دوتا کافی نیست
#تجربه_من ۵۳۲ #فرزندآوری #لذتها #سختیها من مادر ۵ فرزند هستم به لطف خدا امروز پسر کوچیکم نیم سا
#مادرانگی
فکرشو بکن...
کلی ویار تحمل کردی تا گرم گرم به وزنش اضافه بشه و تو هر سونو با شنیدن وزنش ذوق زده شدی.
چه شبها که با وروجک بازیهاش کلیه و معده و رودهاتُ پاس کاری می کرد و تاصبح نذاشت چشم به هم بذاری.
هرچقدر رشد میکرد نفس نفس زدنت بیشتر میشد و سنگینتر میشدی. همش اندازه یه کف دست بود ولی انگار داشتی بار تریلی جابجا میکردی.
موقع تولدشم که حتماً مثل من از حضرت آدم تا خاتم رو سلام دادی و به حضرت عزرائیل که دوروبرت رژه میرفت تا به درجه شهادت نائلت کنه درود فرستادی.
دیگه از شب بیداری های بعد از تولد و شیردهی و واکسن های دورهای و تب و ویروسهای سالی چندبار نگم که تکرار مکرراته.
وقتی هم که چهار دست و پا رفتنُ یاد گرفت انگار یه جارو برقی متحرک به خونه اضافه شده بود؛ باید از وقتی دوتا تیلهی نازشو به جهان باز میکرد دنبالش میرفتی تا هرچیز ریز و درشتی رو نبلعه.
حتماً حرص هایی که برای خوش خط نوشتن دیکتهی کلاس اولش و چرک نشدن زیر مشقهاش خوردی هم یادته...
از اینکه هرروز باید مقنعه ی خط خطی شده با مداد گلی رو میشستی و مانتوی شیرکاکائویی اتو میکردی هم خیلی وقته گذشته.
اما کنار این زحمتهای بی وقفهی شبانه روزی، فرشته کوچولوت داشت رشد میکرد.
حالا شده یه خانومِ یازده ساله.
فکرشو بکن رفته مشهد پابوس آقا و چند روزی پیشت نبوده.
الآن که برگشته باکلی ذوق برای خانوادهاش سوغاتی گرفته.
دیگه از ویار و یه قل دوقل کلیه هات تو بارداری و هیچ دردسر دیگه چیزی به ذهنت نمیرسه، جز مهربونی خدا که تجلی پیدا کرده تواین فرشتهی مهربونش...
👈 نویسنده مطلب اخیر، فرستنده تجربه ۵۳۲ هستند. تجارب بیشتر از ایشان را می توانید در صفحه ی خودشان دنبال کنید.
یک روز با فرشته ها ☺️👇
https://eitaa.com/joinchat/2140275155C5efce19099