eitaa logo
دوتا کافی نیست
46.6هزار دنبال‌کننده
7.3هزار عکس
1.3هزار ویدیو
31 فایل
کانالی برای دریافت اخبار مهم و نکات ناب در زمینه فرزندآوری، خانواده و جمعیت (دوتا کافی نیست، برگزیده دومین رویداد جایزه ملی جمعیت در بخش رسانه) ارتباط با مدیر @dotakafinist3 تبلیغات👇 https://eitaa.com/joinchat/3841589734Cc5157c1c6e
مشاهده در ایتا
دانلود
﷽ --- چهارسال پیش این موقع تهوع داشتم. فرزند سوم رو باردار بودم. کسی جز همسرم نمیدونست. و البته مادرش هر روز میرفتم بیمارستان، بخش مراقبت‌های ویژه. کنار مادرشوهرم که تو کما بود مینشستم، پیشونی‌ش رو میبوسیدم، میگفتم حاج‌خانم من دوباره مامان شدم ها، نمیخوای بمونی و ببینی‌ش؟ دست‌هاش رو نگاه میکردم… به‌نظر میرسید تا میشده ازشون کار کشیده برام تعریف کرده بود… و من همیشه غبطه خورده بودم یک دنیا حرف توشون بود! تو چین و چروک و مفاصل تغییرشکل یافته دست‌هاش. از ملحفه‌هایی که با شلوغ‌کاری چهارتا پسر باید مدام شسته میشدن، تا آشپزی مداوم برای پنج فرزندی که با بازی‌ها و نشاط بیست و چهار ساعته قاعدتاً تندتند گرسنه میشدن، تا مربا و ترشی‌هایی که اون زمان اغلب خانمها خودشون تهیه میکردن، تا شیرینی هایی که خودش میپخت چون به خمیر جوش‌شیرین زده و شکر زیادیِ شیرینی‌‌فروش ها اعتمادی نداشت، تا شستن کهنه و لباس‌های پنج فرزند شیر به شیر تا… و همه این ها در حالی بود که از اوان جوانی همیشه شاغل بود! در بالاترین حد خودش فعالیت اجتماعی داشت، در کنار اشتغال رسمی. لذا ساعت‌های زیادی بود که خونه نبود؛ اما وقتی بود، بود! با کیفیتِ یک مادرِ به قول برخی، تمام وقت. بیرون از منزل یک مدیر مدبر کارآمد برای جامعه و یک شخصیت شناخته شده بود؛‌ به تلاش تا حد ممکن، به اصلاح و ارتقاطلبی در هرجایی که بود، به اجتماعی در عرصه‌های مختلف. به قول امروزی ها در زمینه هم دستش خیلی جلو بود! اهل مطالعه بود، زیاد! دعا و عبادت و معنویات هم که بخش مهمی از زندگی‌ش. در کنار این‌ها یک همسایه و خویشاوند خوب بود! برای تمام اهل محل و فامیل؛ ملجأ و مأوا… از مشورت مسائل خانوادگی بگیر (رشته‌شون مشاوره بود) تا احکام شرعی و جلسات قرآن و معارف. البته بله. دور از حقیقته اگر نگم که حمایت مادر و خواهرهاش رو داشت برای نگه‌داری از بچه‌ها و نقش‌آفرینی در عرصه‌های مختلف زنانگی. ولی بی انصافیه اگر نگم اغلب اون سالها مثل اغلب خانواده‌های مجاهد، همسرش کنارش نبود و زندگی سخت شش نفره در اون روزگار رفاهِ حداقلی، به دستان لطیفِ قدرتمند ایشون میچرخید. و لذا توجیه کافی داشت که خیلی جاها کمتر بذاره. مادرشوهرم یک انسان بلوغ یافته بود؛ عاطفی و اجتماعی. در تمام سالهایی که عروسش بودم حتی با کلمه‌ای من رو نرنجوند و من جز خیرخواهی و محبت ازش چیزی ندیدم. هنوز بعد چهارسال با آوردن اسمش اشک به چشمم میاد و از خدا میخوام ایشون رو غریق رحمت و غفران خودش کنه. پی‌نوشت: رحم الله من یقرأ الفاتحه بعد الصلوات 🖋هـجرٺــــ @hejrat_kon کانال«دوتا کافی نیست» @dotakafinist1