eitaa logo
دوتا کافی نیست
46.6هزار دنبال‌کننده
7.3هزار عکس
1.3هزار ویدیو
31 فایل
کانالی برای دریافت اخبار مهم و نکات ناب در زمینه فرزندآوری، خانواده و جمعیت (دوتا کافی نیست، برگزیده دومین رویداد جایزه ملی جمعیت در بخش رسانه) ارتباط با مدیر @dotakafinist3 تبلیغات👇 https://eitaa.com/joinchat/3841589734Cc5157c1c6e
مشاهده در ایتا
دانلود
۷۹۳ من متولد ۷۱ هستم. مادر سه تا دسته گل که خداجون بهم هدیه داده. سه تا خواهر و یه برادر دارم که به قولی ته تغاری مامان بابا هستم. همیشه به خدا میگفتم خدایا همسری رو نصیبم کن که دین و ایمان داشته باشه باغیرت باشه و مشهدی هم باشه😁 که خداجون هم اون چیزی رو که میخواستم برام فرستاد، سال پیش دانشگاهی بودم که همسرجان اومدن خواستگاری و به نیت چهارده معصوم عزیز با مهریه ۱۴ سکه قبول کردیم‌. حالا بماند که بزرگترها مخالف ۱۴ سکه بودن ولی من از اون جایی که دلم یه احساس خوبی نسبت به همسرم داشتم، پدرم و بقیه بزرگترها رو راضی کردم. دوسال دوران عقد رو گذروندیم و یه عروسی ساده بدون تشریفات گرفتیم‌ و زندگیمونو تو یه خونه ۴۰متری شروع کردیم یه ماه از زندگیمون گذشت که متوجه شدم باردارم ☺️😁 فاطمه خانم رو خداجون در سن ۲۰ سالگی بهم هدیه داد، دختری آروم و ساکت ماشاءالله و پرروزی🙏 فاطمه ۴/۵ ساله شد که به همسرجان گفتم بهتره یه کوچولوی دیگه تو خونه داشته باشیم هرچند دیر تصمیم گرفتیم ولی خداجون بازم لطفش روشامل حالمون کرد و در سن ۲۵ سالگی در روز عیدغدیر😍😍 علی آقا رو بهمون هدیه داد.😊 روزی علی جونمون سفر معنوی کربلا بود که یه دفعه ای همسرم گفتن اسمتون رو نوشتم بریم کربلا که علی مون ۵ ماهه بود که قسمتمون شد و ما رفتیم، سخت بود با بچه کوچیک ولی شیرین بود. میگفتم خب دیگه خدا دوتا میوه شو بهمون داده دیگه بسه میخوام چیکار. تا اینکه دوران کرونا که بود، بچه ها حوصله شون سر می رفت. تو خونه متوجه شدم جایی هست به اسم مدرسه تمدن سازی که در مسجد بود، دو سال کرونا رو ما با گروه تمدن سازی گذروندیم. اونجا خانمها رو که میدیدم هرکی سه چهارتا😳 بچه داشت، تازه بازم باردار بودن😂 من اونجا بود که به خودم اومدم و گفتم اگه من که انقدر ادعامه سرباز آقا تربیت کنم فقط دوتا سرباز بایدتحویل بدم؟ چرا بیشتر نباشه.... بعد با همسرجان صحبت کردم و خداراشکر ایشون موافقت کردن‌ و در سن ۲۹ سالگی محمدجان رو باردار شدم😍 اینو هم بگم که طی این ۱۰سال زندگی ما همچنان تو همون خونه ۴۰متری زندگی میکردیم، خونه ی بابرکتی بود، چون همسرم اون خونه رو به سختی و با رنج و زحمت به دست آورده بود و خداراشکر همیشه هم مهمون داشتیم و رزق وروزی تو خونمون سرشاردبود. محمدم دی ماه ۱۴۰۰ به دنیا اومد، زایمان سختی داشتم. انقدر تو دوران باردای سویق خورده بودم، وزن محمد بیش از چهار کیلو بود🥲🥲 به همسرم میگفتم دیگه این خونه جواب سه تابچه رو نمیده سخته. روزی محمدمون شد یه وام ۶۰ تومنی و باز از اون طرف برا ماشین ثبت نام کردیم خداراشکر یه پژو پارس‌ به اسممون دراومد.😍😍 وقتی محمدجان یکساله شد، تونستیم این ماشین و خونه رو بفروشیم و با پس اندازی که داشتیم تونستیم تو محله ی خودمون یه خونه بزرگ بخریم ( همیشه به خدا می گفتم که یه خونه بزرگ میخوام حیاط داشته باشه، با همسایه خوب و نزدیک مسجد 😌😌 ) خدا دقیقا همون چیزی رو که میخواستم بهمون داد. درسته اولش یکم قرض و بدهی داشتیم ولی زندگیمون شیرین تر شد. بچه ها یکسره درحال بازی کردن هستن، تو خونه قبلی چون کوچیک بود، همش میگفتن بریم بیرون ولی اینجا دیگه اصلا‌‌. و اینکه خونمون نزدیک مسجده بیشتر اوقات شبها با بچه ها و همسرم میریم مسجد. کربلایی‌فاطمه ۱۱ سالشه کربلایی علی ۶ و محمد فسقلی ۱سال و ۸ ماهشه😍تو مسجد که میریم، علی آقامون مکبری میکنه که تقریبا یه ماه پیش بود، یه آقایی خداخیرش بده کاروان کربلا میبره و به علی قول یه سفر کربلا رو داد😭 منو نگو وقتی متوجه شدم، دوس داشتم که ههمون دوباره بریم ولی همسرم گفتن که هم هوا گرمه محمد اذیت میشه وهم اینکه هزینه اش خیلی میشه. دیگه اینطور شد که همسرم با کربلایی علی راهی شدن ... ان‌شاءالله خداجون بخواد هدیه های دیگه ای هم رو بهمون عطا کنه. خداراشکر میکنم که خدا همسایه های خوبی نصیبم کرده. واقعا اگه همیشه توکلمون به خدا باشه و ریسمان الهی رو محکم بگیریم، خدا همیشه همیشه هوامونو داره فقط ما باید صبور باشیم. اللهم عجل لولیک الفرج کانال«دوتا کافی نیست» http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
نزدیک قلّه‌ایم؛ خستگی ممنوع! وظیفه‌مان امروز کار جهادی مسئولان است؛ این دیگر مربوط به خصوصِ سپاه نیست، همه‌ی مسئولان کشور امروز موظفند کار جهادی کنند، شبانه‌روزی کار کنند، خستگی نشناسند. ما فصل مشبعی را حرکت کردیم. این سربالایی، این شیب تند را عبور کردیم، به قله‌ها نزدیک شدیم. نباید خسته بشویم. امروز روز خسته شدن نیست، روز ناامید شدن نیست. امروز روز شوق است، روز امید است، روز حرکت است. مسئولین کشور در بخشهای مختلف باید با این روحیه حرکت کنند. ١۴٠٢/۵/٢۶ کانال«دوتا کافی نیست» http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
پشتیبان... یکی از نکاتی که جزو وفاداری زن و شوهر محسوب می شود، این است که در زندگی مشترکشان پشتیبان یکدیگر باشند، خصوصاً در سختی ها! مسئله خانواده ها این است که در مشکلات حس می کنند طرف مقابل از آنان پشتیبانی نمی کند و باید حتماً این را به عنوان یکی از عوامل وفاداری بدانیم که اگر طرف مقابل ما مثلاً مشکلی داشت، راحت بتواند با من در میان بگذارد، من هم پشتیبانش باشم نه آتش بیار معرکه! کانال«دوتا کافی نیست» http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
👌 "همدم امروز، یاور فردا" کانال«دوتا کافی نیست» http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
۷۹۴ من مادر یه دختر ۸ساله ام. دوسال هست که دخترم خیلی بی تابی میکنه برا بچه دار شدنم. خیلی خودش رو اذیت کرد از بس گریه میکرد ولی مث اینکه فعلا صلاح نبود ومنم روز به روز بی قرار تر میشدم خیلی نذر و نیاز کردم فقط دلم میخواست بچه ام رو به آرزوش برسونم. دخترم بسیییییار بچه دوست داره. یه مدت نماز استغفار خوندم و خودم رو دلگرم کردم به همین نماز، هر روز میخوندم اکثرا، تا جایی که وقتی دخترم شنید نماز استغفار چه نمازی هست، چند بار خودش هم خوند. میگف مامان میخونم که خدا بچه بهمون بده و من بیشتر ضجه میزدم به درگاه خدااا😭😭 تا اینکه چند ماهی رفتم زیر نظر یه دکتر مجرب در شهرمون، آمپول هایی تجویز میکرد که باید دور ناف میزدم و چندتا آمپول دیگه؛ دخترم فهمیده بود که دارم میرم دکتر، میگف مامان میدونم به خاطر من داری میری دکتر تابچه دار بشی ولی دیگه نمیخواد بری، داری اذیت میشی، منم میگفتم آدم نباید ناامید بشه؛ ظاهر خودم رو حفظ میکردم و میخندیدم که دخترم غصه نخوره؛ ولی در خلوت اشک می ریختم و از حضرت زهرا می خواستم که بچه دار بشیم، میگفتم خانم جان میدونم گناهکارم و داری امتحانم میکنی؛ولی بچه ام که درکی از حکمت و امتحان الهی نداره به خاطر دخترم، جواب آزمایشم مثبت باشه؛ولی منفی شد دوباره... تا اینکه دکتر گفت باید ای یو آی بشی،که اونم یه سختی های دیگه داشت که نگم براتون..... گذشت تا عضو کانال تون شدم و تجربه هایی که مادرا می فرستادند رو میخوندم و اشک میریختم شاید چندبار یه مطلب رو میخوندم و از خدا میخواستم معجزه کنه برام... چند روز قبل شروع محرم اعلام کردین که برا بچه دار شدن روزه اول محرم وارد شده و دعا مستجاب میشه، دخترم هم از تلویزیون برنامه حسینیه معلی از زبان حاج میثم مطیعی شنیده بود و می خواست روزه بگیره، گفتم من روزه میگیرم به جای تو؛میگف مامان یعنی زودی بچه دار میشی میگفتم هرچی خدا بخواد و به صلاح باشه😭😭😭 و من روزه گرفتم که البته روزه قضا داشتم ولی با این حال گفتم دعای روزه دار مستجابه؛ دم غروب رفتم توی حیاط خیلی گریه و دعا کردم، به خدا گفتم این آخرین امید من؛ هر کی بچه نداره خدا فرزند سالم و صالح روزیش کن، خدایا دخترم رو به آرزوش برسون... برای باردوم باید ای یو ای میشدم؛ انجام شد؛و من چشم انتظار؛ به خودم گفتم اگه این بار هم منفی باشه من فقط یه مرحله دیگه میتونم ای یو آی کنم دیگه بعدش باید عمل کنم که من هم گفتم این کار رو دیگه نمیکنم به شوهرم هم اعلام کردم چند روز پیش، بنده خدا میگف توکلت به خدا باشه، یه جوراایی خودش خیلی چشم انتظار بود،ولی به روی خودش نمیآورد. دخترم هم این حرف منو شنید شب موقع خوابیدن بهم میگفت مامان شما به بابا گفتی یه مرحله دیگه وقت داری؛ برا بچه دار شدن؛ فکر کنم با حرفم ته دلش رو لرزوندم و ناامیدش کرده بودم. چند شب پیش روضه های محله مون شروع شد و من بی خیال از اینکه باردار خواهم بود یانه؛ چون واقعا داشتم دل میکندم از بچه دار شدن؛کم و بیش کمک بچه های هییت کردم و فرش ها رو جا به جا کردم؛ پیش خودم گفتم یا امام حسین اگه حامله باشم که خودت نگه دارم هستی و اگه حامله نباشم ببین دارم فرش زیر پای عزاداران رو پهن میکنم، میدونم بی جواب نمیذاری ولی آقای من ارباب من؛ نوکرت صبرش تموم شده دست خالی ردم نکن... روز موعود فرا رسید، باید میرفتم آزمایش، ببینم جواب چیه؛ شوهرمم که از درون انتظار میکشید و میگف خدایا به امید خودت، دیروز رفتم آزمایش رو دادم. گفتن یک ساعت ونیم دیگه آماده میشه... من یه حوری بودم که انگار قلبم دیگه ضربان نداشت، خنثی خنثی بووودم، تلفن کردم آزمایشگاه گفتم جواب آزمایشم رو میخوام بدونم. گفت عددش رو میخوای بدوونی. گفتم یعنی چی😭😭😭 گفتم یعنی مثبت خانم؟؟؟؟ گفت بله دوباره پرسیدم خانم مثبت؟؟؟؟ گفت بله عددش رو بهم گفت و من گوشی رو قطع کردم و دیگه حالم دست خودم نبود 😭🙏 خدایاااااااشکرت، خدایاااااااا بزرگی کردی برام، یا حضرت زهرا برام مادری کرد مادرجان یا اماه خیلی ازت ممنونم، الهی که بچه ام نوکر در خونه ی امام حسین جان باشه 🙏🙏🙏 و این خبر رو به شوهرم دادم البته اول یه کم اذیتش کردم🙈🙈🙈 ولی خودم طاقت نیاوردم و زود به دخترم گفتم؛ دخترم هنوز باور نکرده ☺️☺️ الهی به حق حضرت مادر؛ الهی به حق علمدار خیمه های امام حسین، هر کی دلش بچه ميخواد، خدا خیییییلی زود بهش بده الهی آمین کانال«دوتا کافی نیست» http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075