار گفتم می آیم ولی نمی رفتم!
شـادے روح شـهـیـد #صـلـوات
🌷🍃 @dosteshahideman 🍃🌷
🍂 #فـصـل_بـیـسـتـم
🍁 #عـنـوان:آرزوے نـبـرد در کـربـلا
بعدازاینکه #آمریکا عراق را اشغال کرد مدام از آموزش جوانان #عراقی برای جنگیدن با آمریکا میگفت آن موقع اگراشتباه نکنم خودش هنوزتوی دانشکده ودرحال آموزش بود.
یک بار درباره ی نحوه ی عمل #بمب های کنارجاده ای توضیح دادآن اوایل درعراق ازاین بمب برای زدن تانک هاوخودروهای نظامی #آمریکااستفاده می شد.
#کلیپ های زیادی هم ازلحظه #انفجاراین بمب هاوازبین رفتن ادوات آمریکایی ها داشت که با هم تماشا کردیم اما هرچه اصرار کردم از هیچ کدام اجازه کپی نداد.
صحنه های هدف قرارگرفتن خودروهای آمریکایی ونفراتشان درحین ترددخیلی
تاثیر گذاروعجیب بود#محمودرضا مدام روی تصاویر کلیک میکرد ونگه می داشت وبعد توضیح می داد.
پرسیدم با این #بمب های دست ساز با آمریکا می جنگندگفت آن قدرتلفات ازآمریکایی ها گرفته اند که الان نظامیان آمریکایی کشیده شده اند داخل پادگان هایشان طرف آمریکایی از#حاج قاسم خواسته فتیله رابکشدپایین.
یک بار اوایل بحران سوریه که او مدام به #سوریه می رفت و می آمد گفت جنگ که در #سوریه تمام بشود میرویم #عراق بجنگیم جنگیدن #درکربلا حال دیگری دارد.
شـادے روح شـهیـد #صـلـوات
#اللهم_صل_علي_محمدﷺو_آل_محمدﷺو_عجل_فرجهم
🌷| @dosteshahideman
🍃🌷
🌷🍃🌷
🍃🌷🍃🌷
🌷🍃🌷🍃🌷
🌸🍃
#سبڪ_زندگے_شھدا
#مجاهدت_خستگےناپذیر
آقاجواد یک مجاهد به تمام معنا بودند و در راه خدا خیلی بےخوابی مےکشیدند
اکثر اوقات، در حال تلاش و تکاپو بودند
و همیشه چشمانش از شدت بےخوابی، قرمز بود
گاهی پیش مےآمد که از شدت بےخوابی
همانطور نشسته ، خوابش مےبُرد....
روایتی از همسر معزز #شهیدجوادمحمدی
#خاطره
❤️ @dosteshahideman
#اولین_و_آخرین_نماز_شهید
✍یه لات بود تو مشهد. داشت میرفت دعوا شهید چمران دیدش، دستشرو گرفت و گفت اگه مردی بیا بریم #جبهه.👀
🍁به #غیرتش برخورد و به همراه شهید چمران رفت جبهه. تو جبهه واسه خرید سیگار با دژبان درگیر میشه و با دستبند میارنش تو اتاق شهید چمران.
🍁رضا شروع میڪنه به #فحش دادن به شهید چمران،😐 وقتی دید ڪه شهید چمران به فحش هاش توجه نمیکنه. یه دفعه داد زد ڪچل با توأم!😳
🍁شهید چمران با مهربانی سرش رو بالا آورد و گفت😊: چیه؟ چی شده عزیزم؟ چیه آقا رضا، چه #سیگاری میکشی؟!! برید براش بخرید و بیارید.
🍁رضا ڪه تحت تأثیر رفتار شهید چمران قرار گرفته میگه: میشه یه دوتا فحش بهم بدی؟! ڪشیده ای، چیزی!😞
شهید چمران: چرا؟ 🤔رضا: من یه عمر به هرڪی #بدی ڪردم، بهم بدی ڪرده. تاحالا نشده بود به ڪسی فحش بدم و اینطور برخورد کنه!☹️
🍁شهید چمران: اشتباه فڪر میڪنی! یڪی اون بالاست، هرچی بهش بدی میڪنم، نه تنها بدی نمیڪنه، بلڪه با خوبی بهم جواب میده. هی #آبـرو بهم میده. گفتم بذار یه بار یڪی بهم فحش بده بگم بله عزیزم. #یکم_مثل_اون_بشم.😉😊
🍁رضا جاخورد و رفت تو سنگر نشست و زار زار #گریه میکرد. اذان شد، رضا #اولین_نماز عمرش بود. سر نماز موقع قنوت صدای گریش بلند بود،😳 وسط نماز، صدای سوت #خمپاره اومد. صدای افتادن یکی روی زمین شنیده شد رضا اولین و آخرین نماز عمرش را خواند و پرکشید...!🕊😔
#شهید_مصطفی_چمران
#درس_اخلاق
#خاطره
@dosteshahideman
☘🌹☘☘🌹🌹☘☘🌹☘
🌼 #زندگی_به_سبک_شهدا
🍀بعضے از #بیمارای آسایشگاه طورے بودن که هیچکس حتے طاقت دیدنشون رو نداشت، چه برسه بہ اینکہ ازشون نگهداری ڪنه،
🍀ولے صدیقه مےرفت اونا رو مےشست و ڪاراشون رو انجام مےداد و اصلاً هم از این کار #ناراحت نمےشد.
🍀کلاً آدم پر دل و جرأتی بود، واسه همین #هیچ_وقت دنبال کارای ڪوچیک و راحت نمیرفت.
🍀همیشہ آخر هفتهها یا تو آسایشگاه کهریزڪ #پیداش مےکردیم یا تو بیمارستان معلولین ذهنے نارمک.
🌹 #شهیده_صدیقه_رودباری
🍁 #خاطره
💠 #امام_صادق_عليہ_السلام
هر كہ يك بيمار مسلمان را #عيادت ڪند خدا هميشہ با او #هفتاد هزار فرشتہ گمارد تا در بند او درآيند و تا قيامت تسبيح و تقديس و تهليل و تڪبير گويند و نيمےاز نمازشان براےعيادت كننده بيمار باشد.
📚الکافی، ج3،ص120
💞| @dosteshahideman
☘🌹☘☘🌹☘☘🌹☘
وقتی از شهر به #پرواز در آمد تن تو
دست در گردنم انداخت #غم رفتن تو
پشت هر پنجره یک #بغض به یادت گل کرد
زنده شد در دلِ شب #خاطره ی روشن تو
تا #شفاعتگر چشمان سیاهم باشی
سالها #سوخته ام در تب پیراهن تو
حجم این شهر که امروز پر از #عطر گل است
لحظه ای پر شده از #خاطره ی بودن تو
#رفیق
#محمودرضا
#بغض
#دلتنگی
#غم
@dosteshahideman
⚘﷽⚘
مثل یک #کودک بد خواب که بازیچه شده
#خسته ام ...
خسته تر از آنکه بگویم چه شده
در #خیالات بهم ریخته ى دور و برم
خیره بر هر چه شدم
#خاطره اى زد به سرم 💔
#شهید_محمود_رضا_بیضائی
#شب_بخیر_علمدار 🌙
🌙 | @dosteshahideman
⚘﷽⚘
#خاطره☺️🙈
یکی از محافظان مقام معظم رهبری در خاطره ای گفت:
یک روز که مقام معظم رهبری به کوههای اطراف تهران برای کوه پیمایی رفته بودند🌁
با دختر و پسری دانشجو برخورد می کنند🙄 که به لحاظ ظاهری وضع #نامناسبی داشتند.
آنها به یک باره در مقابل گروه ما قرار گرفتند😯
و فرصت جمع و جور کردن و رسیدگی به وضع ظاهری خودشان نداشتند😥
از رفتار آنها مشخص بود که خیلی ترسیده بودند😰
واینگونه به نظر می رسید که آنها تصور می کردند که الآن آقا دستور دستگیری آنها را فورا صادر خواهد کرد.😩
ولی برخلاف تصور آنها😧
آقا با آنها سلام و علیک گرمی کرد☺️😍
و پرسید که شما زن و شوهر هستید؟(البته آقا می دانست)؛ 🤔😑
آن پسر وقتی با خلق زیبای آقا مواجه شد، واقعیت را گفت؛ و جواب داد خیر من و این دختر دوست هستیم.😉😬
آقا ابتدا ☝️
درباره ورزش و مزایای آن با آنها صحبت کرد🙂
و بعد فرمود : بد نیست صیغه محرمیتی هم در میان شما برقرار شود و شما با هم ازدواج کنید.👰💞
آقا به آنها پیشنهاد داد که اگر مایل بودید در فلان تاریخ بیائید، و من هم آمادگی دارم که شخصا خطبه عقد شما را بخوانم. 😍💞
آن دو خداحافظی کردند و طبق قرار همراه خانواده خود در همان تاریخ به محضر ایشان رسیدند .😍💞
آقا هم #خطبه_عقد آن دو را جاری کردند💞👰
با برخورد کریمانه ایشان این دو جوان مسیر زندگی خود را تغییر دادند آن دختر غیر محجبه به یک دختر محجبه و معنوی و آن پسر دانشجو هم به یک جوان مذهبی مبدل شدند.👌
•┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈•
@dosteshahideman
•┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈•
#خاطره
حاج قاسم ، اسم تیپ ما را امام حسین(ع) گذاشت🌹
بهش گفتم : این بار، عملیات سراسری است ؛ برگشتی هم در کار نیست☝️. لشکر ثارالله هم سه تا تیپ تشکیل داده؛ یکی تیپ امام صادق(ع)، یکی تیپ امام سجاد(ع)، یکی هم تیپ امام حسین(ع)، #حاج_قاسم_سلیمانی، اسم تیپ ما را گذاشته تیپ امام حسین(ع) حالا تو دوست داری اسم تیپ ما چه باشد؟ هر کدام را که خودت دوست داری.» حاج یونس گفت: « حاج قاسم ، اسم تیپ ما را تیپ امام حسین(ع) گذاشته❤️، من هم می خواهم مثل امام حسین (ع) شهید بشوم.🕊
#سردارشهید
حاح یونس زنگی آبادی🌷
شهادت : ۱۳۶۵/۱۰/۲۵شلمچه ، عملیات کربلای ۵
•┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈•
@dosteshahideman
•┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈•