هدایت شده از کانال دوستداران شهید مدافع حرم برادرم عباس کردانی
4_5868326301718282392.mp3
زمان:
حجم:
15.91M
🎵 #مناجات_باشهدا
✨اموووون از زمونه گرفتار دردم
💔 #لیاقت نداشتم که دورت بگردم💫
✨غمی دارم #امشب دلم رو سوزونده
💔من اینجا نشستم #حرم تنها مونده😭
🎤🎤 #سیدرضا_نریمانی
🍃🌹🍃🌹
دوست شــ❤ـهـید من
📚 #تـوشــهـیـد_نـمـیـشـوے📚 روایـت هـایـی از حـیـات جـاودانـه 🌷شـهـيـد مـدافـع حـرم
📚#تـوشــهـیـد_نـمـیـشـوے📚
روایـت هـایـی از حـیـات جـاودانـه
🌷شـهـيـد مـدافـع حـرم🌷
💚 #شـهیـدمـحـمـودرضـابـیضـایـی 💚
🍂 #فـصـل_ســی و نـهـم
🍁#عـنـوان:بـالـبـاس نـظـامـےدر محـضر بـانـو
چندبار پیش آمد وقتی #عکسهای_سوریه را نشان می داد،از او خواستم یکی دوتا عکس به من بدهد اما #هیچ وقت #نداد!
می گفت تا امروز یک فریم عکس از بچه های #سپاه در #سوریه #منتشر نشده.بگذار منتشر نشود.
یکی از #عکسهایی که خیلی اصرار کردم به من بدهد عکسی بود که بعد از #عملیاتش در #منطقه_حجیره و پاکسازی مناطق اطراف #حرم #حضرت_زینب(ع)از وجود #تروریست ها بالباس #نظامی در #صحن_حرم گرفته بود.
#کیف کرده بود که با لباس #نظامی توانسته داخل #حرم عکس بگیرد.می گفت #خیلی_دوست داشت که هرجور شده در #حرم_حضرت_زینب یک عکس بالباس نظامی بگیرد.
بالاخره با تمام محدودیت هایی که برای ورود به #حرم_بالباس نظامی وجود داشته به #عشق_حضرت_زینب دل را زده به دریا و چندنفری با لباس رفته اند داخل #حرم.
بعد از #شهادتش نگاه به این #عکس #کوهی از #حسرت روی #دلم می گذارد.یک عمر #زیارت_عاشورا را لقلقه زبان کردیم و در پیشگاه #امام_حسین(ع) و #اولاد و #اصحابش #ادعا کردیم که #(یالیتَنا_کُنا_مَعکُم) و به زبان گفتیم #لبیک_یا_حسین(ع)
واین اواخر باز هم با#ادعا گفتیم #(کُلنا_عَباسُک_یازینب)و در گفتنمان ماندیم ک ماندیم....
شـادے روح شـهـیـد #صـلـوات
🌷🍃 @dosteshahideman 🍃🌷
🍂 #فـصـل_چـهـل
🍁 #عـنـوان:خـوف تـکـفیـر از سـپاه امـام خـمیـنے
یک بار عکسهایی را که خودش آنجا از #دیوار نوشته های #تکفیری ها و رزمندگان ارتش سوریه گرفته بود نشانم داد بین آنها عکس یکی از رزمنده های#ایرانی بود که داشت شعاری به #زبان_عربی روی #دیوار می نوشت به این عکس که رسیدیم #محمودرضا گفت:این بعد ازنوشتن شعار زیرش نوشت
#(جیش_الخمینی_فی_سوریا)این را که گفت زد زیر #خنده.
گفتم به چه می خندی گفت #تکفیری ها از ما و نام #امام_خمینی(ر)خیلی
#میترسند بعد تعریف کرد که یک روز در یکی از محلاتی که اهالیش آنجا را ترک کرده بودند متوجه #پیرمردی شدیم که سرگردان به این #طرف و آن #طرف می دوید. رفتیم جلو و پرسیدیم چه شده؟گفت #پسرش مجروح شده و در خانه افتاده ولی کسی نیست که کمک کند با تعدای از بچه ها رفتیم داخل و دیدیم پسرش یکی از همین #تکفیری هاست.
#هیکل درشت،ریش بلندو لباس چریکی به تن داشت.
یک گوشه افتاده بود و خون زیادی از پایش رفته بود تا #متوجه ما شد شروع کرده به داد و فریاد کردن هرچه از در #دهانش بیرون آمد نثار ما کرد.همین طور که داشت فریاد می زدو بد و بیراه می گفت، یکی از #بچه ها رفت نزدیکش و توی #گوشش گفت می دانی ما #کی هستیم؟#ما_ایرانی_هستیم، این را که گفت دیگر #صدایی از #طرف_نیامد.
شـادے روح شـهیـد #صـلـوات
#اللهم_صل_علی_محمد_و_ال_محمد_و_عجل_فرجهم
🌷| @dosteshahideman
🍃🌷
🌷🍃🌷
🍃🌷🍃🌷
🌷🍃🌷🍃🌷
🍃🌷🍃🌷🍃🌷
⚘﷽⚘
#کوهسنگی_مشهد
یه نوجوان 16 ساله بود از محله های پایین شهر تهران...
چون بابا نداشت خیلی بد #تربیت شده بود
خودش میگفت:
گناهی نشد که من انجام ندم!
تا اینکه یه نوار #روضه ی حضرت زهرا سلام الله علیها زیر و روش کرد...
بلند شد اومد جبهه!
یه روز به فرماندمون گفت من از بچگی حرم امام رضا (علیه السلام) نرفتم...
می ترسم #شهید بشم و #حرم آقا رو نبینم!
یک 48 ساعته به من مرخصی بدین برم حرم امام رضا زیارت کنم و برگردم...
اجازه گرفت و رفت مشهد؛
دو ساعت توی حرم #زیارت کرد و برگشت جبهه!
توی وصیت نامه اش نوشته بود :
در راه برگشت از حرم امام رضا توی ماشین خواب #حضرت رو دیدم...
آقا بهم فرمود حمید!
اگر همین طور ادامه بدی؛
#خودم میام می برمت...
یه قبری برای خودش اطراف پادگان کنده بود!
نیمه شبا تا #سحر میخوابید داخل قبر گریه میکرد میگفت یا امام رضا #منتظر وعده ام...
#آقاجان_چشم_به_راهم_نزار
توی وصیت نامه #ساعت شهادت، #روز شهادت و #مکان شهادتش رو هم نوشته بود!!
#شهید که شد دیدیم حرفاش درست بوده
دقیقا توی روز، ساعت و مکانی شهید شد!
که تو وصیت نامه اش نوشته بود...
شهید حمید محمودی
🌷| @dosteshahideman
🍃🌷
🌷🍃🌷
🍃🌷🍃🌷
🌷🍃🌷🍃🌷
دوست شــ❤ـهـید من
📚 #تـوشــهـیـد_نـمـیـشـوے📚 روایـت هـایـی از حـیـات جـاودانـه 🌷شـهـيـد مـدافـع حـرم
📚#تـوشــهـیـد_نـمـیـشـوے📚
روایـت هـایـی از حـیـات جـاودانـه
🌷شـهـيـد مـدافـع حـرم🌷
💚 #شـهیـدمـحـمـودرضـابـیضـایـی 💚
🍂 #فـصـل_چـهـل و نـهـم
🍁 #عـنـوان:خـودم مـی روم
روزی که برای پیکر #شهیدوالامقام،#محمدحسین_مرادی تهران بودم،برای همان شب بلیت برگشت قطار به تبریز گرفته بودم.
شام را آن شب مهمان #محمودرضا بودم.بعد از شام،محمودرضا و برادر خانمش مرا رساندند راه آهن.نیم ساعتی تا حرکت قطار وقت داشتم.نشستیم توی ماشین و حرف زدیم.
داشتیم درباره آموزش زبان انگلیسی بحث می کردیم که گوشی #محمودرضا زنگ خورد،محمودرضا از ماشین پیاده شد و جواب داد.ده دوازده قدم از ماشین فاصله گرفت،دفت آن طرف تر ایستاد و مشغول صحبت شد.
وقتی صحبتش تمام شد و داشت بر می گشت سمت ماشین،من هم پیاده شدم.دیدم #سرش_پایین است و اخم هایش رفته توی هم.
حدس زدم که #تماس از #سوریه بوده.نزدیک که شد پرسیدم:از آن طرف بود؟بدون اینکه بگوید بله یا نه،#گفت:فردا ساعت ده صبح می روم.گفتم :سوریه؟گفت بله.گفتم:تو که همه اش دو سه روز است برگشته ای؟گفت هر چه #زحمت_کشیده بودیم بر #باد رفته.آمده اند جلو و مواضع را گرفته اند.باید برگردم.اگر نروم،بچه ها کاری از دستشان ساخته نیست و همین طور از این حرفها زد.
گفتم:
واقعا می خواهی فردا بروی؟تازه برگشته ای.اقلآ چند روزی پیش خانواده باش و به زن و بچه برس،بعدآ می روی.
#محمودرضا با اینکه مرد خانواده بودو می دانست که من چه می گویم ،اما اصرار می کردباید برود.اعصابش با آن تماس خرد شده بود.چند وقیقه ای با او صحبت کردم و سعی کردم مجابش کنم.نهایتآ به او گفتم با عجله تصمیم گیری نکندو امشب را فکر کند.روز بعد برود و با هم سنگرهایش صحبت کند که شخص دیگری برود.آنجا توی راه آهن برای رفتن یا ماندن به نتیجه نرسید،ولی آنقدر گفتم که قول داد روز بعد برود صحبت کند.
بعد از #شهادتش،برادرخانمش راجع به ان شب برایم گفت؟بعد از رفتن تو،توی راه که داشتیم برمی گشتیم ،من به #محمودرضا گفتم اصلا گوشی ات را یک مدت خاموش کن و سیم کارتش را هم دربیاور.
بیا دست زن و بچه ات را بگیر چندوقتی برو تبریز.کاری هم به کار کسی نداشته باش.آن طرف که نمی توانند برای تو ماموریت بزنند.
اینجا هم که کسی تو را نمی فرستد آن طرف...اینها را که گفتم #محمودرضا گفت:هیچ کس #نمی تواند #مرا_بفرستد سوریه.
#من_خودم_دارم_می_روم
شـادے روح شـهـیـد #صـلـوات
🌷🍃 @dosteshahideman 🍃🌷
🍂 #فـصـل_پـنـجـاه
🍁 #عـنـوان:تاسـوعای زینـبے
شب #تاسوعا پیامک زده بود که سلام ،در بهترین ساعات عمرم به یادت هستم.جایت خالی.
یک سالت بعدش زنگ زد و حرف زدیم .گفت:امروز منطقه ی #اطراف_حرم حضرت #زینب(ع)را به طور کامل #پاکسازی کردیم ک #تکفیری ها را که قبلا تا پانصد متری حرم پیش آمده بودند و حرم را با خمپاره می زدند،تا شعاع چند کیلومتری #دور کردیم.
بعد گفت:امروز از منطقه ای که قبلا دست تکفیری ها بود وارد حرم شدیم .از #امشب هم #چراغ های #حرم را شب ها روشن می کنیم.
از اینکه در شب #تاسوعا این منطقه را آزاد کرده بودند خیلی #خوشحال بود.ارادتش به حضرت زینب توصیف نشدنی بود.
بعد از #شهادتش در صفحه ی شخصی ام در فیس بوک چیزی دراین باره نوشته بودم.برادربزرگوارم آقای حسن شمشادی پای این مطلب پیغام گذاشته بود که بد از پاکسازی آن منطقه ،#محمودرضا را در حالی که مقابل حرم #حضرت_زینب ایستاده بود و با اشک نجوا می کرد دیده بود.
#محمودرضا در سفر ماقبل آخرش به #سوریه چندتا #سوغاتی با خودش آورده بود.
به او گفته بودم این دفعه که می آیی سوغاتی بیاور.یک کوله پشتی پر از سوغاتی آورده بود.#پرچم_جبهه ی_النصره که از مقرشان کنده بود،#سربندهای تکفیری ها،نامه ای که تکفیری ها برای نیروهای مقاومت نوشته بودند واز این چیزا !
یادم هست یکی از سوغاتیهایش #متبرک بود.
#پرچم کوچک قرمزی آورده بود که رویش در دو سطر نوشته بود:
#«کُلناعباسُک_یابطلةکربلا«لبیک_یازینب»
شـادے روح شـهیـد #صـلـوات
#اللهم_صل_علی_محمد_و_ال_محمد_و_عجل_فرجهم
🌷| @dosteshahideman
🍃🌷
🌷🍃🌷
🍃🌷🍃🌷
🌷🍃🌷🍃🌷
⚘﷽⚘
مےدهم سوے #امیرم یڪ سلام
#صبح من آغاز شدبا این ڪلام
ڪار هر روز من از فرط فراق
یڪ سلام ازراه دور ازروےبام
#السلام اے ساڪن ڪرب وبلا
من #حرم خواهم همین ووالسلام
#سلام_اربابم❤️
#صلےالله_علیڪ_یااباعبدالله
#صبحتون_حسینے
🌹| @dosteshahideman
══════°✦ ❃ ✦°═══
6.79M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#آقام_حسن(ع)
صحنه ای از غربت بقیع...💔|••
آخـر یه روز #شـیعه بـرات #حـرم میسـازه.
#شـهـادت_امام_حـسـن(ع)
🌹🥀🌹
🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃
⚘﷽⚘
امام خامنه ای حفظه الله:
خادمی امام رضا (علیهالسلام)،
افتخار من است.
🍃🌸سعی کنید در #حرم #امام_رضا(ع) ولو دو دقیقه، ولو پنج دقیقه، دل را فارغ کنید از بقیّهی شاغلها
و متّصل کنید به معنویّتی که در آنجا حضور دارد
و حرفتان را بزنید به زبان خودتان هم با امام رضا حرف بزنید اشکال ندارد...
گفت:
"گوش کن با لبِ خاموش سخن میگویم
پاسخم گو به نگاهی که زبان من و توست"
❤️| @dosteshahideman
⚘﷽⚘
اگر با #دوربینِ انصاف اندکی به اطراف نگاه کنی ، می بینی که #جنگ هنوز هم ادامه دارد
سرفه هایی که قصه ی جنگ را برای #جانباز شیمیایی تداعی می کند
ویلچری که چرخ هایش ،روزگاری را حکایت میکند که #رزمنده_ای دست و پایش را برای حفظ این #مملکت به ودیعه گذاشته است
درمیان #چشمک ستارگان شهر ، #رویای_صادقه_ای که دل خوشی فرزند شهیدی است .
در کوچه پس کوچه های بی کسی ، سنگ قبر بانام شهیدِ #گمنام مونس روزهای تنهایی #مادری است...
در محله ی #انتظار، چشم هایی است که هنوز هم به در ِخانه دوخته شده تا شاید از عزیز سفرکرده خبری شود.
کمی آنطرف تر مردی #با_ایمان کوله پشتیِ #غیرت بر دوش با کاسه آبی بدرقه می شود به مقصد #دمشق.
#محمد_جنتی هر چه داشت در طبق #اخلاص گذاشت و فدای #بانوی_دمشق کرد
مدافع بود هم برای #حرم هم برای قلبش. #شهادتش دل هیئت #فاطمیون و زینبیون و حیدریون را سوزاند .
#حاج_حیدرِ سوریه شهید و #جاوید الاثر شد .شاید هم میخواست قلبش را در آنجا جا بگذارد.
توسل به #امام_حسن(ع) سبب شد بعد از دوسال #پیکرش بر گردد.و دلتنگی های فرزندانش کمی تسکین یابد.
این روزها خانواده اش با نبودنش در کنار #خاطرات جامانده زندگی می کنند.
#ترکش های زخم زبان عده ای ،دلِ داغدار خانواده #مدافعان_حرم را می سوزاند...
هنوز هم جنگ ادامه دارد...
✍به قلم #طاهره_بنایی منتظر
#شهید_مدافع_حرم_محمد_جنتی
📅تاریخ تولد: ۱۳۶۰/۱۲/۱۸
📅تاریخ شهادت: ۱۳۹۶/۰۱/۱۶
🗺محل شهادت: سوریه
🗺محل دفن:تهران.بهشت زهرا
#گرافیست_الشهدا
#شهید #محمد_جنتی
🌷 | @dosteshahideman
⚘﷽⚘
"إِلَهِي أَمَاتَ قَلْبِي عَظِيمُ جِنَايَتِي"
خدایا بزرگی جنايتم به #مرگ ڪشیده دلم را...
#مناجات_التائبین
.
این همان #دل❤️ است
ڪه باید #حرم تو باشد...
زنده اش می ڪنی؟!🙃
•┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈•
@dosteshahideman
•┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈•
⚘﷽⚘
#خاطرات_شهدا 🌷
روایت مادر شهید محمدرضا دهقان
🌾 #اربعین_سال93 به پیاده روی اربعین رفتیم.محمدرضا هم خیلی اصرار داشت که بیاید ⚡️اما گفتیم که بگذار ببینیم اوضاع در چه حالی است #تجربه کسب کنیم سال دیگر با هم💞 برویم.
🌾 #چفیه ای که دوستش هدیه🎁 داده بود را داد تا در حرم #امام_حسین(ع) تبرک کنم.اما من در شلوغی های حرم گمش کردم🙁 و هر چه گشتم پیدایش نکردم🚫 و خلاصه برایش یک #چفیه خریدم و تبرک کردم.
🌾به #محمدرضا جریان را گفتم،میدانستم خیلی به چفیه علاقه💞 داشت و از او #عذرخواهی کردم اما او در جواب گفت که
فدای سرت من #حاجتم روا می شود😊.
🌾وقتی به #تهران رسیدیم در مورد حاجتش و چرایی آن از محمدرضا سؤال کردم❓ و او در جواب گفت که اگر چیزی را در #حرم ائمه گم کنی حاجت روا می شوی😍 .من حاجتم این است که #شهید بشوم .تا #اربعین سال دیگر زنده نیستم🌷.
🌾من خیلی ناراحت شدم😔 و در جوابش گفتم که به عراق میروی⁉️گفت جنگ فقط آنجا نیست در #سوریه هم هست من در سوریه #شهید_می_شوم.
#شهید_محمد_رضا_دهقان_امیری
•┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈•
@dosteshahideman
•┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈•