eitaa logo
دوتا کافی نیست
46.5هزار دنبال‌کننده
7.4هزار عکس
1.3هزار ویدیو
31 فایل
کانالی برای دریافت اخبار مهم و نکات ناب در زمینه فرزندآوری، خانواده و جمعیت (دوتا کافی نیست، برگزیده دومین رویداد جایزه ملی جمعیت در بخش رسانه) ارتباط با مدیر @dotakafinist3 تبلیغات👇 https://eitaa.com/joinchat/3841589734Cc5157c1c6e
مشاهده در ایتا
دانلود
📌ما گرفتار آرزوهایی هستیم که اگر آنها را قیچی نکنیم، آنها رابطه ما را با حقیقت قیچی خواهند کرد. اگر به آن ها رحم کنیم، آنها به ما رحم نخواهند کرد. اگر با آنها سیاست صبر و انتظار پیش بگیریم، آنها این سیاست را با ما در پیش نخواهند گرفت. اولیاء آنها هستند که آنچه موجب میراندن آنها می شود را میراندند قبل از اینکه آنها را بمیراند. 📚کتاب تعلق کانال«دوتا کافی نیست» http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
💐دوره رایگان حفظ جزء ۳۰ قرآن💐 ویژه خواهران🧕 دوست داری قرآن حفظ کنی ولی فکر میکنی، خیلی سخته؟ خیلی زمانبره؟ پرمشغله هستی و نمیرسی؟ ✅ کافیه فقط یک هفته با ما همراه باشی؛ برای هر سوره یه برنامه جامع میگیری⚘️ روش درست حفظ رو یاد میگیری⚘️ با استاد پشتیبان دائم در ارتباطی⚘️ رفع اشکال میشی⚘️ برنامه مرور میگیری⚘️ و چشم بر هم زدنی حافظ جز ۳۰ خواهی شد😍 درضمن، در کانالمون تربیت فرزند قرآنی روهم یادمیگیری😊 ⤵️⤵️⤵️ https://eitaa.com/joinchat/58327297C2f8130cc89 ⤴️⤴️⤴️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فقط اون کوچیکه... 😍😂 کانال«دوتا کافی نیست» http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
۶۴۱ من و همسرم سال ۸۱ ازدواج کردیم و در سال ۸۲ زندگی مشترکمونو شروع کردیم. به خاطر مشکلات مالی به مدت دو سال خونه پدر شوهرم زندگی کردم، همسرم چون باید کار می‌کرد، می‌رفت تهران ماهی دو روز میومد پیشم. بعد از ۱۰ ماه، دلمون بچه خواست که اقدام کردیم و باردار شدم که شب ولادت امام رضا خدا پسری بهمون هدیه داد که اسمش گذاشتیم رضا. پسرم ۳ ماهه بود که خدا کمک کرد شوهرم تونست یه خونه خیلی قدیمی که کلا یه اتاق ۱۲متری بود، اجاره کنه و ما رفتیم تهران، هفت سال تو همون خونه با همسایه و صاحبخونه خیلی خوبی که داشتم، زندگی کردیم. بعد رفتیم یه جای دیگه اجاره کردیم. تازه تونستیم جایی اجاره کنیم که سرویساش مستقل خودمون باشه چون قبلا حتی حمام هم با همسایه مشترک بود. خلاصه پسرم تقریبا ۸ سالش بود که خیلی دلش خواهر برادر می خواست، ما رو هم کلافه کرده بود که تصمیم گرفتیم اقدام کنیم، خدارو شکر باردار شدم و خداوند آقا ابوالفضل بهمون عنایت کرد. ناگفته نمونه که موقع بارداری دومم یه استرس بدی بهم وارد شد، دختر خواهرم به مدت ۳ روز گم شده بود که با دعای جمعی پیدا شد الحمدلله. ابوالفضل دو ماهش بود که با گریه های شدید شبانه، مجبور شدیم ببریمش دکتر. بعد معاینه دکتر گفت یه اکوی قلب ببریم گفتن دکتر همانا، از این دکتر به اون دکتر هم همانا. فقط خدا میدونه به ما چی گذشت، بیکاری همسرم، بی پولی از یه طرف خرج های دکترها اشکمونو در آورده بود، دکتر مشهد که اکو کرد گفت بچتون ناراحتی قلب داره ببرید تهران پیش فلان دکتر که متبحره. خلاصه ما رفتیم گفتن بچه تون رو باید عمل کنیم. این رو هم بگم موقع بیماری پسرم، الحمدلله هزینه های خیلی غیره منتظره جور میشد، طوری که اصلا فکر پول نمی‌کردیم، خدا اگه رنجی داده بود باز خیلی راه‌ها رو برامون باز کرده بود. خلاصه تا ۴ماه همین اوضاع بود که پسرم ۶ ماهه شد که یه روز تازه از بیمارستان مرخص شده بود، که باز حالش بد شد، بردیم دوباره بیمارستان، شب مبعث بود که بستری شد. وقت اذان صبح بود که از پنجره رو به آسمان کردم و به لبهای خشک بچم نگاه میکردم و به چشمهای پر از التماس که با نگاهش شیر مادر میخواست ولی دکتر منع کرده بود رو به آسمان گفتم خدایا تا کی باید آب و غذای بچم این سرم و آمپول ها باشه، خدایا راضیم به رضای تو یا شفای بچمو عیدی بده بهم... همین که انگار رضای منو خدا بشنوه چشمان بچمو دیدم که رفت و منم از حال رفتم، بله بچم رفت بهشت و آسمونی شد. بعد این اتفاق من خیلی محرم و شهادت حضرت علی اصغر و مادرش رباب را با جون و دل درک میکردم😭😭😭 من دیگه قید بچه رو زدم، حدود یکسال از این اتفاق ما خونه خریدیم چطوری نمی‌دونیم واقعا. اثاث جمع میکردیم بریم خونه خودمون که من یکم حالت تهوع داشتم ولی همش می‌گفتیم چون اثاث کشی داشتیم هی از بیرون ساندویچ میخردیم احتمال داره مسموم شده باشم. خلاصه چند هفته گذشت من خوب نشدم، در همین حین خارشهای عجیبی گرفتم به دکتر مراجعه کردم علائم که گفتم خانم دکتر گفتن قارچ بارداریه. خدایا منو میگی مردم تا به آزمایشگاه رسیدم جوابو که گرفتم بله باردار بودم .منو همسرم😳😳مگه میشه بله وقتی خدا بخواد میشه سال ۹۳ دخترم فاطمه زهرا بدنیا اومد بچه ای صحیح و سالم خدارو شکر. دخترم تقریبا ۳سالش بود که پدر شوهرم مریض شدن و افتادن. ما از پدر شوهرم مراقبت میکردیم با برادر شوهر بزرگم یه هفته خونه ی ما، یه هفته خونه ی اونا. با وجود سختی‌هایی که بود، چون هم فراموشی داشتن، هم نمیشنیدن و.... چون این اوضاع مون بود، منو همسرم خیلی مواظب بودیم، یعنی هم پسر داشتیم، هم دختر دیگه به بچه فکر نمی‌کردیم چون بعد یکسال نگهداری از پدر شوهرم ایشون بد وضعی داشت باید دو نفری حموم می‌بردیم یا پوشکشو عوض میکردیم خلاصه کی بچه میخواست... تا اینکه دوره ماهانه ام رو عقب انداخته بودم، همش میگفتن از بس استرس داری برا پدر شوهرت اعصابت بهم ریخته، یه چند هفته صبر کن... 👈 ادامه در پست بعدی.... کانال«دوتا کافی نیست» http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
۶۴۱ منم خیالم راحت بود که بچه ای در کار نیست. خلاصه چند هفته گذشت، رفتم بهداشت برام آزمایش بارداری نوشت. رفتم آزمایش دادم جواب دادن بله باردارم😭😭 خدایا با این شرایط؟! بازم گفتم راضیم به رضای تو، من ۷ ماهه بودم که پدر شوهرم به رحمت خدا رفتند. حالا دخترم شده بود ۵ ساله که خواهرش بدنیا اومد اسمش رنگ گذاشتیم فاطمه. اینهایی که گفتم و میگم شاید در روایت راحت باشن ولی واقعا اینقدر با سختی و مشکلات بوده که فقط خدا میدونه.. خلاصه بچه چهارم که بدنیا اومد به تمام معنا فکر بچه نبودیم چون شرایطمون سخت بود، مستأجر بودیم، خونه به تعداد بالا نمیدادن یه اوضاعی که الان هم هستش چون ما اون خونه ای که شهرستان خریده بودیم به دلایلی فروخته بودیم. فاطمه رو که از شیر گرفتم حدودا یکسال و هفت ماهه بود که شوهرم از خونه ای که توش بودیم چون زیر زمین هم بود یه همسایه خیلی بد حجاب هم داشتیم، راضی نبود. رفتیم یه خونه ی دیگه اجاره کردیم. موقع اثاث کشی بچه خواهرم گفت خاله تورو خدا اینجا دیگه حامله نشی هر جا میری یکی میاری. یکماه از سکونت در خونه جدید گذشت که شک کردم باردار باشم، همین که بی بی چک گذاشتم بله باردارم. خداوند یه پسر بهمن هدیه داد که اسمش رو محمد گذاشتیم. بهتون بگم بزرگترین اشتباه زندگیمون این بود که بین بچه اول تا دوم خیلی فاصله انداختیم درسته شعار فرزند کمتر زندگی بهتر بود ولی الان ضربشو پسر بزرگم میخوره میگه چرا برادر یا خواهر هم سن خودم ندارم. البته ماهی رو هر موقع از آب بگیری تازه است. الان پسر اولم با پسر آخرم ۱۸ سال تفاوت سنی دارن. امیدوارم کسی اشتباه مارو نکنه بچه فقط پشت سر هم خوبه، درسته سخته ولی لذتش موقعیه که همدیگرو دارن. خداوند هم تو این مدت رحمت و برکاتشو از ما دریغ نکرده و نمیکنه. الان هم منم مثل خیلی‌ها هم مستاجرم، هم ماشین نداریم ولی بچه های سالم و انشاالله صالحی داریم که امید به خدا سربازان امام زمان باشن.التماس دعا کانال«دوتا کافی نیست» http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
👌«همدم امروز ، یاور فردا» کانال«دوتا کافی نیست» http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
دوتا کافی نیست... سال ۷۵ ازدواج کردیم و یکسال بعد به لطف خدا دخترم به دنیا آمد. دخترم ده ماهه بود که پسرم را باردار شدم. در زمان عقد همسرم همش تاکید میکرد که ۱۴ تا بچه بیاریم، منم از بچه بدم نمیومد ولی متاسفانه به دلایل مختلفی من بعد از زایمان دوم دچار مشکلات جسمی و روحی زیادی شدم و دکتر منو شدیدا از بارداری😔 منع کرد. من و همسرم هم خیلی ترسیدیم و متاسفانه قید آوردن بچه بیشتر رو زدیم😔 و بعد از چند سال دیگه هر اقدامی کردیم نشد که نشد. حالا بچه‌های من مدام گله دارن که چرا خواهر و برادر ندارن و متاسفانه مدام باهم قهر هستن و با اینکه ۲۵ و ۲۳ ساله هستن، ازدواج شون هم سر نمیگیره و این شده غصه برای من... الان خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی پشیمون هستیم من و همسرم که چرا حرف دکتر گوش دادیم، چرا اینقدر ترس، چرا توکل نکردیم.... بچها تا کوچک هستن نگرانی نداری ولی بزرگ که شدن مدام باید نگران باشی که آیا بیرون از خونه سالم میمونند یا نه؟ و الان همش غبطه میخورم به حال خانواده هایی که فرزندان زیادی دارند واقعا خوشبحالتون. شاید الان رسیدگی به بچها سخت باشه ولی مطمئنم آینده ی خوب و خوشی دارند. نه مثل بچهای من که دخترم میگه چرا خواهر ندارم، پسرم میگه چرا برادر ندارم. کاش زمان به عقب برمی‌گشت کاش... 😔😔 کانال«دوتا کافی نیست» http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
دعاگوی همه بودم... کانال«دوتا کافی نیست» http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
معطل نکن... ما از سیزده‌سالگی شروع می‌کنیم، بچه‌مون را هی توی گوشش می‌خونیم ‏که آقا زن! آقا زن! دیگه این شانزده سالگی راضی میشه، پانزده سالگی ‏راضی میشه. دخترامون همینطور؛ دوازده سالگی، ازدواج! ازدواج! ازدواج!‏ ⚠️ ‏... چون معتقدیم در جامعه‌ای که اینترنت اینجوریه، ماهواره اینجوریه، ‏زمینه‌های مجاز اینجوریه؛ چرا اصلیه رو بهش ندیم؟ چرا بچه را توی توهم ‏و خیال بزرگش کنیم؟ خیلی کم ‌خرج‌تره. خییلی کم خرج‌تره.‏ 📌منتها بله، شرط عقل مهمه، ممکنه یک جوانی بیست سالش هم باشه، ‏شعور زندگی کردن نداشته باشه. ظلمه که به این زن بدی ... . دختری هم ‏بیست سالشه، بلد نیست شوهرداری کنه، ظلمه به این دختر [شوهر ‏بدی]. صبر کن بیست و پنج سالش بشه.‏ ولی اگر یه بچه‌ای با عقل، این مطلب رو داره می‌فهمه، معطلش نکن ... ‏دستش رو بگیر، حمایتش کن تا این زمینه فراهم بشه. کانال«دوتا کافی نیست» http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
من نردبان تو شدم... می‌گویند: پدری دست بچه‌اش را گرفته بود. داشت می‌رفت. به جایی رسیدند. یک معرکه گیری، معرکه گرفته بود. جمعیت هم ایستاده بودند تماشا می‌کردند. این بچه قدش کوچک بود. گفت: آقاجون من هم می‌خواهم ببینم. گفت: بغلم بیا. گفت: من می‌خواهم بهتر ببینم. گفت: پایت را روی دوش من بگذار. بچه پایش را روی دوش او گذاشت، بچه که روی دوش رفت گفت: بابا، گفت: بله! گفت: حالا خوب می‌بینم. گفت: الحمدلله! گفت: بابا، گفت: بله! گفت: از تو بهتر می‌بینم. گفت: الحمدلله! گفت: بابا، گفت: بله، گفت: اصلاً من می‌بینم و تو نمی‌بینی. آخرش پدر گفت: آقا جون اینکه تو می بینی، برای این است که من نردبان تو شدم. آقای سوپردولوکس! این مادری که لهجه دارد و پدری که پیر شده، این نان مفت به تو داد و شما خوردی و فوق لیسانس شدی. حالا بد مستی نکن. پایت را روی دوش همین پیرمرد گذاشتی و نان مفت خوردی و تحصیل کرده هستی. حالا چه خبر است؟ باید مواظب باشیم. کانال«دوتا کافی نیست» http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
چند سال پیش کشیدمش. اینکه ایده‌ش چه‌جوری اومد توی مغزم، داستان جالبی داره که اینجا مجال تعریفش نیست. ولی هیچ کاری رو برای روز پدر به اندازه‌ی این دوست ندارم. روزیم بوده و چقدر شاکرم بابت این لطف خدا. ✍ مجید خسروانجم کانال«دوتا کافی نیست» http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
✨امام سجّاد عليه السلام: اما اين است كه بدانى اصل و ريشه تو اوست؛ زيرا اگر او نبود تو هم نبودى، پس هر خصلت خوشایندی که در خود دیدی، بدان که ریشه آن نعمت در وجود تو، پدرت می باشد. بنابراین حمد خدا را به جای آور و برای آن نعمت از پدرت سپاسگزار باش، و نیرویی جز نیروی خدا نیست. 📚میزان الحکمه، ج ۱۳،ص ۵۰۲ 💐🍃 ولادت باسعادت امام علی علیه السلام و روز پدر بر شما مبارک.💐🍃 کانال«دوتا کافی نیست» http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
دختران امروز، زنان بزرگ فردا... بچه‌های عزیزم، جشن تکلیف یک جشن واقعی است. واقعاً جشن است. واقعاً عید است. چرا؟ چون شما از لحظه‌ای که تکلیف میشوید، با خدای متعال حرف میزنید، خدا با شما حرف میزند. یعنی شما این قابلیت را پیدا کردید که خدای متعال با شما حرف بزند، به شما تکلیف بدهد و شما آن تکلیف را بجا بیاورید. این یک رتبه‌ی با ارزشی است در عالم انسانیت که انسان بشود مخاطب خدا، خدا با انسان حرف بزند. آن توصیه‌ای که من میخواهم به شما نوجوانها بکنم، به شما دختران عزیزم توصیه کنم، این است که با خدا دوست بشوید، سعی کنید از همین آغاز نوجوانی‌تان با خداوند مهربان دوست بشوید. دوستی با خدا چه جوری است؟ یکی از راههای دوستی با خدا همین است که شما در نماز با خدا حرف میزنید، توجه داشته باشید که دارید با خدا صحبت میکنید، با خدا حرف میزنید. سرودتان خیلی عالی بود. هم شعرش خوب بود، هم آهنگش خوب بود، هم شماها خوب اجرا کردید. کشور شما، ایران عزیز شما زنهای بزرگی داشته در گذشته و من به شما بگویم امروز زنهای برجسته‌ی ما از گذشته بسیار بیشتر است. در همه‌ی بخشهای علمی و عملی و جهادی و مسئولیت‌پذیری و مدیریتی و غیره، زنهای برجسته‌ی مهمی داریم، اینها مایه‌ی افتخارند و شما هم سعی کنید جزو این زنان بشوید. چه جوری؟ درس بخوانید، درس‌هایتان را باید خوب بخوانید، تکالیف درسی را باید خوب انجام بدهید، کار کنید، فکر کنید، کتاب بخوانید تا ان‌شاءاللّه جزو زنهای بزرگ بشوید در آینده. 🔹دیدار امروز رهبر انقلاب با دانش آموزان مکلف ۱۴۰۱/۱۱/۱۴ کانال«دوتا کافی نیست» http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
﷽ --- وقتش رسیده که در دنیای مادرانه‌ام، از شما بنویسم! از شما، که پشت صحنه نادیدنی مادرانگی‌های مایید شما که حتی حوصله تان نمیکشد همین چند خط را بخوانید، وقتی به اندازه یک صبح تا شب فشار و تلاش برای تأمین زندگی ما -آن هم نه هرطوری و هرجایی، بلکه پاک و حلال- خسته‌اید. چهره‌تان نشان نمیدهد اما فکر نکنید ما نمی‌دانیم پشت آن چشم‌های بی‌رمق و آن لبخندهای کم‌رنگ، چند لشکر فکر و دغدغه و نگرانی درحال پیکارند؛ ما زن‌ها استاد فهمیدن چیزهای نگفته‌ایم. به روی خودمان نمی‌آوریم تا به مردانگی و قدرت‌تان خدشه وارد نشود اما می‌دانیم خط‌کش های "مرد خوب بودن در ابعاد فردی، خانوادگی و اجتماعی" چطور دارند یکی یکی مو و محاسن شما را سپید میکنند. فکر کن… قرار باشد هم بیرون از خانه تمام توان و استعدادهایت را بچلانی تا مبادا کم گذاشته باشی برای جامعه، هم خانه که می‌آیی طوری باشی که بانو خستگی سروکله زدن با بچه‌ها و کار منزل را با نگاه و گوش دادن‌هایت کمی زمین بگذارد، هم، چون کارشناسان تربیتی می‌گویند که لازم است پدر با بچه‌ها بازی کند آن هم از نوع تحرکی، نیمه جان باقی مانده را بگذاری برای کولی دادن به بچه‌ها که مبادا شخصیت و تربيتشان آسیب بخورد، هم در امور منزل کمک کنی تا به اسلام و اخلاق عمل کرده باشی، هم برای سلامت خودت وقت بگذاری چون پشت و پناه یک خانواده ای! راستی هرگز نگفته‌ایم اما…با هر تاری که از موهای شما سفید میشود، یک ستون در دل ما میلرزد… فکر نکنید چون های‌وهوی فمنیست‌ها همه‌جا را پر کرده که "چه نشسته‌اید که مادرها برای خودشان وقت و تفریح اختصاصی ندارند"، ما حواسمان نیست که شما هم ندارید! ته تفریح‌تان این است که لم داده روی مبل، درحالی که یکی از سرتان بالا می‌رود یکی از پا، برای رهاشدن از فشارهای بیرون چند دقیقه ای با چشمهای نیمه باز سرتان برود توی کانالهای خبری! هرچند اخبار هم با شما نامهربان است و ناگزیر همه خستگی و خشم‌تان میشود شمشیرهای فروت نینجا یا پرتاب‌های انگری بردز یا ته تهش، شلیک های کال آو دیوتی… آن هم که ما می‌آییم کنارتان، چایی را میدهیم دستتان و در گوشتان می‌گوییم "وقتی تو با این سن و وجاهت سرت تو گوشی و بازیه از بچه‌ها چه توقع!" و شما ناچار از این هم میگذرید و غرق در فکر اجاره آخر ماه و تعمیر ماشین و قسط مدرسه بچه‌ها، چای را تلخ سرمیکشید… قهرمان‌های ساکت و بی‌ادعای ما! هرگز نگفته‌ایم اما ما همیشه تلاش‌هایتان را -ولو کوچک و کوتاه و تصنعی- دیده‌ایم. ما نگفته‌ایم اما عميقاً قدردان‌تان هستیم. قدردان تلاش برای درک بالا و پایین شدن‌های روحی و خُلقی مان تلاش برای فهمیدن مشکل وقتی شانه بالا می اندازیم و میگوییم "هیچی، چیزی نیست!" و تلاش برای گوش دادن به جای مشاوره و همدلی به جای ارائه راه حل! ما حتی قدردان آخر هفته هایی هستیم که دل خودتان فقط کنج خانه و استراحت و قرمه سبزی می‌خواهد اما با ما، با یک ساندویچ کوکو و کوهی از وسایل، با تنفر از خیابان و رانندگی و ترافیک، راهی می‌شوید بیرون. راستی حلال کنید ما را وقتی شما یکی دوبار در سال به بهانه بیماری، فرصتی برای بیرون آمدن از پشت نقاب سنگین مردانگی و صلابت و ابراز خستگی و رنج و نیاز به مراقبت و توجه پیدا می‌کنید و ما در گروه‌های دوستانه‌مان، می‌نویسیم "باز شوهر من مریض شد و اداهای بچگانه ش شروع!" مردهای زندگی ما پدرهای فرزندان ما بهشت خانه‌های ما با شما رنگ و قوام گرفته‌است و بودنتان بزرگترین دل‌گرمی و پشتوانه دنیای ماست. عمرتان پربرکت و بلند! دعا کنید بتوانیم همراه شما، به لطف و مدد خدا، باوجود همه نقص‌ها و کاستی‌هایمان، پسرانی تربیت کنیم بزرگ‌مرد و جوان‌مرد! 😅 پی‌نوشت: برخی قسمت‌های متن، از کتاب "گشتیم نبود نگرد نیست" از ژانر کتب تخیلی اتخاذ شده است 😉🙃 🖋هـجرٺــــ @hejrat_kon کانال«دوتا کافی نیست» http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📌یکی از حقهایی که بچه بر پدرش دارد این است که پدرش روبروی بچه، مادرش را توهین نکند. یعنی اگر هم ناراحتی دارند عروس و داماد یا زن و شوهر روبروی بچه هیچی نگویند. 📌اگر کلمه زشتی را پدر روبروی بچه به مادر گفت یا کلمه زشتی را مادر روبروی بچه به پدر گفت، اینها حق را انجام نداده‌اند. حق فرزند بر پدر و مادرش این است که اگر ناراحتی دارند ناراحتی‌شان را روبروی بچه اظهار نکنند. کانال«دوتا کافی نیست» http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075