eitaa logo
دوست شــ❤ـهـید من
996 دنبال‌کننده
11.7هزار عکس
2.5هزار ویدیو
68 فایل
🌹🌿بسم الله الرحمن الرحیم🌿🌹 #شهید_محمود_رضا_بیضائی: «اذا کان المنادی زینب (س) فأهلا بالشهادة» " «اگر دعوت کننده زینب (س) باشد، سلام بر شهادت»! #خادم_کانال: @gharibjamandeh
مشاهده در ایتا
دانلود
❤️❤️❤️❤️ خــــــــداے.مهربونــــــم امروزم را چون هر روز با نام تو آغاز می کنم صبحی چنین زیبا از چشمه های جان آفرین جبروت! ای تنها معبود! چشم دلم را بگشا می خواهم ازنسیمِ خنک صبحگاهان سبک تر باشم محتاج.نگاهتم ممنون.ڪه.هستے😍 الهی.به.امید.تو 🌸 🌷| @dosteshahideman ❤️❤️❤️❤️
🍃🌹🌹🌹🍃 🌷گفت: بیا لباس خاکی منو بگیر، لباس سبزت را به من بده! _می خواهی چی کار؟! _دوست دارم تو لباس سپاه شهید بشم! 🌷....گفتم: نمی دم و فرار کردم. دوید و گرفتم. گفت: راضی باشی یا نباشی من باید اینو بپوشم و با این شهید بشم. گفتم: پس به شرط اینکه کثیف و خونی نشه! گفت: قبول. همون شب تیر به سرش خورد و شهید شد.... 🌹شهید على اکبر فرمانى 🌹| @dosteshahidemam 🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹
🕊 #بـی‌_نهایـت_عشـــق 🕊 🌸 دلش نمی ‌خواست ڪارهایش جلوی دید باشد ... مدتی را ڪه در جبهه بود ، اجازه نداد حتی یڪ عڪس یا فیلم از او تهیه شود . 🌸 آخرین بار ڪه به مرخصی آمده بود ، قبل از رفتن همه ‌ی عڪس ‌هایش را از بین برد تا پس از شهادت چیزی از او باقی نماند . 🌸 همین طور هم شد و برای شهادتش حتی یڪ عڪس هم در خانه نداشتیم . همیشه پنهان ‌ڪار بود ... حتی زخمی ‌شدنش را هم از دیگران پنهان می ‌ڪرد . #شهید_مجید_زین_الدین 🌹 #اخلاص 🕊| @dosteshahideman
❤️شهادت حمید باکری به روایت شهید حاج احمد کاظمی: 🔺شهید احمد کاظمی‌واقعه شهادت شهید حمید باکری را این گونه نقل می‌کند: «دیگر نه نیرویی می‌توانست برسد،نه آتش مقابله داشتیم،نه راهی برای رسیدن مهمات به خط . تصمیم گرفتم بمانم. احساس می‌کردم راه برگشتی هم نیست که خمپاره شصتی آمد خورد کنارمان و دیدم حمید افتاد و دیدم ترکش آمد خورد به گلویش و دیدم خون از سرش جوشید روی خاک دیدم خون راه باز کرد و آمد جلو دیدم دارم صدایش می‌زنم حمید و دیدم خودم هم ترکش خورده ام و دیدم بی سیم چی ام آمد خون دستم را دید و اصرار کرد بروم عقب.» مهدی (مهدی باکری) حواسش رفت به بچه‌های سنگر و من دور از چشم او به کسی گفتم:«برو جنازه حمید را بردار و بیاور.»مهدی گفت:«لازم نیست،بگذار بماند.»فکر کردم نشنیده یا نمی‌داند و یک حدس دیگر زده. گفتم«من داشتم یک دستور دیگر به…» گفت:«من می‌دانم حمید شهید شده.» گفتم:«پس بگذار بروند بیاورند.» گفت:«نمی‌خواهد.» گفتم:«چی را نمی‌خواهد؟الآن وقتش است.شاید بعد نشود.» گفت:«می‌گویم نمی‌خواهد.» گفتم:«ولی من می‌گویم بروند بیاورندش.» گفت:«وقتی می‌گویم نمی‌خواهد،یعنی نمی‌خواهد.» گفتم:«چرا؟» گفت:«هروقت جنازه بقیّه را رفتیم آوردیم،جنازه حمید را هم می‌آوریم.» اصرار کردم«بگذار بچه‌ها شب بروند حمید را بیاورند.هنوز دیر نشده.» سر تکان داد و گفت نه.گفت:«این قدر اصرار نکن احمد،یا همه با هم یا هیچ کس». 🌹| @dosteshahideman
💔💔💔 دلـــ💔ـــــگویهـــ دلم گرفتہ 😔 بہ وسعٺِ 🌨😭 💔| @dosteshahideman 💔💔💔
🍃🌹🕊🌹🕊🌹🍃 🍂« انقلاب با شتابے سرسام‌آور بہ پیش مے‌رود؛ ان‌شاءالله تمام ڪاخ‌های ظلم را درهم خواهد ڪوبید و باعث نجاٺ ٺمام مستضعفیڹ جهاڹ خواهد شد و از همہ مهم‌تر زمینہ آماده مےشود براے ظهور امام زماڹ (ع) و نڪته بسیار ظریفے ڪه در اینجا مشهود اسٺ، ارتباط قوے بین امام و امٺ مےباشد ڪہ به فضل الهے این دو هم جهٺ حرڪٺ مےڪنند و تا ایڹ همسویے برقرار اسٺ ما پیروزیم؛ »🍂 🌹| @dosteshahideman 🕊🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹
1_35195014.mp3
6.55M
شهیدان.نگاه.ڪنید.به.حال.ما منتظر.نگاهتونم😔 🌹| @dosteshahideman
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🕊| @dosteshahideman
دوست شــ❤ـهـید من
🍃🌹🕊🌹🕊🌹🍃 شهید علی الهادی نوجوان ۱۷ ساله مدافع حرم از حزب الله لبنان 💗 دوستم شهید علاقه ی زیادی به شهید داشت.این شهید اهل شهر نبطیه بود. علی دو ماه قبل از شهادتش برایم از گفت و اینطور تعریف کرد: "یک شب در خواب دوست شهیدم را دیدم، از او پرسیدم شما شهید احمد مشلب هستی؟ گفت:بله،گفتم از شما یک درخواست دارم: و آن اینکه اسم من را نیز جزء در لیستی که حضرت سلام الله علیها می نویسد و شما را میکند بنویس. 💔 شهید احمد مشلب به من گفت: اسمت چیست؟! گفتم:علی الهادی! شهید احمد مشلب دوباره گفت: این اسم برای من آشناست، من تو را در لیستی که نزد حضرت زهراء سلام الله علیها بود دیده ام و به به ما ملحق خواهی شد... اینطور شد که دوستم علی الهادی دو ماه بعد شهید شد.😭💔 راوی: دوست صمیمی 🌷 🌹| @dosteshahideman 🕊🌹 🌹🕊🌹 🕊🌹🕊🌹 🌹🕊🌹🕊🌹
💌💜 به یادگار مانده از   🍂دلم مي‌خواست كسي دور و برم نبود و زار زار مي‌گريستم😭 به حال بدبختي خودم و به . مملكتي كه 5 سال جنگ بهترين👌 جوان‌هايش يعني مملكت با غرش خمپاره‌ها💥و سفيرتيرهاي مستقيم دشمن به كام نيستي و مرگ كشيده است🌷. 🍂همين يك ساعت پيش بود كه يكي از بهترين و سربازهاي گروهان، سرباز توسط خمپاره‌اي💥 كه روي سنگفرش خرده بود از ناحيه مجروح شد. چه سرباز خوبي بود😔. 22 ماه خدمت در جبهه هاي نبرد👊 واقعاً نبردهايش بود. 🍂يك شب واقعاً مزخرف راديو📻 روشن است. ساعت 12 را اعلام مي كند. درون سنگر همراه با و سرباز «حاجي‌زاده» بيدار نشسته‌ايم👥. سرباز «حاجي‌زاده» را بيدار كرده‌‌ام كه چاي☕️ درست كند. صداي غرش خمپاره خواب راحت را از چشم‌هايتان گرفته. 🍂اي كاش فقط غرش خمپاره‌ها بود. از همه بدتر مزاحم امان استراحت نمي‌دهد☺️. پشه‌هايي كه از خمپاره برتر است. نمي‌داني وقتي صداي وزوز آنها و خارش عجيب آنها بدنم را اذيت مي‌كند😣 چقدر اعصابم ناراحت مي شود. از همه بدتر هواي اين منطقه گرماي بيش از حد♨️ از وزوز پشه‌ها به كيسه خواب پناه برده‌ايم. ولي گرما امان نمي‌دهد😪 واقعاً كه چيز مزخرف و بيخودي است. چقدر از جنگ 🍂راستي چرا انسان اين اشرف مخلوقات اين هديه خود را در ميان همه موجودات زنده بايد در اين خراب‌آبادها كه معلوم نيست جزو كدام ناكجاآباد خراب شده‌اي است سرگردان باشد⁉️ انشاءالله كه همه بنده‌هايش را نجات بدهد🙏.  @dosteshahideman