#صلی_الله_علیک_یا_امیرالمؤمنین
✨باورم نیست که خیبرشکن از پا افتاد
✨حضرتِ"واژهی برخاستن" از پا افتاد
🏴 ایام شهادت امیرالمؤمنین امام علی علیه السلام را خدمت شیعیان و محبین آن حضرت تسلیت عرض می کنیم.
#ماه_رمضان
#شهادت_امام_علی
کانال«دوتا کافی نیست»
http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
#تجربه_من ۹۳۴
#فرزندآوری
#مادری
#اشتغال
#بارداری_بعداز_35_سالگی
#دوتا_کافی_نیست
#مدیریت_امور_زندگی
#قسمت_اول
۲۵ ساله بودم و سال آخر مقطع کارشناسی ارشد که ازدواج کردم. با همسرم قبل از ازدواج در مورد بسیاری از مسائل از جمله تحصیل، کار و فرزندآوری صحبت کرده بودیم و به توافق رسیده بودیم. همسرم که خودشون هم فردی تحصیلکرده بودند، با تحصیل و کار من تا جایی که به خانواده لطمه نخورد، موافقت کردند. از طرف دیگر همیشه میگفتند که ما یا بچه نمیاریم، یا پنج تا میاریم!
طبق توافقی که کردیم تا پایان دوره دکترای من به بچه فکر نکردیم. خصوصا که شرایط رشته من به نحوی بود که خیلی از اوقات صبح زود میرفتم آزمایشگاه و تا شب مشغول کار بودم. معمولا هر دو دیر وقت به خانه می آمدیم. البته من سعی میکردم که یک ساعتی زودتر از همسرم به خونه برسم تا بتونم خانه را کمی مرتب کنم و غذا درست کنم.
بعد از اتمام دوره دکترا بلافاصله در یکی از دانشگاه های دولتی شهر تهران به عنوان عضو هیئت علمی مشغول به کار شدم. یک سالی که از کارم گذشت با توکل بر خدا اقدام به بارداری کردیم. به این ترتیب هشت سال بعد از ازدواج فرزند اولمون به دنیا آمد. البته این نسخه ای نیست که بشود برای همه پیچید. به تاخیر انداختن بارداری ممکن است مانع تشخیص مشکلات باروری شود و زمان طلایی درمان از دست برود.
دخترم دو سه روزه بود که باید جواب داوری یک مقاله را می دادم، در حالی که حتی نشستن برایم مشکل بود. شرایط کاری من به نحوی است که نمی توانم واقعا به مرخصی بروم. با وجود اینکه مرخصی زایمان داشتم، دو ماه پس از زایمان به سر کار برگشتم. در اتاقم در دانشگاه تختی را برای بچه گذاشتم و هر روز او را هم با خودم به سر کار می بردم. طبیعتا کار با بچه آن هم در یک محیط علمی راحت نبود. حتی بعضی از اساتید خانم اصلا علاقمند نبودند که این وجه از زندگی شخصی شان در دانشگاه نمود پیدا کند. اما با لطف خدا این دوران با تمام سختی ها و شیرینی هاش به خوبی گذشت. گاهی بچه رو با خودم به جلسه و یا کلاس درس می بردم و او همان طور در آغوشم به خواب می رفت. گاهی هم او را به دانشجوها می سپردم تا کارم تمام شود.
یازده ماه به این منوال گذشت که تصمیم گرفتم دخترم را به مهد دانشگاه ببرم. تجربه مهد، تجربه تلخی بود. جدا شدن از من برای دخترم خیلی سخت بود، ضمن اینکه دایم مریض می شد. بالاخره بعد از حدود شش ماه، از بردن او به مهد منصرف شدم و مسئولیت نگهداری اش را به مادر و مادر همسرم سپردم.
دخترم دو ساله بود که مجددا باردار شدم. ماه های آخر بارداری را کمتر سر کار رفتم و کارهای دانشگاه را بیشتر در منزل انجام می دادم و از این فرصت استفاده کردم تا مجددا خودم از دخترم مراقبت کنم. چند ماه پس از تولد فرزند دومم، همه گیری کرونا پیش آمد و کارها و کلاس های ما هم به حالت مجازی درآمد. این فرصت، فرصت خیلی خوبی بود تا بتوانم در کنار بچه ها باشم و در منزل به امور دانشگاه برسم.
باز هم پس از دو سالگی فرزند دومم لطف خدا شامل حالمون شد و فرزند سومم را باردار شدم. بارداری با وجود دو فرزند کوچک، در شرایط کرونا که از هیچکس حتی اقوام نزدیک هم نمی توانستیم کمک بگیریم، راحت نبود. به خصوص که همچنان باید به فعالیت های آموزشی و پژوهشی خودم هم ادامه می دادم چون دانشگاه ما یکی از دانشگاههای خوب سطح کشور هست و به هیچ عنوان کم کاری را از کسی نمی پذیرند. با این وجود لطف خدا و حمایت های همسرم باعث شد که بتوانم تا حدی مشکلات را پشت سر بگذارم.
ادامه 👇
کانال«دوتا کافی نیست»
http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
تجربه_من ۹۳۴
#فرزندآوری
#مادری
#اشتغال
#بارداری_بعداز_35_سالگی
#دوتا_کافی_نیست
#مدیریت_امور_زندگی
#قسمت_دوم
با توجه به شرایطی که دارم، من هیچ وقت نتونستم برنامه روتین داشته باشم. حتی در مورد سر کار رفتن و یا انجام امور مربوط به بچهها. با توجه به پشتهمبودن بچهها و شاغل بودن خودم، داشتن برنامه منظم برام خیلی سخت هست. سعی میکنم برنامهریزی شناور داشته باشم و از هر فرصتی که به دست میارم استفاده کنم. این کار خیلی از من انرژی میگیره چون دائما در حال برنامهریزی روزانه و لحظهای هستم اما کاراییاش برایم بیشتر بوده.
کارهای خونه رو روی یک کاغذ مینویسم و روی یخچال میزنم تا یادم نره چه کارهایی باید انجام دهم. کارهای مربوط به دانشگاه رو هم در یک اپلیکیشن مدیریت پروژه ثبت میکنم. اولویتم خانوادم هست و سعی میکنم برنامهام رو به نحوی بچینم که کمترین آسیب رو بچهها از عدم حضورم ببینند.
الحمدلله شرایط کاریم منعطف هست. لازم نیست حتما یک ساعت مشخصی کارت بزنم و ۸ ساعت تمام سر کار بمونم. اگر این طور بود حتما به کارم ادامه نمیدادم، چون با شرایط خانوادگی و بچهداری این مدل کار کردن خیلی سازگار نیست. در محل کار سعی میکنم تا جایی که میتونم تمرکز داشته باشم و اتلاف وقت نداشته باشم. مقدار کاری هم که میکنم را یادداشت میکنم و در پایان ماه حساب میکنم که چه مقدار کار کردم و بقیه حقوقم رو برمیگردونم تا مدیون بیت المال نباشم. البته این در حالیه که سعی میکنم کار روی زمین موندهای هم نداشته باشم.
فرصت بعد از نماز صبح تا بیرون رفتن از خانه یا بیدار شدن بچهها خیلی برکت داره. یا برای انجام امور دانشگاه صرف میکنم و یا انجام امور خانه. سعی میکنم در فضای مجازی هم حضور حداقلی داشته باشم چون هم ذهن رو پریشان میکنه و هم وقت رو از بین میبره. تلاشم اینه که بچهها رو به محیطهای مذهبی ببرم و در تربیت شون از حضرت زهرا و فرزندان بزرگوارش مدد بگیرم.
الحمدلله چند ماهی هم هست که هیئت دوستانه راه انداختیم و ماهی یک بار در منزلمون هیئت داریم.
در همه امور سعی میکنم به خدا توکل کنم و از خدا کمک بخواهم. الحمدلله تا به امروز هم خدا تنهام نگذاشته و تونستم در هر دو جبهه خانواده و جامعه حضور قابل قبول (و نه ایده آل) داشته باشم. کار ما خیلی سنگین هست و توقعی که ازمون میره زیاده اما خدا رو شکر همیشه خدا برام جوری امور رو پیش برده که باورم نشده (در این سالها مقالات پژوهشی زیادی چاپ کردم و دو تا جایزه پژوهشی ملی بردم).
الان هم به لطف خدا فرزند چهارم رو باردار هستم، در حالی که ۴۱ ساله هستم و فرزند سومم تازه دو سالش تموم شده.
قبل از اینکه برای بارداری چهارم تصمیم بگیرم، خیلی نگران بودم. ته دلم می ترسیدم که از پس کارها برنیایم، کارهای دانشگاه بمونه و انجام این همه مسئولیت در توانم نباشه. به ویژه که به تازگی معاون پژوهشی مرکزمون شدم، دو تا دانشجوی دکترا دارم و کلی پروژه که داریم روشون کار میکنیم. اما به خودم گفتم مگر تا اینجای راه رو من به تنهایی اومدم که از اینجا به بعد میخوام روی تواناییهای خودم حساب کنم. واقعا همش لطف خدا و رزق و روزی مادی و معنوی بچهها بوده.
از همه اعضای گروه التماس دعای ویژه در این روزها و شبهای بابرکت دارم و امیدوارم امام زمان این تلاشهای حداقلی رو از ما مادران این سرزمین بپذیرد و فرزندانمان را به سربازی قبول کند.
این مطلب را نوشتم که بگویم می توان همزمان با کار و تحصیل، بچه داری و خانه داری هم کرد. گرچه احتمالا ایجاد تعادل بین کار و زندگی، مشکل است و همه کارها هم به صورت ایده آل انجام نمی شود، اما با توکل به خدا، سخت کوشی و کم کردن توقعات امکان پذیر است. حمایت همسر، اطرافیان و مسئولین در محیط کار در این زمینه خیلی مهم است.
کانال«دوتا کافی نیست»
http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
#ارسالی_مخاطبین
✅ بچه ها باید باشند...
#مسجد_طراز
#تربیت_اسلامی
#مسجد_دوستدار_کودک
کانال«دوتا کافی نیست»
http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
#استاد_قرائتی
✅ می ارزه...
⭐️ امیرالمؤمنین [علیه السلام] قهرمان تعلیم و تربیت است. به خانه یتیمی آمد، هر کاری که کرد این یتیم نخندید. عزیزم، پسرم، هر چه و با هر ادبیاتی حرف زد، این بچه یتیم همینطور غم زده نگاه کرد. خیلی حضرت ناراحت شد. با زانو و دست هایش، چهار دست و پا راه رفت و صدای بزغاله درآود. بَع!!! مَع!!! تا بَع!!! مَع!!! کرد این یتیم خندید.
⭐️ یک کسی آمد و گفت: آقا تو امیرالمؤمنین هستی، رئیس حکومت اسلامی هستی، زشت است صدای بز در می آوری. گفت: میارزد که من صدای بز درآورم و یک یتیم بخندد. دنیا بیاید و ببیند ما چه می گوییم و چه کسانی را داریم. الگوهایی که در اسلام هست، در روی کره ی زمین هیچ کس و هیچ جا ندارند. رهبر یک کشور، صدای بزغاله در بیاورد برای خنده یک یتیم.
🌐 درسهایی از قران ۱۳۹۴/۵/۲۹
#سبک_زندگی_اسلامی
#جامعه_دوستدار_کودک
#یتیم_نوازی
کانال«دوتا کافی نیست»
http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075