eitaa logo
دوتا کافی نیست
46.6هزار دنبال‌کننده
7.3هزار عکس
1.3هزار ویدیو
31 فایل
کانالی برای دریافت اخبار مهم و نکات ناب در زمینه فرزندآوری، خانواده و جمعیت (دوتا کافی نیست، برگزیده دومین رویداد جایزه ملی جمعیت در بخش رسانه) ارتباط با مدیر @dotakafinist3 تبلیغات👇 https://eitaa.com/joinchat/3841589734Cc5157c1c6e
مشاهده در ایتا
دانلود
👌«ما کوثریم و کم نمی شویم» کانال«دوتا کافی نیست» @dotakafinist1
دوتا کافی نیست
#پیام_مخاطبین ❌معلم هامون ما رو به ادامه تحصیل تشویق می کردند و اینکه حالا حالاها به ازدواج فکر نک
سلام خدمت همه خانم ها و آقایون کانال😍 من اسمم مریمه، پدرم طلبس و نظامیه خودم دوست دارم با طلبه و سید ازدواج کنم 💍💍💑 مجردم الان🙍🏻‍♀️ من ۱۷ سالمه تا پارسال خواستگارام تلفنی بودن و مامانم رد میکردن و من ناراحت بودم. چون دوس دارم از این سن ازدواج کنم تا بتونم بچه های زیادی بیارم🤱🏻 امسال توی خرداد ماه وسط امتحانات من یه خواستگار داشتم سید بود و طلبه و حافظ قرآن خلاصه همه چیز تمام🙎🏼‍♂️ما ۳ جلسه باهم صحبت کردیم و قرار بود جلسه بعدش بریم برا آزمایشو، کارای عقد و... فردای شب خواستگاریم رفتم مدرسه و به مشاورمون گفتم خانم، من دارم شوهر میکنم و اینا... کمکم کن چیکار کنم؟ برگشت گفت مریم جدی میگی؟!!😳😳گفتم بعله خانم، دارم ازدواج میکنم برگشت گفت خاک تو سرت ازدواج نکنیااااااااا😡😡 گفتم چرا خانم مگه چیه سنت پیامبره... گفت خیلی میخوای به حرف پیامبر گوش بدی پیامبر گفته «ز گهواره تا گور دانش بجوی» نه اینکه شوهر کن، بعدشم من الان ازدواج کردم، از مدرسه میرم خونه، خسته کوفته غذا درست کن، خونه مرتب کن و به بچه ها برس و اینا... گفتم خانم زندگی همه شیرینیاش به اینه گفت بد بخت بگو نیاز دارم😱😱😱 گفتم خانم این چه حرفیه گفت اگر بفهمم به این آقا جواب مثبت دادی دیگه تو هیچ مدرسه ای راه نمیدمتو به مدیر اونا میگم. گفت درس بخون و آیندتو بساز باید مستقل باشی نه اینکه جلو شوهرت دست دراز کنی، هر چند پولدار باشه خلاصه کلی صحبت کرد باهام. منم خر شدم و ردش کردم الان واقعا پشیمونم که چرا ازدواج نکردم باهاش😞😞 تازه کلی از دخترای مدرسه مونم رو از ازدواج منع کردن برای مثال دختر داییم نامزد کرد عکس شوهرشو آورد نشون داد، اخطار گرفت اما بچه های دیگه عکس دوست پسراشونو میارن نشون میدن چیزی نمیگن 😒😒 هر چند سنم کمه و وقت دارم اما انشالله مورد مناسب بعدی رو رد نمیکنم و آیندمو میسازم و برای حمایت از حرف رهبرم کلی بچه میارم با تربیت درست. خیلی ممنون حرفامو گوش کردین و پای درد و دلم نشستین، مریم هستم، ۱۷ ساله از شهر مقدس قم راستی کانالتونم عالیه... کانال«دوتا کافی نیست» @dotakafinist1
⚠️فقط یک دهه فرصت داریم. 📌 دکتر مریم اردبیلی، آینده‌پژوه و کارشناس حوزه جمعیت میگه از دهه ۸۰ پنجره جمعیتی کشور باز شده و حدود ۲۰ سال از آن سپری شده؛ در حالت خوشبینانه فقط یک دهه فرصت داریم و سیاست‌ها و فرهنگ‌سازی‌های جمعیتی باید در این یک دهه اتفاق بیفتند. 📌نسل‌های بعد (دهه ۷۰ و ۸۰) نسبت به دهه شصتی‌ها جمعیت کمتری دارند و باید نرخ باروری آنها برای رسیدن به نرخ جایگزینی بیش از ۳ فرزند باشد. 👈 خانم دکتر اردبیلی، مادر پنج فرزند هستند. کانال«دوتا کافی نیست» @dotakafinist1
دوتا کافی نیست
⚠️وقتی #تنهایی، برای سالمندان غم انگیزتر از ابتلا به کروناست! ✅ «فرزند امروز، تکیه گاه فردا» #آین
۳۶۶ در مورد نیاز سالمندان به محبت فرزندان شون تجربه ای داشتم که میخواستم اینجا مطرح بشه ... وقتی حرف از فرزند زیاد زده میشه خیلی ها موضوع مالی، تربیت، کنایه اطرافیان، فرهنگ، مسائل جسمی و خیلی چیزهای دیگه رو مطرح میکنند ... اما متاسفانه هیچکس حواسش نیست که دنیا همین یکی دو روز حال نیست و ان شاءالله قرار ۶۰ ،۷۰ سال زندگی کنیم ... تک فرزند هر چقدر هم خوب باشه بالاخره اندازه یک نفر میتونه کار انجام بده و گاهی خیلی سخت میشه .. من خودم سه تا خواهر و برادر هستیم. یه دختر دوتا پسر، دوتا مون ازدواج کردیم و یک برادرم هم مجرد هستند .. خودم هم سه تا بچه دارم .. متاسفانه مادرم در اثر ترس از کرونا و بالا رفتن سن دچار مشکلاتی شدند. حالشون خیییئلی بد شد و اوایل که همه قرنطینه بودن بیماریشون سریع به بدترین حالت ممکن تغییر کرد. من دیدم اگر کرونا مادرم رو نکشه خدای نکرده این ترس و اضطراب و تنهایی حتما یه بلایی سرش میاره. این شد که با تمام ریسکی که داشت چمدان بستم و رفتم خونه شون، بعدا به قول خودشون مثل فرشته نجاتی بودم که در چارچوب در ظاهر شدم.... بهشون آرامش دادم و از لحاظ غذایی کلی بهشون رسیدم. گفتیم و خندیدیم ... بادکش انداختم براشون و هر کاری از دستم بر میومد انجام دادم ...البته پسر کوچکم رو هم بردم چون حضور بچه در هر خانه ای نشاط آور هست و ناخودآگاه تقاضا هایی که از مادر بزرگ میکنن و مادر بزرگ از روی دلسوزی مجبور به انجام دادن میشه، معجزه میکنه ..چون هم باعث میشه حرکتی بکنن هم اینکه احساس کفایت بهشون دست میده و حرف ها و حرکات با نمک بچه ها همیشه پدربزرگ و مادربزرگ ها رو به خنده وا میداره.... الحمدلله مادرم حالشون رو به بهبودی رفت... اما من خودم بخاطر اینکه بچه ها رو گذاشته بودم خونه کلی عذاب وجدان و دل مشغولی داشتم ... الحمدلله برادرم از لحاظ خرید و ... کلی کمک بود ولی خب مردها هیچوقت مثل خانم ها و مخصوصا دختر ها نمیتونن ابراز محبت کنن ... البته برادرم چند بار خواستند تا مادرم ببرن خونه شون ولی خب مادرم راحت نبودند... عروسمون خیلی خوبن ولی بچه کوچیک دارن ... این شد که به زور مادرم برداشتم بردم خونه خودم ... چند روز هم خونمون بودند .. اما خب من باید حواسم به همه چیز می بود، درس خودم، درس بچه ها، امتحانات، جسم و روح مادرم، پخت و پز .... واقعا شرایط سختی بود. اما همش یه جمله در ذهنم تکرار میشد، کاش تنها نبودم ... کاش یه خواهر داشتم ... حتی یک سری زنگ زدم برادرم اومدند و تو ماشین کلی پیشش گریه کردم ... الحمدلله حال مادرم بهتر شد ... اما من دلم برای خودمون و بچه هامون می سوزه که چطور میخوان تنهایی ۴ تا پدر و مادر خودشون و همسر شان رو نگهداری کنند؟! آیا ما واقعا به فکر خوشبختی فرزندانمان هستیم که بچه کم میاریم؟آیا آینده ای نیست ؟ پیری نیست؟مریضی نیست؟ همه جنبه های زندگی رو باید با هم دید ... شاید حتی ده تا بچه هم به فکر ما نباشند ولی واقعا چقدر احتمال داره کسی که این همه فک و فامیل داره تنها بمونه؟ یه کم واقع بین باشیم و نذاریم این تفکرات غلط و مسخره جلو لذت های عمیق زندگی و فرزندآوری رو از ما بگیره برای همه بیماران دعا کنید... کانال«دوتا کافی نیست» @dotakafinist1
من پارسال تو کانال شما این دعا رو دیدم، خوندم و باردار شدم و الان پسرم حسین سه ماهه😍 است. بی زحمت دوباره تو کانال بذارین تا اول محرم هرکی بچه نداره اینو بخونه، من و یکی از دوستام واقعا جواب گرفتیم. کانال«دوتا کافی نیست» @dotakafinist1
✅ فرصتی بی نظیر و کم نظیر جهت فرزندار شدن زوج های نابارور ✨بنا به روایتی معتبر و صحیح از امام رضا علیه السلام که ایشان فرمودند: «روز ، روزی است که حضرت زکریا دعا کردند که خدواند به او فرزندانی عنایت فرماید، خدواند نیز به او یحیی را بشارت داد.» بعد حضرت فرمودند: «پس هر کس این روز را روزه بگیرد و سپس دعا کند، خداوند همان طور که دعاى زکریّا را مستجاب کرد، دعاى او را نیز مستجاب خواهد کرد.» 📚کتاب امالی و کتاب من لا يحضره الفقيه ؛ شیخ صدوق ج۲ ؛ ص۹۱ کانال«دوتا کافی نیست» @dotakafinist1
⚠️ایران، سالخورده ترین کشور منطقه و کشوری پیرتر از روسیه و آمریکا در سال ۲۰۵۰ کانال«دوتا کافی نیست» @dotakafinist1
⚠️دهشتناک 📌 در زمینه‌ی مسائل خانواده به معنای واقعی کلمه باید تحول ایجاد کنیم. امروز خبرها و گزارش های متقن به ما می‌گوید که ‏ما، کشورمان به سرعت به سمت دارد پیش می‌رود. 📌 این خیلی خبر دهشتناکی است. خبر بدی است. از جمله‌ی چیزهایی ‏است که آثار آن وقتی ظاهر خواهد شد که هیییچ گونه علاجی برایش متصوَّر نیست.‏ 🌐 سخنرانی به مناسبت سالگرد رحلت امام خمینی (رحمه الله) - ۱۳۹۹/۰۳/۱۴‎ کانال«دوتا کافی نیست» @dotakafinist1
دوتا کافی نیست
#پنجره_جمعیتی 📌بازیِ طولانی ‌مدت... !! برژینسکی مشاور ارشد امنیت ملی کارتر در مصاحبه‌ای با وال ا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🚨آیا ایران نیز به سرنوشت ژاپن دچار خواهد شد؟! 👈 فقط یک دهه فرصت داریم تا ایران را از سالخوردگی جمعیت نجات دهیم. در غیر اینصورت شرایطی به مراتب بدتر از ژاپن در انتظار ما خواهد بود. چون ژاپن بعد از توسعه یافتگی با سالخوردگی جمعیت مواجه شد اما ما توسعه نیافته به کشوری سالخورده تبدیل خواهیم شد. از طرفی کشور ما دشمنانی دارد که در صورت سالخورده شدن جمعیت، همچون کفتار به ما هجوم خواهند آورد. کانال«دوتا کافی نیست» @dotakafinist1
۳۶۷ چند وقتی هست که با کانال دو تا کافی نیست آشنا شدم به نظر من که سه تا دارم سه تا هم کافی نیست اما ... ۳۷ ساله ام، دو پسر دارم و یک دختر و همسری که مهربانه، ۲۶ ساله بودم که به عقد همسرم دراومدم و بعد از ۶ ماه ازدواج کردیم، سال ۹۰ پسر بزرگم به دنیا آمد. درد زایمان رو تحمل کردم و آخر سر سزارین شدم ، ۹۴ دخترم به دنیا آمد و ۹۵ پسر دومم به قول معروف به طور ناخواسته. با اینکه بچه سوم ام ناخواسته بود اما من هیچ حس بدی نداشتم و اصلاً هم به فکر سقط و این کارهایی که این روزها خیلی باب شده نیفتادم، ولی کلی سوژه شدم؛ سوژه همکارانم، سوژه خانواده ام، سوژه در و همسایه، سوژه هر رهگذری که خانواده ی ما رو میدید و بگذریم که هر کسی در حد و اندازه خودش اظهار نظر می کرد در مورد تعداد فرزندان دیگران که به نظر من جزء خصوصی ترین مسائل یه خانواده هست و کسی نباید دخالتی و حتی اظهار نظری بکنه. مرخصی زایمان بچه اولم، شش ماه بود و بعد بچه رو میبردم خونه مادرشوهرم میذاشتم و میرفتم سر کار و بعد از کار دوباره میرفتم و تحویل میگرفتم، کمی که بزرگتر می شد، می گفت مامان نرو سر کار و هر روز با گریه ازم جدا می شد. بچه ای که مفهوم زمان رو نمی فهمه هر روز با صحنه خداحافظی مادرش روبرو میشه انگار که هر روز مادرش میمیره و اون چند ساعت غصه میخوره و بعد مادر بر میگرده و فردا دوباره همان قصه تکرار میشه و خدا می دونه چه صدمات جبران ناپذیر عاطفی می بینه ... کمترینش انگشت مکیدنش بود. مادرشوهرم خیلی مهربونه و هم در حق من و هم در حق نوه ش مادری کرده و وجود اون دلگرمیه زیادی برای من و بچه م هست. سر زایمان دخترم به لطف دولت احمدی نژاد ۹ ماه تو مرخصی بودم و بالتبع خیلی بهتر بود، دخترم که چهار ماهه بود فهمیدم بچه سومم رو باردارم هفت الی هشت ماه به دخترم شیر دادم و بعد هم شیر خشک. تقریبا چهار ماه بعد از اتمام مرخصی زایمان دوم، دوباره به مرخصی زایمان رفتم، سزارین سوم ، کودک یک ساله ، مادر و خواهری که ازت دور هستن و مشکلات خودشونو دارن ، تنهایی ، شوهری که خسته از کار به خونه پناه میاره و ... بیشتر وقتا کم میاوردم. مرخصی سوم که تموم شد سه تا بچه رو نمیتونستم با هم ببرم پیش عزیزشون ، شوهرم اون روزا صبح زود و بدون ماشین میرفت سر کار اما من باید سه تا بچه ی ۵ و ۲ و ۱ ساله رو هر روز از خواب بیدار می کردم از طبقه چهارم میاوردم تو پارکینگ و سوار ماشین می کردمشون تا ببرم تحویل عزیزشون بدم و برم سر کار... سرما و گرما، خواب ،گریه، شرایط رو سخت میکرد. با مادرشوهرم (که بهش میگیم عزیز) صحبت کردیم و آپارتمان خودمونو اجاره دادیم و خودمون رفتیم پیش عزیز، خونه ویلایی نقلی دو طبقه، طبقه بالا برادرشوهرم و خانمش بودن و طبقه پایین خانواده ۵ نفری ما با عزیز و مادربزرگ همسرم. اون روزا صبحا با خیال راحت میرفتم سر کار و بچه ها تا ساعت نه ونیم ده می خوابیدن و وقتی هم بیدار میشدن عزیز پناهشون بود. چهار ـ پنج ساعت بعدش منم میرسیدم و خوشحالی شون دو چندان میشد. ناهارم همیشه آماده بود و بعد از ناهار ظرفا رو میشستم و استراحت می کردم.... عزیز مهربونتر از مادرم بود. یکسال هم اینطوری سپری شد و بچه ها بزرگتر شدن، روا نبود عزیز مهربون رو بیشتر از این اذیت کنیم، دنبال آپارتمان طبقه اول نزدیک خونه ی عزیز بودیم و میتونم بگم شش ماه تمام، مشاورین املاک محل، سایت دیوار و ... رو گشتیم تا بالاخره با دوتا کوچه فاصله یه آپارتمان ۸۵ متری پیدا کردیم. اصرار بر طبقه اول هم به خاطر این بود که قبلا که تو آپارتمان خودمون در طبقه ۴ بودیم همسایه پایینی خیلی از دستمون شکار بود، تقی به توقی می خورد، سریع میومد بالا که بچه ها تون سرو صدا می کنن، نمیدونم واقعاً انتظار داشتن من با بچه های سه چهار ساله با چه ادبیاتی حرف بزنم که مثلا شلوغ نکنن، سر وصدا نکنن... به نظر من که خودم در یک خانواده ۸ نفره و فقیر بزرگ شدم، وضعیت روحی و عاطفی پدر و مادر خیلی خیلی تأثیر گذارتر از وضعیت مالی خانواده در تربیت و روحیه فرزندان هست. خود من به شخصه هیچ گله و شکایتی از پدر و مادرم به لحاظ کمی امکانات مالی شون ندارم ــ من تا کلاس چهارم دبستان کیف مدرسه نداشتم، کتابام و لوازم التحریرم رو که تو یه مداد و یه پاک کن خلاصه می شد که اغلب هم گمشون می کردم. تو یه کیسه پلاستیکی میذاشتم و میرفتم مدرسه ، پول تو جیبی نداشتم، دفتر نقاشی نداشتم، گاهی وقتا که کفشم پاره میشد مثل شخصیت های داستان فیلم بچه های آسمان مجید مجیدی، با خواهرم به صورت مشترک می پوشیدیم تا وقتی که پدر بتونه کفش جدید بخره ــ اما منکر این هم که فقر چهره تلخی داره ، نیستم. کما اینکه گاهی وقتها این که " کادَ الفقرُ ان یکونَ کفراَ " رو به صورت ملموس حس کردم. 👈 ادامه در پست بعدی کانال«دوتا کافی نیست» @dotakafinist1
۳۶۷ وضعیت مالی فعلی ما، خدا رو شکر بدک نیست و میشه گفت متوسط هست. تو این دوران نابسامان اقتصادی یه آپارتمان ۱۱۰ متری داریم (که متاسفانه به خاطر اینکه همسایه ها اذیت نشن توش نمیشینیم ). یه ماشین داریم و حقوقی که خدا رو شکر از پس هزینه هامون بر میام. ما آدمای پرهزینه ای نیستیم، لباسهای پسر بزرگم رو نگه میدارم برا پسر کوچیکم، لباسای برادرزاده هام و خواهر زاده هام رو استفاده می کنم و برعکس. هزینه های پوشک و شیر خشک رو حس کردیم که چه طوریه، بچه هامو آتلیه نبردم تا حالا ـ ما خیلی رستوران نمیریم ـ فست فود زیاد نمیخوریم و بیشتر خودمون درست می کنیم، بچه هامون هر چی بخوان در اختیارشون قرار نمیدیم. بعضی وقتا واقعا نمیتونیم حتی اگه بخوایم ... خیلیا شماتتم می کنن و میگن تو که شاغلی میخواستی چیکار سه تا بچه رو؟ اصلا وقت می کنی به خودت برسی؟ وقت می کنی مسافرت بری؟ از زندگی چه لذتی می بری؟ گاهی میگن خب معلومه چون مادرشوهرش بچه هاشو نگه میداره خیالش راحته ... خودش که کاری نمیکنه ... بعضی وقتا نمی فهممشون، لبخندی میزنم و میگم آره همینطوره، به نظرم ارزش بحث کردن نداره چون از همون اول هم محکومم پس سر خودمو با حرفهای ـ صد تا یه غازشون ـ درد نیارم ... بله که لذت میبرم از زندگی، سرکار میرم، خسته بر می گردم، ناهار نداشته باشم باید به فکرش باشم، بعضی وقتا به بچه ها التماس میکنم سروصدا نکنن تا یه کم بخوابم، که اغلب نمیذارن. مثل همه ی خانوما با مسأله مهم و اساسی " چی بپزم؟" در گیرم، تو فضای مجازی هستم ـ ۲۴ ساعته نه ولی همیشه باید مواظب باشم تا مسحور این جادوگر نشم ـ برای مسافرت چون خانواده پدریم در شهرستان هستن سالی دو یا سه بار میرم پیششون، شمال، مشهد میریم و ... پارسال با سه تا بچه رفتیم کربلا، سختی هم داشت خب مگه چیه؟ فقط تو نجف یه کم به خاطر کم آبی اذیت شدم همین ... اینا میگذره. هر روز جدیدی که میاد خدا فرصت دوباره برای لذت بردن از نعمت حیات و هم چنین جبران اشتباهاتمون بهمون میده و هیچ وقت دیر نیست. با اینکه آگاهانه به این فکر کرده بودم که به ۳ تا بچه اکتفا نکنم اما مدتی بود که بیخیال این موضوع شده بودم شاید تذکرات منفی اطرافیان داشت کم کم اثرشو میذاشت با خودم می گفتم ولش کن نهایتا اگه بازم بخوام بعد از بازنشستگی اقدام می کنم و ... تا اینکه با این کانال آشنا شدم و با خوندن تجربه های خانم های پرانرژی و امیدوار به این فکر افتادم که اولاً بازم بچه دار بشم دوماً فاصله زیاد نندازم بین بچه ها، اما... راستش می ترسم، مرخصی زایمان زنان شاغل، شامل سه فرزند میشه ـ از هر کی میپرسم که قانون جدیدی، ماده ای ، تبصره ای، آئین نامه ای نیست آیا که مشکل منو حل کنه ؟ یا نمیدونن یا مثل همیشه میگن واقعاً میخوای بازم بچه بیاری؟ من دلم نمیاد اگه بچه چهارم رو بیارم از همون نوزادی تنهاش بذارم و برم سرکار . بچه های زنان شاغل مثل بچه یتیم بزرگ میشن ولی من دلم میسوزه نوزادم رو تنها بذارم ... گاهی به فکر بازنشستگی زود هنگام میافتم اما می بینم شرایطشو ندارم، گاهی با خودم میگم خب خودت نرو سرکار ولی دلم نمیاد هفده سال زحمتم رو بی سرانجام رها کنم... گاهی کلاً خسته و داغونم از این جابجا شدن نقشم در زندگی ... من مادرم ... چرا به جای اینکه صبحها نوزادم رو نوازش و بو کنم و لذت ببرم باید سر کار برم، چرا به جای اینکه برای بچه هام صبحانه و ناهار درست کنم باید با کلی ارباب رجوع همیشه نالان و شاکی سروکله بزنم، چرا باید به جای اینکه تو خونه بمونم و خودم رو برای شوهرم آرایش و پیرایش کنم باید سرکار باشم و رفتار مردانه از خود بروز دهم که محیط کاری ام سالم بماند و خیلی چراهای دیگر ... بگذریم درد دل زیاده ولی به قول حضرت علی : یا باید راهی پیدا کنم و با توکل پیش برم یا اگه راهی نبود رهاش کنم و بسپرمش به خدا و جزع و فزع نکنم . من از تجارب دوستان یاد گرفتم که خدا روزی همه رو خودش میده و فراتر از آن به این رسیدم که اگه بچه ی دیگه ای بیارم علاوه بر روزی ، خداوند خودش از جایی که فکر ناقص من بهش راهی نداره مشکلات رو هموار میکنه پس چرا من غصه ی این مسائل رو بخورم میسپرم به خودش و هم ضرورت ازدیاد نسل رو فدای مسائل کم اهمیت نمیکنم و هم اینکه ببینم چطور از پس این امتحان برمیام.... بالاخره وقتی ادعای شیعه بودن برای امام زمان رو دارم ؛ خوش بود گر محک تجربه آید به میان / تا سیه روی شود هر که در او غش باشد. " شک نکنید" که دعای خیرتان برام برکات زیادی میاره ، التماس دعا. کانال«دوتا کافی نیست» @dotakafinist1
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✅ نحوه شرعی پول برداشتن از جیب شوهر 😂😂 کانال«دوتا کافی نیست» @dotakafinist1
✨ امام رضا [علیه السلام] در حدیث به ریان بن شبیب فرمودند: وقتی زکریا [علیه السلام] مصیبت سیدالشهدا [علیه السلام] را دید، به خدا عرضه داشت: خدایا به من فرزندی بده که از اولیای تو باشد و شبیه شهادت سیدالشهدا [علیه السلام] به شهادت برسد تا من هم در مصیبت نبی اکرم [صلوات الله علیه] شریک شوم، که خدای متعال یحیی [علیه السلام] را به او عطا نمود. ✨ سپس حضرت می‌فرمایند: اگر فرزند می‌خواهید، در روز اول محرم روزه بگیرید و دعا کنید، خدا بهتان عطا می‌کند. حضرت زکریا هم همین کار را کرد و در محراب، آن خطاب به او شد. زکریا گفت: من در کهن سالی هستم و همسرم هم دوران فرزندآوری اش گذشته است اما در پاسخ به او گفته شد که خداوند دعای تو را مستجاب کرده و دیگر جای تردید نیست. 📚 كتاب الامالی شیخ صدوق، روايت جامع امام رضا علیه السلام، معروف به "حدیث ریان بن شبیب" کانال«دوتا کافی نیست» @dotakafinist1
🚨ایران، جهان را شگفت زده کرد!! کانال«دوتا کافی نیست» @dotakafinist1
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🚨ایران چطور ظرف یک دهه، ۷۰ درصد باروریش رو از دست داد؟! 👈 برای موفقیت سیاست های افزایشی جمعیت، دولت باید همانند مسئولین وقت در زمان کنترل جمعیت، تمام عیار و با همه توان و ظرفیت ها وارد میدان شود. کانال«دوتا کافی نیست» @dotakafinist1
✅ نذر ولایت فرزند چهارمم متولد شد😍 و همانند فرزند سومم نذر ولایت🌸🌸🌸🌸 خداوند را شاکرم که با تمام قصور و گناه و تقصیر ما رو لایق دانست و برای بار چهارم لذت ذاید الوصف ولادت اولاد رو به ما چشانید ،،،،الحمدالله شاید این مطلبی که قصد نگارشش رو دارم از لحاظ محتوا با سایر مطالب کمی متفاوت باشد. ولی خواستم بُعدی از این جهاد بزرگ رو که مادران جوان به دوش کشیده اند و حس احساس مسئولیت اطرافیان در قبال این امر رو اشاره ای کنم ،،،، دوران بارداری ام رو سپری کردم با ویاری شبانه روزی که تا ۵ ماه مهمانم بود و کودک شیرخواره ای که تا ۴ ماه بعد بارداری یعنی در انتهای ۲۱ ماهگی اش توانستم با عنایت خداوند از شیر بگیرمش و خلاصه با تمام بالا و پائینی هایش سپری شد و الان مدتی از زایمانم میگذرد آنچه که باعث درد و رنج و ناراحتی خاطر من در تمام این مدت هست ،، نه سختی های حمل ۹ ماه هستش و نه مشکلات و درد و رنج مربوط به عمل سزارین و نه شب بیداری ها و نه خستگی های شبانه روزی در جهت رسیدگی به چهار بچه ... آنچه که خیلی برایم دردآور بود واکنش اطرافیان و نزدیکانم و سایرینی بود؛ که گویا هیچ جوره نتوانستن وجود فرزند چهارم رو تاب بیارن و هر جور که توانستن و هر آنچه که از دستشان بر میامد سنگ اندازی کردن و با حرف و حدیث هایی که سزاور شاید کفار هم نباشد، سعی در اذیت و آزار داشتن، و زمانی که در اوج سختی و دست تنهایی در میدان این جهاد که در اواخر بسی طاقت فرسا شده بود، کسی دستگیرمان نشد و چه بسا هنوز با حاشیه سازی موجبات آزار و اذیت بودن... وقتی که کسی حاضر نشود نه حالی از تو بپرسد و نه دستگیر تو گردد و نه اینکه حتی برای یک شب برای زایمان تو را همراهی کند، ناخودآگاه یاد غربت خدیجه کبری س می افتی زمانی که زنان عرب حاضر به همراهی با ایشان برای زایمان نشدند. 😔😔😔 انقدر درد دارد که تمام آنهایی که با دل و جان برایشان خدمت کرده باشی و اکنون که دست تنها و خسته نیازمند همراهیشان هستی نه تنها دستگیری نکنند بلکه با زخم زبان و طعن و کنایه دردی مضاعف را بر جان خسته مادری بیندازند که بیرق جهاد به دست گرفته... و از همه بدتر تمامشان مدعی ولایت باشن و اما در عمل ...😔 مگر همه ادعای ولایت و امامت نداریم ؟؟؟ آیا دستگیری از مادر باردار و بچه های قد و نیم قد در قالب ولایت مداری نمی گنجد؟ وقتی حضرت آقا دستور به جهاد جهت فرزندآوری میدهند. باید همگی پیام امام امت رو لبیک بگوییم، مادران جوان در قالب تولید نسل و فرزندآوری و سایرینی که به هر دلیل توان فرزندآوری رو ندارن باید در قبال نزدیکانشان که این امر مهم رو به دوش کشیده اند همراه و همدل باشن، و به هر طریق ممکن دستگیر باشن و کمک حال و چه بسا ثواب و اجر این همراهی و همدلی همچون مجاهدت در مسیر اطاعت از ولایت باشد. چه بسا شکستن دل مادر جوان که به عشق ولایت متحمل امر خطیر فرزندآوری است، چنان بار گناهان آدمی رو زیاد کند که ناخواسته آدمی رو در صف دشمنان ولایت وارد نماید. در هر صورت بنده گذشتم از همه ی انهایی که چند صباحی به هر شکل ممکن موجب رنجش ما شدند و دل ما رو به درد آوردند. اما خداوند توفیق دهد که در این مسیر همواره همراه و پشتیبان ولایت باشیم حتی به اندازه حال پرسیدن از مادران باردار، که روزی خواهد امد که همین اعمال به ظاهر کوچک و حقیر در کفه میزان ما نجات دهنده و رهایی از دوزخ الهی باشد انشاالله مستدام باشید و پشتیبان ولایت 🌺🌺 کانال«دوتا کافی نیست» @dotakafinist1
✅ دلش می خواست، زیاد بچه داشتیم. 💎 ذوق می کرد که علی می تواند دستش را بگیرد به صندلی و بایستد. دلش می خواست زیاد بچه داشتیم، آن عقب ماشین شیطنت کنند و بزنند توی سر و کله هم. رویا پردازی می کرد: «علی بشین، زینب شیشه را بده بالا، حسین مگه با تو نیستم؟ فاطمه حواست به خواهرت باشه» 💎 راهی سفر مشهد بودیم. علی از در و دیوار قطار بالا می رفت. تازه می خواست راه بیفتد. هی خودش را می چسباند به در کوپه که باز کنید بروم بیرون. محسن کارش شده بود اینکه دست علی را بگیرد و از این سر واگن تاتی تاتی ببرد آن سر واگن و برگرداند. از توی کوپه صدایش را می شنیدم که قربان صدقه اش می رود: «پسر داریم، جیگر داریم. جیگر داریم، پسر داریم...» جلوی در کوپه که می رسید، می خندید: «زهرا بیا از ثمره عشقمون فیلم بگیر» 📚 سربلند، خاطرات شهید محسن حججی کانال«دوتا کافی نیست» @dotakafinist1
✅ برای رضای خدا... وقتی وارد کانال "دوتا کافی نیست" شدم فقط کنجکاو بودم و هیچ قصدی نداشتم که بپذیرم که دوتا کافی نیست... گذشت و گذشت و من هر روز فقط غبطه میخوردم به مادرانی که این طور دارن جهاد می‌کنند و برای اونها دعا میکردم و در کنارش میگفتم خوش به حال شون که اینچنینی فکر می‌کنند من که نمی تونم. من ۳۵ سالمه و مادر دو فرزند هستم با فاصله سنی ۶ سال یک دختر و یک پسر نعمت های الهی و ثمره های زندگی من... این مدت که تجربه های مخاطبین این کانال رو میخوندم و بعضا دنبال میکردم از خدا خواستم نگاه منو عوض کنه و این مقاومت عجیبی که در ذهنم نسبت به کافی بودن دوتا فرزند هست رو برداره البته که در کنارش هیچ همراه و مشوقی غیر همسرم نداشتم و هر کسی از اطرافیان نسبت به این موضوع گارد بسته ای داره حتی نزدیک ترین هام😔 ولی همسرم به شدت آرامش بهم داد و قول همراهی و همدلی و دلم گرم شد 😊 و تصمیم گرفتیم اگر اولی رو برای خودمون و دومی رو به خاطر اولی به این دنیا آوردیم، این بار برای رضای خدا و شادی امام زمان عج مون از خدا فرزند سوم رو بخوایم. از مخاطبین تون میخوام برامون دعای خیر کنن تا خدا بازم لایق مون بدونه🙏🌹 کانال«دوتا کافی نیست» @dotakafinist1
دوتا کافی نیست
🚨آیا ایران نیز به سرنوشت ژاپن دچار خواهد شد؟! 👈 فقط یک دهه فرصت داریم تا ایران را از سالخوردگی جمع
⚠️جمعيت ايران باسرعت سرسام آوری درحال پيرشدن است. اين فقط به معناي سفيدشدن موی ايرانيان نيست بلکه متعاقب اين روند، و کشور نيز رو به افول خواهد بود!! کانال«دوتا کافی نیست» @dotakafinist1
۳۶۸ راستش خییییلی اتفاقی با کانالتون آشنا شدم و کم کم تجربه های خوب و شیرینتون کلی به من انرژی داد و منو پایبند کانالتون کرد. ۳۳ساله هستم و سال ۸۴ تو سن تقریبا ۱۸ سالگی با پسرعمه ام عقد کردم. خیییییلی ساده بدون هیییچ شرایط سختی راستش من فقط از ایشون خواستم بال پرواز هم به سوی بندگی باشیم و توقعات مادی بی ثمر رو بذاریم کنار. البته بماند تو دوسال عقدمون چه سختی هایی بخاطر تفکرات خانواده هامون و سختگیری هاشون کشیدیم. ایشون موقع عقدمون تازه رفتن به سربازی و فقط ۲۱ سالشون بود. خلاصه دوسال عقدمون گذشت و زمستان سال ۸۶ رفتیم سرخونه زندگیمون. من اصلا توقع جهاز و وسایل آنچنانی نداشتم و همه دلخوشیم این بود در کنار همسرم باشم و دوریمون تموم بشه. توی یه خونه کوچیک که اتاق خواب هم نداشت و آشپزخونش هم خییییلی کوچک بود، زندگیمون رو شروع کردیم. در ضمن با وجود مخالفت های شدییییید پدر و مادرم حاضر نشدم عروسی بگیریم و تصمیم گرفتیم یه سفر سه روزه بریم قم و جمکران بعد بریم خونمون، یه ولیمه عروسی به اقوام درجه یک دادیم و تمام😊 شوهرم تو مغازه پدرشوهرم کار میکردن و محل کارشون شهرستان بود و باید هر روز رفت و آمد میکردن. بعد چند ماه با وجود اینکه دانشجو بودم تصمیمم رو گرفتم و از همسرم خواستم بریم شهرستان و درسم رو نصفه رها کردم چون شرایط جوری بود که نمیشد هم درس بخونم، هم این مسافت رو کم کنم تا شوهرم لازم نباشه هر روز تو جاده رفت و آمد کنه. خانوادم وقتی متوجه تصمیم شدند خیییلی تند با ما برخورد کردن دلم شکست دوست داشتم درکم کنند و شرایط سختمون رو ببینند. بماند چه حرفها شنیدم و چه لحظه هایی تنهایی کشیدم. بعد ۸ ماه متوجه شدم باردار هستم، اولش شوکه شدم ولی با حرفهای آرامش بخش همسرم آرام شدم. مادرشوهرم وقتی فهمید خیییییلی خوشحال شد منو بوسید و بغل گرفت و کلی بهم انرژی داد. با ذوق به مادرم تماس گرفتم و خبر رو دادم اما اونقدر سرد جوابم رو داد که حالم بدجور آشفته شد، شماتت شدم که چرا اینقدر زود باردارشدم با اینکه نوه اولشون بود. ویار شدید و تنهایی و دوری از خانوادم خیلی اذیتم کرد البته شهرستان به مادرشوهرم نزدیک بودم و هوامو داشت اما من دلم حمایتهای مادرم رو میخواست مجبور بودم خودم آشپزی کنم، بماند چه روزای سختی رو گذروندم. دو هفته آخر بارداریم رفتم شهر خودم و ناخواسته و اورژانسی سزارین شدم و دختر خوشگلم به دنیا اومد اما بخاطر شرایط جسمیش یه هفته NICU بستری بود و من چند روز بدون همراه و با درد زیاد بیمارستان کنارش بودم. فرشته زیبای دومم رو بعد ۳ سال به دنیا آوردم و بخاطر سزارین قبلی این دخترم رو هم سزارین شدم. موقع بارداری دومم باز هم خودم بودم و همراهی همسرم و حمایت های خدای خوبم. دوران سختی بود برخلاف دختر اولم که خییییییلی آرام و صبور بود، دختر دومم کم صبر و بیقراری هاش زیاد بود. روزها گذشت و دخترای عزیزم قد کشیدن و بزرگ شدن، من خودم با تحقیق به این نتیجه رسیده بودم که بهترین فاصله سنی ۳ تا ۴ سال هستش و دخترام رو پشت سرهم به دنیا آوردم. گرچه همیشه دست تنها بودم و دور از حمایت اما شیرینی بزرگ کردن فرشته هام سختی ها رو برام کوچک کرده بود. من هم معتقد بودم دو کافیه، وقتی دخترم ۴ سالش شد تصمیم گرفتم برم حوزه و درس بخونم و شروع کردم به درس خوندن. شرایط سختی بود برام درس های سنگین حوزه یه طرف، رسیدگی به درس های دختر اولم یه طرف، رسیدگی به کارای خونه و دختر ۴سالم یه طرف خیلی بهم فشار میومد اما اصرار داشتم که از پسشون بربیام. ۲ سال اول معدل الف شدم اما کم کم فشار ها برام سخت بود چون بار همه کارهای خونه و گاهی خرید و تکالیف دخترم به دوش خودم بود و همسرم بخاطر شرایط سخت کاریش نمیتونست خیلی کنارم باشه و کمکم کنه. دوست داشتم بارداربشم اما با وجود این همه فشار نمیشد. تا اینکه جدی و مصمم به همسرم گفتم دوست دارم دوباره باردار بشم و ایشون هم موافقت کردند.اما یک سال و نیم طول کشید تا باردار بشم، دیگه داشتم ناامید میشدم و دلشکسته. حس کردم بخاطر ناشکری و مدام نخواستن بچه تو سالهای اخیر دارم جریمه میشم .توسل کردم به ائمه از خداجون خواستم فرزندی به من روسیاه عطا کنه تا سرباز امام زمان بشه. روزی که فهمیدم باردارم انگار تمام دنیا رو بهم دادن. اونقدر ذوق زده شدم که حد نداشت. خانواده ام و خانواده همسرم خیییییلی خوشحال شدند بخصوص مادرم. خدا رو خیییییلی شکر کردم دوباره منو لایق دونست تا یه بار دیگه این طعم بهشتی رو بچشم. یه سال جستجو و پرس و جو کردم برای زایمان طبیعی بعد از سزارین ولی چون ۲ بار سزارین شده بودم درصد ریسک هم بالاتر بود و دکترها قبول نمیکردن تا اینکه متوجه شدم خانم دکتر آیتی قبول میکنن. 👈ادامه در پست بعدی کانال«دوتا کافی نیست» @dotakafinist1
۳۶۸ رفتم پیش خانم دکتر آیتی در مشهد و چقدر صبورانه به حرفام گوش کردند و موافقت کردن و من چقدر خوشحال شدم. ایشون چند سال هستش که زایمان وی بک قبول میکنن و بسیار صبور مؤمن و مشوق فرزندآوری هستن. خلاصه من روزها رو مشتاقانه می شمردم و هرچیزی که کمکم میکرد برای زایمان تا جایی که میتونستم پیگیری میکردم. یکی از انگیزه های قوی من برای بارداری، تجربه های شیرین عزیزان کانال شما بود. همینطور راهنمایی هایی که تو نی نی سایت برای زایمان طبیعی پس از سزارین داشتن. روزها گذشت و دردای من شروع شدن اینبار تا آخرین روز خونه خودم موندم تمام دوران بارداری تنها خودم کارام رو کردم و حمایت آنچنانی نداشتم همون ماه های اول مرخصی تحصیلی گرفتم. بعد از نماز صبح دردام شدت گرفتن و رفتم بیمارستان که متاسفانه بهم گفتن دکتر آیتی مریض شدن و نمیتونن بیان به جاشون دکتر قدسیه علوی میان راستش دلهره داشتم میترسیدم. دلم نمیخواست که دوباره سزارین بشم. خلاصه دردها زیااااد شدن و ماما های خوب و صبوری کنارم بودن مدام چک میشدم تا اتفاقی نیفته و بخیه های سزارین باز نشن و جنین هم افت ضربان پیدا نکنه با همراهی ماما های خوبم و دکتر علوی نازنین و صبوری خوبشون، بعد از ۲ بار سزارین، پسرم رو تونستم طبیعی به دنیا بیارم. اعتراف میکنم زایمان طبیعی خیییییلی بهتر و شیرین تر از سزارین هستش خدارو شاکرم منو لایق دونست و کمکم کرد، همراهم بود، با تمام مشقت و سختی که داشت تونستم طبیعی زایمان کنم. الان ۴۰ روز از تولد پسرم میگذره. خوشحالم که دوباره مزه نااااب مادری رو میچشم و افسوس و حسرت میخورم که چرا ۸ سال فاصله افتاد بین بچه هام کاش زودتر به این نتیجه می رسیدم که رسالت زن فرزندآوری و فرزندپروریه، درس و تفریح و استراحت و راحتی همیشه هست اما مادرشدن یه محدوده سنی و جسمی داره. از همه خوبان کانالتون میخوام برام دعا کنند که یه بار دیگه هم بتونم طعم مادر شدن رو بچشم. امیدوارم همه عزیزانی که چشم انتظار این موهبت شیرین الهی هستن به حق این روزای عزیز حسینی به این هدیه برسند التماس دعا. کانال«دوتا کافی نیست» @dotakafinist1