#تجربه_من ۸۳۹
#فرزندآوری
#ضعف_جسمانی
#تغذیه_سالم
#خواب_فرزندان
#سبک_زندگی_اسلامی
#قسمت_اول
من صاحب تجربه ۸۱۸ هستم و در مورد سبک زندگی میخوام دو مورد از تجربیاتم رو باهاتون در میون بذارم. اینها تجربیات سادهای به نظر میرسن ولی نتیجه سالها خون دل خوردن و آزمون و خطاست و من آرزو میکردم ای کاش اول بچهدار شدن کسی اینها رو به من میگفت.
نکته اول اینکه مامان چه یک بچه داشته باشه چه شش تا باید جون داشته باشه وگرنه از پس مدیریت خونه زندگی بر نمییاد. منم آدم ضعیفی نبودم و حتی در مقایسه با همکلاسیهام قوی محسوب میشدم. اما بارداری یک واقعه مهم برای بدنه و یک انسان داره از وجود مادر تغذیه میکنه و بلافاصله بعدش شیردهی نیاز به قوی بودن مادر داره.
من تو بارداری اول به شدت ضعف میکردم درد پا داشتم و متوجه شدم سطح ویتامین دی ۳ بسیار پایینی دارم. که برای جبرانش چند ماه آمپول میزدم. بعد تولد پسرم اونقدر درد مفاصل داشتم که برای بلند کردن نوزادم باید آتل میبستم! و دچار افسردگی بعد از زایمان شدم.
دو سال و نیم بعد دخترم به دنیا اومد سر دخترم وضعم بهتر بود ولی همچنان موقع شیردهی ضعف شدید میکردم و افسردگی بعد از زایمانم اونقدر شدید شد که مجبور به مصرف دارو شدم.
علت بسیاری از بیحوصلگیها، زودرنجی، کمصبری و غرغر کردنها ضعف بدنه.
برای درد مفاصل سویق کامل و برای ضعف عمومی سویق گندم رو به پیشنهاد یکی از آشنایان مصرف کردم و عالی بود. (سویق رو از عطاری میشه تهیه کرد.) با سویق گندم من تونستم تو شیردهی هم روزه بگیرم.
بعد یه دوره مصرف روغن زیتون فهمیدم علت اینکه بدنم زود خالی میکنه روغن بده. روغن زیتون و کره محلی و روغن زرد گاوی رو جایگزین روغن مایع کردم.
پنیر رو از صبحانه حذف و تخم مرغ و ارده رو جایگزین کردم. خوردن پنیر رو همراه گردو به عصرانه موکول کردم. نمک یددار رو کنار گذاشتیم و سنگ نمک آسیاب شده رو جایگزین کردیم.
من و همسر به شدت شیرینی دوست داریم خصوصا خامهای. به همین دلیل اصلا نمیذارم شیرینی بیاد تو خونهمون مگر در مناسبتها و جشنها. نوشابه شاید سالی یکی دو بار یا تو مهمونیها.
با همین تدابیر الحمدلله سر بارداری سومم خیلی راحت بودم نه ضعف داشتم نه درد مفاصل با اینکه هم کارهای خونه چند برابر شده بود هم سنم بالاتر رفته بود و با خوردن خرما بلافاصله بعد از زایمان و ادامه دادن تا سه ماه اصلا دچار افسردگی نشدم. و کاچی که مامانم با روغن زرد بعد از زایمان برام درست میکرد رو تا سه ماه ادامه دادم. الان هم که شیر میدم اصلا شیرم کم نمیشه و ضعف ندارم.
کلا هر چی مامانا میگن بخورید حتما بخورید و نگید اه بو میده یا نمیتونم!
بچه اول من به شدت دل درد داشت چون از آبمیوه مصنوعی تا شیر و هر غذای سردی رو میخوردم ولی سر دو تای بعدی که رعایت کردم دل درد و شب بیداریشون به حداقل رسید.
شاید اینطور به نظر بیاد که سبک غذایی سالم خیلی گرون میشه. ولی من به شدت مخالفم. مگه شیرینی، نوشابه و تنقلات ارزونه؟ با پول یک کیلو شیرینی خامهای میشه شیره انگور یا عسل خرید. به جای نوشابه میشه شربت سکنجبین گرفت. پول یک کیلو چیپس با یک کیلو مغز بادام برابری میکنه ولی چون تنقلات رو کم کم میخریم پولش به چشم نمییاد.
ادامه 👇
کانال«دوتا کافی نیست»
http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
#تجربه_من ۸۳۹
#فرزندآوری
#ضعف_جسمانی
#تغذیه_سالم
#خواب_فرزندان
#سبک_زندگی_اسلامی
#قسمت_دوم
نکته دوم در مورد روتین خواب بچههاست.
تا به دنیا اومدن فرزند دومم، بچهها با ما میخوابیدن و با ما بیدار میشدن. این روند خیلی برای من کلافهکننده بود چون هیچ زمان تنهایی و خلوتی برای خودم یا زمان دو نفره با همسر نداشتم. یکی از علتهایی که شوهرا موافق بچههای بیشتر نیستن اینه که احساس میکنن هیچ مجالی برای نفس کشیدن ندارن. با خستگی از سر کار میان و تا لحظه خواب باید با بچهها سر و کله بزنن.
از طرفی هم عذاب وجدان داشتم که بچهها دیر میخوابن برای بدنشون بده؛ چون هورمون رشد وقتی سر شب خواب باشن ترشح میشه.
تنظیم خواب بچهها از تصمیم تا انجام دو سه ماه طول کشید چون بچهای که تا ۱۱ صبح میخوابه یا سه ساعت خواب بعد از ظهر داره مسلما ۹ شب خوابش نمیبره.
پس اولین قدم من این بود که بچهها زود پاشن و خواب بعد از ظهرشون رو کنسل کردم. خیلی کم کم باید این کارو انجام داد و تسلیم نشد.
این که بچه ساعت ۹ بگه "شب بخیر مامان!" و بره تو اتاقش و بخوابه فقط مال فیلم خارجیهاست! در عمل نیم ساعت الی ۴۵ دقیقه طول میکشه از لحظهای که میگیم وقت خوابه تا بخوابن.
اول دستشویی و مسواک. بعد میریم تو اتاق و قصه میگیم و کتاب میخونیم. گاهی خاطره میگیم یا سوره میخونیم یا من یه کم ماساژشون میدم. اون زمان بهترین وقته برای ترمیم رابطه اگه روز خوبی با هم نداشتیم یا انتقال ارزشها در قالب قصه.
اگه مناسبت مذهبی باشه در موردش صحبت میکنیم. مثلا محرم هر شب قصه در مورد یکی از شهدا بود یا قصههای قرآنی رو بعضی شبها میگم براشون.
در ابتدا همه چراغهای خونه رو خاموش میکردم تا از همه جا ناامید بشن و بخوابن ولی الان که عادت کردن فقط چراغ اتاق خودشون رو خاموش میکنم و در رو میبندم. و بعد از اینکه خوابیدن از اتاق بیرون میام. با این شیوه مسئله جدا خوابی هم نداشتیم.
بچههای من حدود ۱۱ ساعت میخوابن یعنی اگه ۹ شب خوابشون ببره تا ۸ صبح میخوابن و جالبه که نوزاد ۶ ماههام هم به طور اتوماتیک این روند رو داره.
این در مورد تمام قانونها و روتینها صادقه و بچههای بعدی بدون صرف وقت و انرژی زیادی باهاش هماهنگ میشن.
بعد اینکه خوابیدن، من خونه رو مرتب میکنم. اگه کار عقب افتادهای داشته باشم انجام میدم. با همسر میتونیم در سکوت فیلم ببینیم و یه چایی بخوریم و صحبت کنیم. حتی بیرون یه قدم کوتاه بزنیم.
وقتی من با همسر صحبت میکنم حتی یه گفت و گوی کوتاه ساده، کلی انرژی میگیرم و خستگیم در میره. فکر کنم همه خانمها همینطورند.
نهایت دو ساعت بعد خواب اونا ما هم میخوابیم. شده زمانهایی که ما هم خسته بودیم و هم زمان با اونها بیهوش شدیم!
کانال«دوتا کافی نیست»
http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
#تجربه_من
#فرزندآوری
#ضعف_جسمانی
#تغذیه_سالم
#افسردگی_زایمان
#مدیریت_امور_زندگی
#سبک_زندگی_اسلامی
#قسمت_اول
مامانای عزیز شما چه یک بچه داشته باشید چه ۶ تا، باید جون داشته باشید وگرنه از پس مدیریت خونه زندگی بر نمییاید. منم آدم ضعیفی نبودم و حتی در مقایسه با همکلاسیهام قوی محسوب میشدم. اما بارداری، یک واقعه مهم برای بدنه و یک انسان داره از وجود مادر تغذیه میکنه و بلافاصله بعدش شیردهی نیاز به قوی بودن مادر داره.
من تو بارداری اول به شدت ضعف میکردم درد پا داشتم و متوجه شدم سطح ویتامین دی ۳ بسیار پایینی دارم. که برای جبرانش چند ماه آمپول میزدم. بعد تولد پسرم اونقدر درد مفاصل داشتم که برای بلند کردن نوزادم باید آتل میبستم! و دچار افسردگی بعد از زایمان شدم.
دو سال و نیم بعد دخترم به دنیا اومد سر دخترم وضعم بهتر بود ولی همچنان موقع شیردهی ضعف شدید میکردم و افسردگی بعد از زایمانم اونقدر شدید شد که مجبور به مصرف دارو شدم.
علت بسیاری از بیحوصلگیها، زودرنجی، کمصبری و غرغر کردنها ضعف بدنه.
برای درد مفاصل سویق کامل و برای ضعف عمومی سویق گندم رو به پیشنهاد یکی از آشنایان مصرف کردم و عالی بود. (سویق رو از عطاری میشه تهیه کرد.) با سویق گندم من تونستم تو شیردهی هم روزه بگیرم.
بعد یه دوره مصرف روغن زیتون فهمیدم علت اینکه بدنم زود خالی میکنه روغن بده. روغن زیتون و کره محلی و روغن زرد گاوی رو جایگزین روغن مایع کردم.
پنیر رو از صبحانه حذف و تخم مرغ و ارده رو جایگزین کردم. خوردن پنیر رو همراه گردو به عصرانه موکول کردم. نمک یددار رو کنار گذاشتیم و سنگ نمک آسیاب شده رو جایگزین کردیم.
من و همسر به شدت شیرینی دوست داریم خصوصا خامهای. به همین دلیل اصلا نمیذارم شیرینی بیاد تو خونهمون مگر در مناسبتها و جشنها. نوشابه شاید سالی یکی دو بار یا تو مهمونیها.
با همین تدابیر الحمدلله سر بارداری سومم خیلی راحت بودم نه ضعف داشتم نه درد مفاصل با اینکه هم کارهای خونه چند برابر شده بود هم سنم بالاتر رفته بود و با خوردن خرما بلافاصله بعد از زایمان و ادامه دادن تا سه ماه اصلا دچار افسردگی نشدم. و کاچی که مامانم با روغن زرد بعد از زایمان برام درست میکرد رو تا سه ماه ادامه دادم. الان هم که شیر میدم اصلا شیرم کم نمیشه و ضعف ندارم.
کلا هر چی مامانا میگن بخورید حتما بخورید و نگید اه بو میده یا نمیتونم!
بچه اول من به شدت دل درد داشت چون از آبمیوه مصنوعی تا شیر و هر غذای سردی رو میخوردم ولی سر دو تای بعدی که رعایت کردم دل درد و شب بیداریشون به حداقل رسید.
شاید اینطور به نظر بیاد که سبک غذایی سالم خیلی گرون میشه. ولی من به شدت مخالفم. مگه شیرینی، نوشابه و تنقلات ارزونه؟ با پول یک کیلو شیرینی خامهای میشه شیره انگور یا عسل خرید. به جای نوشابه میشه شربت سکنجبین گرفت. پول یک کیلو چیپس با یک کیلو مغز بادام برابری میکنه ولی چون تنقلات رو کم کم میخریم پولش به چشم نمییاد.
ادامه 👇
کانال«دوتا کافی نیست»
http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
#تجربه_من
#فرزندآوری
#ضعف_جسمانی
#تغذیه_سالم
#خواب_فرزندان
#سبک_زندگی_اسلامی
#قسمت_دوم
نکته دوم در مورد روتین خواب بچههاست.
تا به دنیا اومدن فرزند دومم، بچهها با ما میخوابیدن و با ما بیدار میشدن. این روند خیلی برای من کلافهکننده بود چون هیچ زمان تنهایی و خلوتی برای خودم یا زمان دو نفره با همسر نداشتم. یکی از علتهایی که شوهرا موافق بچههای بیشتر نیستن اینه که احساس میکنن هیچ مجالی برای نفس کشیدن ندارن. با خستگی از سر کار میان و تا لحظه خواب باید با بچهها سر و کله بزنن.
از طرفی هم عذاب وجدان داشتم که بچهها دیر میخوابن برای بدنشون بده؛ چون هورمون رشد وقتی سر شب خواب باشن ترشح میشه.
تنظیم خواب بچهها از تصمیم تا انجام دو سه ماه طول کشید چون بچهای که تا ۱۱ صبح میخوابه یا سه ساعت خواب بعد از ظهر داره مسلما ۹ شب خوابش نمیبره.
پس اولین قدم من این بود که بچهها زود پاشن و خواب بعد از ظهرشون رو کنسل کردم. خیلی کم کم باید این کارو انجام داد و تسلیم نشد.
این که بچه ساعت ۹ بگه "شب بخیر مامان!" و بره تو اتاقش و بخوابه فقط مال فیلم خارجیهاست! در عمل نیم ساعت الی ۴۵ دقیقه طول میکشه از لحظهای که میگیم وقت خوابه تا بخوابن.
اول دستشویی و مسواک. بعد میریم تو اتاق و قصه میگیم و کتاب میخونیم. گاهی خاطره میگیم یا سوره میخونیم یا من یه کم ماساژشون میدم. اون زمان بهترین وقته برای ترمیم رابطه اگه روز خوبی با هم نداشتیم یا انتقال ارزشها در قالب قصه.
اگه مناسبت مذهبی باشه در موردش صحبت میکنیم. مثلا محرم هر شب قصه در مورد یکی از شهدا بود یا قصههای قرآنی رو بعضی شبها میگم براشون.
در ابتدا همه چراغهای خونه رو خاموش میکردم تا از همه جا ناامید بشن و بخوابن ولی الان که عادت کردن فقط چراغ اتاق خودشون رو خاموش میکنم و در رو میبندم. و بعد از اینکه خوابیدن از اتاق بیرون میام. با این شیوه مسئله جدا خوابی هم نداشتیم.
بچههای من حدود ۱۱ ساعت میخوابن یعنی اگه ۹ شب خوابشون ببره تا ۸ صبح میخوابن و جالبه که نوزاد ۶ ماههام هم به طور اتوماتیک این روند رو داره.
این در مورد تمام قانونها و روتینها صادقه و بچههای بعدی بدون صرف وقت و انرژی زیادی باهاش هماهنگ میشن.
بعد اینکه خوابیدن، من خونه رو مرتب میکنم. اگه کار عقب افتادهای داشته باشم انجام میدم. با همسر میتونیم در سکوت فیلم ببینیم و یه چایی بخوریم و صحبت کنیم. حتی بیرون یه قدم کوتاه بزنیم.
وقتی من با همسر صحبت میکنم حتی یه گفت و گوی کوتاه ساده، کلی انرژی میگیرم و خستگیم در میره. فکر کنم همه خانمها همینطورند.
نهایت دو ساعت بعد خواب اونا ما هم میخوابیم. شده زمانهایی که ما هم خسته بودیم و هم زمان با اونها بیهوش شدیم!
کانال«دوتا کافی نیست»
http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075